عبدلله بیرون گاراژ سید جوده
با چه حال نزاری رسیدیم ورودی کربلا!
از گاراژ سید جوده دیگه هیچکدوم نای رفتن نداشتیم. دنبال تکه فرشی، پاره موکتی چیزی بودیم که بیفتیم. تقریبا همه مریض و مبتلا به فین فین. محمدحسین که از صبح حالت تهوع داشت، یکدفعه همان کنار خیابان کارش بالا گرفت و...
«عبدلله» اینها را میدید!
عبدلله جوان بیست و چند سالهای میزد. تیپ اسپرت و موقشنگ! شیک و پیک. داشتم محمدحسین رو زفت و رفت میکردم که اومد سروقتم. صدا زد و گفت مشکل چیه؟ گفتم طفلی مریض و با دست فهماندم که تهوع داره و...
گفت پاشو بیا. فکر کردم پی دوا درمونه. مثلا دارویی داره یا نشانی داروخونهای، چیزی...
من که دنبالش راه افتادم برگشت گفت خانوادهت چرا نمیان؟
گفتم کجا؟
گفت بیت، استراحه و چند تا کلمه دیگه مثل حمام و نوم و...که فکر میکرد منظورش رو میرسونه؛ که رسوند.
راه افتادیم و دو تا کوچه پایینتر کلید انداخت به خونهای و در رو باز کرد و بفرما زد.
خونهای صد و بیست سی متری بود.
لوکس و تر و تمیز. مثل خودش شیک. جوری که همون اول کفش رو درآوردیم و باز بخاطر لباسها و گرد و خاکشون معذب بودیم. خونه خودش بود نه مثلا خونه دوم یا خونهای که برای پذیرایی از زوار در این روزها آماده شده باشه. پاوربانکش روی مبل بود و پتوش،که تا ما برویم هم موند همونجا و برشون نداشت.
یعنی خونه رو برای تحویل دادن به ما آماده نکرد. چیزی رو برنداشت. دری رو قفل نکرد. رمز وایفای رو هم داد و صبر کرد تا وصل شدنمون به اینترنت رو ببینه.
قبل از رفتن آشپزخونه و سرویس و حمام و... رو هم نشون داد.
رفت و چند دقیقه بعد در زد و خودش و رفقاش دو بسته آب معدنی آوردن و بعدتر چندتا تشک و پتو و متکا و بعدترتر با یک کیسه پر از تنقلات مثل چیپس و کیک و... که دیده بود مهمانها چند تا بچه قد و نیم قد دارند و بچه هم که مریض و خسته باشه احتمالا بهانهگیرتر میشه و فکر کرده بود پفک و...
در بیرونی ساختمان ظاهرا ماجرایی داشت که باید خودش در رو باز میکرد. گفت هر وقت خواستید برید ببرون یه پیام بدید میام براتون باز میکنم و ما تا صبح یک کم از سر شوق زیارت و شاید یک کم هم کنجکاوی و استغفرلله کمی بدجنسی چند بار پیام دادیم و اومد در رو باز کرد و آخ نگفت و اخم نکرد و من فکر کردم که عبدلله پس کی خوابیده و اگر خوابیده چرا بدخواب نیست و...
خلاصه ما یک شب تا صبح مهمان خونه عبدلله بودیم که البته وقتی موقع خداحافظی گفتم تهران منتظرتم بیای خونهم از سر تواضع گفت این خونه من نبود و با یه نفر دیگه شریکم و... که یعنی مثلا کار خاصی نکرده.
ینها ماجرای یک شب از یک زائر حسین بود که با حال نزار بیرون گاراژ سید جوده میگفت چه خاکی به سر بریزد با این کاروان هفت هشت نفری زن و بچه خسته.
و شاید ماجرای یک شب از یک نفر خادم حسین که شیک و پیک بود و دیده بود یکی دارد پشت کمر پسربچه هفت هشت سالهای را بیرون گاراژ سید جوده مالش میدهد تا راحتتر دفع کند و اهل و عیالش خسته و درمانده با کولهپشتی و... ماندهاند یک لنگه پا.
و شاید ماجرای یک چشمه از یک شب کرم و لطف خود حسین که حواسش هست به زائرهایش که فرمود «و انه لینظر علی زواره»
یعنی خودش میبیند. خود خود حسین نگاه میکند...
ماهبندان | محمدرضا شهبازی @mahbandan
6.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کارگاه آموزشی نویسندگی و اجرای استندآپ «محمدرضا شهبازی»
پنج جلسه سه ساعته/ مهر و آبان
حضوری و نیمه حضوری
(متقاضیان غیرتهرانی حداقل باید دو جلسه را حضوری شرکت کنند)
هزینه: پانصد هزار تومان
برای ثبت نام و کسب اطلاع بیشتر به آیدی زیر پیام بدهید
@mhsadeghi6670
این ۳۵۰۰ تا لوح هخامنشی رو که رییسی از آمریکا آورده انقدر بزرگش نکنید.
روحانی هم سال ۹۲ که رفت سازمان ملل دولت آمریکا یه شیء باستانی ای رو که اسمش جام شیردال بود داد بهش آورد. فقط بعدا مشخص شد این جام تقلبیه و سرکارشون گذاشته!
نجفی که اون موقع رییس میراث و همراه روحانی بود اینطور ذوق کرده بود.
میگفتن این جام ۲۷۰۰ سال قدمت داره ولی بعدا مشخص شد سال ۱۹۹۹ ساخته شده و اونی هم که توی آمریکا اینو به اسم عتیقه انداخته بود به ملت به یه سال زندان محکوم شده!
بعد دولت آمریکا اینو داده بود روحانی گفته بود حاجی بیا اینو ببر به نشونه حسن نیتی!
اولش که زیر بار نمیرفتن و میگفتن الکی نگید، این تقلبی نیست. ولی قشنگیش این بود که حتی بعد از اینکه معلوم شد این تقلبیه و آمریکا نه تنها کلاه گذاشته بلکه مسخرهشون هم کرده باز حاضر نشدن واکنش بدن و حتیتر باز توی موزه ملی نگهش داشتن؛ میگفتن چون نشونه حسن نیت آمریکاست، ارزش داره!
یعنی طرف یدونه از این صنایع دستی مسی و برنجی که مثلا توی غرفههای دور حافظیه یا پاسارگاد و... میفروشن داده بود بهشون و رسما تحقیرشون کرده بود ولی اینا انقدر آمریکا دوست و توی قلبشون برده یانکیها بودن که باز بهشون برنمیخورد!
خدایی ببینید چه وضعی بود مملکت.
ماهبندان | محمدرضا شهبازی @mahbandan
24.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حیف درخت/۱: شلتاق «جوجو مویز»
دو سه سال قبل فصل اول آیتمهای «حیف درخت» در ده قسمت تولید و در صفحه اینستاگرام خودم منتشر شد.
حیف درخت یه کار خودسفارشی بود. یعنی در فراغتی که داشتم خودم نشستم اینها رو طراحی کردم و نوشتم و تولید کردم.
این آیتمها، یک جور ضد تبلیغ کتاب بود! یعنی بصورت طنز، کتابهای بیخود و مزخرف رو که غالبا در فضای مجازی ترند شده بودند و روی اونها موجهای زرد کتابخوانی ایجاد شده بود رو نقد میکردم.
حیف درخت برای خودم شاید دلچسبترین محصول طنزیه که تولید کردم. توی همون ده قسمت هم با اینکه فقط در اینستای خودم منتشر میشد، مورد استقبال نسبی قرار گرفت.
نمیدونم دیده بودینشون یا نه اما یهویی تصمیم گرفتم همینجا دوباره به مرور منتشرشون کنم.
ماهبندان | محمدرضا شهبازی @mahbandan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بچهها نوشتن فصل سوم سریال «وضعیت زرد» رو شروع کردن و من همچنان با دیدن این سکانس از فصل دوم کیف میکنم.
حیفه که زندگی عادی و طبیعی و روزمره و سالم و متدینانه و عاشقانه بخش زیادی از جامعه و خانواده های ایرانی اونقدر که لازمه و حتی اونقدر که از جامعه سهم دارن، توی سریالها دیده نشه.
پ.ن
شب جمعهست، برای شادی روح فرشاد کلباسی، دستیار کارگردان و برنامهریز این سریال صلواتی بفرستیم.
ماهبندان | محمدرضا شهبازی @mahbandan
الان که افغانستان و کره شمالی و... بیشتر از سعودی مدال گرفتن توی بازیهای آسیایی، مدل توسعه اونها در این رویارویی پیروز شده یا چی؟
ماهبندان | محمدرضا شهبازی @mahbandan
برادر بزرگواری در کربلا بود که اربعین میهمانشان شدیم و چند باری هم او آمد تهران و...
حالا یکی از بستگانش که برای زیارت آمده بوده قم، پدرش را که آلزایمر داشته گم کرده و یک ماهی هست که پیش میگردد و پیدا نمیکند.
به پاس مهماننوازیهایشان در اربعین، کمک کنیم این پدر پیدا شود.
اسمش «احمد جبار ناهي» (ابو عماد) است و ۵۷ ساله.
اگر نشانی از او پیدا کردید به این شماره اطلاع دهید:
حجت الاسلام احمد جلیلی
۰۹۰۳۹۰۸۳۲۳۰
بهترین استعاره از نسبت نوبلی که به نرگس محمدی دادند با جامعه ایرانی، در همین سوتیای که اسکای نیوز عربی داده پیداست.
عکس نرگس محمدی بازیگر ستایش را بجای اون نرگس محمدی زده. 🙂😁
واقعا ازچند نفر در کف جامعه ایرانی اگر بپرسی نرگس محمدی، فکر میکنند کسی جز ستایش را میگویی؟
حالا از اینکه این جایزه قبلا به شیمون پرز و سوچی و... هم داده شده جای خود.
ماهبندان | محمدرضا شهبازی @mahbandan
هدایت شده از پاورقی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎉 امروز تو پاورقی، شیرینی عملیات طوفان الاقصی رو خوردیم.
#پشت_برگه
🟠 پاورقی | @pavaraghi_tv2