eitaa logo
ماهڪ☁️🌚
3.4هزار دنبال‌کننده
20.1هزار عکس
6.5هزار ویدیو
139 فایل
تبلیغاتمون 🍇💜 https://eitaa.com/T_Mahak حرفامون🍒❤️ https://eitaa.com/mahakkkkmaannn مدیر🌿 @Mobina_87b | @H0_art ماهڪ؟ معشوقک‌ زیباروی😌💗
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام خوبین‌ن‌ن؟!🥰✨ دارین میخونین برا امتحانا😂🥲👀 باهَم مِهرَبون باشیم وَقتی مُردیم فُرصَتی بَرایِ جُبران نیست...!🫂
🤍💆‍♀༘♡
📗👩🏻‍🎓›‌ نقاط قوت در هنگـٰـام درس خوندن‌‌‌‌‌🧡👩🏻‍💼 ꧇ ─ ─ ─ ⋅ ☆ ⋅ ─ ─ ─ 𝟷- صبح زود بیدار شدن💗🍶 . 𝟸- دیدگاه درست نسبت به جمعبندی🌱💍 . 𝟹- هدف گذاری پیشرفتے منطقی ✨🥪. 𝟺- تنوع مطالعاتے بالا🍓💛 . 𝟻- زمان گذاشتن برای دروس ضعیف👀🤏🏼 . 𝟼- یه برنامه ریزی توپ🌸🐋 .
‹👗› 🌸🩰--------------------------🌸🩰 [ ست‌رنگ‌هـٰائ‌بهـٰارئ 🌼✨ ] سرخابے + طوسے 📦💚* گلبهے + کرمے 🥤🌿* سفید + مشکے 🤏🏻💛* کرمے + استخوانے 🐮🌱* آبے + کرمے 🚎☁️* یاسے + سفید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صدوشصت و دو -سالم آبجی. دست به کمر شدم... -چه آبجی؟ جنابعالی هر هر بهم خندیدی وقتی افتادم. لبخندی زد. هیرادم از حرفم خندش گرفته بود. -اوهوع عجب آبجی و داداش خونگرمی پیدا کردم. - بله پسچی؟ خب آقا احمد کی اومدین؟ و.... هیراد دست انداخته بود دور گردن احمد و باهم به سمت آسانسور رفتن. منم مثل بز دنبالشون راه افتادم. اون پیرزنی که اون روز بهش خوردم. مادربزرگ احمد بود. شام احمد برامون فسنجون آورد. کلی ازش تشکر کردم. دستش درد نکنه زحمت کشیده. -وای هیراد االن باید دوباره چمدون بچینم برای فردا؟ -نه من همه چیزو آماده کردم -ساعت چند پروازه؟ - ساعت۱۰:۰۰ -چرا اینقدر زود؟-چه بدونم. رفتم یه دوش گرفتم. معدم درد می کرد، حس می کرد شکمم یه ذره بزرگ شده. دارم چاق می شم بهتر کمتر بخورم. -تو آینه به چی نگاه می کنی؟ -هیراد ببین چاق شدم. -کو؟ تاپم رو باال کشیدم. -ببین شکم در آوردم. اومد نزدیکم به شکمم نگاه کرد. -من که اینجوری نمی بینم. -چاقتم دوس دارم. -نخیر من دوست ندارم چاق بشم. -رها؟ پس بچه چی شد؟ - -نه ولی خب خیلی وقته. االن یک ماه می شه. -نمی دونم فردا برم دکتر به نظرت؟ خونه ننه می خواستم برم نشد.