eitaa logo
❥♥مهدویت❥♥
346 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
4.7هزار ویدیو
166 فایل
#ڪلیپ_استورے_مذهبے #پست_ثامن #رمان_از_شهــــــدا #مطالب_پزشڪی #مسابقه😊 ڪپی آزاد به شرط صلوات برای سلامتی آقام امام زمان❤ @mahdavieat 🍃اللهـــــ💞ـــــم عجل لولیڪ الفرج🍃 ارتباط بامدیرکانال @Rostami987
مشاهده در ایتا
دانلود
5.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨اســـــــــــــتورے امام زمان✨ □■ای ذخیره ی الهی ما را دریاب،لبیک یا مهدی✨ 🌻|↫ 🌻|↫ https://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
2.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 اقدام تروریستی یا تلافی جویانه علیه یک «محیط بان » به خاطر عضویت در بسیج محل! آتش زدن خودرو پراید محیطبان اهل تهران توسط افراد ناشناس « جاده ساوه _شهر گلستان» طی شب گذشته فرد یا افرادی ناشناس که در تصاویر دوربین های مدار بسته به وضوح مشخص است اقدام به شکستن شیشه های یک دستگاه خودرو پراید متعلق به محیطبان مناطق حفاظت شده استان تهران و ریختن بنزین و آتش زدن آن نمودند به گزارش مردم محلی با توجه به خوشنام بودن محیطبان مذکور در محل و مسجد و بسیج محله، این افراد برای ترساندن خانواده و ضربه زدن به این انسان شریف این اقدام تروریستی و خرابکارانه را انجام داده اند که انتظار می رود نهاد های امنیتی برای پیگیری ویژه موضوع و دستگیری متخلفین اقدامات لازم را انجام دهند تا زنده ایم رزمنده ایم ❤️❤️ https://eitaa.com/mahdavieat
✔️فرمانده کل سپاه  در پایانه مرزی مهران: 🔹زیرساخت‌ها به نسبت سال گذشته بهتر شده است/ همه با تمام وجود در حال خدمت رسانی هستند 🔹سردار سلامی فرمانده کل سپاه امروز جمعه ۱۰ شهریور ماه در جریان بازدید از پایانه مرزی مهران و در گفتگو با خبرنگاران گفت: با تمهیدات اندیشیده شده و تلاش‌های صورت گرفته هیچ مشکل امنیتی در مرزها نداشتیم. 🔹وی با قدردانی از تلاش‌های استاندار ایلام، نیروهای نظامی و انتظامی و امنیتی در برپایی اربعین اظهار کرد: دولت زیرساخت های خوبی برای تردد زوار در مرزها فراهم کرده و توسعه زیرساخت‌ها نسبت به سال گذشته خیلی بهتر شده است. 🔹سلامی افزود: همه با تمام وجود در حال خدمت‌رسانی به زائران هستند و کسی خستگی نمی‌شناسد، مردم هم سنگ تمام گذاشتند.
چرا هنوز برخی قطعات موشک را از خارج تامین می‌کنیم 🔹سخنگوی وزارت دفاع: فقط ۱۰ درصد قطعات را از خارج تامین می‌کنیم که آن‌ها هم قطعات عمومی هستند. فرهنگ غلط غرب هیچ وقت پذیرفته نمی شود 😔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽ ✨🌸اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً🌸🍃
🍃🌹🍃 🌿اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌿 علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
17.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این اربعین ... اگه حرم نرم میمیرم 🥺💔 . .
🌸🌸🌸🌸🌸 🍁کوچه‌ی هشت ممیز یک🍁 قسمت پنجاه و سه 🔹سوره تمام شد. زهرا، قرآن را بست. دفترش را کنارش باز کرد و گفت:"حدود نیم ساعت است قرآن می‌خوانیم. سعی کردیم درست بخوانیم. در بین آیات، ترجمه برخی لغات را گفتیم که معنای آیه را بهتر بفهمیم. قبل از تلاوت، شأن نزول، یا قصه آیاتی که می‌خواستیم بخوانیم را مرور کردیم. هر روز همین کارها را می‌کنیم. به خودتان نگاه کنید ببینید از قبل از این جلسات تا الان، تفاوتی در خودتان احساس کرده اید؟" چند دقیقه‌ای به سکوت گذشت. جمعیت خواهرها به نسبت روزهای اول بیشتر شده بود. جوانان و نوجوانان هم به جمع اضافه شده بودند. یکی از نوجوانان که صورتی ظریف و سبزه داشت گفت:"تا قبل از این من خیلی قرآن نمی‌خواندم اما از وقتی اینجا می‌آیم بیشتر دوست دارم قرآن بخوانم. یعنی به ذهنم می‌خورد که بروم قرآن بخوانم. البته تنبلی‌ام می‌گیرد و خیلی وقت‌ها نمی‌روم. ولی خب، قبلا به ذهنم هم نمی‌خورد که بروم قرآن بخوانم. کاری به کار قرآن نداشتم." زهرا برای توفیقات روز افزون این دختر خوب، صلواتی از جمع گرفت و او را تحسین کرد. دختری دبیرستانی که قدی بلند و چهارشانه داشت و عادت داشت موقع نشستن، صاف و راست بنشیند گفت:"من یک قرآن در جیبم گذاشتم و هر وقت بتوانم کمی می‌خوانم ولو به یک آیه. ترجمه اش را هم می‌خوانم که بفهمم چه می‌خوانم. همان که چند روز پیش گفته بودید." زهرا صلواتی هم برای این دختر خوب گرفت و تحسینش کرد. خانم قدیری گفت:"البته من چند روز بیشتر نیست که به جمعتان پیوسته ام اما در همین چند روز، آرامشی خاص نصیبم شده است و صبح ها هر طور شده سعی می‌کنم خودم را به جلسه برسانم." زهرا از حضورشان تشکر کرد و گفت:"خیلی خوشحالیم که شما را با نشاط می‌بینیم. خیلی هم خوب است.. احسنت" و همه صلواتی هم برای خانم قدیری فرستادند. 🔸زبان همه باز شده بود. راحت و صمیمی حالت‌های جدیدی که داشتند را بیان کردند. برخی ها هم نمی‌دانستند که چه بگویند و در جواب سوال زهرا اینطور پاسخ دادند که:"تا به حال به این مسئله فکر نکرده بودند" زهرا در جواب گفت:"اشکالی ندارد. از این به بعد، حالت ها و افکار و ساعاتتان را رصد کنید. خودتان را مطالعه کنید که چیزهای مختلف، چه تاثیراتی روی شما می‌گذارد. این مطالعه و دقت، ما را از بسیاری مسائل نجات داده و وارد بسیاری از خوبی‌ها خواهد کرد." زهرا نگاهی به دفتر کنار دستش انداخت. به تک تک خواهران نظر انداخت و گفت:"تا به حال برایتان پیش آمده سریالی را دنبال کنید؟" جمع یکصدا گفتند:"بله" یکی از دخترها گفت:"من از سریال‌های کره‌ای خوشم می‌آید و دنبال می‌کنم" زهرا تبسم کرد و گفت:"سریال ها چه ویژگی ای دارند؟ ما را در یک ساعت به خصوص، در یک مکان به خصوص، می‌نشانند و دقایقی یا ساعاتی ما را با خود همراه می‌کنند. " بحث جالب و جذاب شده بود. نگاه ها پر اشتیاق به زهرا دوخته شده بود. خواهرها با تکان دادن سر یا لبخندهایشان، حرفهای زهرا را تایید کردند. 🔹 زهرا ادامه داد:"و ما بعد از یک هفته که یک سریال را می بینیم، شاید زودتر، شاید کمی دیرتر، سنسورهای مغز و بدنمان نزدیک آن ساعت خاص یا مکان خاص که می‌رسد، حساس می‌شود. شده تا به حال تلویزیون خاموش بوده باشد و شما احساس کنید که الان وقت شروع سریال است و ساعت را نگاه کنید ببینید بله. نزدیک است. یا تلویزیون را روشن کنید و ببینید بله تیتراژ ابتدایی اش است؟" اکثرا خندیدند و گفتند:" بله بله. خیلی شده. "یکی از خانم های مسن گفت:"من همیشه برنامه سمت خدا را می‌بینم. چند بار این اتفاق برایم افتاده" زهرا گفت:"نکته‌اش در همین است. در ساعت خاص، مکان خاص، کار خاصی را با تمرکز انجام دادن، ما را با آن مانوس می‌کند." کمی مکث کرد. مجدد همان جمله را تکرار کرد و گفت:" از این فرمول باید استفاده کنیم و وجودمان را با خدا، قرآن، اهل بیت، کار نیک و خیلی چیزهای دیگر که انرژی‌زا است، آرامش بخش است، روح‌افزاست، مانوس کنیم." 🔸صدای کوبیدن در مسجد، سکوت حاکم بر جلسه را برهم زد. زهرا برخاست و پشت پرده رفت. صدای آقای میرشکاری آمد:"خانم طباطبایی، کلاس را تعطیل کنید ما اینجا بنایی داریم" زهرا گفت:"نیم ساعت دیگه تمام می شود. لطفا تا آن موقع صبر کنید" آقای میرشکاری صدایش را بلند کرد که:"آنوقت پول این سه کارگر را در این نیم ساعت شما می دهید؟ جمع کنید بساطتان را ببینم. کلاس گذاشته اند سر خود." دستگیره در را چند بار به پایین فشار داد و آخر سر مشتش را به شیشه کوبید و گفت:"د باز کن این در را.." تپش قلب زهرا زیاد شده بود. سعی کرد خونسرد باشد:"عرض کردم، نیم ساعت دیگه کلاس تمام می شود. با اجازه تان من بروم سر کلاس" و از در فاصله گرفت. صدای بالا پایین شدن در و مشت و فریاد آقای میرشکاری را شنید اما چه باید می کرد. https://eitaa.com/mahdavieat