eitaa logo
بنیاد فرهنگی مهدی موعود پارس آباد مغان
397 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
4.1هزار ویدیو
13 فایل
به کانال بنیاد فرهنگی مهدی موعود پارس آباد خوش آمدید. 😊 🔹کانون فرهنگی حضرت مهدی موعود شهرستان پارس آباد @mahdaviat_parsabad ♦️هدف ما تربیت خود، تربیت نسل مهدوی و زمینه سازی ظهور برای حکومت جهانی حضرت مهدی موعود می باشد.
مشاهده در ایتا
دانلود
10.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. کلیپ 👆 ❌بعضی ها منهای امام زمانه، یعنی بدون ...... =صَــــدَقِہ جاریِہ به کانال بپیوندید👇👇 ┏━━━━━━━━━ 🕌🇮🇷┓ @mahdaviat_parsabad ┗🌸🍃 ━━━━━━━━━┛
3.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 احساس حضور امام زمان عجل الله... 🎙 =صَــــدَقِہ جاریِہ به کانال بپیوندید👇👇 ┏━━━━━━━━━ 🕌🇮🇷┓ @mahdaviat_parsabad ┗🌸🍃 ━━━━━━━━━┛
💠حضرتِ پناه... «ماجرای یک شیعه با امامش» ✍ابوجعفر هاشمی به امام حسن عسگری علیه السلام نامه نوشت که آقا خیلی این زندان تنگ است ، خیلی این زنجیرها سنگینه... حضرت پیغام فرستاد که ظهر نماز رو توی خانه ات میخوانی... بعد میگه از زندان آزاد شدم و خانه نمازمو خواندم و گفتم کاش روم میشد به حضرت بگویم آقا وضعمان هم خراب است، بجای اینکه کار کنیم همش در زندانیم... دیدم در خانه رو میزنند، یه مبلغ قابل توجهی برامان پول آوردند داخل کیسه یک نامه هم بود! حضرت نوشته بودند که: کاری داشتید از ما حیا نکنید، معذب نشوید، کار ما این است. . . «نحنُ کهفٌ لِمن إلتجأ إلینا» هرکسی به ما پناه ببرد ما کهفیم پناهگاهیم... 🌤 أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج 🌤 =صَــــدَقِہ جاریِه ‌‎‎‌‌به کانال بپیوندید👇👇 ┏━━━━━━━━━ 🕌🇮🇷┓ @mahdaviat_parsabad ┗🌼🍃 ━━━━━━━━━┛
1.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ سلام صبح سرد پاییزی بخیر و شادی پدر مهربانم🌹 🔆 همه چی از رفاقت شروع میشه ... ♥️ با اینکار با امام زمانت رفیق شو... =صَــــدَقِہ جاریه ‌‎‎‌‌به کانال بپیوندید👇👇 ┏━━━━━━━━━ 🕌🇮🇷┓ @mahdaviat_parsabad ┗🌼🍃 ━━━━━━━━━┛
3.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹🌼یابن الحسن رو فراموش نکنید... (ره) =صَــــدَقِہ جاریه ‌‎‎‌‌به کانال بپیوندید👇👇 ┏━━━━━━━━━ 🕌🇮🇷┓ @mahdaviat_parsabad ┗🌺🍃 ━━━━━━━━━┛
(قسمت سوم): ﷻ 💥صبح به طرف دجله رفتم خود را در کنار دجله شستشو کردم، غسل زیارت نمودم و ظرفی را پر از آب کردم و برخاستم که به طرف حرم مطهر ائمه اطهار علیهم السلام برای زیارت بروم. اما هنوز در خارج شهر بودم که چهار نفر اسب سوار را دیدم، که بطرف من می آیند و چون در اطراف سامراء جمعی از سادات و اشراف، خانه داشتند گمان کردم که این چهار نفر از آنها هستند. ✨💫✨ من کناری رفتم تا آنها عبور کنند ولی وقتی به من رسیدند دیدم دو جوان که به خود شمشیر بسته اند و تازه محاسنشان روییده بود و دیگری پیرمردی بسیار تمیز و نیزه ای در دست داشت و چهارمی مردی بود که شمشیر حمایل کرده و تحت الحنک انداخته و نیزه ای بدست گرفته بود. با هم نزدیک من آمدند. ✨💫✨ آن دو جوان در طرف چپ این شخص ایستادند و پیرمرد در طرف راست او ایستاد و آن مرد نیزه بدست وسط راه، در حالتی که سر نیزه را به زمین گذاشته بود ایستاد و به من سلام کردند. من جواب دادم، آن شخص به من فرمود: فردا از اینجا می روی؟ عرض کردم: بله. فرمود: پیش بیا تا زخمت را ببینم. من در دلم گفتم: اینها که اهل بادیه هستند از نجاست پرهیزی ندارند، من هم تازه غسل کرده ام و لباسهایم هنوز تر است، اگر دستشان را به من نمی زدند بهتر بود! ادامه دارد... =صَــــدَقِہ جاریه ‌‎‎‌‌به کانال بپیوندید👇👇 ┏━━━━━━━━━ 🕌🇮🇷┓ @mahdaviat_parsabad ┗🌺🍃 ━━━━━━━━━┛
6.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جایگاه حضرت ام البنین سلام الله علیها 🥀 =صَــــدَقِہ جاریِہ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ‌‎‎‌‌به کانال بپیوندید👇👇 ┏━━━━━━━━━ 🕌🇮🇷┓ @mahdaviat_parsabad ┗🌼🍃 ━━━━━━━━━┛
(قسمت چهارم): ﷻ 💥بهرحال من هنوز در این فکر بودم که ان شخص خم شد و مرا به طرف خود کشید و دستش را به آن زخم گذاشت و فشار داد که احساس درد کردم. سپس دستش را برداشت و بر روی زین مانند اول نشست، آن پیرمرد به من گفت: "افلحت یا اسماعیل" یعنی ای اسماعیل رستگار شدی! من گفتم: شما رستگارید، در ضمن تعجب کردم که آنها اسم مرا از کجا می دانند! باز همان پیرمرد گفت: رستگار و خلاص شدی این 'امام زمان' است! ✨💫✨ من با شنیدن این جمله دویدم و ران مقدسش و رکابش را بوسیدم و عقب آنها دویدم. به من فرمود: برگرد. گفتم: از شما هرگز جدا نمی شوم. باز به من فرمود: برگرد مصلحت تو در برگشتن است. گفتم: من هرگز از شما جدا نمی شوم! آن پیرمرد گفت: ای اسماعیل! شرم نمی کنی امام زمانت دوبار به تو فرمودند: برگرد و تو اطاعت نکردی!! من ایستادم، آنها چند قدم از من دور شدند. حضرت بقیة الله روحی فداه ایستاد و رو به من کرد و فرمود... ادامه دارد... اطاعت امر امام واجب است! =صَــــدَقِہ جاریِہ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ‌‎‎‌‌به کانال بپیوندید👇👇 ┏━━━━━━━━━ 🕌🇮🇷┓ @mahdaviat_parsabad ┗🌺🍃 ━━━━━━━━━┛
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🔅 السّلام علیکَ بِجوامعِ السَّلام... 🌱تمام سلام‌ها و تمام تحیّت‌ها نثار تو باد، ای مولایی که حقیقت سلام هستی و روز آمدنت، زمین لبریز خواهد شد از سلام و سلامتی... 📚زیارت آل یاسین_مفاتیح الجنان 💚 =صَــــدَقِہ جاریِہ
✍استاد قرائتی: ❤️ امام مهدی (علیه السلام) «واسطه فیض» است. همانطور که یک لامپ کوچک نمی‌تواند مستقیماً به نیروگاه متصل شود و به یک ترانس نیاز دارد؛ ما هم نمی‌توانیم فیض را مستقیم از خداوند متعال بگیریم و به واسطه نیاز داریم که این واسطه «امام» است. 🌹 بیُمنِهٕ رُزِقَ الوَریٰ... از برکت او، بندگان روزی یافته‌اند... 📚تمثیلات مهدوی، صفحه۸۲ - دعای عدیله =صَــــدَقِہ جاریِہ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ به کانال بپیوندید👇👇 ┏━━━━━━━━━ 🕌🇮🇷┓ @mahdaviat_parsabad ┗🌼🍃 ━━━━━━━━━┛
(قسمت پنجم): ﷻ 💥حضرت بقیة الله ارواحنا فداه ایستاد و رو به من کرد و فرمود: وقتی به بغداد رسیدی "مستنصر خلیفه عباسی" تو را می طلبد و به تو عطایی می دهد، از او قبول نکن و به فرزندم "رضی" (اسم سید ابن طاووس است) بگو که نامه ای به "علی بن عوض" درباره تو بنویسد و من به او سفارش می کنم که هر چه بخواهی به تو بدهد. من همانجا ایستادم و سخنان آن حضرت را گوش دادم، آنها بعد از این کلمات حرکت کردند و رفتند و از نظرم غائب شدند. ✨💫✨ اما دیگر نمی توانستم از کثرت غم فراق آن حضرت به طرف سامراء بروم. همانجا نشستم. گریه می کردم و از دوری آن حضرت اشک می ریختم. بالاخره پس از ساعتی حرکت کردم و به سامرا رفتم. جمعی از اهل شهر که مرا دیدند گفتند: حالت چرا متغیر است؟ با کسی دعوا کرده ای؟ گفتم: نه ولی شما بگویید که این اسب سواران که بودند؟ گفتند: ممکن است از سادات و بزرگان این منطقه باشند. گفتم: نه آنها از بزرگان این منطقه نبودند، یکی از آنها حضرت صاحب الامر روحی فداه بودند. گفتند: کدام یکی از آنها؟ من آن حضرت را معرفی کردم. ✨💫✨ گفتند: زخمت را به او نشان دادی؟ گفتم: بلی. او خودش آن را فشار داد و درد هم گرفت. آنها ران مرا باز کردند، اثری از آن زخم نبود. من خودم هم تعجب کردم و به شک افتادم و گفتم: شاید پای دیگرم زخم بوده، لذا پای دیگرم را باز کردم باز هم اثری نبود!!! ادامه دارد... =صَــــدَقِہ جاریِہ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄  ‌‎‎‌‌به کانال بپیوندید👇👇 ┏━━━━━━━━━ 🕌🇮🇷┓ @mahdaviat_parsabad ┗🌺🍃 ━━━━━━━━━┛
(قسمت ششم): ﷻ 💥مردم که متوجه شدند که من به برکت حضرت بقیة الله علیه السلام شفا یافته ام، دور من جمع شدند و پیراهنم را پاره کردند و اگر جمعی مرا از دست مردم خلاص نمی کردند زیر دست و پای مردم از بین می رفتم. این جنجال و سر و صدا به گوش ناظر بین النهرین رسید. او آمد و ماجرا را با جمیع خصوصیات سوال کرد و رفت و منظورش این بود که ماجرا را به بغداد بنویسد. بالاخره من شب در آنجا ماندم و صبح جمعی از دوستان مرا مشایعت کردند و من بطرف شهر بغداد حرکت کردم و رفتم. ✨💫✨ روز بعد به بغداد رسیدم. دیدم جمعیت زیادی سر پل بغداد جمع شده اند و هر که از راه می رسد اسم و خصوصیاتش را سوال می کنند و منتظر کسی هستند و چون مرا دیدند و نام مرا سوال کردند و مرا شناختند به سر من هجوم آوردند. لباسی که تازه پوشیده بودم پاره کردند و بردند و نزدیک بود مرا هلاک کنند که "سید رضی الدین بن طاووس" با جمعی رسیدند و مردم را دور کردند و مرا نجات دادند، بعدها معلوم شد که ناظر بین النهرین جریان را به بغداد نوشته و او مردم را خبر کرده است. ✨💫✨ سید بن طاووس به من گفت: آن مردی که می گویند شفا گرفته، تویی؟ گفتم: بلی. از اسب پیاده شد پای مرا باز کرد و دقیق آن را نگاه کرد و چون قبلا هم آن زخم را دیده بود و حالا اثری از آن نمی دید گریه زیادی کرد و غش کرد و بیهوش افتاد! وقتی که بحال آمد به من گفت:... ادامه دارد... =صَــــدَقِہ جاریِہ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ‌‎‎‌‌به کانال بپیوندید👇👇 ┏━━━━━━━━━ 🕌🇮🇷┓ @mahdaviat_parsabad ┗🌺🍃 ━━━━━━━━━┛