eitaa logo
❥♥مهدویت❥♥
370 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
4.5هزار ویدیو
166 فایل
#ڪلیپ_استورے_مذهبے #پست_ثامن #رمان_از_شهــــــدا #مطالب_پزشڪی #مسابقه😊 ڪپی آزاد به شرط صلوات برای سلامتی آقام امام زمان❤ @mahdavieat 🍃اللهـــــ💞ـــــم عجل لولیڪ الفرج🍃 ارتباط بامدیرکانال @Rostami987
مشاهده در ایتا
دانلود
بابک‌خوش‌اخلاق‌بود، باایمان‌بود،زرنگ‌بود،منظم‌بود وبرای‌همه‌ی‌کارهاش‌برنامه‌ریزی‌می‌کرد، یک‌دفترچه‌ای‌همیشه‌همراهش‌بود وبرنامه‌های‌روزانه‌ی‌خودش‌رو‌یاداشت‌میکرد. دائم‌به‌فکرکلاس‌رفتن‌و‌باشگاه‌رفتن‌بود. راوی: مادر شهید ✨🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢️️ ویدئویی تکان‌دهنده از سربازان باکویی که حتی پول نان هم ندارند و تهدید می‌کنند به سبب فقر و بی‌توجهی دولت علی اف به وضعیت اسفناک شان، گلوی خودشان را با چاقو خواهند برید 🔹 معلولان ارتش ‎باکو در خیابان گدایی می‌کنند. ویدئوهای تازه انتشار یافته از وضعیت سربازان رژیم علی اف، پس از جنگ دوم قره‌باغ به شدت اسفبار است. 🔹 علی اف پس از ورود تکفیری‌ها به این جمهوری، دیگر نیازی به جوانان باکو ندارد.
پدر است دیگر ... وقتی عصای پیری اش را در قاب ها جستجو می کند یک شبه پیر می شود ...💔 پ.ن:واكنش پدر شهيد محمد اتابه هنگام ديدن عكس ماكت پسر شهيد خود ... 🍁
اسرائیل از شمال ایران را دور می زند گنادی پتروف با عنوان فوق در «نزاویسیمایا گازتا» درباره نزدیک شدن اسرائیل به آذربایجان و ترکمنستان از نظر اقتصادی و سیاسی نوشت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بازداشت تروریست‌هایی که قصد بمب‌گذاری داشتند 🔹تروریست‌هایی که قصد بمب‌گذاری داشتند توسط سازمان اطلاعات سپاه دستگیر شدند. 🔹این تروریست‌ها از اعضای گروهک جیش‌الظلم بودند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حاج قاسم سلیمانی: شهدا برای عزت کشور شهید شدند. ‏🍀🌸 با رهبری تا ظهور  ❤️❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱کعبه زیباست به شرطی که تو در کعبه درآیی به حرم تکیه نهی، روی به عالم بنمایی... 🌱خواستم تا که دعایی بکنم بهر ظهورت چه دعایی بکنم یوسف زهرا، تو دعایی... تعجیل در فرج مولایمان صلوات http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴آمریکا ٣فرمانده سپاه را تحریم کرد 🔹وزارت خزانه داری آمریکا ساعاتی پیش سردار احمد خادم سیدالشهدا فرمانده قرارگاه کربلا، سردار پرویز آبسالان جانشین فرماندهی سپاه سلمان سیستان و بلوچستان و سردار امان الله گشتاسبی معاون بازرسی نیروی زمینی سپاه را به فهرست تحریمی آمریکا اضافه کرد. تا زنده ایم رزمنده ایم ❤️❤️❤️ https://eitaa.com/mahdavieat
🔻خودروسازان ماموران مستقیم صهیونیست علیه ملت و رهبری هستند. اینها نه خدا را بنده اند ونه توجهی به کلام ولایت دارند فقط با خودروهای بی کیفیت چند برابر قیمت خودروهای استاندارد جهانی خون ملت را در شیشه کرده اند .تنها راهش واگذاری صنعت خودرو به صنایع دفاع و سپاه وارتش هست تاهم خودرو با کیفیت بسازند وهم طبق دستور ولایت عمل کنند و قیمتا را پایین بیاورند نابودی مافیای خودرو تنها راه نجات ملت است تا زنده ایم رزمنده ایم ❤️❤️ ❤️http://eitaa.com/mahdavieat
از شهـید بابایی پرسیدند : عباس جان چه خبر ؟ چہ کار می‌کنی؟ گفت : به نگهـبانی دل مشغولیم که غیر از خدا کسی وارد نشود. http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 🔅 السّلام علیکَ بِجوامعِ السَّلام... 🌱تمام سلام‌ها و تمام تحیّت‌ها نثار تو باد، ای مولایی که حقیقت سلام هستی و روز آمدنت، زمین لبریز خواهد شد از سلام و سلامتی... 📚زیارت آل یاسین_مفاتیح الجنان http://eitaa.com/mahdavieat
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗خانم خبرنگار و آقای طلبه💗 پارت٨١ نمیدونم چقدر گذشت که همونجوری وسط اتاق نشسته بودم و دور سرمو گرفته بودیم. با بلند شدن صدای آهنگ گوشیم از روی زمین برش داشتم و به صفحش نگاه کردم. اشک باعث شد نتونم بخونم شماره رو و همینجوری جواب دادم با صدایی خشن که از اثرات گریه و هق هق بود گفتم: الو ناشناس: سلام ببخشید شما با من تماس گرفتید؟ خدای من صدای محمده منه... دستام شروع به لرزیدن کرد محمد: الووووو سریع گوشیو قطع کردم. محمد دوبار دیگم زنگ زد و من رد دادم. از کاری که میخواستم بکنم مطمئن نبودم... جملات رو بارها نوشتم و پاک کردم و آخرشم با یه یاعلی سند کردم برای محمد دوباره از اول پیامو خوندم سلام آقای حسینی. فائزه هستم میخواستم حاج اقا و حاج خانوم رو دعوت کنم برای عید نوروز مراسم عقدکنون دارم. به دور از ادب بود اگه خبر نمیدادم. امیدوارم تسریف بیارید. یاعلی واااای نههههه اگه فردا شب از علی بپرسه و اون بهش بگه نه چی؟؟؟ باید امشب به بابا خبر بدم که من برای عید نوروز مشکلی ندارم برای عقد شاید اینم قسمت و تقدیر من بوده... دل به تقدیر میدم خدایا... میدونم تو حواست بهم هست... یه نیرویی منو بی اختیار به سمت اتاق علی کشید... در اتاقشو که باز کردم به سمت اولین چیزی که به چشم میومد رفتم... گیتار علی رو برداشتم و روی تختش نشستم... از بچگی عاشق گیتار بودم... بعد اینکه علی رفت کلاس و یاد گرفت به منم یاد داد... ولی هیچ وقت در نبود علی یا در تنهایی بهش دس نزده بودم... دستمو روی تار هاش کشیدم بی ارده شروع کردم به زدن و خوندن آهنگ متلاشی حامد... نمیدونم چرا... مقصر کی بود... اون... من... زمونه... قسمت... فقط اینو میدونم که تنها کسی که زندگیش متلاشی شد من بودم.... با بغض شروع کردم به خوندن: داری از تو متلاشی میشی مثل وقتی که نباشی میشی مثل اونی که شکستی میشی بدتر از اینی که هستی میشی مثل دریا متلاتم میشی یه پریشونی دائم میشی وقتی از دست همه گریونی پشت اشکای کی قایم میشی (خواننده محترم آهنگ متلاشی رو گوش بدید لطفا) 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸http://eitaa.com/mahdavieat
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗خانم خبرنگار و آقای طلبه💗 پارت82 گیتار و گذاشتم روی تخت علی و با چشمای متورم و قرمز از اتاق بیرون اومدم. چندتا مشت آب سرد به صورتم زدم تا چشمام برگرده به حالت طبیعی خودش... وضو گرفتم و نماز مغرب و عشامو خوندم.... دیگه نمیخواستم گریه کنم... دیگه نه... هر چقدر گریه و زاری کردم کافیه... میخوام احساسمو بکشم... منی که میخوام سر سفره عقد مهدی بشینم باید همه عشق و احساسمو له کنم... باید سنگ شم بابا و مامان تقریبا ساعت یازده و نیم رسیدن خونه جلوی تلویزیون نشسته بودم و شهرزاد نگاه میکردم... چقدر شبیه شهرزاد قصه ام... اون برای جون فرهادش ازش گذشت و منم برای دل محمدم ازش گذشتم... مامان و بابا کنارم نشستن و مشغول تماشای فیلم شدن بابا: چه خبر؟ یاعلی زیرلب گفتم و شروع کردم. _بابا من برای عید نوروز آمادگی کامل دارم. هرچی شما بگید باباجون. مامان پرید وسط حرفم: فائزه جان بابات خیلی شلوغش کرده... خیلی زوده عید نوروز... خواهش میکنم بخاطر لحبازی زود تصمیم نگیر...(به بابام رو کرد و ادامه داد)حاج آقا با شمام هستم ها... بخاطر لجبازی زندگیه دخترتو تباه نکن... بابا: این دختر خودش زندگیشو تباه کرده _مامانه من شما نگران چی هستی؟ من خودم بیشتر از همه بفکر زندگیمم. همون عید نوروز عقد میکنیم. از جام بلند شدم که برم تو اتاق دوباره برگشتم سمتشون و گفتم: من الان میرم به علی خبربدم آمادگی داشته باشه گوشی رو برداشتم و یه اس براش فرستادم. *سلام داداشی. همه برنامه ها درست شد... قرار شد عیدنوروز من و مهدی عقد کنیم... به دقیقه نکشیده بود که علی زنگ زد _الو علی: فائزه چی داری میگی؟ _خوشحال نشدی؟ عروسی خواهرته ها علی: این مسخره بازیا چیه؟ چرا این قدر عجله؟ _بابا اینجوری میخواد... منم حرفی ندارم... علی: بابارو بهونه نکن... شوخی نیست فائزه زندگیته ها... _علی جان... من خودم اینجوری خواستم... تو نگران نباش... پای خودم... علی با تندی گفت: لعنت به تو و کله شق بازیات بعدم تلفن رو قطع کرد... هه... میخوام فراموشت کنم آقامحمد... شاید این ازدواج مقدمه ای شد برای فراموشی تو.... ولی من چی بگم که حتی تو ذهنتم نیستم که بخوای فراموشم کنی... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸http://eitaa.com/mahdavieat
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗خانم خبرنگار و آقای طلبه💗 پارت٨٣ ️فردا اون روز فاطمه اومد پیشم تا نتیجه حرفام با محمد رو بهش بگم... _هه... دیدی خواهر من... دیدی چجوری همه حرفاش راست بود... اگه قبلا یک درصدم شک نداشتم الان هیچی... فاطی با تردید گفت: شاید بزور مامان باباش میخواد با اون ازدواج کنه... _فاطمههه به هر دلیلی که میخواد ازدواج کنه... برام مهم نیست... دیگه دربادش با من حرف نزن... بزار فراموشش کنم... فاطی: اگه میتونستی تو این شیش ماه فراموش میکردی... _خر بودم میفهمی خرررر فاطی: خیله خب بابا... غلط کردم خواهر من... حالا لباس بپوش بریم بیرون یه چیزی بخوریم حال و هوات عوض شه _باشه ماشسن رو روشن کردم و با یه بسم الله راه افتادم. _خب کجا بریم فاطی: نمیدونم برو یه جای نزدیک دنده رو عوض کردم و با حرص گفتم: بشین ببین کجا میبرمت با سرعت میون خیابونا میرفتم و صدای آهنگ مرگ بر آمریکا حامدم تا ته زیاد کرده بودم و همراهش میخوندم و میخندیدم بلند فاطمه داشت با بغض نگاهم میکرد. _واسه چی ناراحتی خله؟ فاطی: بخاطرتو... بخاطر کارات... داری عروس میشی اونم زن کسی که ازش متنفری... این همه بدبختی کشیدی این مدت... عشقت داره عقد میکنه... اون وقت اینجوری میخندی... _واسه چی نخندم آخه؟ دنیا دو روزه آبجی جون... فاطی: فائزه چرا داری سعی میکنی بی تفاوت باشی؟ _چون دوس دارم. اصلا به توچه فاطی: خیلی بچه ای بخدا... هی توکه از دل من خبر نداری... _قربون تو بشم مادر بزرگ حالا اینارو بیخیال میخوام ببرمت کافه پیانو فاطی: عجبا دست و دلواز شدی _بیشعور نشستیم پشت یه میز دونفره و کافه گلاسه سفارش دادیم. گوشی فاطمه زنگ خورد. فاطی: وای آقامونه _ایییش چندش فاطمه مشغول صحبت شد و منم دست زدم زیر چونه مو نگاهش کردم... خوشبحال علی که یه فرشته مثل فاطمه داره... خوشبحال فاطمه که علی کنارشه... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌹🍃 🔴 مجتمع تجاری «اُپال» پلمب شد ♦️مجتمع تجاری اپال در تهران علی‌رغم دریافت تذکرات متعدد درخصوص کشف حجاب به‌علت تمکین‌نکردن به هشدارها پلمب شد 🍃🌹ـــــــــــــــــــــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌹🍃 ⭕️ اجرای طرح عفاف و در ایستگاه های مترو تهران 🍃🌹ـــــــــــــــــــــ