🖼 سخننگاشت| دفاع مقدس در بیانات مقام معظم رهبری
🍃🌹🍃
#روشنگری | #ثامن | #دفاع_مقدس
http://eitaa.com/mahdavieat
🖼#عکس_نوشت | دفاع مقدس
🍃🌹🍃
🌺 مردم خوزستان در جنگ یکی از بهترین دفاع ها را انجام دادند، مثلا شهید علی هاشمی که عرب اهوازی است یکی از شخصیت های درجه یک دفاع بوده است.
▫️ دیدار جمعی از پیشکسوتان و فرماندهان دفاع مقدس با رهبر انقلاب/ ۱۴۰۱٫۶٫۳۰
#روشنگری | #ثامن | #دفاع_مقدس
http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 راهپیمایی مردم اصفهان علیه اقدامات آشوبگرانه
http://eitaa.com/mahdavieat
سالروز جانگداز رحلت پیامبر اعظم حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله) و سبط النبی حضرت امام حسن مجتبی (علیهالسلام) تسلیت باد
▪️مدینه مات از داغ حسن بود
طشتی پر از خون باغ حسن بود
از پاره های دل، غم او را بخوانید
وز صلح او تفسیر عاشورا بخوانید
http://eitaa.com/mahdavieat
17.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ استیصال و بدبختی این عجوزه را ببینید. این روز را قشنگ می شد دید!
التماس و گریه مسیح علینژاد در مصاحبه با ایران اینترنشنال برای همراه کردن سلبریتیها جهت حمایت از آشوبگرایان. ۵ شنبه ۳۱ شهریور۱۴۰۱
عدم همراهی مردم دشمنان را به زانو در آورده است
http://eitaa.com/mahdavieat
❥♥مهدویت❥♥
⭕️ استیصال و بدبختی این عجوزه را ببینید. این روز را قشنگ می شد دید! التماس و گریه مسیح علینژاد در
🤣🤣🤣
اشک مسیح دراومد 😍😍😍😂😂😂
آخییییش دلمون خنک شد
بازم مثل همیشه شکست خوردن😂😂😂
دیگه از ضایع شدن خسته شده😂😂
از نقشه های تکراری خسته شده 😂😂
داره آخرین تلاش هاشو میکنه
میخواد مثلا با گریه، احساسات مردم رو تحریک کنه
ولی مردم ما دیگه این اشکای تمساح رو باور نمیکنن!!
دستتون خیلی وقته که رو شده
حتی یک هفته برای مهسا عزاداری نکردند که حداقل ظاهر رو حفظ کنن
انقدر هول بودن که نکنه دیر بشه، سریع ذات کثیف خودشون و نقشه های شوم شون رو نشون دادن
و طبق معمول بازم شکست حسابی خورد😁
از اولم معلوم بود تهش چی میشه😂
#یک_فنجان_چای_با_خدا
#قسمت_هفتم
هنوز کفش هایم را در نیاورده بودم که،صدای جیغ مادر و سپس طوفانی از جنس دانیالِ مسلمان به وجودم حمله ور شد.همان برادری که هیچ وقت اجازه نداد زیر کتک های پدر بروم، حالا هجوم بی مهابایش،اجازه نفس کشیدن را هم میگرفت.و چقدر کتک خوردم...و چقدر جیغ ها و التماس های مادر،حالم را بهم میزد..و چقدر دانیال،خوب مسلمان شده بود...یک وحشیِ بی زنجیر....
و من زیر دست و پایش مانده بودم حیران،که چه شد؟؟
کی خدایم را از دست دادم؟؟ این همان برادر بود؟؟و چقدر دلم برایِ دستهایش تنگ شده بوده...چه تضاد عجیبی...روزی نوازش...روزی کتک!
یعنی فراموش کرده بود که نامحرمم؟؟الحق که رسم حلال زاده گی را خوب به جا آورد و درست مثل پدر میزند...سَبکش کاملا آشنا بود... و بینوا مادر که از کل دنیا فقط گریه و التماس را روی پیشانی اش نوشته بودند...
دانیال با صدایی نخراشیده که هیچگاه از حنجره اش نشنیده بودم؛عربه میزد که (منو تعقیب میکنی؟؟ غلط کردی دختره ی بیشعور...فقط یه بار دیگه دور و برم بپلک که روزگارتو واسه همیشه سیاه کنم)
و من بی حال اما مات مانده...نه، حتما اشتباه شده...این مرد اصلا برادر من نیست...نه صدا...نه ظااهر...این مرد که بود؟؟؟لعنت به تو ای دوست مسلمان،برادرم را مسلمان کردی...
از آن لحظه به بعد دیگر ندیدمش، منظورم یک دل سیر بود...از این مرد متنفر بودم اما دانیالِ خودم نه...فقط گاهی مثل یک عابر از کنارم درست وسط خیابان خانه و آشپزخانه مان رد میشد...بی هیچ حسی و رنگی...و این یعنی نهایت بدبختی...حالا دیگر هیچ صدایی جز بد مستی های شبانه پدر در خانه نمیپیچید...و جایی،شبیه آخر دنیا….
مدتی گذشت.و من دیگر عابر بداخلاقِ خانه مان را ندیدم،مادر نگران بود و من آشفته تر...این مسلمان وحشی کجا بود؟؟دلم بی تابیش را میکرد.هر جا که به ذهنم میرسید به جستجویش رفتم.اما دریغ از یک نشانی...مدام با موبایلش تماس میگرفتم،اما خاموش... به تمام خیابانهایی که روزی تعقیبش میکردم سر زدم،اما خبری نبود...حتی صمیمی ترین دوستانش بی اطلاع بودند...من گم شده بودم یا او؟؟؟
هروز به امید شناسایی عکسی که در دستم بود در بین افراد مختلف سراغش را میگرفتم،به خودم امید میدادم که بالاخره فردی میشناسدش.اما نه... خبری نبود...و عجیب اینکه در این مدت با خانواده های زیادی روبه رو شدم که آنها هم گم شده داشتند!!! تعدادی تازه مسلمان...تعدادی مسیحی و تعدادی یهودی...
مدت زیادی در بی خبری گذشت. و من در این بین با عثمان آشنا شدم. برادری مسلمان با سه خواهر. مهاجر بودند و اهل پاکستان.میگفت کشورش ناامن است و در واقع فرار کرده که اگر مجبور نبود،می ماند و هوای وطن به ریه می کشید.که انگار بدبختی در ذاتشان بود.و حالا باید به دنبال کوچکترین خواهرش هانیه، که ۲۲ سال داشت،خیابانها وشهرها را زیرو رو میکرد....
✍ ادامه دارد ....
🕊
💚🕊
🕊💚🕊
🆔👉🏻 http://eitaa.com/mahdavieat
#پاییزوغمهجرِتوافزونشدهبرگرد
🍁مهر آمد و مهربان نیامد
آن صاحب جانمان نیامد...
🍁فرزند علی و جانِ زهرا
محبوب دلِ زمان نیامد...
#العجلمولایغریبم
تعجیل در فرج مولایمان صلوات
#صبحتونمهدوی
http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همه بدانند ... ما به اونها سیلی خواهیم زد🇮🇷
http://eitaa.com/mahdavieat