#لجبازی_نکن
صدویکم
خدایا من اومدم ازت بخوا که رهامو بهم بدی.بعدخوندن نماز توی نمازخونه بیمارستان رفتم پیش
رها.هیچ تغییری نکرده بود.روی صندلی نشستم که
چشام کم کم گرم شدن.
باصدای دویدن چشام وباز کردم،با دستم کمی مالیدمشون که دیدم بهتر بشه.دکتروچندتا پرستار
درحال دویدن به اتاق رهابودند.
سریع رفتم پشت شیشه دکتروپرستارا هی دستگاه ها رو تکون میدادن
قفسه سینه رها هی باال وپایین میشد انگاری نمیتونست نفس بکشه.
-رها؟نه خواهش میکنم نه
خیلی ترسیده بودم.صداش میزدم که نره
بعداز دو دقیقه آروم شد.برگشت به حالت عادی.پوفی از سرراحتی کشیدم.دوتا دستام رو روی
صورتم کشیدم وزیرلب خدارو شکر کردم.
به رهانگاه کردم.انگاری چشماش داشت باز می شد.خدایا میشه؟رها زودباش تومیتونی عشقم.
چندباری پلکاش وتکون داد وباگیجی به اطرافش نگ اه می کرد.از خوشحالی میخندیدم.خدایا
نوکرتم
((رها))
آخ چقدر اینجا نورش زیاده اه.بزور چشمام رو باز کردم.یه آقای عینکی ودوتا پرستار باالی سرم
بودن.
-آبصدام خیلی ضعیف بود انگازی شگفت زده شده بودن.وا اینا آدم ندیدن؟
-گفتم آب کرید؟
دکتر تک خنده ای کرد
-باشه دخترم االن میاره برات خالت خوبه؟
-شمادکتری
-چه بی اعصاب جایت درد نمیکنه؟
-نه فقط یکمی سرم درد میکنه راستی من چم شده؟
-حمله قلبی بهت دست داده خدابهت رحم کرد.
-چرا؟
دکترباتعجب خواست چیزی بگه که پرستار آب آوردبرای اینکه بتونم بخورم.بالشتم رو آوردن باال
که چشممبه روبه رو خورد.
هیراد با لبخند وشگفتی داشت نگاهم می کرد.حس میکردم دل تنگشم
-خانم آب
-ها بله
کمی آب خوردم برگشتم به حالت قبل خوابم میومد برای همین خوابیدم.
(هیراد)
آدم وقتی یک بار رابطه درست و حسابی را تجربه میکند، بدل بودن بقیه را زود تشخیص میدهد!
دیگر کلاه سرش نمیرود؛ یعنی زندگی نمیتواند گولش بزند...!
تکنیك برای داشتن مطالعه ی هدفمند 😶🌫
⊱ ·—·—·—·—·—·—·—·—· ⊰
- داشتن برنامهاۍ دقیقُ اصولی🐭 📚^^'!
- افزایشِ تمرکز 🌱🧁^^'!
- ڪاهش اضطرابُ فشار روانـے💛^^'!
- تقویت قدرت تصمیم گیری🐢🌴^^'!
- خوشبینی به آینده🌸🫵🏻^^'!
- نظم بخشیدن به ڪارها🤍🗓^^'!
- انجام خود ارزیابیها 🍉♥️^^'!
- مدیریت زمان⏳🍦^^`!
⇄ #درسی🦋🫧 ꞋꞌꞋꞌ.