4.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فرش حرم امامحسین جدید شد
درب حرم حضرت عباس جدید شد
ولی زخم دلتنگی من هنوز همون قدیمی!
#شب_جمعه🌙
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله🌷
بنیاد فرهنگی مهدی موعود پارس آباد
🆔 @mahdaviat_parsabad
🌷شهیدمهدی زین الدین:
👈 هر کس در شب جمعه شهدا را یاد کند، شهدا هم او را نزد حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام یاد می کنند...💔
🌷شهدا را یاد کنیم با ذکر شریف صلوات
🌹 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالعَنْ أعْدَاءَهُم 🌹
به نیابت از طرف شهداء
السلام علی الحسین
وعلی علی ابن الحسین
و علی اولاد الحسین
وعلی اصحاب الحسین
صلےاللّٰهعلیڪیااباعبداللّٰه 💔🥀
بنیاد فرهنگی مهدی موعود پارس آباد
🆔 @mahdaviat_parsabad
🔴حماس نه تنها نابود نشد، بلکه پایان جنگ را نیز ترسیم کرد.
_مرگ بر اسرائیل
بنیاد فرهنگی مهدی موعود پارس آباد
🆔 @mahdaviat_parsabad
اول حسین گفتم و آخر همان حسین
من دوست دارم اوّل و آخر، حسین را ...
#شب_جمعه🌙
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله🌷
بنیاد فرهنگی مهدی موعود پارس آباد
🆔 @mahdaviat_parsabad
داستان واقعی
#تکه قلب جداشده ازمادرم....🥞❣
🌷یادم هست یک روز با دوستم زهرا در حال بازی بودیم که ناگهان صدایی بلند شد و یک تکه آهن مثل فرفره به سمت ما آمد. من به طرف خانه فرار کردم اما با چشم خودم دیدم که این تکه آهن به کمر زهرا خورد و او را از کمر نصف کرد و در حالی که پاهایش در حال حرکت بودند فریادم بلند شد؛ زهرا، زهرا، مادرم آمد، چند نفر از بچههای بسیجی آمدند و جنازه زهرا را برداشتند و بردند. زهرا در بمباران تمام خانوادهاش را از دست داده بود فقط مادربزرگ پیرش با او زندگی میکرد، بعدها مادربزرگ زهرا هم در یک بمباران شهید شد.
🌷کم کم حملات هوایی عراق شدید شد و در یکی از همین روزها که مادرم مشغول پختن نان بود و من و برادرم کنار مادر بودیم، من در حال شمردن نانها بودم درست به شماره یازده که رسیدم صدای مهیبی بلند شد. یک لحظه صدای مادرم را شنیدم که میگفت: «امی امی.» گردو خاک همهجا بلند شد، سرم سوخت، چند لحظهای گذشت، نگاهی به اطرافم کردم برادرم در خون غلتیده بود و هیچ تکانی نمیخورد. پای مادرم جدا شده و کنارم افتاده بود، خون نانها را فرا گرفته بود. فریاد زدم: «تعالو ام مات.» بیایید مادرم مُرد.
🌷خواهرم را صدا زدم، پدر و برادرانم در خط بودند. خواهران و برادران سپاهی آمدند جنازه برادرم را روی یک پتو گذاشتند و بردند، اما جنازه مادرم را که تکه تکه شده بود به هر طریق بود، جمع آوری کردند. چیزی که دلم را آتش زد و تا به امروز به یادم مانده و مرا میسوزاند قلب مادرم هست. وقتی جنازه مادر را جمع کردند، دیدم کنار نانی یک تکه خونی افتاده و یکی از برادران آن را برداشت و کنار مادرم گذاشت. جیغ و داد زدم: «قلب مادرم، قلب مادرم.»
🌷مادرم شب قبل از شهادتش خواب شهادت را دیده و صبح آن روز برای پدرم تعریف کرده بود، خواب دیده بود که تکهای از بدنش جدا شده و به آسمان رفته، قلبش جدا شده و.... و درست همین اتفاق افتاد. آری مادرم در وطن ماند تا قلبش را در راه اسلام بدهد. مرا به بیمارستان بردند، ترکش به سرم خورده بود. همان ترکشی که مادر و برادرم را شهید کرد و مرا تا به امروز آزار میدهد....
#راوی: جانباز سرافراز خانم خیریه معاوی
بنیاد فرهنگی مهدی موعود پارس آباد
🆔 @mahdaviat_parsabad
♦گفتند آتش بس اما هنوز از وعدههایشان بوی خون میآید.
🔹سکوت بعد از جنگ صدای موشک دارد و بازهم در غزه کودکان پر میکشند
#مرگ بر آمریکا
#مرگ بر اسرائیل
بنیاد فرهنگی مهدی موعود پارس آباد
🆔 @mahdaviat_parsabad
⭕️ پیروان یزید!
🔹معاویه و یزید تا توانستند در ترویج بی حیایی و بی عفتی در میان مسلمین تلاش کردند.در شهرها(حتی مدینه النبی) رقاص خانه برپا کرده و در آنها زنان و دختران را به رقص و آواز گماشتند و مردان و جوانان مسلمان را به بهره بردن از هنر موسیقی و رقص تشویق کردند!
حضور زنان و دختران بی حجاب و برهنه در جامعه مسلمین را به امری عادی بدل کردند.
▪️اما "زنان و دخترانِ خانواده خود" را حفظ کرده و از حضور بی حجاب در کوچه و بازار منع می کردند!
🔹این سُنت اُموی، شما را یاد چه کسی یا چه کسانی می اندازد؟؟
بنیاد فرهنگی مهدی موعود پارس آباد
🆔 @mahdaviat_parsabad