eitaa logo
❥♥مهدویت❥♥
370 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
4.5هزار ویدیو
166 فایل
#ڪلیپ_استورے_مذهبے #پست_ثامن #رمان_از_شهــــــدا #مطالب_پزشڪی #مسابقه😊 ڪپی آزاد به شرط صلوات برای سلامتی آقام امام زمان❤ @mahdavieat 🍃اللهـــــ💞ـــــم عجل لولیڪ الفرج🍃 ارتباط بامدیرکانال @Rostami987
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌹🍃 | آقایون هم باید خودشون و برا خانوماشون زینت بدن! این فقط برا خانوما واجب نیست. 🍃🌹🇮🇷 ـــــــــــــــــــــــــ https://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. قشنگ‌ترین جایِ زندگی متعلق به وقتیه که انتظارش‌ رو نداری، ولی میشه🤍    
. وقتی عصبانی میشی چند ثانیه همه چيز رو رها کن و تا خودتو پیدا نکردی ؛ واکنش نشون نـده چون اگه کار اشتباهی بکنی شاید هیچوقت دیگه نتونی جبران کنی ! :)💛
پروردگارا! یک ظهر زیبای دیگر را با ترنم دلنشین پرندگانت آغاز نمودم شکر برای یک روز زیبای دیگر شکر برای سلامتی جسم و جان شکر و هزاران شکر برای وجود ارزشمند عزیزانم. ظهرتون عالی
4_5999178635079058140.mp3
11.86M
بررسی ویژگی های امام زمان (عج) مبحث غایب بودن جلسه هشتم ادامه دارد ... داریم هستیم که هستیم التماس دعای http://eitaa.com/mahdavieat حتما عضو کانال مهدویت بشوید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹🍃🌹🍃🔹 ﷽ ✨🌸اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً🌸🍃 🍃🌹🍃ـــــــــــــــــــــــ 🌿اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌿 علیه السلام عجل الله 🔹🍃🌹🍃🔹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌹🍃 براندازانی که پارسال به ماشین آتش‌نشانی حمله میکردن امسال نگران کمبود تجهیزات آتش‌نشان‌ها شدن!!!😵‍💫 🍃🌹🇮🇷ـــــــــــــــــــــــــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️💢⭕️ پایگاه آمریکایی که به آن حمله شد کجا قرار دارد و چگونه مورد هدف قرار گرفت؟ 🍃🌹🇮🇷ـــــــــــــــــــــــــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀شهیدانه ✦🌺❥🥀🕊❥🌺✦ 🔸️شاهراه وصول به خدا، دل است.. 🌹شهید محمد مسرور ..رفیق شهید،شهیدت میکند..🕊
🍃🌹🍃 🚀💎 موشک ضد زره الماس 🇮🇷 ساخت ایران ✳️ نوع: ضد زره‌ی حمله از بالا، سطح به سطح و هوا به سطح ⬅️ برد: الماس ۱: ۴ کیلومتر الماس ۲: ۸ کیلومتر الماس ۳: ۱۰ کیلومتر ☄ سرجنگی: دو مرحله ای شدید الانفجار/ترموباریک 〰 هدایت: آشیانه یابی فرو سرخ و الکترواپتیکال 💥 میزان نفوذ در زره: ⭕️ الماس ۱: ۶۰۰ میلیمتر ⭕️ الماس ۲ و ۳: ۱۰۰۰ میلیمتر ↕️ طول موشک: ⭕️ الماس ۱: ۱۱۰۰ میلیمتر ⭕️ الماس ۲ و ۳: ۱۶۰۰ میلیمتر ↔️ قطر موشک: ⭕️ الماس ۱ و ۲: ۱۳۰ میلیمتر ⭕️ الماس ۳: ۱۷۰ میلیمتر ⬇️ وزن: ⭕️ ۱۵ کیلوگرم ⭕️ ۳۴ کیلوگرم 🏷 🍃🌹🇮🇷ــــــــــــــــــــــــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌹🍃 😅 خلاصه وضعیت آمادگی کامل بایدن برای جنگ با ایران 🍃🌹🇮🇷ـــــــــــــــــــــــــ
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗نگاه خدا💗 قسمت21 رفتم توی اتاقم شماره مادر جونو گرفتم - الو مادر جون خوبین؟ مادرجون: واییی سارا مادر،ما که از دلشوره مردیم - ببخشید مادرجون گوشیم شارژش تمام شده بود یادم رفته بود بزنم به شارژ مادر جون: دخترم چرا یه سر نمیزنی خونه ما ،از من دلخوری - الهی فداتون بشم این چه حرفیه ،دانشگاه دارم بعد اینقدر خستم که جایی نمیرم اصلا مادر جون: سارا جان فردا میتونی بیای خونمون - چیزی شده؟ مادر جون : نه مادر کارت دارم - چشم شنبه بعد دانشگاه میام مادر جون : قربونت برم پس منتظرتم - باشه ،به اقا جون سلام برسونین ،خداحافظ وااییی میدونستم چیکارم داره ،باز میخوان همون حرفای قبلو بزنن فردا جمعه بود و دلم نمیخواست جایی برم ،تصمیم گرفتم یه کم اتاقمو تمیز کنم و دستی به خونه بکشم بابای بیچارم هم هیچی نمیگفت بابت خونه اینقدر تمیز کردن خونه سخت بود که بدون شام رفتم اتاقم خوابیدم صبح به زور از خواب بیدار شدم که برم دانشگاه ،بلند شدم یه دوش گرفتم لباسامو پوشیدم موهامو با سشوار خشک کردم مقنعه امو سرم کردم موهامو مدل هوایی زدم یه کم آرایش کردم رفتم پایین یه لقمه واسه خودم درست کردم که تو راه بخورم به دانشگاه رسیدم ماشین و پارک کردم پیاده شدم وارد محوطه دانشگاه شدم احساس میکنم همه دارن منو زیر چشمی نگاه میکنن نمیدونستم چرا یه دفعه دیدم یه دختری اومد جلوی من : سلام اسم من مرجانه - سلام درخدمتم ( مرجان ،همکلاسیم بود ولی اسمشو هنوز نمیدونستم ،من زیاد ازش خوشم نمیاومد،همیشه دورو بره یاسریه ،ظاهرش هم که ،یک کیلو مواد مالیده بود به صورتش ،مانتوش اینقدر تنگ بود و کوتاه بود نگاه همه رو به خودش جلب میکرد ،همیشه هم از حراست بهش گیر میدادن) مرجان: چرا پویا دوروبرت میچرخه ؟ - هااا، پویا دیگه کدوم خریه ؟ مرجان: خر خودتی دختر... همونی که چند روز پیش داخل کافه اومد پیشت - آها یاسری و میگی،من اصلا نمیخوام سر به تنش باشه مرجان : عکسایی رو که فرستادم دیدی - تو فرستاده بودی؟ مرجان: اره ،قشنگ بودن نه؟ - به چه منظور این عکسارو برای من فرستادی؟ مرجان: هیچی همینجوری خواستم بدونی طرفت کیه - اول اینکه من خودم میدونم طرفم کیه ،دومم الان چرا تو اینقدر ناراحتی... مرجان: من ۷ ساله که با پویام پویا قول ازدواج داده به من نمیدونم چرا یه مدتیه که میگه پشیمون شدم ،اونم از وقتیه که تو اومدی سر راهش - چه مسخره ،خودت عکس فرستادی ندیدی عکسارو؟ اصلا خودت تو عکس نبودی چرا؟ ( همین لحظه یاسری وارد محوطه شد از کنارمون داشت رد میشد) مرجان : سلام پویا جان خوبی ( یاسری هم بدون هیچ حرفی رفت) 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗نگاه خدا💗 قسمت22 صورت مرجان مثل باروت بود اونم به سمتم با عصبانیت مرجان: ببین دختره ناز نازی، به تو هیچ ربطی نداره که من کجا بودم و چیکار میکنم، دفعه اخرت باشه رفتی سمت پویا ،وگرنه .... - ( زدم به شونه اش ) برو بابا ،فک کردین همه مثل خودتون اشغال و یه بار مصرفن؟ از کنارش رد شدم و رفتم داخل کافه رفتم یه جای خلوت پیدا کردم نشستم بعد ده دقیقه یه دختره دیگه ای اومد سمتم نشست کنارم... ( این دیگه چه خط و نشونی داره واسم) سلام ،اسمم منیژه است ،میخواستم بگم مرجان دختر خطرناکیه ،عکس تو رو پویا رو بین دانشجو ها پخش کرده گفته اون شب تو هم همراهش بودی مواظب خودت باش ،من برم بیاد ببینه اومدم پیش تو پدرمو درمیاره یا خدااا اینا دیگه از چه قماشن دیدم روی یه میزی چند تا دختر نشستن دارن به گوشی شون نگاه میکنن یع چیزایی میگن رفتم کنار میزشون گوشی رو از دستش گرفتم هوووی دیونه چه غلطی میکنی ( واااییی باورم نمیشد چی میبینم ،عکس من با یاسری در کنار مهمونیاشون) داشتم سکته میکردم ،اگه بابا این عکسو ببینه اصلا نمیدونم باورش میشه یا نه نمیدونم با چه سرعتی رسیدم کلاس یاسری یه گوشه با چند تا رفیقاش نشسته بود مرجانم مثل همیشه داشت خود شیرینی میکرد جلوش رفتم رو به روی مرجان ،اشک از چشمام میاومد مرجان از جاش بلند شد ،زدم زیر گوشش یاسری هاج و واج نگاه میکرد - دختره بیشعور ،فک کردی منم مثل خودت کثیف و تن فروشم ،من آبرومو از تو جوب نیاوردم که با کارای احمقانه تو بخوام به تاراج بزارمش رومو کردم سمت یاسری : ببین پسره کثافت واسه آخرین بار کنار این دختره بهت میگم که فک نکنه ازت خوشمم میاد ،دفعه اخرت باشه اومدی سمتم از کلاس زدم بیرون ،صدای داد و بیداد مرجان و یاسری و میشنیدم مستقیم رفتم سمت دفتر مدیر دانشگاه ،همه چیزو گفتم تو این مدت گذشت،اونا هم گفتن حتمن برخورد میکنن اون روز کلاسو بیخیال شدم ورفتم سوار ماشین شدم ،توی راه یادم اومد که باید برم خونه مادر جون ...وااایی دیگه تحمل حرفای مادرجونو نداشتم ،ولی مجبور بودم که برم رسیدم خونه مادر جون زنگ درو زدم در که باز شد با دیدن حیاط خونه یاد و خاطره مامانم زنده شد ،خاله زهرا هم بود خاله زهرا: سلام سارا جان خوش اومدی مادر جون اومد تو حیاط بغلم کرد: سلام مادر خوبی ؟ - سلام مرسی شما خوبین مادر جون: بیا عزیزم اینجا بشین - چشم مادرجون: سارا جان درس و دانشگاهت خوبه؟ ( بغضمو قورت دادم) بله خوبع... هوا سرد بود ولی من هنوز درونم آتیش بود مادر جون : سارا جان چند شب پیش خواب مامان فاطمه رو دیدم... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗نگاه خدا💗 قسمت23 چه خوب ،منو که فراموش کرده ،لااقل جای شکرش باقیه که هنوز شما رو فراموش نکرده خاله زهرا: ععع سارا این حرفا چیه میزنی - مگه دروغ میگم ،شما چه میدونین حال این روزامو... مادر جون بغلم کرد: الهی دورت بگردم چیشده - از گوشه های چشمم اشک میاومد: چیزی نیست درست میشه.... خاله زهرا: سارا جان اگه چیزی که اذیتت میکنه به ما بگو - این نیز بگذرد.‌‌‌‌.. خوب مادر جون نگفتین چه خوابی دیدین؟ مادر جون: خیلی نگرانت بود ، نگران حاج رضا بود - مادر جون حرف دل خودتونو با خواب مامان مطابقت ندین... مادر جون: ای چه حرفیه میزنی دخترم - فعلن من برم اصلا حالم خوب نیست ( بلند شدم و رفتم جلوی درکه ...) مادر جون: سارا به مامان فاطمه چه قولی دادی ،تو بیمارستان؟ ( خشکم زده بود،یعنی چی؟ چه قولی دادم) مادر جون: سارا جان مامان فاطمه ناراحت بود خیلی ،میگفت سارا قول داده(حرفی نداشتم بزنم )،از خونه رفتم بیرون سوار ماشین شدم و حالم خراب بود،فقط رانندگی میکردم نمیدونم چرا رسیدم بهشت زهرا،رفتم سر مزار مادرم سرمو گذاشتم روی سنگ قبرش سلام مامان خانم ،حالا میری تو خواب مامان جونت اره؟ تو که از درونم باخبری ،تو حال این روزامو میدونی ،چرا رفتی تو خواب مادرت بی معرفت، یادته همیشه بهم یاد میدادی که حق ندارم حرف دلمو به کسی بزنم ،یادته گفتی غمی داشتی بیا پیش خودم ،پس تو چرا زیر حرف زدی ،چرا این روزا هر کسی داره زیر حرفاش میزنه ،من به کی اعتماد کنم ،بغضم ترکید ،گریه های بلندم دست خودم نبود... اینقدر گریه کردم تا سبک شدم ،هوا تاریک شده بود بلند شدم از جام ، چشم مامان خانم خواسته تون انجام میشه ) رسیدم خونه رفتم لباسمو عوض کردم و اومدم پایین تو اشپز خونه مشغول غذا درست کردن شدم ، گوشیم زنگ خورد ،نگاه کردم عاطفه بود - سلام عاطفه جان خوبی؟ عاطفه: سلااااااام بر دوست مهربونم - ای یه نفسی میاد و میره عاطی: ععع باز که دمقی تووو - هیچی ،خوب میشم ،یه کم از خودت بگو دلم شاد شه عاطی: مگه من دلقکم که شادت کنم - نه ولی فعلنه تویی که میتونم با شنیدن صداش آروم بشم عاطی: الهیی دورت بگردم من ،من فقط یه دونه ام پیدام نمیشم ... - اره راست میگی خوش به حال اقا سید عاطی: وووووییییی اره خوش به حالش میگم سارا بیا و جاریم شو ،این برادر شوهره منم خداییش حرف نداره - همسر آینده اش خیر ببینه عاطی: راستی زنگ زدم بگم که حاج رضا هم بگی سرعقدمون بیاد - چشم میگم عاطی: میگم لباس خریدی؟ - نه فردا میخوام برم بازار البته اگه زنده موندم... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_6023937253229724434.mp3
11.12M
دلایل غیبت امام زمان (عج) جلسه نهم ادامه دارد ... داریم هستیم که هستیم التماس دعای http://eitaa.com/mahdavieat حتما عضو کانال مهدویت بشوید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صبح ها لبخندےبچسبانید گوشـہ لبتان، دلیلش مهم نیست اصلا نیازی بـہ دلیل ندارد لبخند است دیگر هفت خان رستم ڪـہ نیست سلام دوستان خوبم✋ صبح جمعه تون عالی وپرازلبخند🌸 https://eitaa.com/mahdavieat
حضرت فاطمه سلام الله علیها) هیچ زنی نیست موی فرزندان خود شانه بزند ولباس آنان را بشوید ، مگر آنکه خداوند برای هر مویی حسنه ای بنویسد و برای هر موی گناهی را پاک کند واو رادر چشم مردم زینت دهد. منبع حدیث: کتاب وسائل الشیعه ج ۲ ص۳۹ داریم هستیم که هستیم التماس دعای http://eitaa.com/mahdavieat حتما عضو کانال مهدویت بشوید
حضرت فاطمه سلام الله علیها) هیچ زنی نیست که با اطاعت همسرش بمیرد مگر آنکه بهشت بر او واجب میشود. منبع حدیث: کتاب وسائل الشیعه ج ۲ ص۳۹ داریم هستیم که هستیم التماس دعای http://eitaa.com/mahdavieat حتما عضو کانال مهدویت بشوید