eitaa logo
❥♥مهدویت❥♥
368 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
4.5هزار ویدیو
166 فایل
#ڪلیپ_استورے_مذهبے #پست_ثامن #رمان_از_شهــــــدا #مطالب_پزشڪی #مسابقه😊 ڪپی آزاد به شرط صلوات برای سلامتی آقام امام زمان❤ @mahdavieat 🍃اللهـــــ💞ـــــم عجل لولیڪ الفرج🍃 ارتباط بامدیرکانال @Rostami987
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پوتین: سلطه جویی غرب، احتمال درگیری جهانی را افزایش می دهد پوتین در پیامی به نشست وزیران دفاع سازمان همکاری "شانگهای": 🔹احتمال بالقوه درگیری در جهان که تنها پیامد مستقیم تلاش های نخبگان غرب برای حفظ تسلط سیاسی، مالی، نظامی و عقیدتی از هر راه ممکن است، افزایش می یابد زیرا آنان به صوت عمدی، بی ثباتی و هرج و مرج را تشدید و شرایط بین المللی را وخیم می کند. @mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
「🔗📍•••」 در ایـن جنگِ نرم وظیفہ مجموعـه فرهنگۍ این است کھ هنر را تمام عیار و با قالبۍ مناسب بہ میدان آورد تا اثرگـذار شود. 🌿 ❤️❤️ @mahdavieat
🔴 عبد الحمید به کجا چنین شتابان⁉️ هم‌کیشان شما درعربستان همین امسال ۸۱ شیعه را دریک روز بخاطر مخالفت با حکومت گردن زدند @mahdavieat
14.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در فتنه ها و اختلافات چه کنیم؟؟؟ @mahdavieat
🔻ترور مولوی عبدالواحد ریگی توسط افراد ناشناس 🔹بیانیه شورای تامین استان:براساس گزارشات اولیه، مولوی عبدالواحد ریگی امام جمعه اهل سنت مسجد امام حسین (ع) شهرستان خاش از مولوی‌های شاخص منطقه و استان سیستان و بلوچستان توسط افراد ناشناس ظهر پنجشنبه ربوده و به شهادت رسیده است. 🔹گزارش‌های تکمیلی پس از بررسی دستگاه‌های امنیتی و اطلاعاتی به اطلاع هموطنان عزیز خواهد رسید. @mahdavieat
🇮🇷علائم صداقت دولت سیزدهم ( ابراهیم رئیسی) ۱) کرونا را که قول داده بود جمع کرد ۲) اقتصاد را به برجام گره نزد ۳) به مردم صدها توهین نکرد ۴) هر جا مردم گرفتار بودند حاضر شد هم خودش، هم وزرا و هم استاندارها ۵) در کاخ زندگی نکرد ۶) پول بی‌پشتوانه چاپ نکرد ۷) یارانه‌ها را ۹ برابر کرد ۸) کارخانه‌ها و شرکت‌ها را فعال کرد ۹) انرژی هسته ای را به حدی رساند که قابلیت تولید بمب اتم را داریم ۱۰) به رهبری توهین نکرد ۱۱) رتبه‌بندی معلم‌ها را پس از چهل سال عملیاتی کرد ۱۲) بودجه‌ی مناطق محروم را چند برابر کرد ۱۳) از قاچاق هزاران تن آرد، روغن یارانه‌ای جلوگیری کرد ۱۴) انبارهای کالاهای متروکه را ساماندهی و درآمد ده‌هزار میلیارد تومانی حاصل کرد که قبلا فقط ۲۰۰میلیارد تومان بود ۱۵) صنعت فضایی را فعال کرد و ماهواره‌ها یکی پس از دیگری به فضا پرتاب می‌شوند ۱۶) ایران را عضو شانگهای کرد ۱۷) کرویدر شمال جنوب را فعال کرد در آمد حاصل از آن در آینده به اندازه‌ی فروش نفت خواهد بود ۱۸) فروش نفت با قیمت بالای صد دلار را به حد مطلوب رساند ۱۹) ۴۰ میلیارد دلار فقط از روسیه سرمایه‌ی خارجی جذب کرد ۲۰) پترو پالایشگاه‌ها را فعال کرد تا از خام‌فروشی جلوگیری شود ۲۱) کشت فرا سرزمینی را در روسیه، ونزوئلا و... فعال کرد ۲۲) صادرات خدمات فنی مهندسی را به ۸ میلیارد دلار رساند ۲۳) ساخت هواپیمای مسافری را با مشارکت چین و روسیه آغاز کرد ۲۴) فروش کشتی‌های اقیانوس‌پیما را آغاز کرد فعلا دو فروند به ونزوئلا فروخته شد ۲۵) کف حقوق بازنشستگان را ۵۰ درصد افزایش داد و بقیه را از این ماه ۳۸ درصد ۲۶) اغلب هفته‌ها سفر استانی داشت و به درددل مردم گوش کرد ۲۷) بسیاری از شوراها که ده سال تشکیل نشده بود با حضور خودش تشکیل داد ۲۸) ظرفیت پزشکی را ده درصد افزایش داد ۲۹) ابر بدهکارهای بانکی را افشا کرد ۳۰) تمام سواحل دریاها شمال و جنوب را آزادسازی کرد ۳۱) کناره‌های رودخانه‌ی کرج را آزاد کرد ۳۲) حق آبه‌ی ایران از افغانستان را وصول کرد ۳۳) نرخ خرید گندم از کشاورزها را ۳ برابر کرد ۳۴) مشکل نهاده‌های دامی را حل کرد ۳۵)مشکل قطعی برق که پارسال پشت سر هم قطع می‌شد حل کرد ۳۶) سامانه‌ی صدور بر خط صدور مجوزها را راه‌اندازی وامضاهای طلایی را حذف کرد ۳۷) یک و نیم میلیون مسکن را در مراحل مختلف ساخت دنبال کرد ۳۸) وام ازدواج به زوجین داد ۳۹) وام ودیعه‌ی اجاره‌ی مسکن داد ۴۰) وام میلیاردی به شرکت‌های دانش‌بنیان داد ۴۱) استخدام و جذب کلی نیرو برای خرید خدمات ۴۲)پرداخت وام فرزندآوری ۴۳)پرداخت وام درمان ناباروری برادران و خواهران، برای جهاد تببین و روشنگری بیان این موارد برای مردم خیلی واجب و ضروریه @mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بهوش بودم.. اما فرقی با مردگان نداشتم!چرا که ته مانده ایی از نیرو حتی برای درست دیدن هم نبود. صدایشان را شنیدم.. همان دکتر و قاریِ‌لحظه های دردم.. ( آقای دکتر شرایطش چطوره؟) موج صدایش صاف و سالخورده بود ( الحمدالله خوبه.. حداقل بهتر از قبل.. اولش زود خودشو باخت.. اما بعد از ایست قلبی،‌ ورق برگشت.. داره میجنگه.. عجیبه اما شیمی درمانی داره جواب میده.. بازم توکلتون به خدا ..) دکتر رفت و حسام ماند.. (سارا خانووم.. دانیال خیلی دوستتون داره.. پس بمونید..). معنی این حرفها چه بود؟ نمیتوانستم بفهمم.. دوست داشتن دانیال و حرفهای صوفی هیچ هم خوانی با یکدیگر نداشتند.. صوفی میگفت که دانیال در مستی اش از رستگار کردن من با جهاد نکاح در خدمتِ داعش حرف میزد.. یعنی حسام به خواستِ‌ برادرم، محضه اینکار تا به اینجا آمده؟؟ یان مرا به این کشورِ‌تروریست خیز هُل داد.. اما چرا؟؟ اصلا رابطه اش با این مرد چیست؟ و عثمان.. همان مسلمانِ‌ ترسو مهربان.. نقش او در این ماجراها چه بود؟؟ اگر هدفش اهدای من به داعش بود که من با پای خودم عزم رفتن کردم و او جلویم را گرفت.. سرم قصدِ‌ انفجار داشت . و حسام بی خبر از حالم، خواند.. صدایش جادویی عجیب را به دوش میکشید.. این نسیم خنک از آیاتِ‌ خدایش بود یا تارهایِ‌ صوتی خودش؟ حالا دیگر تنها منبع آرامشم در اوجِ‌ ناله هایِ خوابیده در شیمی درمانی و درد، صوتِ قرآنِ جوانی بود که روزی بزرگترین انتقام زندگیم را برایش تدارک دیده بودم. صاحب این تارهای صوتی،‌ نمیتوانست یک جانی باشد.. اما بود.. همانطور که دانیالِ مهربان من شد..این دنیا انباری بود از دروغهای ِ واقعی!! در آن لحظات فقط درد نبود که بی قرارم میکرد.. سوالهایی بود که لحظه به لحظه در ذهنم سلامی نظامی میداد و من بی توانتر از همیشه، نایی برایِ‌ یافتنِ ‌جوابش نداشتم. در این مدت فقط صدا بود و تصویری مه گرفته از حسام مدتی گذشت و در آن عصر مانند تمام عصرهای پاییز زده ی ایران،‌ جمع شده در خود با چشمانی بسته،‌ صدایِ‌ قدمهایِ‌ حسام را در اتاقم شنیدم. نشست. روی صندلی همیشگی اش، درست در کنار تختم.. بسم اللهی گفت و با باز شدنِ‌ کتاب، خواندن را آغاز کرد. آرام، آرام چشمهایم را گشودم. تار بود.. اما کمی بهتر از قبل. چند بار مژه بر مژه ساییدم. حالا خوب میدیدم.. خودش بود.. همان دوست.. همان جوان پر انرژی و شوخ طبعِ‌ دوست دانیال.. با صورتی گندمگون.. ته ریشی مشکی.. و موهایی که آرایشِ مرتب و به روزش در رنگی از سیاهی خود نمایی میکرد. چهره اش ایرانی بود،‌ شک نداشتم. و دیزاینِ‌ رنگها در فرمِ‌ لباسهایِ شیک و جذابِ‌ تنش،‌ شباهتی به مریدان و سربازان داعش نداشت.. این مرد به هر چیزی شبیه بود جز خونخواری داعش پسند... کتاب به دست کنار پنجره ایستاد و به خواندنش ادامه داد.. قدش بلند بود و چهارشانه و به همت آیه آیه ایی که از دهانش بیرون میآمد انگار در این دنیا نبود.. در بحبوحه ی غروب خورشید،‌ نم نمِ باران رویِ‌ شیشه مینشست و درختِ‌ خرمالویِ پشت اش به همت نسیم، میوه ی نارنجی نشانش را به رخ میکشید..نوای اذان بلند شد..حالا دیگر به آن هم عادت کرده بودم.. عادتی که اگر نبود روحِ پوسیده ام،‌ پودر میشد محضه هدیه به مرگ..حالا نفرت انگیز ترین های زندگیم،‌ مسکن میشدند برایِ‌ رهاییم از درد و ترس.. صدایش قطع شد. کتاب را بست و بوسید. به سمت میزِ کنارِ‌تختم آمد. ناگهان خیره به من خشکش زد:(سا.. سارا خانوم.. ) ضعف و تهوع همخوابه های وجودم شده بودند. کتاب را روی میز گذاشت و به سرعت از اتاق خارج شد. چند ثانیه بعد چند پرستار وارد اتاق شدند. اما حسام نیامد.. چند روز گذشت و من لحظه به لحظه اش را با تنی بی حس، چشم به در، انتظارِ آوازه قرآنِ دشمنم را میکشیدم و یافتن پاسخی از زبانش برای سوالاتم. اما باز هم نیامد.. حالا حکم معتادی را داشتم که از فرط درد از خود میپچید و نیازش را طلب میکرد و من جز سه وعده اذان از مسکن اصلیم محروم بودم. این جماعت ایدئولوژی شان محتاج کردن بود. بعد از مدتی حکم آزادیم از بیمارستان صادر شد. و من با تنی نحیف بی خبر از همه جا و همه کس آویزان به پروین راهی خانه شدم. ✍ ادامه دارد .... 🕊 💚🕊 🕊💚🕊 🆔👉🏻 http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا