eitaa logo
محله انتظار
103 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
53 فایل
کانال اطلاع رسانی محله زندوان
مشاهده در ایتا
دانلود
10.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ویدیو وایرال شده از همخوانى زیبای اسماءالحسنى توسط نقاش‌ها حین کار در لحظه افطار @BisimchiMedia
1.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥غزه چه بود و چه شد! 🔴به کمپین فصل بیداری بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/1635647570C3725f53a3d
16.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴السلام علیک یا خدیجه الکبری(س)🏴 🕯✨اسلام جز به مهر تو جانی به تن نداشت 🕯✨عصمت به غیر نام خدیجه سخن نداشت فعالیت های گروه جهادی ضحی همزمان با ایام وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها https://eitaa.com/mahalezendewanmahdyyh
حضور سفیران مهر در بوستان لاله و انجام تذکر لسانی به همراه اهدا هدیه به دختر خانم های محجبه گلزار شهدای بوستان لاله ۱۴۰۳/۱/۴
9.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥خاطره جالب سرکار گذاشتن حاج آقا روی آنتن تلویزیون 😁😁
البته که گاهی با خودم خیال می‌کنم چرا ما زنده‌ایم؟ وقتی حیاتمان برای امام غایبمان هیچ فایده ندارد. امروز از آن روزهاست... می‌گویند همسرش آن‌جا بوده، جمیلة الهرسی را می‌گویم؛ همسرش، یعنی مردِ زندگی‌اش تعریف کرده که مقابل چشم همه دستور دادند لباسش را درآورد، و شروع کردند به کتک زدنش. به ارتش گفته: من پنج ماهه باردارم، مرا کتک نزنید! به کتک زدنش ادامه داده‌اند. همه‌ی زنان را به جز زن باردار و فرزندانش بیرون کرده‌اند... جلوی چشمان شوهر، بستگان و فرزندانش، به او تجاوز کرده‌اند، و به مردان دستور داده‌اند که چشمان خود را نبندند وگرنه به آن‌ها شلیک خواهند کرد. هیس! آرام‌تر بگویید! مبادا خواب حکام عرب را پریشان کنید! مبادا به عیششان خللی وارد شود... هیس! بله؟ فرمودید ؟! این‌ها که زن نبودند... بگذارید به زندگیمان برسیم بگذارید در این زندگی روزمره‌ی متعفنِ بی‌خاصیتمان دست و پا بزنیم صبح‌ها با اخبار تجاوز به زنان بیدار شویم و شب‌ها با عکس پر کشیدن کودکِ پوست‌به‌استخوان‌چسبیده بخوابیم مهم است مگر؟! اخبار مهم یعنی کنسر کیت میدلتون یعنی کات کردن فلانک با فلانک ما را با دنیای حقیرمان تنها بگذارید ما را با بی‌غیرتیمان تنها بگذارید. فقط در تاریخ بنویسید در قرن ٢١هجری قمری پیش چشمان ٢میلیارد مسلمان، به زنان مسلمان فلسطینی به بدترین شکل ممکن هتک حرمت شد و آنها فقط نظاره کردند.. بنویسید در قرن ٢١هجری قمری عده‌ای پرچم دفاع از حقوق زنان را برافراشتند...... اما در مقابل جنایت هولناک بیمارستان شفا سکوت کردند.!
💯 🌐« تحلیل‌ها » 🔻3 میلیون مسافر مشهد 🔻150میلیون لیتر مصرف بنزین روزانه 🔻13درصد افزایش مصرف نسبت به سال قبل 🔻تردد بی سابقه مسافر به جزایر هنگام، هرمز و قشم 🔻انسداد جاده های گیلان و مازندران 🔹نشانه فقر نیست... 🔻اما بسیاری از این مسافران که میلیونها تومان در همین سفرها هزینه می کنند خود را فقیر و بدبخت می دانند و مردمان سایر کشورها را خوشبخت... 🔻این یعنی موفقیت عملیات روانی بر بستر پلتفرم هایی که زندگی مردم در آن می گذرد... ✍ سید محسن خادمی
🍃🍃🍃🌸🍃 شهیدان زنده اند الله اکبر، تلفن می‌زنند الله اکبر !!! بسم الله الرحمن الرحیم خاطره ای که خواهید خواند مربوط است به خانم «مینا نظامی» که وی در دوران دفاع مقدس از جمله پرستارانی بودند که به مجروحان و رزمندگان رسیدگی می کردند. خانم نظامی خاطره یکی از آن روزها را این گونه تعریف می کند: « ما مجروحی داشتیم که اهل نهاوند بود. این رزمنده روی مین رفته بود و دچار فراموشی شده بود و گذشته و مشخصاتش را به یاد نمی آورد. از طرفی به خانواده او گفته بودند که فرزندشان شهید شده است. ما با او خیلی صحبت می کردیم، بلکه به حرف آید و از کسالت در بیاید. گاهی که به مجروحان دیگر سر کشی می کردم او را با خودم می بردم تا دیگران هم با او حرف بزنند. من نام «علی» را برایش انتخاب کرده بودم و جالب اینکه بعدا فهمیدم نامش علی است. البته نامش «علی محمد» بود که علی صدایش می کردند. کم کم او یک شماره تلفن یادش آمد و گفت: «شماره مغازه است. بگویید همدم خانم –مادرش- بیاید.» شیفت عصر و نزدیک اذان مغرب بود که رفتم و شماره را به اپراتور دادم و خواهش کردم بگیرد. به سختی ارتباط برقرار شد و صحبت کردم. فهمیدم چند روز قبل مراسم چهلمش را هم برگزار کرده اند! وقتی گفتم از بیمارستان تهران زنگ می زنم و مریضی با این مشخصات دارم و اسم مادرش همدم است، مغازه دار شوکه شده، با عجله رفت تا مادرش را صدا کند. از پشت گوشی صدای یک خانم با لهجه روستایی به گوش می رسید که می گفت: «می دانم که می خواهند بگویند که پسرت شهید شده.» بعد با عصبانیت شروع به صحبت کرد. هر چه می گفتم، انگار صدایم را نمی شنید. مرتب می گفت:«علی محمد من شهید شده!» به او گفتم: «مگر نمی گویند شهیدان زنده اند الله اکبر ... واقعا پسر تو زنده است، می خواهی با او صحبت کنی؟» بعد علی گوشی را گرفت و یکی، دو کلام که حرف زدگوشی را به من داد. گوش دادم. مادرش با خوشحالی فریاد می زد: «شهیدان زنده اند الله اکبر، تلفن می زنند الله اکبر...» و جالب تر اینکه اطرافیان او هم این شعار را تکرار می کردند.»