eitaa logo
❥♥مهدویت❥♥
370 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
4.5هزار ویدیو
166 فایل
#ڪلیپ_استورے_مذهبے #پست_ثامن #رمان_از_شهــــــدا #مطالب_پزشڪی #مسابقه😊 ڪپی آزاد به شرط صلوات برای سلامتی آقام امام زمان❤ @mahdavieat 🍃اللهـــــ💞ـــــم عجل لولیڪ الفرج🍃 ارتباط بامدیرکانال @Rostami987
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 📖 السَّلامُ عَلَیْکَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ... 🌱سلام بر تو ای مولایی که بر جن و انس امامت می‌کنی. سلام بر تو و بر روزی که عالم هستی بر امامت تو گردن می نهد. 📚 صحیفه رضویه، زیارت امام زمان عجّل تعالی فرجه در حرم شریف امام رضا علیه السلام. http://eitaa.com/mahdavieat
. به ھوای حرمش میگذرد ایّامم کوہ دردم‌... که‌ :( کند نام حسین♥️ آرامم صلی الله علیک یا ابا عبدالله✋ ◽️........♥️)::
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام ممنونم نظر لطفتونه همین الانم آبجی مجازیتونم😊🌹🌹🙏
سلام بزرگوار چشم حتما رمان که تمام شد جدید میزارم ممنونم از حس توجهتون🙏😊🌹
سلام و سپاس بیکران ازشما اعضای خوب و همراه همیشگی ما خوشحالم تو این چند سال با ماهستین باعث افتخاره😍😊🌹🙏
ممنونم بزرگوارید🙏😊🌹
سرگردانتر از مسافری راه گم کرده در کویر بودم. کاش دنیا یک روزاستراحت برایم قائل میشد. دوباره درد همچون گربه ایی بی چشم و رو به شیشه ی ترک خورده ی وجودم چنگال کشید. سرم پر بود از سوالات مختلف. حسام چه چیزی از دانیال میخواست؟؟ چرا از یان خبری نبود؟ حتی تماسهایم را بی پاسخ میگذاشت.. حسام.. حسام.. حسام.. تنفرِ دلنشین زندگیم.. کاش بود و میخواند تا درد، فرار را برقرار ترجیح دهد.. آن شب تا صبح با بی قراری دست و پنجه نرم کردم. صدایِ یالله گویی حسام در محیط پیچید.. سرطان که جانم را به یغما برده بود، کاش حداقل موهایم را برایم میگذاشت، مطمئنا ابزارخوبی بود محضه شکنجه ی این بچه مسلمان..  کلاهم را روی سرم گذاشتم. عطر بد خاطره یِ چای به وضوح در بینی ام نشست و صدایِ حسام از چارچوب درب در گوشهایم.. به سمتش چرخیدم. سینی به دست منتظرِ اجازه ی ورود بود و من صادرش کردم. سینیِ پر شده از چای، نان، پنیر و گردو را روی میز گذاشت ومیز را جلویِ پای قرار داد. ( حاج خانوم میگن اعتصاب غذا کردین..) به دستانِ مردانه اش که با نظم خاصی در حالِ درست کردن لقمه بود نگاه کردم. پنج لقمه ی کوچک دست کرد و کنار یکدیگر در سینی قرار داد. در چای استکان  شکر ریخت و به رسم ایرانی بودنش، قاشق ظریفِ چای خوری را بعد از چرخاندن در استکان،  درونِ نعلبکیِ گلدار گذاشت.. چای دوست نداشتم، اما این حسِ ملس را چرا.. (من از چایی متنفرم.. جمعش کن..) لبخند زد ( متنفرین؟؟ یاااا.. ازش میترسید؟؟) ابروهایم گره خورد. ( میترسم؟؟ از چی؟؟ از چایی؟؟) لبخند رویِ لبش پر رنگتر شد ( اوهوم.. آخه ما مسلمونا زیاد چایی میخوریم..) سکوت کردم.. او از کجا میدانست که دلیلم برایِ نخوردن چای، مسلمانان بودند؟؟ این را فقط دانیال میدانست..  اما ترس.. ترس کجایِ کار قرار داشت؟؟ ( من از مسلمونا نمیترسم..) دستی به صورتش کشید. لبانش کمی  جمع کرد ( از مسلمونا که نه.. امااا.. از خداشون چی؟) میترسیدم؟؟  من از خدایشان میترسیدم؟؟ ( نه.. من فقط از اون  نفرت دارم). رو به رویم، رو زمین نشست (از نظرمن نفرت، نوعی ترسِ گریم شده ست.. ترس هم که تکلیفش معلومه.. باید جفت پا پرید وسطش، باید حسش کرد.. اونوقتِ که خدا شیرین تر از این چایی میشه..) راست میگفت.. من از خدا میترسیدم.. از او و کمرِ همتش برایِ نابودیِ زندگیم.. با انگشتان دستش بازی میکرد ( گاهی.. بعضی از آدما چایی شون با طعم خدا میخورن.. بعضی ها هم.. فنجانِ چایِ شونو با خودِ خدا..) حرفهایش عجیب، اما دلنشین بود. نفسی عمیق کشید که بی شباهت به آه نبود ( اما اون کسی میبره که چایی رو با طعم خدا ، مهمونِ  خودِ خدا بخوره..) شاید راست میگفت.. من از ترسِ طعمِ خدا، هیچ وقت مزه ی چای را امتحان نکردم.. سینی را با لبخندی مهربان به سمتم هل داد (خب.. پروین خانووم منتظرن تا سینی رو خالی تحویلشون بدم.. ) لقمه ایی را که درست کرده بود در دهانم گذاشتم.. فنجانِ چای را به سمتم گرفت. نمیدانم چرا؟ اما دوست داشتم، برایِ یکبار هم که شده امتحانش کنم.. با اکراه استکان را از دستش گفتم. لبخندِ مردانه اش عمیق تر شد. جرعه ایی نوشیدم.. مزه اش خوب بود.. انقدر خوب که لبانم به خنده باز شد.. یعنی خدایِ مسلمانان به همین شیرینی بود؟؟ حسام رفت و من واماندم در شاعرانه هایش و چایی که طعم خدا میداد.. ✍ ادامه دارد .... 🕊 💚🕊 🕊💚🕊 🆔👉🏻 http://eitaa.com/mahdavieat
نیمه های شب صوفی تماس گرفت و با عجله اما شمرده شمرده نقشه ی فرار را برایم توضیح داد. ترسیدم ( پس مادرم چی؟ اونم اینجاست ..) صوفی با لحنی نه چندان مهربان گفت که همزمان با من، فرد دیگری مادر را از چنگال حسام درمیآورد. اما مگر حسام میتوانست به مادرم آسیب برساند..؟؟ نقشه ی فرار برای فردا کشیده شده بود. درست در زمانی که برایِ معاینه نزد پزشک میرفتم. اما صوفی این اطلاعات را از کجا آورده بود؟؟ باز هم حسی، گوشم را میپیچاند که حسام نمیتواند بد باشد.. و شوقی که صدایِ خنده های دانیال را در قلبم زمزمه میکرد.. کدام یک درست بود؟؟ آرامشِ حسام یا حرفهای صوفی؟ با صدایِ خنده هایِ بلند حسام که از سالن میآمد، چشمانم را باز کردم.. کاش دیشب خورشید میمرد تا باقی مانده یِ عمرم، بی فردا میماند.. حالم بدتر از هر روز دیگر بود. میترسیدم و دلیلش را نمیدانستم، شاید از اتفاقی که ممکن بود برای این دشمنِ نجیب بیوفتد.. بی رمق از اتاق بیرون رفتم.. لیوان به دست رویِ یکی از مبلها نشسته بود. با پروین حرف میزد، میخندید، سر به سرش میگذاشت.. یعنی تمامِ اینها هنرِ بازیگریش بود؟؟ چقدر زندگی در وجودش وجود داشت. عطر چای آمد، مزه اش زیر زبانم تجدید شد.. کلاه به سر روی یکی از مبلها نشستم، سر به زیر سلام کرد. نمیدانم چه در ظاهرم دید که با لحنی نگران و متعجب جویایِ حالم شد. بی توجه به سوالش، جمع شده در پُلیورِ یادگار از دانیال رویِ مبل نشستم. هوا بیشتر از همیشه سرد نبود؟؟ ( از اون صبحونه ی دیروزی میخوام..) سعی کرد لبخندش را زیر انگشتانش مخفی کند ( با چایی شیرین یا..) حرفش را کور کردم ( اگه نیست، میرم اتاقم..) از جایم بلند شدم که خواست بمانم (حاج خانووم.. بی زحمت یه صبحونه ی مامان پسند حاضر کنید..) و جمله ایی زیرِ لبی که به سختی شنیدم ( و یه استکان چایی با طعم خدا..) چند دقیقه بعد حسام سینی به دست روبه رویم ایستاد . آن را روی میز گذاشت و درست مثله روز قبل، شیرینش کرد. لقمه هایِ دست سازش را یک دست و مرتب، کنارِ هم قرار داد و منتظر نشست. (خب.. یاعلی.. بفرمایید..). پدر کجا بود که نامِ علی را در خانه اش بشنود..؟؟ خوردم.. تمام لقمه ها، را با آخرین قطره ی چایِ شیرین شده به دستِ مهربان ترین دشمن دنیا. کاش گینس، ستونی برایِ ثبت آرامش داشت.. صدایش بلند شد ( پروین خانووم از اینکه چیزی نمیخوردین خیلی ناراحت بودن، البته زنِ ایرانیو نگرانی هایِ بی حدش.. خب دیگه کم کم باید آماده شید که بریم دکتر، یه ساعت دیگه نوبت دارین.. امروز خیلی رنگتون پریده ، مشکلی پیش اومده؟؟ باز هم درد دارین؟؟) درد که همزاده ثانیه ثانیه های زندگیم بود.. اما درد امروز با همیشه فرق داشت رنگش بی شباهت به نگرانی نبود.. نگرانی از جنسِ روزهایِ بی قراریِ برای دانیال.. آماده شدم. پیچیده در پالتو و شالِ مشکی در ماشین نشستم. هر وقت که از خانه بیرون میآمدیم، تمام حواسش به من و اطرافم بود. باور نمیشد که زندانیش باشم.. در طول مسیر مثله همیشه سکوت کرد. وقت پیاده شدن صدایم زد ( سارا خانووم..). ایستادم. (من بهتون قول دادم که هیچ اتفاقی براتون نیوفته.. تا پایِ جوونمم سر قولم هستم..) نمیدانم چه چیز در صورتِ یخ زده ام دید که خواست آرامم کند.. ✍ ادامه دارد .... 🕊 💚🕊 🕊💚🕊 🆔👉🏻 http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕️راهکار مهار نوسانات بازار ارز چیست❓ 🔹مهمترین راهکار کوتاه مدت حذف فروش ارز کاغذی است که در کشور ما و چند کشور معدود جریان دارد. 🔹راهکار بلندمدت را باید در قوانینی مبنی بر مالیات بر عایدی سرمایه جست وجو ،کرد زیرا همزمان با افزایش نرخ ارز بازارهای سرمایه ای موازی در کشور با افزایش قیمت مواجه میشود و دولت هم هیچ ابزاری برای مدیریت این مسئله ندارد. 🔸در نظام اقتصادی می گویند پول ،بد پول خوب را از بازار بیرون میکند الان در نظام اقتصادی ما دلار به پول خوب تبدیل شده که تقاضای کاذب آن را خریداری کرده و در خانه نگه میدارد و ارزش ریال هم به تبع آن کاهش پیدا می کند. 🔹علی مروی : کارشناس اقتصادی🔹
🇮🇷 📝 | راهکار کنترل نرخ دلار ❄️🌹❄️ 🔻به جز انتظارات سیاسی و تورمی، کانال های فردایی تعیین نرخ دلار در فضای مجازی از مهم‌ترین عوامل افزایش نرخ ارز آزاد هستند. به نظر می رسد احتمالا دولت توان حکمرانی در این بستر ( فضای مجازی) را نداشته باشد. 🔸برهه‌ی زمانی فعلی به لحاظ سطح درآمدهای کشور، یکی از بهترین زمان های اجرای سیاست تثبیت نرخ ارز است. 🔹اجرای این سیاست وقتی اهمیت می یابد که حس می کنیم، سایر اقدامات دولت در تداوم روند کاهش تورم به زیر ۴۰ درصد، به بن بست رسیده است. 🔸تصمیم رئیس جدید بانک مرکزی در حذف فرمول قیمت گذاری نیمایی‌ و تثبیت این نرخ اقدام بسیار درستی است. 🔹در عین حال، برای به ثمر نشستن این تصمیم باید اقدامات دیگری نیز صورت گیرد. 🔸از این منظر در خصوص کنترل نرخ ارز و بی اعتبار کردن بازار غیر رسمی ارز، اجرای موارد زیر پیشنهاد می شود: 1⃣ حذف بازار توافقی ارز: ادامه این بازار به معنای رسمیت دادن و مشروعیت بخشی دولت به بازار غیر رسمی است. 2⃣ دولت آمار می دهد که زیر ۷ درصد بازار از ارز آزاد تامین می شود. باید همه این اقلام در بازار نیما، تامین ارزی شود. 3⃣ نظارت، کنترل و رصد شدید و موثر بر عملکرد صرافی ها و جرم انگاری معاملات دستی ارز. 4⃣ الزام همه صادرکنندگان به بازگشت ارز به سامانه نیما و نظارت کامل بر حسن اجرای آن. 5⃣ تدوین بودجه ۱۴۰۲ بدون کسری 6⃣ ممنوعیت هرگونه تسهیلات تکلیفی بر بانک ها 7⃣ نظارت شدید بر بانک‌ها در جهت کنترل نقدینگی و پایه پولی. ✍علی محمدی
شبهه ای هست که میگه چرا ایران با وجود این همه منابع نفتی و گازی و ... چرا به مردمش کمک نمیکن و فقط خودشون پول رو میخورن میشه جواب این شبهه رو بدید 📌پاسخ 👇 🔹 ذهنیتی که عموم مردم درباره درآمد نفتی دارند با آنچه در واقعیت وجود دارد بسیار متفاوت است. 🔻 به نظر شما پول نفت را اگر بخواهیم فقط به حساب مردم واریز کرده و در هیچ جای دیگری هزینه نکنیم، سهم هر ایرانی چقدر است؟ 🔹 با تلاشهای دولت سیزدهم درآمد صادرات نفت در سال ۱۴۰۰ یازده برابر سال ۹۹ شد. در سال ۱۴۰۱ هم ۵ برابر بیشتر شد. وصول درآمد هم ۶۰ درصد افزایش یافته است. ✅ یعنی الان در اوج درآمد نفتی هستیم. 🔻حالا بیایید حساب کنیم: 🔰 درآمد نفتی ایران در ۵ ماه اول ۱۴۰۱: ۱۱۴,۰۰۰,۰۰۰,۰۰۰,۰۰۰ تومان. ۱۱۴ هزار میلیارد تومان. 🔰 یعنی در هرماه: ۲۲,۸۰۰,۰۰۰,۰۰۰,۰۰۰ تومان. ۲۲ هزار و ۸۰۰ میلیارد تومان. 🔰 این مبلغ تقسیم بر ۸۵ میلیون نفر، می‌شود: ۲۶۸,۲۳۵ تومان.😐 🔹 بله. فقط ۲۶۸,۲۳۵ تومان در ماه سهم هر ایرانی از درآمد نفتی است. یعنی روزی ۸,۹۵۰ تومان! ✅ یارانه نقدی ای که دولت به مردم تقدیم میکند، ۱,۵ برابر این مبلغ است. ➕ حالا یارانه نقدی را با ده ها یارانه پنهان در سوخت و آب و برق و گاز و درمان و ... را با آن جمع کنید. ✅ نتیجه اینکه هم اکنون دولت چندبرابر درآمد نفتی خود به مردم یارانه می دهد... ⚠️اما چند نکته: ▪️ در هر جای دنیا، پول را در قبال کار و خدمت میدهند. نباید انتظار داشته باشیم دولت منابع خودش را به صورت رایگان به حساب مردم واریز کند. اینکار به ضرر فرهنگ و اقتصاد و آینده کشور است. ▪️ اگر پول نفت امروز برای تولید و پیشرفت کشور هزینه نشود، چند سال دیگر که نفت تمام شد چه کنیم؟ .......●💠🌼💠🌼💠●......
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢⭕️💢 ●━━━━━────── ⇆ ◁ㅤ❚❚ㅤ▷ㅤ ↻ موضوع: ⭕️علل به وجود آمدن تورم اخیر ارز و طلا 🎙کارشناس سیاسی: دکتر سید جلال حسینی 🍃🌹ـــــــــــــــــــــــــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 📖 السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَابْنَ عَلِيٍّ اَلْمُرْتَضَى... 🌱سلام بر تو ای یادگار امیرالمومنین . سلام بر تو و بر روزی که زمین درد کشیده را، با عدالت علوی التیام خواهی داد. 📚 صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس @mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا