eitaa logo
مهدوی زادگان
370 دنبال‌کننده
177 عکس
55 ویدیو
19 فایل
*رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ*
مشاهده در ایتا
دانلود
برشی از بیانات ولی فقیه در خطبه‌های نماز عید فطر : از خصوصیّات ماه مبارک رمضان، تقویت اراده‌ها است. یک خاصیّت بزرگ و مهمّ روزه این است که اراده‌‌ی شما را تقویت میکند. اراده یک ابزاری است که خدای متعال در وجود آحاد انسانها قرار داده است برای حرکت، برای پیشرفت؛ این نیرو که در ماه رمضان تقویت شده و توانایی بیشتری پیدا کرده است، بعد از ماه رمضان باید در راه رضای الهی، در راه پیشرفت، در جهتی که پروردگار متعال برای آحاد بشر معیّن کرده است به کار بیفتد؛ و جامعه‌‌ی اسلامی، متضمّن تقویت این راه و هموار کردن این راه و آسان کردن حرکت در این راه است. مسئولان کشور از این امکان استفاده کنند؛ با این تقویت اراده است که میتوان گره‌ها را باز کرد و مشکلات بزرگ کشور را برطرف کرد؛ با اراده‌‌ی قوی، با آن ابزار مهمّی که خدای متعال در اختیار آنها قرار داده است. 1402/2/2 👇👇👇 @mahdavizadegan
🔰 رمضان، اراده قوی و پیشرفت 🖌 ولی فقیه در خطبه نماز عید فطر امسال ( 2/ 2/ 1402 ) سه مقوله روزه ماه مبارک رمضان، تقویت اراده و پیشرفت را در بیانی زیبا و حکیمانه به هم مربوط کردند. از این رو، در اینجا به قدر بضاعت اندک علمی در صدد شرح این سامان و نظم فکری که منبعث از گفتمان اسلام سیاسی است، بر آمدیم. 🖌 آدمیان فکرها و ایده های خوب زیادی دارند ولی به ندرت پیش می آید که بتوانند آنها را جامه عمل بپوشانند. غالباً در آسیب شناسی این مسأله، ایراد کار را در فکر یا عمل می نگرند. گاهی می گوییم خوب فکر نشده که عملی نشد یا اینکه فکر خوبی بود ولی خوب عمل نشد. هر دو ایراد وارد است. یعنی ممکن است خوب فکر نکرده ایم یا خوب عمل نکردیم که مطلوب مان تحقق نیافته است. اما کمتر به این می اندیشیم که شاید عامل سومی هم باشد و به آن توجه نداریم. 🖌 فکر و عمل دو عرصه انسانی مستقل از هم است. فکر، کنشی ذهنی است و عمل، کنش عینی است. یکی به عالم ذهن تعلق دارد و دیگری به عالم تحقق و عین. حال، برای اتصال و ارتباط میان عالم ذهن و عین به حلقه واسطی نیاز است. آن حلقه اتصال همانا " اراده " است. اراده، پیوند دهنده و ربط دهنده میان دو عالم ذهن ( مطلوب ) و عالم عین ( معمول ) است. 🖌 اراده، صفت نفسانی است و عبارت از شوق موکد نفس برای تحقق مطلوب است. بعد آنکه مطلوبی در نفس شکل گرفت، لازم است که نفس شوق موکدی پیدا کند تا آن مطلوب را عملی سازد. تا نفس نسبت به مطلوب شایق نشود، مطلوب عینیت پیدا نمی کند. بنابر این، اراده آن عامل نفسانی است که در کنار عوامل ذهنی و عینی در تحقق مطلوب نقش اساسی دارد. 🖌 اگر ذهن تقویت نشود، فکر و ایده تولید نمی شود. همچنین اگر عین مهیا نباشد، مطلوب محقق نمی شود. و اگر اراده تقویت نشود، آن حلقه وصل میان ذهن و عمل مفقود می شود. بدین ترتیب، معلوم گشت که چگونه ممکن است عامل سومی در عینیت یافتن مطلوب نقش داشته باشد. انسان برای تحقق مطلوب به تقویت ذهن و اراده و عمل نیاز دارد. 🖌 عقل نظری و عقل عملی هر یک تقویت کننده ذهن و عمل انسان است. اما آنچه که اراده را تقویت می کند همانا ریاضت نفس است. چون اراده را امر نفسانی دانستیم. پس، باید نفس ریاضت بکشد تا اراده قوی شکل بگیرد. 🖌 اما عالی ترین و درست ترین آیین ریاضت کشی در شریعت الهی آمده است. لذا اینکه ولی فقیه می فرماید " از خصوصیات ماه مبارک رمضان، تقویت اراده ها است"، بر همین اساس است که روزه داری نفس را ریاضت می دهد تا اراده قوی پیدا کند. 🖌 قوی ترین اراده ها از آن نفس های مطمئنه است. چون نفس مطمئنه بالاترین مراتب ریاضت کشی شرعی را طی کرده است. به همین خاطر، خداوند سبحان تنها نفس مطمئنه را مخاطب ارجعی خود قرار داده است:" يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ؛ ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً" ( الفجر :27 - 28 ). 🖌 اما مقوله پیشرفت همان مطلوب و الگوی نظری است که در صدد تحقق خارجی آن بر می آییم. لکن در راه تحقق پیشرفت علاوه بر فکر خوب و عمل خوب به اراده قوی هم نیاز است. لذا ولی فقیه در خطبه نماز عید فطر به این نکته دقیق اشاره دارند که چگونه رمضان به مثابه شرع مقدس در عینیت الگوی پیشرفت اسلامی- ایرانی نقش دارد. الگوی پیشرفت به اراده های قوی نیاز دارد تا حلقه وصل میان ذهن و عمل باشد. و یکی از خصوصیات واجب شرعی روزه همانا تقویت اراده است. 🖌 آنچه که در این گفتار بیان شد، تبیینی از رابطه وثیق دین و سیاست و نفی نظریه سکولاریسم است. حقیقتاً هیچ آیین ریاضت کشی به مثل آیین و شریعت وحیانی قادر به سامان زندگی این جهانی آدمیان نیست. ✍ داود مهدوی زادگان 1402/ 2/ 2 👇👇👇 @mahdavizadegan
🔰 نگرانی دشمنان نظام اسلامی از مشارکت حداکثری مردم در انتخابات ولی فقیه در دیدار رمضانی امسال با دانشجویان ( 29/ 1/ 1402 ) درباره رفراندوم مطلب مهمی را اینگونه ابراز کردند: " حالا یکی از برادرها گفت رفراندوم؛ این‌جوری گفتند که اگر چنانچه شما از اوّل در همه‌ی مسائلی که پیش می‌آمد رفراندوم میکردید، حالا آن حسّاسیّت روی رفراندوم وجود نداشت. کجای دنیا این کار را میکنند؟ مگر مسائل گوناگون کشور قابل رفراندوم است؟ مگر همه‌ی مردمی که در رفراندوم باید شرکت کنند و شرکت میکنند، امکان تحلیل آن مسئله را دارند؟ این چه حرفی است؟ ". جبهه معارض و برانداز به گمان باطل شان این فرمایش رهبری را فرصتی برای هجمه تبلیغاتی خود دانسته ناجوانمردانه و ظالمانه ایشان و نظام اسلامی را به نادیده گرفتن رأی مردم متهم کردند. ولی این هجمه ایست که هیچ حاصلی ندارد. تردیدی نداریم که جبهه معارض در باطن خود هیچ باوری به چنین اتهامی علیه نظام ولایی ندارند. بی جهت نیست که دستگاه رسانه ای شان در ایام انتخابات برای عدم مشارکت مردم به شدت فعال می شوند. آنان در چهل اندی سال پس از انقلاب، اعتبار و اعتماد بالای نظام اسلامی بویژه شخص امامین انقلاب را تجربه کرده اند. ایران اسلامی در طول این سال ها شاهد حضور حداکثری مردم پای صندوق های رای بوده اند. برخی از جریانات سیاسی در پاره ای از موارد که نتیجه انتخابات را موافق با خواست خود نمی دیدند فشار سنگینی برای ابطال انتخابات وارد می کردند اما ولی فقیه شجاعانه و مستند به پشتیبانی ملت برابر اینگونه فشارها ایستادگی کرد و مانع بی اعتباری رأی عمومی مردم شده است. هم اکنون هم ولایت فقیه مهم ترین پشتیبان رأی مردم است و مردم هم حامی حکمرانی ولی فقیه هستند. بنابراين، فرمایش رهبری درباره رفراندوم هیچگونه دلالتی بر بی اعتنایی ایشان به رأی مردم ندارد. در یکصد سال گذشته کسی را به مانند امامین انقلاب سراغ نداریم که وفاداری و اعتمادشان به رأی مردم نظرا و عملاً ثابت شده باشد. حتی دکتر مصدق که دعوی پشتیبانی مردم از خود را داشت، هرگز سعی نکرد برای خنثی سازی کودتای 28 مرداد از بسیج عمومی کمک بخواهد. چون او باور به قدرت ملت نداشت. اما هیچگاه چنین باوری در اندیشه و عمل امامین انقلاب تضعیف نشده است. اساساً حکمرانی ایشان تا کنون مستند به قدرت ملت است. و دشمنان ملت با اینگونه هجمه ها همین امر را نشانه گرفته اند. یعنی جدایی میان قدرت ملت و ولایت فقیه. بیانات ولی فقیه درباره رفراندوم مقابله با استفاده ابزاری از رأی مردم در قالب همه پرسی است. اکنون در جمهوری اسلامی رأی مردم از طریق مجلس نمایندگان نه فقط بر حاکمیت عرضه می شود بلکه با وضع قانون استیلا پیدا می کند. آنقدری که رأی مردم از این طریق بر حاکمیت تحمیل می شود، از طریق رفراندوم اتفاق نمی افتد. مگر مردم با رفراندوم چند مساله را می توانند بر حاکمیت بقبولانند. مقصود ولی فقیه درباره تجربه دیگر کشورها این نیست که در آنجاها رفراندوم سابقه نداشته که مخالفین سیاهه رو می کنند. بلکه مقصود این است که در جاهای دیگر هم چنین نیست که برای مسائل گوناگون رفراندوم برگزار می کنند. جبهه معارض برای رد فرمایش ولی فقیه نباید فهرست موارد اندکی از برگزاری رفراندوم در دیگر کشورها را ارائه کند بلکه بايد کشوری را به ما نشان دهند که فاقد مجلس نمایندگان است و قوانین کشوری را فقط از طریق رفراندوم وضع می کند. حتی اگر چنین موردی یافت شود، باز دلیل قاطعی نیست. چون می پرسیم چرا دیگر کشورهای مدعی دموکراسی به این طریق عمل نمی کنند. به هر روی، به نظر می رسد که دشمنان ملت در تهاجم اخیرشان علاوه بر تخریب چهره مردمی ولی فقیه از هم اکنون مشارکت گسترده مردم در انتخابات سال جاری را نشانه رفته اند. آنها با توجه به شکست اغتشاشات در پاییز 401 و همراهی نکردن مردم با آنان به شدت نسبت به مشارکت حداکثری مردم در انتخابات مضطرب هستند. ولی به فضل الهی مردم در این انتخابات، حضور حداکثری شان را بر جهانیان نشان خواهند داد. انشالله ✍ داود مهدوی زادگان 👇👇👇 @mahdavizadegan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وَالصَّافَّاتِ صَفًّا نماز عید سعید فطر 2/ 2/ 1402 خود فریبی تا کی ❗️جریان معارض مستند به نظر سنجی و شواهد عینی می گوید اکثریت مردم با سیاست های جاری حکومت مخالف است بلکه با اساس آن مخالف است. ❓به راستی چگونه ممکن است که از جامعه آماری پنج شش هزار نفره نظرسنحی می توان نظر اکثریت مردم درباره حاکمیت دینی را به دست آورد ولی از حضور میلیونی مردم در نماز عید فطر نمی توان اعتماد و اعتقاد اکثریت مردم به نظام اسلامی را قبول کرد. این خود فریبی تا کی ادامه دارد، فقط خدا می داند و بس. @mahdavizadegan
🔰 پیرامون مناظره دو اقتصاد دان شب گذشته مناظره دیدنی میان دو اقتصاد دان ایرانی که هر کدام مدافع دیدگاه خاصی و تاثیر گذار هستند؛ یعنی آقای دکتر موسی غنی نژاد و آقای دکتر مسعود درخشان، در شبکه افق برگزار شد. همانطور که حدس زده می شد مناظره ای عالمانه و بی پرده و بدون ملاحظه و لذا همراه با پاره ای از مواجهه های خارج از عرف بود. نگارنده از این گفتگو بهره بردم و به سهم خود از برگزارکنندگان آن تشکر می کنم. اما در اینجا به چند نکته پیرامون مباحث طرح شده اشاره می کنم. 🖌 1. گفتگو عمدتاً نظری بود و تلاش مجری برای پرداختن آن دو بزرگوار به مسائل جاری اقتصادی کشور چندان نتیجه نداد. ولی بنده این مسأله را ضعف مناظره تلقی نمی کنم. چون مهم تر از فهم واقعیت موجود شناخت ریشه های نظری آن است. مردم نزاع اصلی میان دو اقتصاد دان متعلق به دو گفتمان تاثیر گذار را مشاهده کردند و نه منازعه میان دو مدیر اجرایی اقتصاد. 🖌 2. غنی نژاد نماینده دیدگاه اقتصادی است که پدید آورنده وضعیت موجود است. او چندان در تظاهر به منتقد وضع حالیه بودن موفق نبود. اعتراف و اذعانی که وی از اقتصاد سرمایه داری یا لیبرال داشت مانع پذیرش چنین تظاهری می شد. ذکر چند بانک خصوصی موفق یک نمونه آن است. کیست که نداند وضعیت موجود، نتیجه نسخه پیچی های سه چهار دهه همین دیدگاه است. حتی اگر قبول کنیم مواد اقتصادی قانون اساسی را چپ های مصدقی نوشته اند. قدرت این دیدگاه به حدی است که دیدگاه مقابل را همچنان در نقش منتقد حاشیه نشین مجبور کرده است. 🖌 3. غنی نژاد برای پنهان نگه داشتن نقش بانیان فکری وضع موجود و انحراف افکار عمومی به همان شیوه سنتی و نخ نما شده لیبرال های غربی رو آورد. او به شیوه چپ هراسی و القای اینکه مواد اقتصادی متن قانون اساسی جمهوری اسلامی را چپ ها نوشته اند، چنین وانمود می کرد که وضع موجود نتیجه کار آنان در قانون اساسی بوده است. غنی نژاد حتی برای وجیه نشان دادن گفته خود از آنها با عنوان چپ های مصدقی یاد کرد. در حالی که این عنوان برگردان عنوان چپ های آمریکایی است و دو دهه اخیر طرح شده است و دلالت بر استحاله ایدئولوژیک چپ از مواضع ضد امپریالیستی گذشته شان است. درست مانند ویتنامی های کمونیست که غنی نژاد برای کنار آمدن با امپریالیسم مثال زده است. 🖌 4. به هر حال، فرضاً که ادعای غنی نژاد درباره مواد اقتصادی قانون اساسی درست باشد ولی این ثابت نمی کند که در عمل هم چنین بوده است بلکه بعد از جنگ تحمیلی برنامه ها و سیاست های اقتصادی بر اساس اندیشه لیبرال و دانش آموختگان مدرسه نیاوران تنطیم و اجرا شده است. به عبارتی، هر چند مفاد قانون چپ گرایانه نوشته شد ولی راست گرایانه خوانده شد و عمل کردند. بگذریم که اساساً نزاع چپ و راست در جهان مدرن، صوری است. چون مبانی اومانیستی و سکولاريستی هر دو یکی است. 🖌 5. قضاوت دکتر غنی نژاد درباره دانش اقتصادی امامین انقلاب و وجود اقتصاد اسلامی، متناقض و غیر منصفانه است. ایشان از سویی می گوید مباحث فقه معاملات در قانون اساسی دیده نمی شود و یا اینکه اسلام مالکیت خصوصی را پذیرفته است. از طرف دیگر منکر اقتصاد اسلامی است. مفروض ایشان در ادعای فقدان آشنایی امامین انقلاب با علم اقتصاد را در عدم شناخت از نظریه های اقتصاد دان های غربی است. فرضاً این دو بزرگ مرد، هایک را نخوانده اند ولی دلیل بر عدم آشنایی از امر اقتصاد نمی شود. خوب است که آقای غنی نژاد بداند که هر دو رهبر انقلاب سال های متمادی درس خارج مکاسب برگزار کرده اند و کتاب بیع امام خمینی ره پنج مجلد قطور است. 🖌 6. غنی نژاد مدعی بود که انسان لیبرال نمی تواند مجتهد نباشد. با وصف این، معترف بود که 95 درصد دیدگاه های هایک را قبول دارد. خب، با مخالفت 5 درصدی که به کسی مجتهد نمی گویند. مضافاً اینکه دکتر درخشان به درستی گفتند که اگر شما مجتهد هستید، چرا آثار هایک لیبرال را بدون نقد آن فقط ترجمه می کنید. 🖌 7. دکتر درخشان مدعی بود که اندیشه لیبرالیستی غربی، ماتریالیستی و الحادی است. اما آقای دکتر غنی نژاد در پاسخ مثال به لرد اکتون می زند که او لیبرال مذهبی و مسیحی مقید کاتولیک بود. در حالی که ایشان مغالطه ورزیده است. سخن در دخالت دادن آموزه های دینی در نظریه های علمی است و نه اينکه این افراد چقدر مذهبی هستند. نظریه لیبرال بر پایه اندیشه سکولار با به کار گیری آموزه های دینی در علم اقتصاد مخالف است. اگرچه ممکن است که صاحب آن نظریه فردی مذهبی باشد. مانند جریان موسوم به روشنفکری دینی در ایران که آموزه های دینی را در مباحث علمی شان دخالت نمی دهند.
🖌 8. نکته مهم دیگری که در گفتار دکتر غنی نژاد مشهود بود تفسیر ایشان از نظام سرمایه‌داری امپریالیسم آمریکا است. به زعم ایشان نظام سرمایه داری آمریکا از کف کار تا یک‌جایی قانونی و موافق با اصول علمی پیش می رود ولی از یکجا به بعد یعنی در سطوح فوقانی قدرت به سرمایه داری رفاقتی و انحصاری تبدیل می شود. اما آیا باید چنین اقتصاد سرمایه داری طبقاتی را ستود یا نکوهش کرد. سرمایه داری قانونی که نردبان سرمایه داری رفاقتی است، اصالت علمی ندارد و فریبی بیش نیست. 🖌 9. باور دکتر غنی نژاد به سراب بودن عدالت اجتماعی هم خیلی عجیب و نا گوار است. بی جهت نیست که مدیران اقتصادی مملکت در سه دهه اخیر دغدغه جدی نسبت به مساله عدالت اجتماعی نداشتند. 🔺 به هر حال، کمترین فایده این مناظره آگاهی عمومی از ریشه های فکری پدید آورندگان وضعیت نابسامان اقتصادی موجود است. همان کسانی که امروز به جای پاسخگو بودن، موضع اپوزیسیون گرفته اند. بطور قطع، کار برای دولت تحول خواه آیت الله رئیسی بسیار سخت و دشوار است. ولی اگر دست به جراحی بزرگ نزند، با این پروپاگاندایی که آنها دارند، وضعیت اقتصادی موجود را نا جوانمردانه به پای این دولت ثبت می کنند. ✍ داود مهدوی زادگان 👇👇👇 @mahdavizadegan
«حمیدرضا الداغی» سازنده واقعی‌ترین قاب زندگی شهیدانه ✍ جعفرعلیان‌نژادی 🔺گاهی نشانه‌ها بر هر شک و تردیدی، پیشی می‌گیرند. گاهی تصاویر از واقعیت، گویاتر می‌شوند. گاهی داستان‌ها از راویان و قصه‌گویانش، خوش‌بیان‌تر می‌شوند. گاهی یک حرکت از هزار حرف‌ گفته شده و هزار خط نوشته شده، معنادارتر می‌شود. من امشب می‌خواهم روایتی از یک‌ نشانه، تصویر، داستان و حرکت ارائه دهم که به چنگ کلمات و معانی در نمی‌آید.‌ بنابراین تصمیم گرفتم پای درس این نشانه، این تصویر، این‌ داستان و این حرکت بنشینم و برایتان بگویم چه‌ چیزی یاد گرفته‌ام. بگذارید داستان را از چند روز قبل دنبال کنیم.‌ 🔺همین چند روز پیش بود که ولی‌فقیه خطاب به جوانان «زندگی شهیدانه» را مهم‌تر از آرزوی شهادت در جوانی دانستند.‌ این بیان رهبری یک ریشه و بنیان نظری دارد که اندکی به آن می‌پردازم. بگذارید بپرسیم، آیا شهادت هدف است؟ یا نتیجه و پاداش حرکت در یک‌ مسیر الهی؟ تاریخچه پیدایش این سوألات به نخستین تحلیل‌های قیام عاشورا بر می‌گردد.‌ 🔺 به بیان رهبری، در تفسیر جریان عاشورا و تحلیل قیام امام‌حسین(ع)، گرایشی وجود دارد که هدف نهضت حسینی را وصول به شهادت فرض کرده است. یعنی عده‌ای گفته‌اند و معتقدند حضرت با توجه به درک شرایط و کمیت همرزمان و یاران خود، می‌دانست که نمی‌تواند حکومت تشکیل دهد، بنابراین اساسا به کربلا رفت تا شهید شود. یعنی فهمیده بود، چون با ماندن نمی‌توان کاری کرد، باید با رفتن و شهید شدن کاری کرد. درحالی که نه در اسناد شرعی و نه مدارک اسلامی، چنین چیزی به این معنا که انسان خود را به کام کشته‌شدن بدهد، وجود ندارد. درمقابل، معنای شهادتی که در شرع مقدس مورد اشاره قرار گرفته آن است که انسان به‌دنبال هدف مقدسی برود که یا واجب است یا راجح و در این راه تن به کشته‌شدن بدهد. درواقع از این نظر شهادت هدف نیست، نتیجه است. نتیجه پیگیری هدفی مقدس و الهی، نه هر هدف غیرالهی. 🔺تعبیر «زندگی شهیدانه» یک مفهوم سازی نو‌ مبتنی بر برداشت صحیح از معنای شهادت است. رهبری از جوانان خواسته است زندگی شهیدانه داشته باشند، یعنی طوری در مسیر الهی حرکت کنند که‌ ابایی از نثار جان و مال نداشته باشند. یعنی در برخورد با موانع، چالش‌ها، منکرها و آسیب‌های جامعه اسلامی و زندگی روزمره، آماده حرکت، تلاش، مانع‌زدایی و منکرستیزی با تمام‌ توان باشند. با این حساب زندگی شهیدانه مزیتی نسبی برای جوانان ایرانی ایجاد می‌کند که صخره سخت واقعیت را می‌شکافد و خود را بر هر مانع و رادعی‌ تحمیل می‌کند. جوانان با زندگی شهیدانه کار را در می‌آورند و موجب پیشرفت و تعالی کشور می‌شوند. فکر می‌کنم آرزوی شهادت‌ رهبری برای جوانان در پیری، اجر و پاداش همین زندگی شهیدانه‌ باشد. 🔺به قاب بی پایان و ماندگار شهید الداغی برگردیم. این تصاویر عینی‌ترین مصداق «زندگی شهیدانه» در زیست روزمره بود. «مشاهده یک منکر غیر قابل اغماض توسط شهید الداغی»، «حرکت غیرت‌مندانه به سمت رفع آن منکر» و «مقابله با مصداق منکر»، عینی‌ترین و درس‌آموزترین شکل‌ زندگی شهیدانه است. «اصابت ضربات چاقو به تن بی‌دفاع شهید الداغی» و «شهادت ایشان»، نیز عینی‌ترین مصداق شهیدشدن به مثابه اجر، پاداش و نتیجه زندگی شهیدانه است. من از این نشانه، از این تصویر، از این داستان و از این حرکت آموختم، «شرط شهید شدن، شهید بودن است». آدرس کانال: @jafaraliyan
روزنامه ایران ولایت حاکم یا وکالت حاکم ؟ https://www.magiran.com/article/4404310 تاملات فلسفی استاد مطهری در باب حکومت اسلامی در سال 57 می توانست آخرین آنها نباشد و بسیار عمیق تر از گذشته پرداخته شود ولی افسوس که دگماتیسم مدرن تاب حضور فیلسوف سیاسی مسلمان در عصر تجدد را نیاورد. غربزدگان می توانستند به مدارا و خویشتن داری رفتار کرده موجبات شکل گیری گفتکو های علمی سازنده میان اندیشه اسلامی و سکولار را برقرار کنند تا از این رهگذر، محافل علمی و جامعه ایرانی حظً وافری را در مقام نظر و عمل ببرند. وقتی استاد مطهری در دوره استبداد و دیکتاتور توانسته بود از رهگذر تعامل علمی با روشنفکران آثار ارزشمندی را به یادگار گذارد، بطور قطع در عصر انقلاب اسلامی آثار ارزشمندتری را خلق می کرد. داود مهدوی زادگان 👇👇👇 @mahdavizadegan
🔰 بسیجی یعنی غیرت 🔸 براندازها می گویند شهید حمید رضا الداغی بسیجی نبود. اما مگر بسیجی چیست و کیست که نتوان الداغی را بسیجی نامید؟ او با غیرت بود و همین یک خصلت برای بسیجی بودن کافی است. چون بسیج یعنی غیرت، یعنی ناموس، یعنی جوانمردی و شجاعت، یعنی امنیت. بسیج از دل همین معانی قدسی پدید آمد و بالیدن گرفت. 🔸 روزگاری نه چندان دور، شروری زورگو و متجاوز بر این آب و خاک طمع ورزید و چشمان نا پاکش را بر جان و مال و ناموس میهن عزیزمان ایران باز نمود و یورش برد و تعرض کرد. به خیال اینکه مملکت بی صاحب است و جوانان با غیرت ندارد. ولی خوابش با فرمان عمومی آن عالم ربانی که درود و رحمت خدا بر او باد، پریشان شد. از هر گوشه این مرز و بوم جوانان با غیرت به سوی دشمن متجاوز هجوم آوردند و در این راه چه جان نثاری ها و جان بازی ها که نکردند. جهان از این همه غیرت جوان ایرانی مات و مبهوت مانده بود. اکنون هم مبهوت است. 🔸 شهید الداغی امتداد همان غیرت جوانان بسیجی دفاع مقدس است. هیچ مرز و تمایزی میان آن غیرت و این غیرت نیست. اگرچه یکی در مرزها برابر دشمن متجاوز رخ می نماید و یکی در شهر برابر اشرار خیابانی. غیرت همان نخ تسبیح همه جوانان بسیجی است. 🔸 بنابر این، نام ‌شهید الداغی به عنوان بسیجی با غیرت ایران زمین باقی خواهد ماند. جبهه برانداز هم باید فکری به حال خود کند که خون آن شهید باطن بی غیرت آنان را بیش از پیش آشکار ساخت. 🖌 داود مهدوی زادگان 👇👇👇 @mahdavizadegan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 کلیپ نوشت | روایت رهبر انقلاب از عهد جهاد تا شهادت 👈 حضرت فرمود بی‌محابا می‌رویم تا لحظه شهادت 🗓 ۱۵ شوال سالروز شهادت حضرت حمزه (علیه‌السلام) 💻 Farsi.Khamenei.ir
آدم افراطی راه گریزی از افراطی بودن ندارد 🔗 بالاخره مدیر مسئول صبح، دو نقد اساسی جبهه انقلابی را پذیرفت و صراحتاً درستی افراطی بودن گذشته و استحاله سیاسی و فرهنگی خود را اذعان کرد. با این حال، او کوشیده با مغالطه و سفسطه شدت این اعتراف را بکاهد و سرافکندگی را سرافرازی جلوه دهد. 🔗 اکنون سوال این است که آیا ایشان از آن افراطی گری که نوعی خروج از رفتار عادلانه است، عدول کرده است و متعادل عمل می کند یا آنکه همچنان بر همان خصلت افراطی گری باقی است و فقط سویه افراطش تغییر کرده است؛ دیروز با ضدانقلاب به افراط برخورد می کرد و امروز، افراطش علیه جبهه انقلابی است؟ آیا ایشان همچنان در وضع و موضع افراطی گری است یا آنکه تعدیل شده و به عدالت رفتار می کند؟ 🔗 متأسفانه مدیر مسئول سابق روزنامه کیهان همچنان به همان وضع و حال گذشته افراطی باقی مانده است و هیچ نشانی از عبرت آموزی و اصلاح در رفتار و موضع گری ایشان دیده نمی شود. هنوز هم با همان دست فرمان گذشته که بر جبهه برانداز یورش می برد، اما این بار بر جبهه انقلابی حمله می برد. با این تفاوت که سوخت افراطی گری وی در گذشته حقایق مکشوفه بود ولی امروز به شیوه مغالطه و سفسطه و دروغ پردازی به رفتار افراطی خود ادامه می دهد. به همین خاطر، دیگر در کارهای وی خبری از افشاگری نیست. بطور قطع، این شکل از افراطی گری بدترین نوع از رفتار نا عادلانه است. چنانکه در همین اعتراف نامه در مواجهه با ولی فقیه نا عادلانه مغالطه کرده است. 🔗 اما افراط و تفریط، هر دو، خروج از عدالت است و لذا راه تعدیل به افراط و تفریط نیست. خون به خون شستن محال است و محال. همچون برخی از تازه مسلمان های صدر اسلام که تا پیش از اسلام آوردن با مسلمانان به افراط رفتار می کردند و بعد مسلمان شدن بر مشرکان افراط می ورزیدند. تاریخ صدر اسلام از این نوع تازه مسلمانی که به ماجرای سقیفه ختم شد به نیکی یاد نمی کند. چنانکه راه تعدیل هم در استحاله سیاسی و فرهنگی نیست. 🔗 بنابر این، اعتراف به خطای در گذشته وقتی ارزشمند است که در اصلاح رفتار حال و آینده تاثیر کند و الا به غیر از گردن فرازی و معربدی جلوه دیگری ندارد. ارزش اینکه می گوید " آری من یک افراطی بودم! " در جایی است که دست از افراط بشوید و به عدالت رفتار کند. حال آنکه افراط امروز وی شدیدتر از افراط دیروز است. اقرار عقلا علی انفسهم جایز قاعده فقهی اقرار می گوید اگر کسی به ضرر خود اقرار و اعتراف کند، نافذ است و قاضی مطابق آن می تواند حکم صادر کند ولی اعتراف مقر علیه دیگری مسموع نیست و باید بینه اقامه کند. بر این اساس، مدیر مسئول صبح از آنجا که بر افراطی بودن رفتارش در گذشته اقرار و اعتراف کرده است و چنین اقراری نافذ است‌، محکوم و مورد مؤاخذه است. ولی این اقرار وی علیه دیگری نافذ و مسموع نیست. 🔗 اما استدلال مقر مبنی بر اینکه در دوران مدیریت روزنامه کیهان مورد حمایت و تایید ولی فقیه بوده است، مردود است. زیرا احتمالات زیادی بر این تایید مترتب است. در نتیجه اذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال. بلکه بالاتر از احتمال است. مسلم است که ولی فقیه نفس کنش انقلابی بودن را تایید می کند، نه افراط در انقلابی گری. باید مقر ثابت کند که ولی فقیه از او رفتار افراطی طلب کرده است، نه صرف عمل انقلابی. بلکه مقر اعتراف دارد که ولی فقیه در چند مورد نسبت به عمل افراطی او تذکر داده است. مضافاً اینکه دعوت ولی فقیه به رفتار افراطی غیر عقلایی است و از ایشان به دور است. چنانکه سیره ولی فقیه در سه دهه حکمرانی بر اعتدال و نفی افراطی گری بوده است. 🔗 بلکه به نظر می‌رسد که سنت حکمرانی ولی فقیه در مواجهه با افراد افراطی بر این امر استوار است که از طریق حمایت های معقول نگذارد آنها از نجابت و حد متعارف خارج شوند. ولی افسوس که مدیر مسئول سابق کیهان مانند دیگر افراطیون، ناسپاسی را از حد گذراند و قدر دان محبت های ولی فقیه نماند. 🔗 باید این نکته را نیز افزود که هر گونه اقدام مدیر مسئول صبح در تطهیر گذشته افراطی خود، بنیان استدلالش در اتهام زنی به ولی فقیه فرو می ریزد. 🔗 به هر حال، شاکر و قدر دان بودن، توفیق بزرگی است که کمتر نصیب افراد افراطی می شود. آدم افراطی ممکن است موضوع و متعلق افراطش را تغییر دهد ولی به سختی می تواند روحیه افراطی گریش را کنار بگذارد. مگر اینکه خدا نجاتش دهد. ✍ داود مهدوی زادگان 👇👇👇 @mahdavizadegan
آدم افراطی راه گریزی از افراطی بودن ندارد| فرهیختگان آنلاین https://farhikhtegandaily.com/page/237193/
دکتر داود مهدوی‌زادگان رئیس «سازمان مطالعه و تدوین» با دکتر محمد‌علی زلفی‌گل وزیر علوم، تحقیقات و فناوری در محل سی‌وچهارمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران دیدار کردند. https://samt.ac.ir/fa/news/557/%D8%AF%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D8%B1-%D8%B1%D8%A6%DB%8C%D8%B3-%D8%B3%D9%85%D8%AA-%D8%A8%D8%A7-%D9%88%D8%B2%DB%8C%D8%B1-%D8%B9%D9%84%D9%88%D9%85-%D8%AF%D8%B1-%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%B4%DA%AF%D8%A7%D9%87-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8
🔰 فرآیند گذار از جامعه استبداد زده به جامعه مسئول 🖌 درباره تفاوت های اساسی میان دو جامعه قبل و بعد انقلاب اسلامی ( بهمن 57 ) مطالب بسیاری است که خیلی از آنها بعد چهار دهه همچنان نا گفته و نا نوشته باقی مانده است. در اینجا به اجمال یکی از آن وجوه اختلافی را توضیح می دهیم و آن عبارت از جامعه استبداد زده است. 🖌 اگر به ادبیات روشنفکری ایران رجوع کنید متوجه می شوید که این جریان همچنان متاثر از اندیشه سکولار غربی، جامعه ایرانی را به استبدادزدگی توصیف می کنند. از این منظر، قبل و بعد انقلاب هیچ فرقی نکرده است بلکه استبداد دینی به آن اضافه شده است. سکولارهای حوزوی با این انگاره همفکر اند و آنان نیز ایده استبداد دینی را زیاد تکرار می کنند. اما آیا واقعیت امروز جامعه ایرانی اینچنین است که سکولارهای ایرانی اعم از حوزوی و غیر حوزوی می پندارند؟ 🖌 قطعاً برای فهم حقیقت نیاز به شاخص سنجش و ملاک راستی آزمایی است. در اینجا به یکی از مهم ترین شاخص ها و ملاکات ارزیابی اشاره می شود و بر اساس آن به تحلیل جامعه ایرانی در قبل و بعد انقلاب و نیز ارزیابی دیدگاه سکولارهای ایرانی می پردازیم. 🖌 شاید بتوان گفت که مهم ترین شاخصه جامعه استبدادی، خود تحقیری است. چنین جامعه ای تمام مصائب و خرابی ها و نا سامانی ها را به خود نسبت می دهد و خود را مستحق و مستوجب نکوهش و سرزنش می داند. این جامعه خود را عامل همه خطاها و اشتباهات دانسته حاکمان را از ندانم کاری و اشتباهات در پدید آمدن نا بسامانی های موجود منزه می داند و خوف آن دارد که حاکمان بر جامعه خشم گیرند و تعذیب شان کنند. 🖌 این خود تحقیری توسط دو گروه اصلی در جامعه استبدادی نهادینه می شود. نخست، حاکمان مستبد که از طریق ایجاد رعب و وحشت مردمان شان را خوار و ذلیل می کنند. دیگری، عاملان فرهنگی که از طریق تولید ادبیات سیاسی خود تحقیری جامعه را به پذیرش فرهنگ استبدادی به مثابه سرنوشت محتوم متقاعد می کنند. اینچنین ادبیاتی در ظاهر، ضد استبدادی است ولی در باطن رکن فرهنگی استبداد است. چون استبداد هیچگاه از چنین ادبیاتی احساس خطر نمی کند. 🖌 به هر روی وجه مشترک این دو کنش گر سیاسی در جامعه استبدادی تحقیر و سرزنش ملت است. چنانکه قرآن کریم این عمل را به فرعون نسبت داده که ملتش را تحقیر می کرد تا از او اطاعت کنند: " فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ " ( الزخرف : 54 ). 🖌 البته نباید دو مفهوم خود تحقیری و خود انتقادی را یکی دانست. زیرا خود انتقادی محرکی برای پویایی و شکل گیری نهضت مردمی است. برخلاف خود تحقیری که عامل بی تحرکی و تسلیم جامعه برابر استبداد است. در واقع، خود تحقیری بیماری است که درمان آن در خود انتقادی است. و قوام استبداد در تداوم بیماری است و نه در درمان آن. به همین خاطر، حاکمان مستبد با هر گونه تولید و نشر ادبیات خود انتقادانه مقابله می کنند ولی از ادبیات خود تحقیری حمایت و پشتیبانی می کنند. 📌 اکنون با ملاک یاد شده بهتر می توان درباره واقعیت تمایز میان جامعه ایرانی قبل و بعد انقلاب اسلامی سخن گفت. جامعه ایرانی پیش از انقلاب اسلامی دچار بیماری خود تحقیری بود و روحیه استبداد زدگی را پذیرفته بود. رژیم مستبد پهلوی از یک سو، روشنفکری غرب گرا از سوی دیگر در بسط و تولید روحیه و ادبیات سیاسی خود تحقیری همداستان و همراه بودند. تولید چنین ادبیاتی از سوی روشنفکری در آن زمان آزاد بود و اجازه نشر پیدا می کرد مانند کتاب " خلقیات ایرانی " جمالزاده. اما تولید و نشر ادبیات خود انتقادی مجاز نبود و توقیف می شد. مانند کتاب " غربزدگی " مرحوم سید جلال آل احمد که در همان چاپخانه توقیف شد. 🖌 اما بعد انقلاب اسلامی، روحیه و ادبیات خود تحقیری از جامعه ایرانی رخت بر بسته است. اکنون نشانه های خود تحقیری و سرزنش خود در جامعه دیده نمی‌شود. مردم نا سامانی ها و نا هنجاری های اجتماعی و اقتصادی را به خودشان نسبت نمی دهند و خود را مستحق سرزنش و نکوهش نمی دانند. بلکه غالباً حاکمان و دولت مردان را مسئول وضعیت بوجود آمده می دانند. 🖌 به اعتباری، دیگر از آن ادبیات سیاسی خود تحقیری سکولارهای ایرانی خبری نیست. بلکه خطابه های روشنفکر مآبانه عموما متوجه حاکمیت است و تمام نابسامانی‌ها را حتی نا سامانی هایی که جماعت روشنفکری نقش مستقیمی در وقوع آنها داشته و دارند، به حاکمیت نسبت داده می شود. این چنین خطابه روشنفکری با حاکمیت اسلامی را در پیش از انقلاب اسلامی سراغ نداریم. 🖌 باری، بر پایه همین یک شاخص می توان گفت که جامعه ایرانی پس از انقلاب اسلامی از روحیه و خصلت استبداد زدگی عبور کرده است. چون این جامعه از خود تحقیری دست بر داشته است و نشانه ای از آن دیده نمی شود. حاکمیت اسلامی نیز در چهار دهه حکمرانی چنین روحیه و فرهنگی را تقبیح و سرزنش کرده است و با آن مخالفت کرده است. ادامه 👇👇
برای همین است که با ادبیات سیاسی آل احمدی هیچ معارضه ای ندارد بلکه آن را محترم و بزرگ می شمارد. 🖌 بی تردید واقعیت گذار از جامعه استبداد زده به جامعه باز ایرانی که از افتخارات گفتمان اسلام سیاسی است، بدون تفکر ناب و مجاهدت امامین انقلاب و بزرگانی که معتقد و متعهد به این گفتمان بوده و هستند و در این راه به شهادت رسیده اند، شکل نمی گرفت. 🖌 با وصف این، دو خطر اساسی جامعه باز امروز ایرانی را تهدید می کند: نخست، بازگشت فرهنگ استبداد توسط عوامل فرهنگی استبداد که همچنان فعال هستند. دوم، نا تمام ماندن پروژه گذار از جامعه استبداد زده. تمامیت این پروژه در تحقق روحیه خود انتقادی است. جامعه ایرانی از روحیه خود تحقیری گذر کرده است و وارد جامعه باز شده است لکن هنوز وارد جامعه مسئول که مرتبه عالیه جامعه باز است و نشانه آن خود انتقادی است، نشده است. مسلماً اگر این روحیه که در خلقیات شهدا و ایثارگران موج می زند در جامعه ایرانی نهادینه نشود، تاریک اندیشان استبداد فرصت و جولان پیدا خواهند کرد. جامعه باز دانیه یا غیر مسئول جای توقف نیست. ✍ داود مهدوی زادگان 👇👇👇 @mahdavizadegan
🔰 هدف چیست، نقد اندیشه یا برجسته‌سازی فرد؟ چند سال قبل، من و یکی از اعضای علمی هواخواه مشروطه در برنامه زاویه برای گفتگو درباره آزادی و مشروطیت دعوت شدیم. در آن گفتگو نقدهای مهمی را مطرح کردم و برنامه به خیر و خوشی خاتمه یافت. اما هفته بعد همان شخص در برنامه زاویه مجددا دعوت شد و ایشان هم بدون حضور من در آن برنامه مجالی برای پاسخ به نقدهای وارده و بسط گفته های خود را پیدا کرده بود. اکنون می بینم سیمای جمهوری اسلامی همین کار را با آقای دکتر غنی نژاد کرد و ایشان را بدون حضور آقای دکتر درخشان که طرف دیگر مناظره بود، مجددا دعوت کرد. این اقدام سیمای جمهوری اسلامی جدای از اینکه بی عدالتی در ایجاد فرصت برابر به هر دو طرف مناظره است، گویی مساله اصلی نقد لیبرالیسم اقتصادی نیست بلکه قصد اصلی برجسته سازی شخص است. مگر در ایران، طرفدار و مدافع لیبرالیسم همین یک نفر است ( آقای غنی نژاد ) است که سیمای جمهوری اسلامی فقط او را دعوت می کند. آیا در ایران صاحب نظر دیگری غیر از دکتر غنی نژاد نیست که از لیبرالیسم دفاع کند؟! اگر اینطور باشد، باید برای اندیشه لیبرال تاسف خورد که تا کنون نتوانسته در جامعه علمی ایران هواخواه و مدافع علمی دست و پا کند. لذا این اقدام سیمای جمهوری اسلامی در تعامل با لیبرالیسم اقتصادی ذم شبیه به مدح است. البته اگر مقصود نقد لیبرالیسم بوده باشد و نه برجسته سازی شخص. اگر هم مقصود این نباشد، تاسف مان دو چندان می شود که اینگونه سیمای جمهوری اسلامی وارد شخصیت پردازی های کاذب شده است. چون مترجم اندیشه وارداتی را به عنوان صاحب نظر معرفی می کند! ✍ داود مهدوی زادگان 👇👇👇 @mahdavizadegan