غذای خوشمزه درست میکنه 😍
برای کسایی که نودل دوست دارن 😍
هدایت شده از حرفامون🤍🌸
https://daigo.ir/secret/4388564828
سلام عزیزای دل من💗😌
باید به خیلی هاتون گوش میکردم و نکردم .✨
برای جبران اومدممم .💜😉
#دختری_که_من_باشم
۲۷۱
من پسر به دنیا نیاوردم بزرگ کنم که همه این کارا رو خودش بکنه
با خنده گفتم ای بنازم به این مامان که اینقد هوامو داره
الهی من فدای تو
من خدا نکنه خب حالا بریم سر اصل مطلب
چیزی شده؟
من نه نترس چیزی نیست من امشب میام خونه مهمون دعوت نکنی
میای اینجا؟
من مامان چقد تعجب میکنی تو امروز
خب داری حرف تعجب بر انگیز میزنی راستشو بگوببینم اتفاقی افتاده؟ من طاقتشو دارم
با خنده گفتم هیچی نشده مامان مطمئن باش خیره
خب الهی شکر بگو ببینم چیه که اینقد خیر شده میخوای بیای خونه
من نه دیگه مامان من صبر داشته باشین من شب میام همه چیزو واستون میگم
اخرش منو دق میدی پسر
من: خدا نکنه.
همون موقع در باز شد و آوا با سینی چای اومد داخل
من: خب دیگه مامان شب میبینمت! کاری نداری؟
نه پسرم منتظرتم
من باشه خدافظ
: خدافظ
گوشی رو قطع کردم آوا سینی رو گذاشت رو میز گفتم امشب میرم که خبرو بهشون بدم
نفس عمیقی کشید و گفت: خدا به خیر کنه
من با شروع کردی؟
#دختری_که_من_باشم
۲۷۲
با نگرانی گفت: بابات باز نیاد سراغم
من: برو اینقد هم واسه خودت فکر و خیال نکن تا من هستم از هیچی نترس
اهی کشید و گفت باشه
لبخندی زدم و گفتم: ممنون آقای من
چشم غره ای به من رفت و گفت: قابلی نداشت خانومم
خندیدم
سرشو خم کرد و گفت من دیگه میرم به کارام برسم
من باشه
لبخندی زد و از اتاق بیرون رفت تکیه دادم به صندلی و لبخند زدم واقعا از انتخابم راضی بودم
عصر بعد از رسوندن اوا . رفتم خونه مامان و بابا
وارد خونه شدم مامانم خودشو انداخت تو بغل منو و گفت الهی قربونت برم پسرم
دستمو گذاشتم رو کمرش گونه و پیشونیم رو بوسید و گفت: الهی خدا خیرش بده باعث و بانیشو
من: باعث بانی چیو؟
لبخند مهربونی زد و گفت باعث و بانی چیزی که تورو کشونده اینجا دیگه
خندیدم و گفتم: الهی آمین
دستمو گرفت و گفت بیا پسر بیا بریم داخل
همون طور که راهرو رو طی میکردیم گفت: شام خوردی؟
من:نه
:خب خوبه خدا رو شکر گفتم گلی خانوم برات غذای مورد علاقتو بپزه
ابروهامو دادم بالا و گفتم به به از سبزی پلو با ماهی که نمیشه گذشت تازه اگه دستپخت گلی خانومم باشه