eitaa logo
همه جای ایران 🇮🇷 سرای من است
316 دنبال‌کننده
12.1هزار عکس
7.2هزار ویدیو
143 فایل
دنیا و آخرتمان آباد و عاقبتمان بخیر و سعادت ختم میشود آنجا که برای دیگران هم مانند خویش ، خوش بخواهیم هموطن ! راه غبارآلود است بیا تا #بصیر باشیم. #مسجدحضرت علی اکبر علیه السلام ایثار۶ فولادشهر
مشاهده در ایتا
دانلود
آقای‌امام‌حسینِ‌عزیز، شماساکن‌ِهمیشگیِ‌سمت‌چپِ‌ قفسہ‌سینہ‌یِ‌تک‌تکِ‌ماروسیاه‌‌هاهستیا نکنہ‌نگا‌هتو‌ازمون‌بدزدی‌؟! رو‌سیاهیم؟! قبول.. نوکرِخوبی‌نیستیم؟! اینم‌قبول.. ولی‌شما‌همہ‌رومیخرین‌مگہ‌نہ‌؟! میشہ‌مارم‌بخرین؟! لطفا . . .♥
تو عکسا آدما الکی میخندن ، الکی همو بغل می کنن ، الکی زندگی میکنن...از رو عکسا که نمیشه زندگی واقعی رو فهمید...! مشکل اینجاست که عکس های بقیه رو ، با زندگی واقعی مقایسه می کنیم!
فرقی نمی‌کند مرد باشی یا زن ؛ حریمت "حرمت" دارد، هر کسی که از در آمد "مَحرم" نیست صبر کن تا "آدمت" را پیدا کنی، آدمی از "جنس خودت" آدمی که "حرمت سرش شود" خودت را "مدیون" خودت نکن مدیون قلبت، نگاهت، دستانت، آغوشت گاهی باید "تنهایی" را ترجیح داد گاهی باید منتظر بود تا "محرمت" پیدا شود تنها بمان فرق بزرگیست میان کسی که " تنها مانده " با کسی که " تنهایی" را انتخاب کرده    🍃🍃🍃
آقای‌امام‌حسینِ‌عزیز، شماساکن‌ِهمیشگیِ‌سمت‌چپِ‌ قفسہ‌سینہ‌یِ‌تک‌تکِ‌ماروسیاه‌‌هاهستیا نکنہ‌نگا‌هتو‌ازمون‌بدزدی‌؟! رو‌سیاهیم؟! قبول.. نوکرِخوبی‌نیستیم؟! اینم‌قبول.. ولی‌شما‌همہ‌رومیخرین‌مگہ‌نہ‌؟! میشہ‌مارم‌بخرین؟! لطفا . . .♥
تازه با این بزرگمرد آشنا شده بودم که درست چند روز بعد دشمن به ما حمله کرد. پشت خاکریز آروم و قرار نداشت و باور کنید آونروز با شجاعت بی مثال علیرضا بود که پیروز شدیم و دشمن عقب نشینی کرد. بعد از چند روز از علیرضا پرسیدم چرا اینقدر با شوق و ذوق میجنگی؟ گفت: موقع جنگ حضرت زینب(س) رو میبینم که به من نگاه میکنه و لبخند میزنه. باور نکردم تا اینکه روز سقوط خانطومان رسید. با همه ی شلوغی جنگ حواسم به علیرضا بود. باز شروع کرد با همون حس و حال به جانانه جنگیدن و صحنه ای رو که میدیدم باور نمیکردم. وسط معرکه جنگ با شوق نگاه میکرد و بارها دیدمش که لبخند میزد و کم کم یقین کردم که خود بی بی داره نگاش میکنه. چشمم بهش بود که یه خمپاره زدن و مجروح شدم و همه جا سیاه شد. دیگه چیزی نفهمیدم تا تهران... توی بیمارستان خبر شهادت علیرضا و چند تن از رفیقای نازنینم‌ رو دادند و بغضم ترکید و گریه ام گرفت. پزشک فکر میکرد از درد جراحته که گریه میکنم... هیچ وقت نفهمید گریه ام به این خاطر بود که پاره های تنم رو در خانطومان جا گذاشته بودم...😭
کربلاخواستنم‌ازهوسم‌نیست‌ولی .. خاکتان‌طعم‌عسل‌داشت‌نمک‌گیرشدم (:
دستش که به آب خورد به یاد آورد وصیت های علی را کنارش بمان ! غریب تر از حسین‌ وجود ندارد چنان سراسیمه بازگشت که دستهایش جا ماند ... 💔
🔘 داستان کوتاه "زنگوله‌ای بر گردن" می‌گویند؛ "آقا محمد خان قاجار" علاقه خاصی به شکار روباه داشته. تمام روز را در پی یک "روباه می‌تاخته،" بعد آن بیچاره را می‌گرفته و دور گردنش، "زنگوله‌ای آویزان" می‌کرده و آخر ر‌هایش می‌کرده. تا اینجا ظاهراً مشکلی نیست. البته که روباه بسار دَویده، وحشت کرده، اما زنده ا‌ست؛ هم جانش را دارد، هم دُمش و هم پوستش. "می‌ماند آن زنگوله!" از این به بعد روباه هر جا که برود زنگوله توی گردنش صدا می‌کند! دیگر نمی‌تواند "شکار" کند، چون صدای زنگوله، شکار را فراری می‌دهد. بنابراین «گرسنه» می‌ماند. صدای زنگوله، "جفتش" را هم فراری می‌دهد، پس «تنها» می‌ماند. از همه بد‌تر، صدای زنگوله، خود روباه را «آشفته» می‌کند، «آرامش»‌ را از او می‌گیرد.! "این‌‌ همان بلایی است که انسان امروزی سر ذهن پُرتَنشِ خودش می‌آورد. فکر و خیال رهایش نمی‌کند!" زنگوله‌ای از "افکار منفی،" دور گردنش "قلاده"می‌کند. بعد خودش را گول می‌زند و فکر می‌کند که آزاد است، ولی نیست. برده افکار منفی خودش شده و هر جا برود آن‌ها را با خودش می‌برد، آن هم با چه سر و صدایی، درست مثل سر و صدای یک زنگوله! راستی هر یک از ما چقدر اسیر این زنگوله هستیم؟ 🇮🇷🇮🇷🇮🇷 https://eitaa.com/joinchat/940703945C4055a1a13e
سلام هموطن؛✋ ✅راه عبادت خداوند🤲 هم با سجودت و هم با انفاقت 😍 در راه خدا ، برای نیازمندانِ آبرومند نزد خدا مفتوح است و باز... 🙏 شمامیتوانید را از پیش بفرستید مادامی که در راه او که حیّ است و پاینده را با خود میگیرید...🌹🌸 شما با پرداخت خود ازطریقِ : میتوانید مددیارِ: 👈 این مرکز باشید؛ ✍ شماره کارت بنام مرکزنیکوکاری حضرت علی اکبر علیه السلام: 6037997950100397 🇮🇷🇮🇷🇮🇷 https://eitaa.com/joinchat/940703945C4055a1a13e