eitaa logo
ماهک☁️🌚
3.4هزار دنبال‌کننده
20.2هزار عکس
6.5هزار ویدیو
139 فایل
همراه‌باروزمرگی‌وشرحال😂🪽 حرفامون🌿 https://eitaa.com/mahakkkkmaannn تبلیغاتمون🌸☘️ https://eitaa.com/tabbbbliii مدیر🍚 @Mobina_87b ماهک؟ معشوقک‌ زیباروی🥲
مشاهده در ایتا
دانلود
ماهک☁️🌚
#نگاه_خدا #پارت_پنجاه_و_چهارم 🌈 امیر : خیلی ممنون ببخشید مزاحمتون شدم بابا و امیر باهم دیگه احوالپ
🌈 نه هیچی ،التماس دعا فعلا بلند شدمو رفتم تو اتاقم خواستم زنگ بزنم بهش روم نمیشد ،چی میگفتم تصمیم گرفتم ناهار برم خونه امیر اینا که حضوری ازش عذر خواهی کنم رفتم تو اتاقم مانتویی که بابا برام خریده بود و پوشیدم چمدونمم آماده کردم،گذاشتم کنار اتاق کیفمو هم برداشتم که برم خونه امیر به مریم جونم گفتم ناهار میرم خونه امیر اینا با امیر میایم توی راه رفتم گل فروشی یه تکی گل مریم گرفتم رفتم سمت خونه امیر اینا زنگ درو زدم ناهید خانم اینقدر خوشحال شده بود داشت بال درمیآورد ناهید: خیلی خوش اومدی عزیزم برو تو اتاق امیر ،امیر رفته دوش بگیره - ببخشید ناهید جون اگه میشه صبر میکنم امیر آقا بیاد ناهید: باشه عزیزم حنانه : زنداداش خیلی خوشحال شدم اومدی اینجا، چند بار یه امیر طاها گفتماا هی بهونه میآورد که تو سرت شلوغه - اخیی عزیزززم ..ببخشید دیگه ) حنانه سال دوم دبیرستان بود،خیلی دختر اروم و مودبی بود( صدای در اومد حنانه: امیر طاهاست حنانه رفت دم در حمام از پشت در پرید جلوی امیر امیرم ترسید ) خندم گرفت( بعد با لنگه دمپایی دنبال حنانه کرد یع دفعه اومد سمت پذیرایی تا منو دید دستش همون بابا با دمپایی خشک شده بود -فکر میکردم به غیر از تسبیح و قرآن خوندن کاره دیگه ای بلد نباشی رفتم جلو و گل و گرفتم سمتش : تقدیم به شما امیر صورتش قرمز شد : خیلی ممنون حنانه اومد جلو و با شیرین زبونی گفت : اقا داداش ببین چه خانمی داری ناهید : عافیت باشه مادر،انشاءالله حمام دومادیت امیر: ممنونم ناهید: امیر طاها ،سارا رو به اتاقت راهنمایی کن ،هر چی گفتم برو خودت گفت نه صبر میکنم تا امیر بیاد امیر : چشم مامان جان، بفرمایید سارا خانم رفتیم داخل اتاقش درو بست اتاقش خیلی مرتب بود دیوارش پر بود از شعر .یه کتابخونه خیلی بزرگی داشت همه شون یا شعر بودن یا مذهبی نشستم روی تختش وبهش نگاه کردم - امیر آقا امیر: بله - بابت دیشب عذر میخوام ،من همیشه عادت دارم بدون لباس بخوابم نفهمیدم کی پتو کنار رفت امیر لبخندی زد : من چیزی ندیدم از اتاق رفت بیرون ، واییی این پسره دیگه کیه یعنی تا صبح روش به در بود ،نمیدونم چرا کم کم داشتم ازش خوشم میاومد ناهارمونو خوردیم منو حنانه میزو جمع کردیم و ظرفارو باهم شستیم امیر روی مبل نشسته بود - امیر آقا؟ امیر: بله - حاضر نمیشین بریم؟ امیر : چشم الان میرم وسیله هامو جمع میکنم ناهید جون: جایی میخواین برین؟ - امیر اقا نگفته بهتون؟ میخوایم همراه بابا و مریم جون بریم مشهد ناهید جون: واییی چه عالی؟ التماس دعا
مادربزرگم می گفت: دل هر آدمی دری دارد… باید باز کنی درِ دلت را رویِ لبخندها… می گفت: هر کدام از این درها یک کلید بیشتر ندارند کلیدِ دل آدم دست خودش نیست می گفت: کلیدها را پخش کرده اند بین آدمها و هر کس یکی برای خودش برداشته می گفت : بلند شو و بگرد بگرد ببین کلید قلبِ چه کسی در دستِ توست و ببین کلید قلبت کجاست ؟ شبتون خوش
"که‌بیخیالِ‌اطراف‌شو‌و‌با‌خود‌شاد‌زیست🤎👱🏻‍♀🧋"
❲چقدر‌دُنیا‌هیچ‌است و‌ما‌بَرایِ‌هیچ،چه‌ها‌که‌نکردیم🤍🌿💌❳
•نهایتا‌سَختی‌ها‌میگذره ولی‌آدم‌هیچوَقت‌یادِش‌نمیره کیا‌هَمراهیش‌کردن و‌کیا‌دویدن‌رَفتن‌که‌نَبینن!🪁⚡️🫂•
🌸🌿• • نکات زیبایی که هر دختری نیاز داره🦋👄 ✬ برای برجسته کردن لب‌ها ¹قاشق پر از پودر دارچین رو با مقداری وازلین مخلوط کنید و به صورت دورانی ماساژ بدید و بعداز ¹⁰دقیقه بشویید.👩🏻🦱💋 ✬ برای رفع ترک پاهاتون، پارافین را با روغن نارگیل یا خردل حرارت بدید تا ذوب بشه و شب به پاهاتون بمالید و تا صبح بشویید ..👣🥥 ✬ ²قاشق روغن کرچک با ¹عدد زرده تخم مرغ و ¹قاشق عسل کاملا مخلوط کنید و به ریشه مو بزنید و روی سرتون یه پلاستیک بکشید و بعد از ²ساعت بشورید .. اینطوری موهاتون تقویت و پر پشت میشه.🥚🍯
•الخوف لا یمنع من الموت ولکنه یمنع من الحیاء ترس‌مانعی‌بَرایِ‌مرگ‌نمی‌شود اما‌مانعی‌ست‌برایِ‌زندگی‌...🤍🦈🌧•