May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌹🍃
📹 تصاوير هوایی از حضور امروز مردم در کربلای معلی در روز عرفه
🍃🌹ــــــــــــــــــــــــ
http://eitaa.com/mahdavieat
🍃🌹🍃
🌿اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌿
#امام_حسین علیه السلام
#یاحسین علیه السلام
#سلامصبحبخیر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#عید_قربان
عید قربان؛ یعنی
هرچه غیر تو را در نفس خویش ذبح کردن یعنی تمام هستی ام به قربان تو
یعنی آماده کردن خویش برای یاری و ظهور تو
یعنی اللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّكَ الْفَرَج
عید سعید قربان بر #امام_زمان ارواحنا فداه و منتظران حضرتش مبارک🌷
#عید_قربان
http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از قشنگیهای حج امسال 😍❤️
عیدتون مبارک🌷
http://eitaa.com/mahdavieat
✿❀بِسمِـ الرَّبِّ الشُّهداء والصِّدیقین❀✿
💞 #ازســـوریہ_ٺامنـــا🕊
💞 قسمت #چهل_وهفت
از صبح درگیر قربانی کردن گوسفندی🐑 بودیم که پدرجون و بابا خریده بودند.
آرام و قرار نداشتم😥 و دلتنگ صالح بودم.
هرچه با هتل تماس می گرفتم کسی پاسخگو نبود و این مرا دل آشوب کرده بود.😔💔
"مگه میشه حتی یه نفر اونجا نباشه که جواب بده؟!"
گوشی صالح هم که خاموش 📵بود. به هر ترتیبی بود ساعت انتظارم را به ظهر رساندم.
علیرضا و سلما کباب را درست می کردند و پدر جون و بابا سهم فقرا را بسته بندی می کردند.
من هم در حین انجام کارهایم، کنار تلفن می نشستم و مدام شماره ی هتل را می گرفتم. 😥
زهرا بانو کلافه شده بود.
ــ شاید شماره رو اشتباه گرفتی😟
ــ نه زهرا بانو... خودم ده بار با همین شماره با صالح حرف زدم الان کسی جواب نمیده😥
مشغول خوردن ناهار بودیم که با شنیدن خبری از اخبار سراسری ساعت 14، لقمه توی دهانمان خشک و سنگ شد.
توی منا💙 اتفاقاتی افتاده بود که قابل باور نبود و به قول گوینده ی خبر،
اخبار تکمیلی هول محور این خبر هولناک هنوز به دستشان نرسیده بود. 😱
مثل مرغ سر کنده از روی سفره بلند شدم و دویدم به سمت تلفن...😰🏃♀
چندین بار شماره را تا نیمه گرفتم، اشتباه می شد و دوباره می گرفتم.
سلما لیوان آب را به سمت من گرفت و گوشی را از دستم کشید.😨🍶
ــ چیکار می کنی مهدیه؟؟؟؟؟ بیا یه کم آب بخور...😨
با چشمانی خشک و حریص به سلما خیره شدم.
سلما صدایش را بالا برد و گفت:
ــ چیه؟ دوباره می خوای فرضیه سازی کنی؟ از کجا معلوم که صالح هم تو اون اتفاق بوده؟ می خوای برای خودت دلشوره ایجاد کنی؟😠
ــ سلما نشنیدی گفت زائرای ایرانی هم بین اون اتفاق بودن؟ اگه کاروان صالح اینا هم رفته باشه اوناهم گیر افتادن. اصلا اینا چرا تلفن رو جواب نمیدن؟😰 مطمئن باش اتفاقی افتاده نمی خوان جوابگو باشن.😭
ــ تو مگه شماره ی رئیس کاروان رو نداری؟😠
ــ دارم...
قبل از اینکه سلما حرفش رابزند به اتاق دویدم 😭🏃♀و موبایلم را آوردم و به صفحه ی مخاطبین رفتم.
این هم بی فایده بود.
یا ارتباط برقرار نمی شد
و یا اگر برقرار می شد کسی جواب نمی داد.
عصبی😠 و هراسان😰 بودم و دلم هزار فکر و خیال ناجور داشت.
تلویزیون را از شبکه ی خبر جدا نمی کردیم. مدام همان خبر را تکرار می کردند.😫😰
غذاها سرد شده بود و کسی دست به بشقاب غذایش نزده بود و سفره همانطور پهن بود.
بابا گفت:
ــ مهدیه جان با سلما سفره رو جمع کنید گناه داره بی حرمتی میشه.😒
زهرا بانو بلند شد و گفت:
ــ نمی خواد. خودم جمعش می کنم شما شماره رو مدام بگیرید شاید خبری شد😒
هر چه بیشتر شماره ها را می گرفتیم بیشتر نا امید می شدیم.
صدایی توی ذهنم پیچید
" خدایا صالحم رو از گزند حوادث سوریه حفظ کن"😰😭
"خدایاااااا این چه دعایی بود که من کردم؟!😭 مگه خطر فقط تو سوریه در کمین صالحم بود؟ ای خدااااا😭"
ادامه دارد...
✿❀بِسمِـ الرَّبِّ الشُّهداء والصِّدیقین❀✿
💞 #ازســـوریہ_ٺامنـــا🕊
💞 قسمت #چهل_وهشت
تا صبح فردای آن روز پلک روی هم نگذاشتم.
هیچ شماره ای پاسخگویمان نبود و مسئول کاروان هم موبایلش خاموش بود.😰 کنار تلفن نشسته بودم و مدام تماس می گرفتم و ناامیدتر می شدم. 😞
آنقدر گریه کرده بودم که چشمانم باز نمی شد و می سوخت. 😭😣پلکم ورم کرده بود و روی گونه ام سوزش بدی داشت. شوری اشک گونه ام را سوزانده بود و سرخ شده بود.
وقت اذان صبح بود. نای بلند شدن نداشتم. بغض داشتم و پاهایم سست بودند.
✨لعنت بر شیطانی گفتم و بلند شدم.✨
سجاده ام را کنار تلفن پهن کردم. موبایلم هم کنار سجاده بود.
عجب نمازی...😔 قامت که بستم شانه هایم لرزید. 😭با اشک و زجه نمازم را خواندم. سرم را روی مهر گذاشتم و سجده کردم.
آنقدر خدا را التماس کردم که از خدا خجالت می کشیدم و نمی توانستم سرم را از سجده بردارم.
🙏"خدایا... یا ارحم الراحمین. تو رو به عظمت کبریاییت قسم. 😭تو رو به ذات اقدست قسم ای خدااااا صالحم رو بهم برگردون. 😭من خیلی نادون بودم ای خدا. من یه انسانم و در برابر حکمت و درایت تو خیلی ناچیزم... دعای احمقانه ی منو به پای همین نادونی بذار... من فقط برای ماموریت سوریه اش دعا می کردم. ای خدا من صالحم رو از خودت می خوام...😭🙏"
سر سجاده خوابم برده بود...
به ساعت که نگاه کردم 8صبح را نشان می داد.
پتوی نازکی رویم انداخته بودند و هنوز سجاده پهن بود. می دانستم کارسلماست. خانه ساکت بود.
" یعنی کجا رفتن؟"😕
بلند شدم و همانطور دوباره کنار تلفن نشستم و شماره را گرفتم.
هتل که جوابگو نبود. چندین بار هم شماره مسئول کاروان را گرفتم. دو بوق ممتد می خورد و قطع می کرد. تا اینکه صدای مردی توی گوشی پیچید. تمام تنم یخ زد و زبانم قفل شد. طولی نکشید که دوباره قطع شد😔
با سلما تماس گرفتم.
ــ الو سلما... سلام😕
ــ سلام عزیزم خوبی؟😊
ــ کجایی تو دختر؟ پدرجون کجاست؟😥
ــ با علیرضا اومدیم سازمان حج و زیارت. اینجا خیلی شلوغه و وضعیت اسفناکیه. 😞هنوز آمار دقیق و علت این اتفاق معلوم نیست. ان شاء الله بتونیم خبری بگیریم. پدرجون هم رفته امامزاده. گفت میرم دعا کنم...😢 دلش خیلی گرفته بود. تو بهتره خونه بمونی. شاید کسی زنگ بزنه. جویای اخبار هم باش. الو... الو مهدیه... ؟!😥
آنقدر بغض داشتم که بدون حرفی تماس را قطع کردم😭😩
ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌹🍃
دانشجوی سوئدی که پایان نامهاش را تقدیم حاج قاسم کرد
دولت سوئد همان طور که سوزاندن قرآن را آزادی بیان و عقیده میداند اجازه دفاع این پایم نامه را تا امروز نداده است.
🍃🌹ـــــــــــــــــــــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌹🍃
امام خامنهای: بدون #حجاب، زن فراغت لازم را برای دستیابی به مراتب بالا را بدست نخواهد آورد
«زنان باید درک سیاسی داشته باشند»
🍃🌹ــــــــــــــــــــــــ
Ali-Fani-Elahi-Azumal-Bala-320-1.mp3
9.08M
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ...
♥السلام علیک یا ابا صالح المهدے♥
❣#قرار_عاشقے❣
✨بسماللهالرحمنالرحیم✨
🕊اِلـهی عَظُمَ الْبَلاءُ،وَبَرِحَ الْخَفاءُ،
وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ،وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ،وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ،وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى،وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِوالرَّخاءِ؛
اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد ،
اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْناطاعَتَهُمْ ،وَعَرَّفْتَنابِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم،فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِاَ وْهُوَاَقْرَبُ؛يامُحَمَّدُياعَلِيُّ ياعَلِيُّ يامُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُماكافِيانِ، وَانْصُراني فَاِنَّكُماناصِرانِ؛يامَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ؛
الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ،
اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني،
السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ،
الْعَجَلَ الْعَجَلَ،الْعَجَل،
يااَرْحَمَ الرّاحِمينَ،
بِحَقِّ مُحَمَّدوَآلِهِ الطّاهِرين🕊
❤️بَر ثانیه ظهور مهدی صلوات❤️
•🌱•بَرقآمتِدِلرُباۍِمَھدےصلوات•🌱•
🌺دعای الهی عظم البلا
🌺ا#علیفانی #امام_زمان #جمعه