#تربیت_دینی
#تداعی_معانی، یعنی همراه شدن آموزش با یک خاطره که این خاطره میتواند خوشایند یا ناخوشایند باشد.
🌀پدری ممکن است هنگام #آموزش_نماز ، آن را با #تنبیه بدنی یا داد و فریاد همراه کند.
👈در این صورت، هرگاه نوجوان، تنبیه بدنی شود یا داد و فریاد بشنود، نماز در ذهنش تداعی خواهد شد و هرگاه کسی از نماز بگوید، تنبیه بدنی را به یاد خواهد آورد؛ بدین سبب خواهد کوشید هرگز به نماز نیندیشد😱.
💓پدری دیگر، هنگام هدیه دادن یا خاطره های خوش دیگر، فرزندش را به نماز میخواند.
👈 از این پس، هرگاه نوجوان به نماز بیندیشد، خاطره های خوش او تداعی میشود و هرگاه خاطره های خوشی برایش پیش آید، نماز را به یاد میآورد؛
💎پس ناخودآگاه از شنیدن واژه ی نماز لذت میبرد و به سوی نماز کشیده خواهد شد.
🎀 توصیه میشود آموزش ارزشهای دینی را با خاطره های خوش همراه کنید.
@mah_mehr_com
#شعر_بچه_شیعه_خوشحال🌸
خوشحال و شاد و خندانم
قدر مولا رو میدانم
خنده کنم من ؛ دست بزنم من
یا علی گویم ؛ شادانم
تا جان در بدنم دارم
مهرت را به دلم دارم
ای علی جانم تا تو رو دارم
غصه ندارم ؛ خندانم
دیشب خواب تو را دیدم
با لبخند تو خندیدم
شادی کنم من وقتی تو شادی
با غم تو من گریانم
سلطان دل ما هستی
حق با تو و تو با حق هستی
ای علی جانم از تو امامم
هر چه که دانم کم دانم
خوشحال و شاد و خندانم
قدر مولا رو میدانم
@mah_mehr_com
#کودکان را دیدهاید؟
به خندههای شان خیره شدهاید؟ چنان به خاطر یک حرف ساده و اتفاق پیش پاافتاده از ته دل میخندند که گویا خندهدارترین حرف دنیا و اتفاق دنیا را دیده و شنیدهاند.
به بزرگترین شیطنتهای یواشکیشان دقت کردهاید؟ یک مداد دست گرفتن و یک گوشه قایم شدن و نقاشی کشیدن روی دیوار!
.
به دلخوریهایشان توجه کردهاید؟ در اوج دلخوری با یک نوازش و یک دوستت دارم کوچولو، شما را میبخشند و از آن به بعد واقعاً از ته دل همهچیز را فراموش میکنند.
مراقبان خوبی برای دنیای صادقانه ، صمیمانه و مهربانانه فرزندان مان باشیم.
@mah_mehr_com
#بازی
🔻بازیهای مناسب برای کودکان بیش فعال
🔵 بازی با لیوان آب
یک لیوان آب سرخالی به کودک می دهیم و از او می خواهیم مسافت حدود یک متر را با این لیوان برود و برگردد و مواظب باشد که آب از لیوان نریزد. این بازی #تمرکز و برقراری، #حفظ_تعادل بین دست و پا و چشم کودک مان را قوی می کند و باعث می شود که #نوشتن از روی کتاب برای کودک آسان شود. بعد از چند روز، به یک مرحله سخت تر می رویم و از کودک می خواهیم که با همان لیوان آب از سه یا چهار پله بالا و پایین برود.
🔵 بازی با برگ کاغذ
برای #افزایش_تمرکز در خوب گوش دادن و نوشتن #دیکته، در کودکانی که این اختلال را دارند، می توانیم از یک بازی استفاده کنیم؛ به این ترتیب که یک برگه کاغذ جلوی دهان مان می گیریم و کلمه ای را به آرامی می گوییم و از کودک بخواهیم آن کلمه را به ما بگوید. دلیل کاغذ گرفتن جلوی دهان، جلوگیری از لب خوانی کودک است. اگر لب خوانی کند، دیگر توجه و دقتی به خوب گوش دادن نمی کند.
کودک باید از ساختار شنیداری خود کمک بگیرد و توجه کند تا بتواند کلمه شما را تشخیص دهد. اگر تا چند بار نتوانست کلمه را تکرار کند، کمی تُن صدای خود را بالاتر ببرید. پس از گذشت چند روز از بازی، می توانید تعداد کلمات را بیشتر کنید و تا پنج کلمه برسانید.
مرحله بعدی این است که از کودک بخواهید که کلمات را به طور منظم به شما بگوید. (برای نمونه، شما می گویید میز و بعد از گفتن کودک می گویید دیوار و کودک باید بگوید میز، دیوار و همینطور تا کلمه پنجم.)
بچه های #بیش_فعال در خوب گوش دادن و نوشتن دیکته مشکل دارند.
🔵 راه رفتن روی جدول
با کودک خود به کوچه بروید و از او بخواهید مسافتی را روی جدول کنار کوچه یا خیابان راه برود و دست های خود را باز نگه دارد؛ این بازی کمک زیادی به حفظ تعادل بدن و تمرکز او دارد.
🔵 بازی فوت کردن شمع
از کودک می خواهیم شمعی را که روشن کرده ایم فوت کند، بدون خاموش شدن شعله، یعنی فقط شعله شمع حرکت کند ولی خاموش نشود. این بازی هم ممکن است مثل بازی های دیگر برای بچه ها سخت باشد ولی کودک شما با تمرین و تشویق موفق به انجامش می شود.
🔵 بازی با توپ تخم مرغی
یک توپ تخم مرغی را روی میزی به طول تقریبا یک متر بگذارید. خود شما در یک طرف میز و کودک تان سمت دیگر میز بنشینید و این توپ را با کمک فوت کردن به سمت مقابل هدایت کنید؛ طوری که توپ به جای دیگری نرود و اگر هم رفت، با کمک فوت آن را به مسیر درستش برگردانید.
این بازی ها برخلاف ظاهر ساده ای که دارند، برای بچه هایی که دچار #بیش_فعالی - نقص توجه اند، خیلی سخت هستند، چرا که این بازی ها تاثیر مستقیمی روی مغز بچه ها می گذارند و باعث ایجاد تمرکز و تقویت حافظه و دقت آنها می شوند.
معمولا بچه های خیلی زود از انجام این بازی ها خسته می شوند که این #خستگی را می توانیم با شاد کردن محیط بازی و فشار نیاوردن به کودک کمتر کنیم. ممکن است کودک وقتی می خواهد برای اولین بار این بازی ها را انجام دهد، متوجه توضیحات شما نشود و حوصله اش برود و اشتیاقی به بازی پیدا نکند.
در این شرایط بهتر است شما اول این بازی را انجام دهید تا برای کودک قابل فهم شود.
@mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از دستش ندید این سریال زیبا رو😍
📹. #شهرآجیلی 📹
💥 قسمت: 73 💥
فوروارد کن 💐
@mah_mehr_com
#قصه_متنی
رشد دانه
سالها پیش، کشاورزی، یک کیسه ی بزرگ بذر را برای فروش به شهر می برد. ناگهان چرخ گاری به یک سنگ بزرگ برخورد کرد، و یکی از دانه های توی کیسه روی زمین خشک و گرم افتاد.
دانه ترسید و پیش خودش گفت: من فقط زیر خاک در امان هستم.
گاوی که از آنجا عبور می کرد پایش را روی دانه گذاشت و آن را به داخل خاک فرو برد.
دانه گفت: من تشنه هستم، من به کمی آب برای رشد و بزرگ شدن احتیاج دارم. کم کم باران شروع به باریدن کرد.
صبح روز بعد دانه یک جوانه کوچولوی سبز درآورد. جوانه تمام روز زیر نور خورشید نشست و قدش بلند و بلندتر شد.
روز بعد اولین برگش درآمد. این برگ کمک کرد تا نور خورشید بیشتری را بگیرد و بزرگتر شود.
یک روز غروب، پرنده ای گرسنه خواست آن را بخورد . اما ریشه های دانه آن را محکم در خاک نگه داشتند.
سالها گذشت و دانه آب باران زیادی خورد و مدتهای زیادی در زیر نور خورشید نشست تا اینکه در ابتدا تبدیل به یک درخت کوچک شد و بعد به درخت بزرگی تبدیل شد.
حالا وقتی شما به کوه و دشت می روید. درخت قوی و بزرگی را می بینید که خودش دانه های بسیاری دارد.
@mah_mehr_com
اگر كودك شما گوشت نمیخورد حتما هر روز بادام زمینی به او بدهيد !🥜
پروتئین موجود در بادام زمینی با گوشت برابری میکند و به علاوه بادام زمینی از پوکی استخوان هم جلوگیری میکند
#بادام_زمینی
@mah_mehr_com
🌱 روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ آغاز کنید
🔹امام علی(ع): عذر برادر دینیات را بپذیر و اگر برای خطای خود عذری نداشت تو برای او عذری بتراش.
امروز سهشنبه
۱۷ مهر ماه
۴ ربیعالثانی ۱۴۴۶
۸ اکتبر ۲۰۲۴
#مــــاه_مــــــهــر
🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
#مــــــاهـ_مـــــــــهـر
#سلام_امام_زمانم 💚
عمریست که ما منتظر آمدنت، نه
تو منتظر لحظۀ برگشتن مایی
#یوسف_رحیمی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#مــــاه_مــــــهــر
🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
#مــــــاهـ_مـــــــــهـر
❀🍃✿🍃❀ ❀🍃✿🍃❀
54.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 [ کارتون
#سینمای_قهرمان_ماسک_طلایی
🎥 قسمت. پنحم
《 هر روز با یه سینمایی جدید . . . 》
#مــــاه_مـــهــر
🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
برای اینکه #کودک و #نوجوانی مستقل داشته باشیم؛ ضمن تلاش برای دور نگه داشتن آنها از یاس و ناامیدی، باید روح امید و کوشش و خیال پردازی را در آنها بپرورانیم و به جای سرکوب و تحقیر فرزندانمان از تحقق رویاهایشان حمایت کنیم.
💠 کودک: می خوام وقتی بزرگ شدم خلبان بشم
❌ مادر: با این نمرات ریاضی دورش رو خط بکش.
✅ پدر: البته که اگر تلاشتو بکنی تو میتونی.
@mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کارتون مهارتهای زندگی
این قسمت : خبر از همسایه ات داری
@mah_mehr_com
«اگه میخوای فرزندت طرفدار آشتی و مهربونی بشه این قصه رو واسش بخون.»
امروز مهلا کمی بی حوصله بود برادرش خانه نبود و او نمیتونست با کسی بازی کنه برای همین فکر کرد تا یه - راهی پیدا کنه که حوصله ش سر نره ناگهان یادش اومد که بابا براشون مدادرنگی ها و قلم موهای جادویی خریده مهلا فورا اونا رو برداشت و شروع کرد به نقاشی کردن مهلا یه دایناسور عجیب غریب که شبیه شتر بود کشید.
وقتی نقاشیش تموم شد ناگهان دید که نقاشیش به یه دایناسور واقعی تبدیل شد مهلا اول تعجب کرد. اما کمی بعد، خیلی هیجان زده شد. او دایناسور رو به بیرون برد تا پرواز کند مهلا تازه فهمیده بود که واقعا مدادرنگی ها و قلم موهایش جادویی هستند.
او منتظر موند تا این خبر رو به داداشش بده.
کمی بعد محمد وارد خونه شد مهلا با ذوق و شوق پیش برادرش رفت و از مدادها و قلم موهای جادویی تعریف کرد. محمد خیلی کنجکاو شد برای همین فورا چند تا قلم مو برداشت و به اتاقش رفت او فکر میکرد که چه چیزی رو خیلی دوست داره تا واقعی بشه و بعد ایده ای به ذهنش رسید او شروع کرد به نقاشی کردن .
محمد عاشق پرواز بود برای همین خودش و خواهرش و دوستش رو کشید که دارن پرواز میکنن بعد پیش خواهرش رفت و گفت اگه نقاشیمون واقعی بشه ما باید پرواز کنیم پس بیا بریم بیرون! و بعد با خواهرش بیرون رفت هنوز چیزی نگذشته بود که ناگهان محمد و مهلا شروع کردن به پرواز اونها خیلی خوشحال بودن که ناگهان دوستشون رو هم دیدند. محمد از اینکه نقاشیش به واقعیت تبدیل شده بود خیلی خوشحال بود.
محمد ماجرای مدادرنگیها و قلم موهای جادویی رو به دوستش گفت و بعد از او پرسید: " تو دوس داری چه چیزی بکشی که تبدیل به واقعیت شه؟". دوستش جواب داد:" همیشه دوست داشتیم زنبور بشیم و بریم همه جای جنگل رو با دقت ببینیم و بعد با همون مدادرنگی های جادویی نقاشیش رو کشید ناگهان دید که همه مثل زنبورهای کوچولویی شدن و دارن توی جنگل خوب میگردن و همه چیزو کشف میکنند.
اونها انقدر توی جنگل گشتند که خسته و خسته شدن. برای همین تصمیم گرفتن به خونه هاشون برگردن. وقتی به خونه رسیدن مهلا به برادرش گفت بیا یه روز با همه دوستامون فکر کنیم که چه چیزی از همه قشنگتره. چی هستش که خیلی زیباست و همه مون دوست داریم به واقعیت تبدیل شه؟ و بعد همونو نقاشی کنیم محمد با نظر خواهرش موافق بود اونها مدادرنگی ها و قلم موهای جادویی شون رو برداشت و پیش دوستانش رفتند تا همه با هم فکر کنند.
همه بچه ها با هم فکر کردن و بعد تصمیم گرفتن در مورد مهربونی نقاشی بکشن اونها همه آدمها رو کشیدن که با هم خیلی دوست و مهربونن و کمی بعد این نقاشی هم به واقعیت تبدیل شد. حالا همه با هم مهربون بودن مهلا از دیدن این همه دوستی و مهربونی کیف میکرد. حالا مهلا و محمد و دوستاشون تونسته بودن همه آدم ها رو با هم دیگه مهربون کنند توی دنیایی که اونها کشیده بودن، زندگی خیلی قشنگ و رنگارنگ بود. همه اونها به هم قول دادن که تا همیشه باهم دوست و مهربون بمونند.
پایان...
حالا تو بهم بگو عزیزم
دوست داری چی بکشی که به واقعیت تبدیل بشه؟
#قصه_آموزشی
@mah_mehr_com