eitaa logo
منتظران ظهور
307 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.7هزار ویدیو
20 فایل
خادمین کانال هماهنگی جهت تبادلات @mahdiadmin @mahdavi_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
30 🔰آغاز مبارزه عملی با راحت طلبی🔰 💢گاهی وقتا پدر و مادرا با سواد هستن و طبیعتاً خودشون همه چی رو "با دلیل" میپذیرن 🔹بعد میگن من چه جوری دلیلِ این کارای دینی رو به بچه ام بگم؟؟ ❓‼️❓ اشتباه نکنید! بچه توی این سن دلیل نمیخواد.... ✔️شما تلاش کنید بچتون رو با "دستور شنیدن" آشنا کنید.👌 🔴 متاسفانه اکثرِ پدر و مادرها، بچه ها رو رها میکنن بعد که به سنِ تکلیف رسیدن یه دفعه ای انبوهی از دستورات الهی رو جلوش میذارن ! 📖 🚫🚫🚫
31 🔶خب اون بچه هم که یاد نگرفته دستور گوش بده بنابراین از دستوراتِ الهی بدش میاد😑 ➖برای همین سمتِ دستوراتِ دین نمیره و گرفتارِ هرزگی میشه.... 🔺🔵➖🔻 ➖بعد پدر و مادر میگن فرزندم بی دین شده...😞 🚨بابا شما خودتون به بچه تمرین ندادید چرا اون رو مقصر میدونید؟!😒 در روایات میفرماید : ✨بهترین چیزی که پدر و مادرها برای بچه هاشون به میراث میذارن "" ادب "" هست ✨ حالا ادب چیه...؟؟!!
32 🌺 ادب یه "رفتارِ قانونمند" هست نقطه مقابلِ دلم میخوادها و هواهای نفسانی انسان👿 🌷ادب یه"رفتارِ شیک و قشنگ"هست... خیلی از رفتارایی که ما انجام میدیم دلیلی براش نداریم اما اون آداب رو انجام میدیم👌 💠 هر کسی در هر قومی باشه ، فرهنگِ اون قوم رو رعایت میکنه بدون اینکه دلیل بخواد 👈میگه این ادب و فرهنگِ ما هست. " از ۷ سالگی " بچه خیلی راحت ادب رو میپذیره ♻️ و شما کافیه که "نماز رو به عنوان یه ادب به بچه یاد بدید" 💕 اون دیگه به هیچ وجه نماز رو رها نخواهد کرد...😌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 📝« خرم سلطان و خیانت همسرم! » 👤 استاد خیانت زنان در حق خودشان
✨﷽✨ ✍اگر به جای مردم کوفه بودیم چه میکردیم؟ چه عواملی باعث شد که کوفیان امامشان را یاری نکنند و در مقابلش بایستند؟ دلایل زیادی دارد: یکی از آنها دلبستگی به دنیا است: دلبستگی به مغازه، فرزند، پول، خانه، ماشین و… اینها مانع یاری کردنِ امام زمان است. ✅حضرت که بیایند، بگویند به جنگ بروید، اگر وابستگی داشته باشید ترمز میکنید. نمیتونید جلو بِرید. برعکسِ شهدا. 👈شهید احمد کاظمی میگوید: شهید حسین خرازی پیشم آمد و گفت: من در این عملیات شهید میشوم. گفتم: از کجا میدانی؟ مگر علم غیب داری؟ گفت: نه، ولی مطمئنم. چند عملیات قبل، یک خمپاره کنار من خورد. به آسمان رفتم. فرشته ای دیدم که اسم های شهدا را مینویسد. تمام اسم ها را میخواند و میگفت وارد شوید. 🌸 به من رسید گفت حاضری شهید بشی و بهشت بری؟ یه لحظه زمین رو دیدم گفتم: " یک بار دیگر برگردم بچه و همسرم را ببینم، خوب میشود. تا این در ذهنم آمد زمین خوردم. چشم باز کردم دیدم دستم قطع شده و در بیمارستانم. اما دیگر وابستگی ندارم. اگر بالا بروم به زمین نگاه نمیکنم" 🔺گاهی ما بخاطر وابستگی هایمان، از دین کوتاه می آییم. 【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】
❤️❤️❤️ ❤️❤️ ❤️ ۷۲ _ اره. چطور ؟ عمو_ هیچی. همینطوری. راستی یه سوال. تو چرا بعد از آرمان با کسی دوست نشدی؟ با شنیدن اسم آرمان استرسم بیشتر و تمام وجودم پر از نفرت میشه . همه خاطرات بد ، برام دوره میشه ، اما بدترین چیز اینه که من هنوز به امیرحسین حقیقت رو نگفتم و فوق العاده از بیانش میترسم. _ چطور مگه؟ شما که میدونید من اهل این چیزا نبودم و نیستم . عمو_ اها. باشه. عمو جان من الان کار دارم حالا بعدا بهت میزنگم. _ باشه. خوشحال شدم. به زن عمو سلام برسونید. عمو_باش. بای تلفن رو قطع میکنم و کیفم رو دوباره از روی شونم برمیدارم که گوشی رو توش بزارم که چشمم به کسی میخوره که شروع تمام اتفاقات تلخ زندگیم رو رقم میزنه. کیف و گوشی روی زمین میوفتن . امیرحسین سریع به طرفم برمیگرده و با تعجب بهم نگاه میکنه . امیرحسین _ چی شد؟ با بهت و ترس سرم رو تکون میدم و زیر لب زمزمه میکنم _ هیچی. امیرحسین خم میشه و گوشی و کیفم رو از رو زمین برمیداره. چند ثانیه با آرمان چشم تو چشم میشم ، پوزخندی میزنه و سریع از اونجا میره. امیرحسین بلند میشه، کیف و گوشی رو دستم میده و مسیر نگاهم رو دنبال میکنه. اما به جایی نمیرسه. امیرحسین _ حانیه سادات. چی شده؟ چرا رنگت پریده؟ برای اولین بار جمع از روی اسمم برداشته میشه ، احساس میکنم امیرحسین هم خیلی به هم ریخته ، انگار که استرس اون بیشتره ، یه لحظه با فکر کردن به این که ممکنه از دستش بدم حالم بد میشه، پاهام توانشون رو از دست میدن و در اخرین لحظه به پیرهن امیرحسین چنگ میزنم …….. ترسم نرسد بي تو به فردا دل من چشمام رو باز ميكنم. به خاطر نور تندي كه تو محيط بود و فوق العاده آزار دهنده سريع دوباره پلك هام رو روي هم ميزارم. صداي نجواگر كسي رو بالاي سرم ميشنوم. “صداي قرآنه؟ آره . فكر كنم . اما از كجا؟ نكنه مردم ؟ ” با احساس سوزش شديدي كه تو دستم ايجاد ميشه ، دوباره چشمام رو باز ميكنم و قبل از اينكه فرصت كنم دليل سوزش دستم رو جويا بشم با چشم هاي باروني امير حسين رو به رو ميشم ، چشم از چشم هاي اشك بارش ميگيرم و به كتابي كه تو دستش بود خيره ميشم ، و بعد چشم ميدوزم به لب هاش كه با آرامش خاصي آيه هاي قرآن رو زمزمه ميكردن .چه صوت دلنشینی ، حتی تو رویا هم فکر نمیکردم صدای قرآن خوندنش انقدر آرام بخش باشه. اميرحسين_ صَدَقَ اللهُ العليُ العَظيم همزمان با چشم هاي اميرحسين ، كتاب عشق بسته ميشه و بعد بوسه روي جلدش ميشينه. چشم ميدوزم به حركات اميرحسين كه گواهي دهنده عشق بودند. چشماش كه باز ميشه باهم چشم تو چشم ميشينم ، لبخندي ميزنه و برعكس دلهره اي اون موقع داشت با آرامش زمزمه ميكنه _ خوبي. صداش به قدري آروم بود كه تنها با لبخوني ميشد متوجه شد ، به سر تكون دادن اكتفا ميكنم . دوباره احساس سوزش، چشمام رو به سمت دستم ميكشونه ، بله. دقيقا چيزي كه ازش هميشه وحشت داشتم ؛ سرم. اولين و آخرين باري كه سرم زدم ، نزديكاي كنكور بود كه از استرس و اضطراب كارم به بيمارستان كشيد، اول كه رگ دستم رو پيدا نميكردن و تمام دستم رو سراخ سوراخ كردن ، بعد هم كه سِرُم رو باز كردن تا يك هفته با كوچيك ترين حركتي حسابم با كرام الكاتبين بود . با شنيدن صداي اميرحسين دوباره درد و سوزش فراموش ميشه و دوباره باهم چشم تو چشم میشیم. امیرحسین _ درد داره؟ _ یکم ولی نه به اندازه سری قبل . ... نویسنده : ✨💖الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج💖✨
4_325806233275597383.mp3
217K
🔷امام زمانت رو تو کارات قاضی کن! 🔶🔷🔶🔸🔸🔹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
33 ⚠️ گاهی آدم میبینه که یه جوانی ۲۰ سالشه اما تا حالا لباس نشُسته!!! این خیلی عجیبه....‼️ ⛔️خب این آدم با این وضع تربیت ، واقعاً راه به جایی نخواهد برد..... ⭕️✅💢👆 اگه پدر و مادرهاتون به هر دلیلی این تمرینات رو براتون نذاشتن سعی کنید خودتون این تمرینات رو انجام بدید ؛ 🔶و کارایی که براتون پیش میاد رو به عنوانِ "تمرینِ مبارزه با راحت طلبی" انجام بدید💪 💎 بعد از یه مدت، به لطف خدا اثراتِ فوق العاده اون رو در روح و جسمتون خواهید دید...😊💕 ✅🔷🎨➖🌏💖 🌺 خدایا زندگی های ما رو "با اطاعتِ دقیق از دستوراتت" نورانی بگردان✨