eitaa logo
مـاٰهڪ🌚☁️
3.6هزار دنبال‌کننده
24.4هزار عکس
8.9هزار ویدیو
182 فایل
«ماهک» به معنای ماه ، ماه کوچک خوب روی دوست داشتنی و زیباروی محبوب☁️ النحیط؛ @Al_Nahit
مشاهده در ایتا
دانلود
تولدت مبآࢪک آقاے دلها❤️✨🙂
~ In the middle of all this pain, hope goes شبی‌میانِ‌این‌همه‌دَرد‌امید‌می‌رویَد🪴🪘✨ ~
"You’ll be amazed at what you attract when you start believing in what you deserve." "وقتی شروع به باور به آنچه که لیاقتش را دارید، میکنید. از آنچه جذب می کنید شگفت زده خواهید شد.
≼🍛🎼≽ ━━━━━━━━·❀·━━━━━━━━ «رنگ های ترند بهار 1402🧚🏿‍♂🌼 » • آبی آسمانی🌦. • ماسه‌ای🪐 . • هلویی🍑. • سبز کبریتی🔥. • لوندر🍬. • آبی کاربنی🫐
≼🧿💙≽ ━━━━━━━━·❀·━━━━━━━ « ⁹ نشانه ِ اضطراب رو بشناس🎯🍿 » • مدام حس بلاتکلیفی دارید 🙇🏻‍♀. • بار ها و بار ها از اول برنامه مینویسید و انجامش نمیدید 📝. • بیش از حد معذرت خواهی کردن🖇. • احساس به ترک مکان ، قطع ارتباط یا فرار از یک موقعیت 🚪. • اجتناب از ریسک کردن برای هدفات ⚠️. •خرج بی رویه‌ی پول و خرید های ناگهانی 💸. • کَندن موی ِ سر یا جوییدن ناخن 🩹. • انجام دادن کار ها به صورت عجولانه و سریع ♻️. • عدم توانایی "نه" گفتن به موقع 🙅🏻‍♀.
‹🖇️🌻› ╼╼╼╼╼╼╼╼•❁•╼╼╼╼╼╼╼╼ کوچیک ولی پر از حس خوب! ⿻لحظه برگشت از خرید و دونه دونه باز کردن خریدا...🍊🌿 ⿻وقتی خط چشمت درست در بیاد🌼🍓 ⿻نمره ی خوب گرفتن از امتحانی که هیچی واسش نخوندی🧸🗝 ⿻بعد از یک ماه باشگاه رفتن بهت بگن چه خوش هیکل شدی!🌸⛅️ ⿻وقتی یه نفر با موهات بازی می‌کنه:)👩🏻✨ ⿻وقتی همه می‌خوانش و اون فقط رو تو زومه..:)🥲💓
سی و ششم بهار پاڪت آبمیوہ رو بہ سمتم گرفت و گفت:دیروز ڪلاس نیومدے نگرانت شدما! آبمیوہ رو از دستش گرفتم،همونطور ڪہ نے رو وارد پاڪت مے ڪردم گفتم:حالم زیاد بد نبود اما طورے هم نبود ڪہ بتونم سرڪلاس بشینم خدا سهیلے رو خیر.... حرفم نصفہ موند،با دیدن صحنہ رو بہ روم دهنم باز موند،بهار از من بدتر! سہ تا طلبہ ڪنار سهیلے ایستادہ بودن و باهاش دعوا مے ڪردن! یڪے شون انگشت اشارہ ش رو بہ سمت سهیلے گرفت خواست چیزے بگہ ڪہ چشمش افتاد بہ من! با دیدن من پوزخند زد و گفت:یار تشریف آوردن! سهیلے سرش رو بہ سمت من برگردوند،برگشت سمت طلبہ! با ڪلافگے گفت:بر فرض بگیم درستہ بہ چہ حقے تو جمع آبرو میبرے؟حدیث بیارم؟ طلبہ با عصبانیت یقہ پیرهن سهیلے رو گرفت و گفت:دارے آبروے این لباس رو میبرے! با گفتن این حرف یقہ سهیلے رو ڪشید بہ سمت خودش! یقہ پیرهنش پارہ شد! باید بہ سهیلے ڪمڪ مے ڪردم! محڪم و با اخم گفتم:آقاے سهیلے مشڪلے پیش اومدہ؟ بہ سمت دانشگاہ اشارہ ڪردم و ادامہ دادم:خبرشون ڪنم؟ دست چپش رو بہ سمتم گرفت،یعنے صبر ڪن! یقہ پیرهنش رو گرفت،صورتش سرخ شدہ بود،نفس عمیقے ڪشید و زل زد تو چشم هاے طلبہ،بہ من اشارہ ڪرد و گفت:زنمہ! چشم هام داشت از حدقہ مے زد بیرون!بهار با دهن باز نگاهم ڪرد! طلبہ با تعجب نگاهش ڪرد،چندبار دهنش رو باز ڪرد ڪہ چیزے بگہ اما نتونست،سرش رو انداخت پایین! سهیلے ادامہ داد:یہ لحظہ بہ این فڪر ڪردے؟! با پشت دستش ضربہ آرومے بہ شونہ پسر زد و گفت:من این لباسو پوشیدم بدتر از این نشونش ندن! اینے ڪہ تن منہ عبا و عمامہ نیست چشمات چے مے بینن؟! با حرص نفسش رو داد بیرون،سرش رو بہ سمت من برگردوند،چشم هاش زمین رو نگاہ مے ڪرد! _عظیمے دارہ مشڪل ساز میشہ! با دست بہ سہ تا طلبہ رو بہ روش اشارہ ڪرد و گفت:مے بینید ڪہ! بند ڪیفش رو محڪم روے شونہ ش گرفت و فشار داد! نگاهے بہ دوست هاش انداخت و راہ افتاد بہ سمت خیابون! چیزهایے ڪہ مے دیدم برام گنگ بود اما با اومدن اسم بنیامین همہ چیز رو حدس زدم،بہ خودم اومدم و دوییدم سمت سهیلے! نفس نفس زنون صداش زدم:آقاے سهیلے! ایستاد،اما برنگشت سمتم،با قدم هاے بلند خودم رو،رسوندم بهش! _نمیدونم چہ اتفاقے افتادہ ولے مطمئنم بنیامین عظیمے ڪارے ڪردہ،من واقعا عذر میخوام نمیدونم چے بگم! زل زد بہ ڪفش هام،چهرہ ش گرفتہ و عصبانے بود! _مهم نیست!میدونم باهاش چے ڪار ڪنم تا یاد بگیرہ با آبروے دونفر بازے نڪنہ! با شرم ادامہ داد:اون حرفم زدم بہ دوست هام یہ درسے دادہ باشم! دستے بہ ریشش ڪشید. _همون ڪہ گفتم زنمہ! با گفتن این حرف رفت،شونہ م رو انداختم بالا،مهم نبود! ◇به قلم : لیلی سلطانی
سی و هفتم 💕 آقاے رسولے رییس دانشگاہ دستے بہ صورتش ڪشید و گفت:ڪہ اینطور! دست هاش رو،روے میز بهم گرہ زد و ادامہ داد:بنیامین عظیمے پروندہ جالبے ندارہ!فڪرڪنم با این چیزایے هم ڪہ گفتے وقتش شدہ اخراج بشہ! از روے صندلے بلند شدم،ڪیفم رو انداختم روے دوشم. _هرطور صلاح میدونید،دلم نمیخواد آقاے سهیلے بے گناہ این وسط بسوزن! آقاے رسولے لبخندے زد و گفت:این وصلہ ها بہ امیرحسین نمے چسبہ!خوب میشناسمش! سرم رو تڪون دادم و گفتم:میتونم برم؟ با دست بہ در اشارہ ڪرد و گفت:آرہ دخترم ممنون ڪہ اطلاع دادے! با گفتن خدانگهدار از اتاق خارج شدم،سهیلے رو از دور دیدم ڪہ بہ این سمت مے اومد،آروم بہ سمتش رفتم،چند قدم باهام فاصلہ داشت،با صداے آروم گفتم سلام! زیر لب جواب داد خواست بہ راهش ادامہ بدہ ڪہ گفتم:میخواستم باهاتون صحبت ڪنم! با فاصلہ رو بہ روم ایستاد،دست بہ سینہ جدے،نگاهش رو دوخت پشت سرم! پیرهن ڪرم رنگ یقہ آخوندے با شلوار ڪتان مشڪے پوشیدہ بود،مثل همیشہ مرتب و تمیز! محڪم اما با تُن آروم گفت:درخدمتم اما ممنون میشم از این بہ بعد ڪارے داشتید تو ڪلاس ها بگید! متعجب نگاهش ڪردم جدے رو بہ رو نگاہ مے ڪرد،منظورش رو خوب فهمیدم،درحالے ڪہ سعے مے ڪردم آروم باشم گفتم:عذر میخوام اما عاشق چشم و ابروتون نیستم!خواستم بگم با آقاے رسولے درمورد اتفاقات اخیر صحبت ڪردم. چیزے نگفت،ادامہ دادم:همہ چیزو حل مے ڪنن ببخشید ڪہ تو دردسر افتادید. با ڪنایہ اضافہ ڪردم:بہ قدرے براتون آزاردهندہ بودہ ڪہ ذهنتون خستہ شدہ رفتہ سراغ فڪراے بیخودے! دست هاش رو از دور سینہ ش آزاد ڪرد،صورتش رو بہ روے صورتم بود اما چشم هاش من رو نگاہ نمے ڪرد! _خانم هدایتے یہ سوال بپرسم؟ با دلخورے گفتم:بفرمایید! _سوتفاهم هایے ڪہ براے عظیمے پیش اومدہ براے شما ڪہ پیش نیومدہ؟! با چشم هاے گرد شدہ نگاهش ڪردم! فڪر مے ڪرد منظورے دارم ڪہ باهاش صحبت مے ڪنم،خودش ڪمڪ ڪرد! دلم نمیخواست ماجراے امین اما بہ صورت توهمات این طلبہ شروع بشہ! بہ قدرے عصبے شدم ڪہ ڪم موندہ بود فحشش بدم! صدام رو ڪنترل ڪردم اما با حرص گفتم:براتون نامہ فدایت بشوم ڪہ نفرستادم ڪمڪم ڪنید خودتون دخالت ڪردید! انگشت اشارہ م رو،رو بہ پایین گرفتم و ادامہ دادم:از هرچے فڪر ڪنید ڪمترم اگہ دیگہ تو ڪلاس هاتون شرڪت ڪنم تا توهماتتون بیشتر از این ادامہ پیدا نڪنہ! نگاهش رو دوخت بہ ڪفش هاش آروم گفت:منظورے نداشتم اما اینطور بهترہ! نگاہ تندے بهش انداختم و با قدم هاے بلند ازش دور شدم،با خودش چے فڪر مے ڪرد؟! ◇به قلم : لیلی سلطانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تو درونِ جان نِشینی، که لطیف تر زِ جانی. . 🦢🌱✨
هَر‌وَقت‌خواستین‌کَسی‌رو‌قِضاوَت‌کنید یادِ‌این‌شِعری‌بیفتید‌کِه‌اخَوان‌ثالت‌گفته: « هَر‌کِه‌خود‌داند‌و‌خُدایِ‌دلَش‌ کِه‌چِه‌دَردیست‌کُجایِ‌دلَش🥲🥀🧡 »
مراقب خودت بآش...
[ دُختر‌بودن؛‌خودِش‌نَهایت‌خاص‌بودَنه🥹🌻♥️ ]
"وَآدمی‌جُز‌خیال‌دِگر‌به‌چِه‌زندَه‌است؟🤍🌝☁️"
- چرا برای تولد امام زمان عکس گل نرگس میذارن؟! چون اسم مامانش نرگس بوده؟! + چون گل نرگس زمستون درمیاد. وقتی که خاک به نظر مُرده میاد، درخت ها بی‌برگ شدن، سرما دنیا رو گرفته، و دیگه کمتر کسی امید داره به بهار...اون وقت گل نرگس میاد!