هدایت شده از بسیج مساجد و محلات استان اصفهان
25.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#بسیج_خدمتگزار_ملت_ایران
#قرارگاه_اقتصاد_مقاومتی
#قرارگاه_سازندگی_محرومیت_زدایی
بخشیازاقداماتگروههای جهادی خواهراندرمحلاتشاملمیزهایخدمت
تهیه وتوزیعسبدمعیشتیتامینهزینه
درمانو....تهیهلوازمالتحریر نذرقربانی
تهیهوتوزیعغذایگرم،جهیزیه
کلاسهایآموزشیوتوانمندسازیبانوان
برپایینمایشگاههایاقتصادمقاومتی
وحمایتازکارگاههایمشاغلخانگی
وارایهتسهیلاتو.....
بمناسبت17 اردیبهشت ماه سالروز تاسیس بسیج سازندگی
#حوزه_مقاومت_بسیج_الزهرا_س
#ناحیه_نایین
📝 اگر بهعقب برگردیم و حکومتهای مختلف ایران رو بررسی کنیم، متوجه میشیم این دشمنی حتی وقتی #آخوندها سر کار نبودن هم وجود داشته
🔻میگی نه؟؟ بیاین چند نمونه تاریخی رو بررسی کنیم:
1⃣ برمیگردیم ۷۰ سال پیش: وقتی دکتر #مصدق میخواست #نفت ایران رو از چنگ خارجیها دربیاره آمریکاییها سرنگونش کردن، دکتر مصدق روحانی و #آخوند بود؟ نه 🤷♂
2⃣ بیاین بریم به ۸۰ سال پیش: روزی که « انگلیسیها و روسها » در جریان #جنگ_جهانی به ایران حمله کردن و هزار مصیبت سر ملت ما آوردن، #رضاخان حکومت میکرد.
اون زمان هم یه #آیتالله سرکار نبود!
3⃣ نظرتونه بریم به ۸۵ سال پیش؟؟ وقتی آمریکاییها خاک #تخت_جمشید رو زیر و رو کردن و بیش از سی هزار قطعه عتیقهی باستانی مون رو بهراحتی آبخوردن به کشورشون بردن.
🔸اون روز هم #رضاخان حکومت میکرد، نه یه #عالم_دینی.
4⃣ با ماشین زمان بریم به ۱۰۰ سال پیش: اون روزی که انگلیسیها #قحطی_بزرگ رو در ایران راه انداختن و حدود ۹ میلیون ایرانی رو به سینهی قبرستون فرستادن. اون روزها از تلخترین روزهای تاریخ مردم مظلوم ایرانه که به #هلوکاست_ایران هم معروفه اتفاقا یه فیلم هم به اسم « یتیم خانه ایران» درموردش ساخته شده
🔹اون موقع #احمدشاه از سلسلۀ قاجار بر ایران حکومت میکرد. احمدشاه که #روحانی نبود، بود؟ 🤷♂
5⃣ بریم عقب تر؟ ۱۶۰ سال پیش چطوره؟
🔸بریم ببینیم اون موقع چه خبر بوده: انگلیسیها «پاکستان و افغانستان» رو از ایران جدا کردن. مملکت رو #ناصرالدینشاه قاجار اداره میکرد. اون زمان هم #آخوندها سر کار نبودن🤷♂
🔺 اگر بخوایم همینطور عقب بریم، باز هم حوادث زیادی هست که نشون میده نوع حکومت ایران مهم نیست، اونها هروقت و هر طور بتونن به ما ضربه بزنن، میزنن 😏
✅ ما درگیر یک جنگ چند هزار ساله ایم
هدایت شده از بسیج مساجد و محلات استان اصفهان
بروشور شهیده1402.pdf
حجم:
646.9K
#ستارگان_درخشان
#کمیته_بانوان_خانواده
#الگوی_سوم_زن_مسلمان
معرفیشهیده شاخصسال۱۴۰۲
شهیدهشهنازحاجیشاه
#حوزه_مقاومت_بسیج_الزهرا_س
#ناحیه_نایین
هدایت شده از بسیج مساجد و محلات استان اصفهان
#قرارگاه_تعالی_زن_خانواده
#ستارگان_درخشان
جشندههکرامتوروزدخترویژه
دختران سلیمانیمحلاتوباحضور
گرمدخترانشهدایشهرستان
۲۸اردیبهشتماه ساعت۹:۱۵
سالن شهدایبسیجناحیهنایین
منتظرحضورسبزتانهستیم
#حوزه_مقاومت_بسیج_الزهرا_س
#ناحیه_نایین
هدایت شده از بسیج مساجد و محلات استان اصفهان
17 اردیبهشت ماه سالروز تاسیس بسیج سازندگی و آغاز هفته بسیج سازندگی گرامی باد.
گزارش مختصری از اقدامات صورت گرفته بسیج سازندگی ناحیه مقاومت بسیج نایین در سال 1401
#بسیج_خدمتگزار_ملت_ایران
#کمک_مؤمنانه
#قرارگاه_اقتصاد_مقاومتی
#قرارگاه_بسیج_سازندگی_ومحرومیت_زدایی_نایین
#لبیک_یا_خامنه_ای
🌸گرامیداشت هفته عقیدتی سیاسی🌸
دیدار وسرکشی ازمربیان فعال حلقه های صالحین وقدردانی از زحمات این عزیزان در ماه مبارک رمضان ۱۴۰۲/۲/۱۷
#گروه_جهادی_ضحی
#پایگاه_مقاومت_بسیج_مهدیه_زندوان
#حوزه_مقاومت_بسیج_الزهرا_س
#ناحیه_نایین
#لبیک_یا_خامنه_ای
#نایین_جوان_بمان
#رزمایش_قاسم_پروران
کارگاه آموزش تربیت فرزند باموضوع" تربیت معنوی فرزندان"بابیان شیوای سرکار خانم عرب وباحضور مادران جوان محله به همراه ایستگاه نقاشی برای نونهالان برگزار گردید
سالن حسینیه زندوان ۱۴۰۲/۲/۱۷
#پایگاه_مقاومت_بسیج_مهدیه_زندوان
#حوزه_مقاومت_بسیج_الزهرا_س
#ناحیه_نایین
11.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شرعا بر گردن همه ی شماست که این کلیپ را منتشر کنید
اگر یک عمل صالح در طول عمرمان بتوانیم انجام بدیم و قدمی برای ظهور برداریم و مورد قبول خداوند قرار بگیره، شاید انتشار همین کلیپ چند دقیقه ای باشه....
خواهشا تمام دوستان مذهبی و انقلابی این چند دقیقه را با دقت ببینند و نشر دهند
وظیفه خودمون را در قبال ظهور بدانیم و کوتاهی نکنیم😔
☑️روایت صعصعهبنصوحان از لحظات آخر عمر با برکت امام علی(ع)
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
✉️ علی برایم پیام فرستاده بود تا شاهد وصیتش باشم... پرسشی دلم را ویران کردهبود. نمیتوانستم نپرسم. جانم قرار پیدا نمیکرد. از سویی میدانستم که چنان پرسشی او را آزار میدهد. اما او پاسخی به من داد که خواب و آرام را از من گرفت. اکنون که او شهید شده است. تصویرش در برابر چشمانم ثابت مانده است و همان لبخند و همان واژههایی که گویی هزار بار صیقل خورده بودند. پرسیدم:
"ای امیرمومنان تو برتری یا👈آدم؟"
در چشمان پر مهرش شعلهای از شرم افروخته شد. نگاهاش را به سقف دوخت. نگاهی به پسران و دخترانش کرد که دورتادور او ایستاده بودند. سکوت محض بود. همه منتظر بودیم تا واژهها مثل پرندههایی رنگارنگ از آشیانه دهانش بیرون آیند و فضا را پر کنند و ترانه بخوانند.
فرمود: از خودستایی بیزارم... سکوت کرد. ادامه داد: " اگر این آیه نبود که: "از نعمتهای پروردگارتان سخن بگویید." خاموش میماندم و سخنی نمیگفتم." بازهم سکوت کرد. شعلهی شرم در نگاهش میسوخت.
" آدم در بهشت عدن متنعم بود. تنها خداوند از او خواست که به خوشه گندم نزدیک نشود. شد و از گندم خورد. از دستور خداوند سرپیچید. به من گفته نشدهبود که نان گندم نخورم. اما گویی همان فرمان عتیق در گوشم زنگ میزد. گفتم من بار آن فرمان را در زندگیام بر دوش میگیرم.
صعصعه؛ ✋من در تمام عمرم به اختیار نان گندم نخوردهام." فرزنداش آهسته میگریستند. زینب چشم از علی بر نمیداشت.
پرسیدم:" 👈ابراهیم؟"
فرمود:" ابراهیم در ملکوت آسمان،ها سیر کرد. خداوند ملکوت اسمانها و زمین، ملکوت هستی را به او نشان داد؛ اما جانش هنوز طمانینه و آرامش ایمان را نیافته بود. مثل نهالی نورس در برابر توفان تردید میلرزید.
از خداوند پرسید: "چگونه مردهها را زنده میکنی؟ خداوند در برابر پرسش او پرسش دیگری مطرح کرد. مگر ایمان نداری؟ گفت دارم؛ اما دیدن ایمانم آرزوست...
✋من در تمام عمرم هیچگاه غبار تردید و تشویش برخاطرم ننشست. اگر همه حجابها بر طرف شوند بر یقین و طمانینهی جانم اندکی افزوده نمیشود."
چشمهایش خندید. به دور دستی که در افق دید ما نبود نگاه میکرد.
پرسیدم:"👈نوح؟"
فرمود: "نوح در راه دعوت مردمش به راه خداوند بسیار آزار دید. عمر درازش سرشار از آزار و زخم زبان بود. و نیز زخمهایی که بر پیکرش مینشست. سرانجام دلش گرفت و بیتاب شد و مردم خود را نفرین کرد. از خداوند خواست که هیچ یک از کافران را بر زمین زنده مگذارد.
✋من هم بسیار آزار دیدم. کژیها و ناراستیها. زخم هایی که روح را میسوزانید. در هر دم به من زرداب درد نوشانیدند. بیتاب نشدم و همیشه از خداوند خواستم آنان را کمک کند. گفتم خدایا آنان را دریاب نمیدانند چه میکنند؛ نمیدانند چه میگویند."
پرسیدم:"👈موسی؟"
فرمود:" هنگامی که خداوند به موسی گفت: به نزد فرعون برو و او را به راه خداوند دعوت کن. موسی در دلش هراسی پدیدار شد. به خداوند گفت: من یکی از آنان را کشتهام. اکنون ترس جانم را دارم؛ مبادا مرا بکشند.
هنگامی که پیامبر به من گفت: به کعبه برو و بت،ها را بشکن. به خاطرم نیامد که ✋من بسیاری از سران قریش را کشتهام، ممکن است در اندیشه کشتنم برآیند؛ راحت و روان مثل ماهی در آب؛ رفتم و بتها را شکستم."
پرسیدم:"👈عیسی؟"
فرمود:" عیسی برادرم! هنگامی که مریمِ پاک، درد زایمان گرفت از حرم بیرون رفت تا در خارج بیتالمقدس کودکش به دنیا بیاید. مادرم فاطمه به درون حرم رفت.
✋من پسر کعبهام..."
از شوق میلرزیدم. اما آخرین پرسش رهایم نمیکرد. بر زبانم نمیگشت.
چشمانم را بستم و شتابزده پرسیدم:
اما👈محـمـد؟
علی لبخند زد، شکفته شد. گفت:
"✋من یکی از بندگان محمدم🌷"
دیگر بیتاب بودم. سر بر دامانش نهادم و گریستم...
✋دست بر شانهام گذاشت. درست مثل آن غروب غمانگیز جنگ جمل. هر دو برادرم زید و سبحان شهید شدهبودند. من هم زخمی بودم. تشنه و گریان. تصویر زید و سبحان با سیمایی خونین و خندان در برابرم بودند. سرود توحید می،خواندند.
علی دستم را فشرد و گفت:" صعصعه؛ آنها راحت شدند و ما سهم بیشتری از رنج را باید بر دوش بکشیم. شکیبا باش. تو تنهایی طولانی و غم انگیزی را در پیش روی داری...
🌘علی را شبانه و غریبانه دفن کردیم. چه میتوانستم بگویم؟
گفتم: خداوند تو را رحمت کند، ای امیرمومنان! خداوند در سینه تو بزرگ بود و تو به ذات او آگاه بودی…
✨ مشتی از خاک مزار علی را برداشتم. بوئیدم. بوسیدم و بر سر و رویم افشاندم. گریستم و به خاک گفتم: ای خاک! اگر می دانستی چه کسی را در بر گرفتی، هر گذرندهای نوای ناله و زاریات را میشنید.
ای مرگ! اگر میگفتی که فدیه میپذیری جانم را فدای علی میکردم. ای روزگار! علی را از ما گرفتی، چه بد زمانهای هستی…
📝ناصر کاوه
منبع روایت:
-الانوار النعمانية ج1 ، ص27
-اللمعة البيضاء ص220
13.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅یکفیلمجالب و دوحدیث ناب🔰
🌸مولای متقیان امیرالمؤمنین ع:
كسی كه برای حفظ آبرو و حیثیت از مال و منالش میگذرد نشانه اصالت و بزرگواری اوست.
🌸پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم:
کسی که از حیثیت و آبروی برادر دینی خود دفاع کند برای او هفتاد هزار سپر از آتش جهنم خواهد بود.
#سبک_زندگی