eitaa logo
❥♥مهدویت❥♥
370 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
4.5هزار ویدیو
166 فایل
#ڪلیپ_استورے_مذهبے #پست_ثامن #رمان_از_شهــــــدا #مطالب_پزشڪی #مسابقه😊 ڪپی آزاد به شرط صلوات برای سلامتی آقام امام زمان❤ @mahdavieat 🍃اللهـــــ💞ـــــم عجل لولیڪ الفرج🍃 ارتباط بامدیرکانال @Rostami987
مشاهده در ایتا
دانلود
سید علی موسوی مسئول اطلاعات سپاه استان سیستان و بلوچستان که امروز به دست تروریستهای مسلح به شهادت رسید http://eitaa.com/mahdavieat
و من گفتم...از تصمیمم برای وصل شدن به مسلمانهای جنگجو،از تسلیم تمام هستی ام برای داشتن برادر و مبارزه ای که برای رسیدن به دانیال؛ حاضر به قبولش بودم.اما با پرواز هر جمله از دهانم،رنگ چشمان عثمان قرمز و قرمزتر میشد.و در آخر،فقط در سکوت نگاهم کرد.بی هیچ کلامی... من عادت داشتم به چشمانِ پرحرف و زبان لال...پس منتظر نشستم. تماشای باران از پشت شیشه چقدر دلچسب بود. یادم باشد وقتی دانیال را پیدا کردم، حتما او را در یک روز بارانی به اینجا بیاورم. قطرات باران مثله کودکی هام رویِ شیشه لیز میخورد و به سرعت سقوط میکردم...چقدر بچه گی باید میکردم و نشد... جیغ دلخراشِ، پایه صندلی روی زمین و سپس کشیده شدن سریع و نامهربان بازویم توسط عثمان.عثمان مگر عصبانی هم میشد؟؟؟کاپشن و کلاهم را به سمتم گرفت،پیش بندش را با عصبانیت روی میز پرت کرد و با اشاره به همکارش چیزی را فهماند (سارا بپوش بریم..) و من گیج:(چی شده؟؟ کجا میخوای منو ببری؟؟) بی هیچ حرفی با کلاه و شال، سرو گردنم را پوشاند و کشان کشان به بیرون برد.کمی ترسیدم پس تقلا جایز بود اما فایده ایی نداشت،دستان عثمان مانند فولاد دور بازوم گره شده بود.و من مانند جوجه اردکی کوچک در کنارگامهای بلندش میدویدم.بعد از مقداری پیاده روی، سوار تاکسی شدیم و من با ترس پرسیدم از جایی که میرویم و عثمان در سکوت فقط به رو به رویش خیره شد. بعد از مدتی در مقابل ساختمانی زشت و مهاجر نشین ایستادیم.و من برای اولین بار به اندازه تمامِ نداشته هایم ترسیدم...راستی من چقدر نداشته در کنارِ معدود داشته هایم، داشتم!!! از ترس تمام بدنم میلرزید. عثمان بازویم را گرفت و با پوزخندی عصبی زیر گوشم زمزمه کرد:( نیم ساعت پیش یه سوپرمن رو به روم نشسته بود...حالا چی شده؟؟همینجوری میخوای تو مبارزشون شرکت کنی دختره ی احمق؟؟کم کم عادت میکنی... این تازه اولشه...یادت رفته، منم یه مسلمونم..)راست میگفت و من ترسیدم...دلم میخواست در دلم خدا را صدا بزنم!ولی نه...خدا، خدای همین مسلمانهاست...پس تقلا کردم اما بی فایده بود و او کشان کشان مرا با خود همراه میکرد.اگر فریاد هم میزدم کسی به دادم نمیرسید...آنجا دلها یخ زده بود... از بین دندانهای قفل شده ام غریدم: (شما مسلمونا همتون کثیفین؟؟ ازتون بدم میاد..)و او در سکوت مرا از پله های ساختمان نیمه مسکونی بالا میبرد. چرا فکر میکردم عثمان مهربان و ترسوست؟؟ نه نبود..... بعد از یک طبقه و گذشتن از راهرویی تهوع آور در مقابل دری ایستاد . محکمتر از قبل بازویم را فشرد و شمرده و آرام کلمات را کنار هم چید: (یادمه نیم ساعته پیش تو حرفات میخواستی تمام هستی تو واسه داشتن دانیال بدی...پس مثه دخترای خوب میری داخل و دهنتو میبندی.... میخوام مبارزه رو نشونت بدم) و بی توجه به حالم چند ضربه به در زد!! ✍ ادامه دارد .... 🕊 💚🕊 🕊💚🕊 🆔👉🏻 http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 🌱به عشقِ حضرت حیدر، به عشقِ آل علی به عشقِ حضرت زَهرا، به طلعت نَبَوی... 🌱همیشه ذکرِ لبانم به هَرکجا این است علی امام من است و منم غلام علی... 🔅السَّلامُ عَليکَ يا اَميرالمؤمنين علی ابن ابى طالِب عليه السلام. 🔅السَّلامُ عَلیَکِ یا فاطِمَةَ الزَّهرا سلام اللّه عَليها. http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
   💥 تکرار پروژه‌ی سوریه در ایران ❗️ دقیقا طبق نقشه ی سوریه،،، پروژه ایران را پیش میبرند⁉️ ۴ دقیقه وقت بگذارید و ببینید... 🍃🌹ـــــــــــــــــــ http://eitaa.com/mahdavieat
مبهوت به نیم رخش خیره ماندم، حالا دیگر وحشت لالم کرده بود. در باز شد.زنی با پوشیه رو به رویمان ایستاد وبه داخل دعوتمان کرد.عثمان با سلام و لبخندی عصبی،من را به داخل خانه کشاند و با دور شدن زن از ما،مرا به طرف کاناپه ی کهنه ی کنار دیوار پرت کرد.صدای زن آشپزخانه بلند شد: ( خوش اومدین..داشتم چایی درست میکردم..اگه بخواین برای شما هم میارم..)و من چقدر از چای متنفر بودم. عثمان عصبی قدم میزد و به صورتش دست میکشید که ناگهان صدای گریه نوزادی از تخت کوچک و کهنه کنار دیوار بلند شد. نگاهی به منِ غرق شده در ترس انداخت و به آرامی کودک را از تخت بیرون کشید. بعد از چند دقیقه زن با همان حجاب و پوشیه با سه فنجان چای نزد ما آمد و کودک را از عثمان گرفت.نمیدانستم چه اتفاقی قرار است بیفتم و فقط دلم دانیال را میخواست... کودک آرام گرفت و عثمان با نرمشی ساختگی از زن خواست تا بنشیند و از مبارزه اش بگویم... چهره زن را نمیدیم اما آهی که از نهادش بلند شد حکم خرابی پله ای پشت سرش را میداد...و عثمان با کلافگی از خانه بیرون رفت. زن با صدایی مچاله در حالیکه به کودکش شیر میداد،لب باز کرد به گفتن...از آرامش اتاقش...از خواهر و برادرهایش...از پدر و مادر مهربان ومعمولیش...از درس و دانشگاهش.. از آرزوهایی که خود با دستانش سوزاند...همه و همه قبل از مبارزه... رو به روی من، زن ۲۱ ساله آلمانی نشسته بود که به طمع بهشت مسلمانان،راهی جنگ و جهاد شد. جنگی که حتی تیکه ای از پازل آن مربوط به او نمیشد..اما مسلمان وار رفت..و از منوی جهاد،نکاحش را انتخاب کرد...نکاحی که وقتی به خود آمد،روسپی اش کرده بود در میان کاباره ای از مردان به اصطلاح مبارز... و او هر روز و هر ساعت پذیرایی میکرد از شهوت مردانی که نصفشان اصلا مسلمان نبودند و به طمع پول، خشاب پر میکردند.وقتی درماندگی، افسارِ جهاد در راه خدایش را برید، هدایایی کوچک نصیبش شد از مردانی که نمیدانست کدام را پدر،نوزادش بخواند و کدام را عامل ایدز افتاده به جان خود و کودکش...دلم لرزید.... وقتی از دردها و لحظه های پشیمانیش گفت درست وقتی که راهی برای بازگشتش نبود و او دست و پا میزد در میان مردانی که گاه به جان هم میافتادند محض یک ساعت داشتنش....تنم یخ زد وقتی از دخترانی گفت که دیگر راهی جز خفه شدن در منجلاب نکاح برایشان نمانده. و هرروز هستند دخترهایی که به طمع بهشت خدا میروند و برگشتشان با همان خداست.... و من چقدر از بهشت ترسیدم.... یعنی دانیال هم یکی از همین مردان بود؟؟؟؟؟؟ ✍ ادامه دارد..... 🕊 💚🕊 🕊💚🕊 🆔👉🏻 http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠حاج میرزا اسماعیل دولابی رحمت الله 🔸عفو و غفران، انسان را خیلی بزرگ می‌کند. اگر همسرت بوده، پدرت بوده، خواهر و برادرت بوده‌اند و اذیت کرده‌اند گذشت کن. این صفت خدایی است. خداوند صاحب عفو و گذشت را خیلی دوست دارد. چون صفت خدایی است. خداوند است که خلق را می‌آمرزد، شما هم اگر گناهکاری را که تو را اذیت و آزار رسانده است یا مالت را خورده است، عفوش کنی، این کار، کار خدایی است. شبیه کار خداوند است. خدا هم صفت و فعل خودش را خیلی دوست دارد. 🔸دیدی که ائمه‌ی ما همه عزیز و با ایثار و گذشت بودند و چقدر مورد محبت خدا. ما هم اگر با گذشت بودیم مورد محبت ائمه واقع می‌شویم. عفو کنید، گذشت کنید، شب که می‌خوابید استغفار کنید! هر روز هفتاد مرتبه برای خودتان یا کسانی که شما را اذیت کرده‌اند استغفار کنید. کسی که برای اذیت کنندگانش استغفار کند قلبش راحت و بزرگ می‌شود. http://eitaa.com/mahdavieat
📘 💠خصلتی از حضرت یحیی علیه السلام که شیطان آن را دوست داشت! 🔸روزی حضرت یحیی به شیطان گفت: من از تو سؤالی دارم. شیطان در پاسخ گفت: مقام تو بالاتر از آن است سؤال تو را جواب ندهم، هر چه می‌خواهی بپرس من پاسخ خواهم داد. حضرت یحیی فرمود: دوست دارم دامهایت را که به وسیله آنها فرزندان آدم را شکار کرده و گمراه می‌کنی، به من نشان دهی. شیطان گفت: با کمال میل خواسته تو را بجا می‌آورم. 🔸شیطان در قیافه ای عجیب و با وسایل گوناگون خود را به حضرت یحیی نشان داد و توضیح داد که چگونه با آن وسایل رنگارنگ فرزندان آدم را گول زده و به سوی گمراهی می‌برد. حضرت یحیی پرسید: آیا هیچ شده که لحظه ای به من پیروز شوی؟ گفت: نه، هرگز! ولی در تو خصلتی هست که از آن شاد و خرسندم و آن را دوست دارم. فرمود: آن خصلت کدام است؟ شیطان گفت: تو گاهی اوقات پرخوری می‌کنی، سنگین می‌شوی بدین جهت از انجام بعضی نمازهای مستحبی و شب زنده داری باز می‌مانی. 🔸یحیی علیه السلام گفت: من با خداوند عهد کردم که هرگز غذا را به طور کامل نخورم و از طعام سیر نشوم، تا خدا را ملاقات نمایم. شیطان گفت: من نیز با خود پیمان بستم که هیچ مؤمنی را نصیحت نکنم، تا خدا را ملاقات کنم. 📚 بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۱۷۲ http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام_آقا_جان♥️✋🏻 ایاک نعبد و ایاک نستعین یعنی سلام مسجد مولای آخرین ای جمکران ‌بگو کجاست ‌آخرین امید این الشموس الطالعه این مه جبین:) 🌻أللَّھُـمَ‌؏َـجِّـلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْـفَـرَج🌻 http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 از دست ندهید . . . 👆 اجرای کودک ۸ ساله، برای سردار بی نظیر! ❤ عشقی که سن و سال نمی شناسد! ❤ 🎞 سردار بی نظیر 🎤 اجرا: رضا یزدانپناه @mahdavieat
آرام بخواب عزیزم... کسی تو آهنگ نمیخونه کسی برای تو هشتک نمیزنه کسی درد تو رو نمیبینه چون دردِ تو ... سیاسی نیست...بلکه، دردِ تو و مادرت، از جنس نجابت و اصالت و مظلومیت است. مظلومیت ِ گرفتار شدن، بین کفتارهایی که برای لخت بودن و مثل حیوان زندگی کردن ، دیگران را میدرند.... آرام بخواب... بی مزاحمت... بی صدا ✍ سادات عسگری مظلومم فاطمی 🍃🌹ـــــــــــــــــــــــــ http://eitaa.com/mahdavieat
🔰 موضع صریح رهبر انقلاب درباره‌ی حوادث اخیر: درگذشت دختر جوان دل ما را هم سوزاند / واکنش بدون تحقیق، ایجاد اغتشاش و ناامنی برای مردم و حمله به قرآن و مسجد و حجاب و بانک و ماشین مردم عادی نبود و برنامه‌ریزی شده بود 🔻 در این حوادث چند روز اخیر بیش از همه به سازمان انتظامی کشور ظلم شد، به بسیج ظلم شد، به ملت ایران ظلم شد. ظلم کردند. البته ملت در این حادثه هم مثل حوادث دیگر قوی ظاهر شد، کاملاً قوی، مثل همیشه، مثل گذشته. در آینده هم همین جور خواهد بود. در آینده هم هر جا دشمنان بخواهند اختلالی ایجاد کنند، آنی که بیش از همه سینه سپر میکند و بیش از همه اثر میگذارد، ملت شجاع و مؤمن ایران‌اند. وارد میدان میشوند و وارد میدان شدند. 🔹 بله ملت ایران، مظلوم است، اما قوی است، مثل امیرالمؤمنین، مثل مولای متقیان سرور خودش علی علیه‌السلام، که هم قوی بود، قویترین بود و هم مظلومترین. 🔺 این حادثه‌ای که پیش آمد، دختر جوانی درگذشت. خب حادثه‌ی تلخی بود. دل ما هم سوخت. ولی واکنش به این حادثه بدون اینکه تحقیقی شده باشد، بدون اینکه هیچگونه امر مسلّمی وجود داشته باشد، این نبود که یک عده‌ای بیایند خیابان را ناامن کنند، ناامنی را برای مردم به وجود بیاورند، امنیت را به هم بزنند، قرآن را آتش بزنند، حجاب از روی سر زن محجبه بکشند، مسجد و حسینیه را به آتش بکشند، بانک را به آتش بکشند، ماشینهای مردم را‌ آتش بزنند. این واکنش به یک قضیه‌ای که حالا تأسف‌آور هم هست، این موجب نمیشود که یک چنین حرکاتی انجام بگیرد این حرکات عادی نبود، طبیعی نبود. این اغتشاش،‌ این اغتشاش برنامه‌ریزی شده بود. ۱۴۰۱/۰۷/۱ http://eitaa.com/mahdavieat