به نام خالق زندگی✨🥺

#همخونه_شیطون_من قسمت 50 نفس:اووف باشه سوار ماشینش شدم،اونم سوارماشین شد وبابیشترین سرعت ممکن به جایی که میخواست بره روند نفس:هووو چته آروم تر برو یه نفس عمیق کشید که فک کنم داشت سعی میکرد چیزي نگه سام:چشم ویه لبخند زد که دهنم اندازه ي غار علیصدر باز موند این کجا و اون سام مغرور کجا؟ ایول انگار نبود من بهش ساخته سام:پیاده شوو نفس:چه زود رسیدیم5دقیقه هم نشد سام:مااینیم دیگه وارده سالن شدیم یه جایه کاملا شیک و رویایی بود نفس:اینجا چرا هیچکس نیست انگار یه ذره استرس گرفت ولی سریع به حالته قبلش برگشت و گفت سام:میفهمی وبه گارسون اشارا کرد که بره نفس:خوب میشنوم سام:راستش چطوري بگم..من یه نفس عمیق کشید وگفت سام:دوست دارم نفس:ها؟ سام:میگم دوست دارم نفس:حالت خوبه؟ هنگ کردم توي اون لحظه نمیدونستم باید چیکارکنم سام:میدونم باورت نشده ولی من واقعا ادامه دارد....☁️☁️

《بِزاآدَماهَرسازی‌دِلِشون‌خٰواست‌بِزَنَن، تُوبِه‌جٰارَقصیدَن‌هَندِزفِری‌بِزار!🎧✨🩷》

قَلب🫀 کٰارِش‌فَقَط‌خُون‌رِسٰانی‌نیست، رِزق‌ُوَرُوزیتُون‌رُوُهَم‌میرِسُونِه. خُُوش‌قَلب‌بٰاشید :) 🫴🏼🥹♥️

«یِک‌ساعَت‌بَعدِاینکِه‌خاکِمُون‌میکَُنند، مَردُم‌سَرِمیزِناهارمَراسِمِت‌بِه‌فِکرِاینَن کِه‌نُوشٰابِه‌زَردرُوبُخُورَن‌یامِشکی! پَس‌هیچوَقت‌واسهِ‌حَرف‌هَمچین‌آدَمایی زِندِگی‌نَکُنید...🙅🏻‍♀🥤❤️‍🩹»

#بکگراند

#بکگرانذ

#بکگراند

#زیبایی⃠🍣☁️ تو خونه تتو موقت بزن↛

❞ #توصیه ≼🐱🍓≽ ━━━━━━━━·❀·━━━━━━━━ روتین‌‌ارامش‌بخش‌قبل‌از‌خواب‌🫰🏼🌙. 📝┊شکرگذاری کن . ✨┊نور اتاقتو کم کن . 💛┊کارای فرداتو بنویس . ☁️┊یه لیوان شیر گرم بخور . 🌝┊لباس خواب راحت بپوش .

◞ #پیشنهاد💕🍭◜ ָ֪֢ ↜چجوری حالمونو خوب کنیم ؟! ‌‌ ❄️•اتاقتونو پر از ریسه های آفتابی کنید✨ ❄️•نفس عمیق بکشید ! ❄️•حسش کنید ❄️•به حال بدتان توجه نکنید ! ❄️•درلحظه باشید

#ایده تتو ست مینیمال✨🤍

به نالق خاالق تو🫀🤍

#همخونه_شیطون_من قسمت 51 دوست دارم شاید باورت نشه یعنی حتما نشده ولی من واقعا به توعلاقمند شدم نفس اینو از وقتی تو از پیشم رفتی فهمیدم سرشو انداخت پایین و ادامه داد سام:و بابت کارایی که کردم واقعا متاسفم نفس:همین متاسفی؟ نفس:توهیچ میدونی من تویه اون چند وقت چی کشیدم؟ نمیتونستم تو روي دوستام نگاه کنم چون قیافمو داغون کرده بود اصن تو خیابون نمیتونستم برم تویه هیچ جمعی شرکت نمیکردم فقطم یه خاطره تویه آشغاله پست بود دیگه آخراي حرفام اشکام مث جی میریختن من به خودم قول داده بودم نذارم هیچ آشغالی اشکنو در بیاره اما این... سرشو بلند کرد دید دارم گریه میکنم فقط داشت با چشاي گرد شده نگام میکرد معلوم بایدم نگاه کنی الان تو دلش کلی خوشحاله شایدم راست میگه اههه کلاگیج بودم گیج تر شدم خدایا این چرابامن اینکارو میکنه؟ حتما میخواد عاشقم کنه بعدم ولم کنه بره ولی کور خونده عمرا گولشو بخورم ولی اگه راست بگه چی؟ همینجور ي باخودم درگیر بودم که گفت سام:ببین میدونم حتما باورت نشده یا فکرمیکنی دروغ میگم اما باورم کن تمام حرفام راست و از ته قلبم بود ادامه دارد

#همخونه_شیطون_من قسمت 52 خواهش میکنم یه فرصت دیگه بهم بده نفس..خواهش میکنم من توي این چندوقت که رفتی فهمیدم چقدر دوست دارم و وابستت شدم نفس:هه...تو گفتی و منم باور کردم ادم تویه این مدت کم چطوري میتونه عاشق بشه؟ پشته گوشاي من مخملی نیست خداحافظ سام:مطمئن باش بدستت میارم نفس:شتر درخواب بیبند پنبه دانه سام:خواهیم دید نفس:میبینیم باي سام:میرسونمت حوصله ي مخالفت نداشتم واسه همین قبول کردم از سکوت توي ماشین بیزار بودم نفس:میشه آهنگ بزاري؟ سام:چشممم سلااااام بامرام شدي شبیه باورام آسه دلو رو میکنم تاکه برقصی توبرام میدونی کیم؟ دوباره تهی بم میگی خاصی اینو خودم میدونم تومنو میخواستی آره؟ اینم خودم میدونم ااا عجیبم معلومه نه؟ دنباله بهونم که فقط بزنم بکوبم من بیخیال زمونم