❣#سلام_امام_زمانم ❣
📖 السَّلاَمُ عَلَى مُفَرِّجِ اَلْكُرُبَاتِ...
🌱سلام بر تو ای مولایی که آخرین امید درماندگان، به دستان گره گشای توست.
سلام بر تو و بر روزی که گره از کار عالم باز خواهی کرد.
📚 صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس
#اللهمعجللولیکالفرج
#امام_زمان
http://eitaa.com/mahdavieat
🔴 شهادت ۲ مامور فراجا در سیستان و بلوچستان
🔹صبح جمعه عوامل گشت شهرستان گلشن از توابع سیستان و بلوچستان حین اجرای ماموریت امنیت نماز جمعه و تامین امنیت مردم در حاشیه شهر مورد حمله ناجوانمردانه اشرار کوردل قرار میگیرند.
🔹در این حمله که به صورت غافلگیرانه و ناجوانمردانه صورت گرفت، سرهنگ دوم محسن پودینهای و ستوان سوم احسان شهرکی راننده گشت بر اثر اصابت گلوله به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با نسل جدید در نیفتید😂😂
هدایت شده از سهراب دانشجو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اما پیام اصلی پوریم چیه؟🧐
📰دیوید بار حییم، ربی اعظم دادگاه ربانیت اسرائیل در اورشلیم میگوید:
نسل کشی و کشتن زنان و کودکان برای یهودیان مجاز است.او توضیح میدهد که چگونه در عبادات قبل از عید #پوریم(نسل کشی ایرانیان) گفته شده که آن دشمن هنوز وجود دارد و نابودی نسل آنها بنا بر دستور تورات یک وظیفه الهی است ...
═══════════┅┄
1⃣ اشاره می کند در پوریم زن و بچه هم کشتیم
2⃣ باید نسل ایرانی از بین برود
farangshahr
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗رمان خانم خبرنگار و آقای طلبه 💗 پارت١١
دوباره کنار هم راه افتادیم...
کاش علی و فاطمه این عشقولانه بازی شونو میزاشتن برای بعد می تمرگیدن ...
واقعا مسخرس راه میرید که چی بشه
خدایا اصلا حوصله ندارم ...
عه اگه میدونم این قدر زود دعام مستجاب میشه یه چیز دیگه میخواستم....
بالاخره لیلی مجنون نشستن روی چمنای پارک من و سیدم بالاخره بهشون رسیدیم و نشستیم من و فاطیم کنار هم...
علی و سید دوباره بحثشون گل انداخت و مشغول شدن...
فاطی: فائزه
_جانم
فاطی: راستی یادت بود چمدون دوتامون توی ماشین کاروانه....
_آره بخاطر همین الان که مامان زنگ زد گفتم هرجور شده مهدیه رو پیدا کنه حداقل وسایلمونو برداره...
فاطی: اهان خب خداروشکر..
_این چند روزه فقط باید با همین لباسا باشیم.
فاطی: نه بابا غصه نخور خواهرشوهر جان
علی گفت شب به سید میگه ببرمون یه پاساژ برامون خرید کنه...
_عه چه خوب
سید بلند رو به هممون گفت:
بچه ها با بستنی موافقید یا فالوده ؟
فاطی: بستنی
علی: فالوده
_من....
سید: پس چی میخورید؟!
_اووووم هویچ بستنی
علی گفت البته از همین الان بگم
جواد جان که مهمون من...
خلاصه بلند شدیم و رفتیم سمت مغازه ای سید نشون داد نزدیک که شدیم علی گفت فائزه و
فاطمه جان اونجا خیلی پسره شلوغه شما بمونید ما گیریم میایم...
تقریبا پنج دقیقه بعد علی با یه بستنی و یه فالو و سید با دوتا لیوان هویچ بستنی بیرون اومد
علی بستنی رو به فاطمه داد.
سیدم یکی از لیوانارو داد من.
مشغول خوردن بودیم و حرف میزدیم.
بوستان علوی طبق تعریفایی که ازش شنیده بودم جای قشنگی بود....
تقریبا دوساعت و نیم اونجا بودیم که علی قضیه جا موندن چمدونای ما و اینکه میخواد برامون وسیله بگیره رو به سیدم گفت تا بریم یه پاساژ مناسب ماشینو در پاساژ پارک کرد..
پیاده شدیم و از پله ها بالا رفتیم.
سید: خب این پاساژ اون قسمتش بیشتر لباس زنونه داره بفرمایید اون ور...
فاطمه همون مغازه اول رفت خرید کنه علیم باهاش رفت تا حساب کنه از سیدم خواست با من بیاد تا منم انتخاب کنم.
من راه افتادم سیدم با فاصله چند قدم دنبالم بود.
مغازه هارو با مانتوهای کوتاه و بازی که به نمایش گذاشته بودن یکی یکی نگاه کردم تا یه مانتو مشکی ساده و بلند نظرمو جلب کرد..
وارد مغازه شدم . سید بیرون بود.
_سلام خسته نباشید. ببخشید آقا مانتو مشکی ساده ای که تن مانکنه چند؟
فروشنده: ۹۵ تومن خانوم.
_ممنون میشم بیارید نمونشو.
به نمونش نگاه کردم اره خیلی شیک و سادس دوسش دارم...
توی اتاق پرو تنم کردم کاملا اندازس....
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
http://eitaa.com/mahdavieat
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗پارت ۱۲رمان خانم خبرنگار و آقای طلبه💗
از اتاق پرو بیرون اومدم.
_آقا بی زحمت این مانتو رو حساب کنید.!
فروشنده مشغول تا زدن مانتو شده و توی پلاستیک گذاشت و گفت : نقد یا کارت میکشید؟
_کارت میکشم.
کارتمو دادم دستش و رمزو گفتم و منتظر شدم کارش تموم شه.
پلاستیک مانتو و کارتمو بهم داد و گفت :
بفرمایید مبارکتون باشه.
_ممنون.
از مغازه که بیرون اومدم و دیدم سید مقابل همون مانکنی
وایساده که همین مانتویی که گرفتم...
_داداشم اینا نیومدن؟
با صدای من سید هم جا خورد هم به طرفم برگشت و گفت : نه هنوز همون مغازن...
_مگه این دختره چقدر میخره آخه...
داداشم مظلوم گیر اورده....
سید: شما فقط کل خریدتون همین مانتو بود؟ شالی روسری چیزی نمیخواید بخرید؟
_شما از کجا میدونید من فقط مانتو گرفتم و شال و روسری نگرفتم...
سید: مغاره ای که رفتید فقط مانتو فروشی بود فقط این مغازه رو به رو شال و روسری های قشنگی داره . میخواید نگاه کنید؟
_چشم بریم
سید منو برد توی یه مغازه شال و روسری فروشی جنسای خوبی بود همه رو نگاه کردم ولی فقط دوتا از روسری ها نظرمو جلب کرد.
هر دوشونو با دقت داشتم نگاه میکردم که سید گفت : بنظرم این یکی قشنگ تره و بیشتر بهتون میاد
(اوه اوه بچه ها سید از دست به در رفت)
منظور سید روسری توی دست چپم بود یه ساتن بزرگ با ترکیب رنگای آبی و قرمز و خردلی. خیلی قشنگ بود.
_خانوم این روسری رو حساب میکنید
فروشنده: چه خوش سلیقه عزیزدلم
چشم الان
سید سریع کارتشو دست خانوم فروشنده داد و رمزو گفت....
_چرا این کارو کردید...
سید: کار خاصی نکردم قابل نداره
_به علی میگم باهاتون حساب کنه...
روسری رو تا کرد با کارت سید بهمون داد.
پسره پرو... فکر کرده من گدام که پول روسری رو حساب میکنه...
قدمامو تند کردم تا ازش فاصله بگیرم علی و فاطیم بالاخره دل از مغازه کندن و اومدن بیرون
_سه ساعته داری چکار میکنی دختر...
سید علی با سه تا پلاستیک بزرگ فاطیم با دوتا بود
سید: علی داداش مگه رفتید خرید عروسی
علی: چی بگم والا
فاطی: حالا مگه چقدر خریدم من
_به سنگ پای قزوین گفتی زکی
فاطی: دوس دارم
از پاساژ بیرون اومدیم.
ساعت ۱۱ شب بود.
سید: بچه ها بریم خونه مامان زنگ زد گفت بیاید شام
علی: ممنون داداش بریم.
واقعا کلی شرمندمون کردی
سید: دشمنت شرمنده داداش....
ادامه دارد...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
.http://eitaa.com/mahdavieat
May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آهای کوه غیرت هوامون رو داری!؟
#لبیک_یا_خامنه_ای
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
هیئت مدرسه محور
فاطمیه بیت الزهرا( س )
4_5793975238093968041.mp3
4.47M
🔸داستان شمشهای طلا
به مناسبت ۱۸ شعبان، سالروز درگذشت جناب حسین بن روح (وکیل سوم امام عصر علیهالسلام)
📚کمالالدین ج۲ ص۵۱۶
#ابددرپیش داریم
هستیم که هستیم
التماس دعای #فرج
#رسانه_باشید
http://eitaa.com/mahdavieat
حتما عضو کانال مهدویت بشوید
⬅️این فرهنگ اصیل اروپایی نیست، فرهنگ #گوته، #شکسپیر، #هانس_کریستین_آندرسن، #ژول_ورن، #چارلی_چاپلین و سایر هنرمندان و نویسندگان بزرگ اروپا نیست.
🔹این فرهنگ برآمده از مکتب #گلوبالیسم و #نولیبرالیسم 20 سال اخیر است که دارد خانواده و جوامع غربی را نابود میکند.
🔹این فرهنگ ۲۰ سال اخیر #نولیبرالیسم مالی است. فرهنگ انحطاط و نابودی است.
🔹فرهنگ دلالان و معامله گران انگلی است.
🔹فرهنگ تولید کنندگان بیماری و #واکسن است.
فرهنگ سوداگران مرگ است.
🔹این فرهنگ #مسیح_علینژاد، #گلشیفته، #نازنین_بنیادی و سایر سلبریتی های غربزده و #چپِ_گلوبالیستی است.
🔹فرهنگ کسانی که هویت انسان را زیر سوآل برده اند.
🔹اگر این فرهنگ را قبول نداری، پس فرهنگ انسانی خود را احیاء کن، تا این فرهنگ نتواند وارد خانه و شهر و زندگی شما شود.
🔹اگر دیر بجنبی، دیر است!
🔹اگر امروز تماشا کنی، فردا فرزندان تو گرفتار آن خواهند شد.
🔹اگر هزینه آنرا امروز نپردازی، فردا دهها نسل تو باید هزینه سکوت تو را بدهد و تو ننگ و نفرین تاریخ و فرزندان خودت خواهی شد.
🔹وارد بحث و گفتگو و روشنگری شو. ساکت منشین!
حامد صرافپور
❣#سلام_امام_زمانم ❣
📖 السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَابْنَ عَلِيٍّ اَلْمُرْتَضَى...
🌱سلام بر تو ای یادگار امیرالمومنین .
سلام بر تو و بر روزی که زمین درد کشیده را، با عدالت علوی التیام خواهی داد.
📚 صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس
#اللهمعجللولیکالفرج
#امام_زمان
http://eitaa.com/mahdavieat
سید بحر العلوم.mp3
3.27M
#حتماگوش کنید
عنایت امام زمان عجل
الله تعالی فرجه الشریف
به سید #بحرالعلوم ره
#ابددرپیش داریم
هستیم که هستیم
التماس دعای #فرج
#رسانه_باشید
http://eitaa.com/mahdavieat
حتما عضو کانال مهدویت بشوید
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗رمان خانم خبرنگار وآقای طلبه💗
پارت١٣
نزدیکای ساعت ۱۲ رسیدیم خونه سید اینا
همه خسته بودیم و سریع شام خوردیم تا بخوابیم.
من و فاطمه قرار شد تو اتاق سید بخوابیم
سید و علیم توی اتاق مهمون
ولي اين نشد علي و فاطمه
قرار شد دوتایی توی اتاق مهمون بخوابن
منم توی اتاق سید سیدم توی هال....
در اتاق شو باز کرد منو راهنمایی کرد.
سید: خب اینم اتاق من امیدوارم راحت بخوابید. دیگه اگه کمی کسری هست حلال کنید...
_ممنون . بازم شرمنده که اتاقتون رو....
نذاشت ادامه بدم...
سید: این چه حرفیه نفرمایید. با اجازه.
جواد رفت و پشت سرش درو بست
چه اتاق مرتبی...
روی تخت سید دراز کشیدم و به امروز و همه اتفاقای عجیبش فکر کردم...
کم کم خواب مهمون چشمام شد...
با شنیدن صدای باز و بسته شدن کشو از خواب پریدم و یهو بلند شدم و شروع کردم به جیغ زدن کولی باز در آوردن...
_آی دزددددد ای دزدددد
یهو چراغ اتاق روشن و شد و محمدجواد اومد چیزی بگه که حرف تو دهنش ماسید...
منم صدای جیغم خفه شد
اون من و نگاه میکرد و منم اونو هردو متعجب بودیم من حق داشتم ولی اون چرا....
محمدجواد یهو نگاهشو از من گرفت و سرشو انداخت پایین و با صدایی که میلرزید گفت :
شرمنده واقعا...شرمنده... ببخشید...
جزوه هامو از تو اتاق یادم رفته بود بردارم... فردام آخرین امتحانمه و هیچی نخونده بودم... ... ببخشید...
اینا رو گفت سریع از اتاق رفت بیرون و درو بست،این چرا اینجوری کرد....
۹۰ درجه به طرف دیگه اتاقـ چرخیدم که با دیدن خودم توی آینه یه جیغ خفیف کشیدم...
وای خاک تو سرم
عین جن ها شده بود سر وضع ام..
خودم ترسیدم از خودم....
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
http://eitaa.com/mahdavieat
May 11
sardar ebrahimpoor 14011014 قسمت 2 قسمت 2.mp3
12.08M
🔴 سخنان بسیار مهم سردار ابراهیم پور در رابطه با پشت پرده جریانات اخیر همراه با اخبار محرمانه های جلسات و سایت های صهیونیست ها، نامه محرمانه روحانی به آقا، اطلاعات محرماه ۱۰ عملیات عجیبی که طراحی کرده بودند و ....
به همه عزیزان توصیه می شود این فایل را کامل ملاحظه کنند. مطمئنا" علاوه بر استفاده برای بقیه هم خواهید فرستاد.
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
قسمت اول
@mahdavieat
❣#سلام_امام_زمانم❣
🔅 السَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تُهَلِّلُ وَ تُكَبِّرُ...
🌱سلام بر تو آن هنگام که بر کبریایی پروردگار تکبیر می گویی!
🌱و سلام بر شهادت گفتن تو بر وحدانیت او که تمام بُت ها را سرنگون می کند!
📚زیارت آل یاسین_مفاتیح الجنان
http://eitaa.com/mahdavieat