eitaa logo
مهدوی زادگان
372 دنبال‌کننده
171 عکس
54 ویدیو
19 فایل
*رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ*
مشاهده در ایتا
دانلود
🖌 راه را بر اسکان موقت زوج های بی خانمان نبندیم دوست شریفی در اعتراض بر ایده ساخت خانه های کوچک 25 متری که از سوی مدیر عامل انبوه سازی تهران و با الهام از الگوی آسیای شرقی طرح کرده است، نکاتی را بیان کرده است. به گمانم این اعتراض هیچگونه وجاهت شرعی و عرفی ندارد و تعابیری که در این اعتراض به کار رفته خوشایند و کارشناسی شده نیست. به دلیل اهمیت مساله نقد خود را بعد نقل گفته های ایشان ذکر می کنم 👇👇👇 پیش به سوی «لانه‌های تابوتی هنگ‌کنگی» به جای «مسکن اسلامی ایرانی»! طرحی صددرصد ضد فرهنگی در حوزه مسکن و شهرسازی! 🔶 در این رابطه چند نکته را بیان می‌کنم: یک. واقعاً بنده متوجه نمی‌شوم که چرا فهم این حقیقت بدیهی برای عده‌ای از تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران حوزه مسکن و شهرسازی سخت است که معماری و شهرسازی نقشی بی‌بدیل در شکل‌دهی به فرهنگ و سبک زندگی و ارزش‌های فردی و اجتماعی دارد؟ چرا نمی‌دانند یا نمی‌خواهند بدانند که خانه‌های هنگ‌کنگی و لانه‌های شبانه، مبتنی بر یک فلسفه زیست دنیاگرایانه و اومانیستی است که در تقابل کامل با فلسفه زیست اسلامی ایرانی و نگاه توحیدی ما قرار دارد؟ دو. برای عامه مردم ما معلوم شده است که با ترویج و اجرای و غربی و لیبرالی، بسیاری از ارزش‌های اسلامی و ایرانی ما در سبک زندگی مردم به عقب رانده شده است و ارزش‌های لیبرالی و اومانیستی جایگزین آنها شده است! مع الاسف هنوز در حال شمارش آسیب‌های اخلاقی، فرهنگی و اجتماعی معماری‌های لیبرالی هستیم که ناگهان سخن از معماری‌های ‌آسیای شرقی و هنگ‌کنگی به میان می‌آید: «خانه‌های تابوتی» و «مسکن‌های کپسولی»! یا همان «لانه‌های خوابگاهی»! سه. طرح فوق‌الذکر، به صورتی عوام‌فریبانه به عنوان «مسکن ما» نامگذاری شده است! زیرا: اولاً، لانه‌های ۲۵ متری را که «مسکن» نمی‌گویند؛ ثانیاً، اگر هم مسکن باشد، مسکن «ما» نیست! هیچ نسبتی با «ما» ندارد! نه با «مای ایرانی» و نه با «مای مسلمان». اینها «لانه‌های شبانه‌ای» است که می‌تواند مرکز شکل‌گیری ده‌ها فساد و آسیب‌ اجتماعی و فرهنگی کنترل‌ناپذیر باشد. چهار. فراموش نکنیم که مسکن، «سبک‌ساز» و «فرهنگ‌ساز» و «ارزش‌ساز» است. چنین لانه‌هایی بیشتر به «خانه‌های فساد» و محله‌هایی مثل «شهر نو در رژیم طاغوت» شباهت دارد تا «مسکن ما»: پنج. امیدوارم داغ ننگ ساخت چنین خوابگاه‌ها و لانه‌های شبانه‌ای بر پیشانی دولت انقلابی و مجلس انقلابی حک نشود. امیدوارم که مردم و رسانه‌ها اجازه ساخت حتی یک لانه از چنین لانه‌هایی را ندهند! ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🖌 پاسخ ما: اینجانب به جد با این نوع نگاه به مساله مسکن سازی و نکات یاد شده خصوصاً بند چهار آن مشکل دارم. این حرف ها مبنای شرعی و عرفی ندارد. درست نیست که این گونه خانه ها را به لانه فساد، خانه فساد و محله فساد زمان طاغوت تشبیه کنیم. مگر دوست معترض از اینگونه خانه ها در شرق آسیا دیدن کرده است. چه ربطی میان خانه 25 متری با فلسفه زیست دنیاگرایانه و اومانیستی دارد. یعنی کشورهای آسیای شرقی از سر لذت جویی و ساخت لانه فساد و نه رفع مشکل بی خانمانی، چنین الگویی را دنبال کرده اند؟!! ظاهرأ دوست معترض، درکی از بی خانمانی ندارد که برای نفی این الگو از چنین تشبیهات نا پسندی استفاده کرده است. اگر زوجی از سر نداری حاضر به زندگی در خانه 25 متری شوند، به معنای آن است که در لانه فساد زندگی می کنند؟!! این حرف به جهت فرهنگی و اخلاقی خوشایند نیست. اگر دولت انقلابی بخواهد از این طریق بی خانمان ها را بطور موقت سرپناه بدهد، به معنای این است که لانه فساد ساخته است و کار ننگینی کرده است؟!! و الله مادر مرحوم و پدر بنده نه سکولار بودند و نه اومانیست، ولی زندگی مشترکشان را در دهه چهل و پنجاه در دو اتاق اجاره ای کمتر از 25 متر در یکی از محله های قدیمی و خوش نام طهرون ( محله شاپور ) آغاز کردند. خانه خوش و سالمی هم بود. چه صاحب خانه خوب و با محبتی هم داشتیم. چرا با انگ و برچسب زدن های بی جا و غیر شرعی زوج های جوان مستحق را بخاطر پرهیز از اتهام، مجبور به بی خانمانی می کنیم. اگر گمان کرده ایم که با اعتراض به ساخت اینگونه خانه ها خدمت بزرگی به زوج های بی خانمان کرده ایم، سخت در اشتباه هستیم. بلکه آنها را از بهره مندی از یک کار خیر محروم کرده ایم. واقعاً کدام وضعیت بهتر است، آیا زندگی در خانه 25 متری بهتر است یا بی خانمان بودن؟ ساخت سرپناه موقت برای زوج های بی خانمان برای دولت انقلابی ننگ نیست بلکه خدمت است. ننگ در بی خانمان کردن است. البته بدیهی است که دولت انقلابی نباید ساخت خانه 25 متری را بخشی از مأموریت راهبردی خود حساب کند. چنین کاری برای عبور از بحران بی خانمانی است و نباید به معنای خانه دار شدن دائمی بی خانمان ها تلقی کرد. ✍ داود مهدوی زادگان @mahdavizadegan
چشم انداز شهر از پارک آبیدر 👆👆👆 سنندج ماه گذشته به اتفاق و توصیه بانوی خانواده سفر سه روزه به سنندج داشتیم. سفر خیلی خوب و مفرحی بود. منطقه ای خوش آب و هوا با جاهای دیدنی و جذابی است. آب آشامیدنی گوارایی دارد. چنین تصوری از سنندج و شهرهای اطراف مانند مریوان با آن دریاچه زیبایش نداشتم. به گمانم خیلی های دیگر مانند من چنین تصور اولیه را دارند. سنندج از جهت شهرسازی خیلی پیشرفت کرده است. راننده تاکسی می گفت جمعیت شهر طی ده سال گذشته دو برابر شده است و به حدود نهصد هزار نفر رسیده است. می گفت تقریبا هر کارمندی که به اینجا مامور شده دیگه برنگشته است و بعد بازنشستگی در همین جا ماندگار شده است. به نظرم دلیل این امر، تنها طبیعت زیبای این منطقه نیست بلکه به مهمان نوازی مردمان خوب شان هم بر می گردد. کافی است در بازار قدیمی شهر قدم بزنی و متوجه این مطلب شوید. اهل شهر، مردمان آرامی هستند. پدیده بی حجابی در آنجا چندان جلوه ای نداشت. آخرین باری که سنندج را دیده بودم به سال ۶۲ برای گذران دوران خدمت سربازی بر می گردد. آن زمان شرایط جنگ تحمیلی بر فضای شهر حاکم بود. جای گلوله فشنگ و خمپاره بر دیوار ساختمان های پادگان پیدا بود. به هر حال، گمان می کنم کشور عزیز مان ایران، جاهای دیدنی و لذت بخش زیاد دارد ولی مردم به دلیل کوتاهی تبلیغات فرهنگی و عدم اطلاع رسانی خوب و مطلوب، آگاهی لازم و جامعی از این مناطق ندارند. سنندج و حومه آن یکی از همان شهرهای دیدنی نا آشنا است که نباید سفر به آنجا را از دست داد. انشالله ✍ داود مهدوی زادگان @mahdavizadegan
🔶 ماه گذشته به اتفاق و توصیه بانوی خانواده سفر سه روزه به سنندج داشتیم. سفر خیلی خوب و مفرحی بود. منطقه ای است خوش آب و هوا با جاهای دیدنی و جذابی. آب آشامیدنی گوارایی دارد. چنین تصوری از سنندج و شهرهای اطراف مانند مریوان با آن دریاچه زیبایش نداشتم. به گمانم خیلی های دیگر مانند من چنین تصور اولیه را دارند. سنندج از جهت شهرسازی خیلی پیشرفت کرده است. راننده تاکسی می گفت جمعیت شهر طی ده سال گذشته دو برابر شده است و به حدود نهصد هزار نفر رسیده است. می گفت تقریبا هر کارمندی که به اینجا مامور شده دیگه برنگشته است و بعد بازنشستگی در همین جا ماندگار شده است. به نظرم دلیل این امر، تنها طبیعت زیبای این منطقه نیست بلکه به مهمان نوازی مردمان خوب شان هم بر می گردد. کافی است در بازار قدیمی شهر قدم بزنی و متوجه این مطلب شوید. اهل‌ شهر، مردمان آرامی هستند. پدیده بی حجابی در آنجا چندان جلوه ای نداشت. آخرین باری که سنندج را دیده بودم به سال ۶۲ برای گذران دوران خدمت سربازی بر می گردد. آن زمان شرایط جنگ تحمیلی بر فضای شهر حاکم بود. جای گلوله فشنگ و خمپاره بر دیوار ساختمان های پادگان پیدا بود. به هر حال، گمان می کنم کشور عزیز مان ایران، جاهای دیدنی و لذت بخش زیاد دارد ولی مردم به دلیل کوتاهی تبلیغات فرهنگی و عدم اطلاع رسانی خوب و مطلوب، آگاهی لازم و جامعی از این مناطق ندارند. سنندج و حومه یکی از همان شهرهای دیدنی نا آشنا است که نباید سفر به آنجا را از دست داد. انشالله 💬 داود مهدوی زادگان @Fars_plus
🖌 سیاست خالص سازی حاکمیت و ضرورت آن درباره دلایل نظری ضرورت خالص سازی حکمرانی سخن بسیار است. اما برای بیشتر مردم دلایل عینی آن فهم پذیر تر است. مشاهده عینی مردم از گفتار و رفتار ناخالص کارگزاری آنان را به ضرورت سیاست خالص سازی مدیریت کشور متقاعد می کند. متأسفانه مملکت بعد از جنگ تحمیلی از مدیریت ناخالص رنج ها برده است. تشخیص چنین مدیریتی در دو سال اخیر که سیاست خالص سازی بر امورات حاکم شده برای مردم قدری آسان تر شده است. بی جهت نیست که فقط کارگزار ناخالص با این سیاست مخالف است. گاهی اوقات با مشاهده سادگی، خوش‌خیالی و تناقض گویی و خودخواهی های مفرط در بعضی از سیاسیون به شدت شگفت زده و رنجیده خاطر می شویم. این اوصاف همگی نشانه ای از مدیر و کارگزار نا خالص است. به خیال او اگر رئیس جمهور ایران با رئیس جمهور آمریکا آن هم از نوع ترامپی دست می داد تمام مشکلات حل می شد! در عین حال می گوید هیچ تضمینی برای قرار داده‌ای بین المللی نیست. شاه ایران که دست نشانده خودشان بود، از دست دادن با رئیس جمهور آمریکا هیچ خیری غیر از نکبت و بدبختی برای ملت به ارمغان نیاورد تا چه رسد به مدیر کدخدا پرست. او چه خیری برای ایران آورد جز تعلیق حق مسلم هسته ای و تشدید تحریم ها در قالب جدید و گستاخی بیشتر دشمن ملت! می گوید ما در حل مشکلات اختیار نداریم ولی قدرت شان را در تصاحب اتاق بازرگانی که مهم ترین نهاد اقتصادی کشور است، به رخ ملت می کشد. اعتراف به بلوغ سیاسی و رشد عقل سیاسی می کند ولی همچنان سیطره استبداد بین المللی را می پذیرد و از نظام اسلامی می خواهد که برابر آن تمکین کند! مدت مدیریت کارگزارانی خود در این مملکت را به اندازه عمر یک جوان سی چهل ساله می داند ولی حاضر به پذیرش سهم خود در اوضاع نا بسامان موجود نیست و به دیگران نسبت می دهد! بی محابا نسبت های ناروا و غیر کارشناسی شده به دیگران می دهد. ولی از دیگری انتظار چنین تعاملی با خود ندارد. می گوید اختیار نیست ولی همچنان تمنای تصاحب قدرت را دارد. هر آنچه را دیگری می گوید قبول ندارد ولی از دیگری می خواهد که گفته های او را قبول کند. در نهایت هم آن کس که استبداد می ورزد همان دیگری است و نه او! آن کس که مردمی است، او است و نه دیگری! اما تاسف‌بار ترین بخش گفتگو اینجاست که اعتراض می کند که چرا امام جمعه شهر مردم را قبل از برگزاری نماز علیه رئیس جمهور می شوراند. شوراندنی که توسط امام جمعه تکذیب شد. ولی همین کارگزار معترض برابر چند ماه شورش اغتشاش گران در فتنه 401 علیه نظام و ولایت فقیه و شهدا نه فقط سکوت می کند بلکه دست رسانه اش را به همسویی رسانه ای با آنها باز می گذارد! آیا نظام اسلامی برابر چنین دورویی و ساده اندیشی و خودخواهی و تناقض گویی های برخی از کارگزارانش حق ندارد سیاست خالص سازی را در پیش گیرد؟ اخلاص از نفاق و خودخواهی و تناقض گویی و ساده اندیشی از شرایط لازم حکمرانی و جامعه خوب است. خالص سازی خواست و ضرورت اجتماعی است و گریزی از آن نیست. مملکت را بیش از این نمی توان با کارگزار ناخالص اداره کرد. همان مدیریت ناخالص سی و اندی ساله ما را بس. بگذاریم و بگذارید مردم قدری هم خدمت کارگزار خالص انقلابی را تجربه کنند همانطور که در دفاع مقدس آن را تجربه کرد. انشالله ✍داود مهدوی زادگان @mahdavizadegan
سال گذشته شورشیان "زن، زندگی، آزادی" دو ماه کشور را ملتهب کرده و زمینه عملیات تروریستی داعش در شاهچراغ را فراهم کردند. امسال با نزدیک شدن به سالگرد مرگ‌ مهسا امینی، حالا داعش پیشقدم شده تا بستر برای شورشهای خیابانی فراهم شود؛ هرچند این بار نتوانستند وارد حرم شوند. @Sabeti
پی نوشت پاورقی کاری که آقای شهبازی کرد ( کناره گیری از برنامه پاورقی ) نشان داد که هنوز بچه بسیجی های حزب الهی دهه شصتی در صحنه حضور دارند و کم رنگ نشده اند. بسیجی دهه شصتی عاشق ولایت و امام و ملتش بود و خط قرمز داشت و اگر می دید مسئولان از این خط عبور کرده اند تاب نمی آورد و کنار می کشید و حاضر نبود با آنها هم مسیر و همداستان شود. اما اینطور نبود که کافه را به هم بزند و بر مسئولان بشورد و اخلال کند بلکه بساطش را جمع می کرد و می رفت جبهه تا خدا چه سرنوشتی را برای او تقدیر کند. چند نفر از رفقای بسیجی و دوستان طلبه مان اینگونه بودند و رفتند و شهید شدند. به نظرم، آقای شهبازی – بر پایه ویدئویی که از خود منتشر کرده است - از حضرات مسئول در صدا و سیما چیزی طلب نکرده است. او می گوید من نمی توانم با کسانی که همراه و همداستان با جماعت اغتشاشگر و فتنه گران بوده است و پشیمان هم نیست، همکار باشم و به همین خاطر، کناره گیری می کنم. حالا برخی این حرف را غیر منصفانه حمل بر باج خواهی کرده اند!! کدام باج ؟ مگر ایشان درخواست پول کرده که می گویند ایشان باج خواسته است. یا شنیدم که یکی از مدیران گفته بود که پاورقی مخاطب زیادی نداشت. من با دروغ بودن این حرف کاری ندارم و همه مان می دانیم که اینطور نیست. پاورقی حتی در میان جبهه برانداز و ضد انقلاب مخاطب پیدا کرده بود. خیلی از آنها مراقب بودند که طوری توئیت و حرف و گزارش ندهند که شهبازی آن را علم کند و به نقد و سخره بگیرد. به نظرم مهم ترین ویژگی برنامه پاورقی همین به خط کردن جریان برانداز است. چنین تاثیر گذاری را به ندرت می توان در برنامه های صدا و سیما سراغ گرفت. اما عرضی که با آقای شهبازی دارم این است که روحیه بسیجی وار ایشان ستودنی است ولی باید سطح تاب آوری بسیجی اش را خیلی بالا ببرد و نباید کم تحمل بود. صبر و شکیبایی نه فقط سفارش امام راحل و رهبری بوده و هست بلکه سفارش خود خدا به مومنین و مومنات در قرآن کریم است. اصلاً صبر و بردباری از لوازم مبارزه مکتبی است. بسیجی همواره کظم غیظ می کند و ناراحتی هایش را درون خود می ریزد و جز برای خواص محرم علنی نمی کند. بسیجی تذکر می دهد ولی قهر یا کناره گیری نمی کند بلکه مبارزه اش را تشدید می کند. نباید صحنه مبارزه را خالی گذاشت. بسیجی برای تقویت روحیه مقاومت و ارتقای سطح تاب آوری خود در مقابل شدائد و نا مهربانی های این وآن به سیره رهبری نظر می اندازد که کوه صبر و بردباری است. اصلاً رمز موفقیت امام و ولی فقیه دام ظله العالی در همین صبر ایشان است. اگر شاه امام راحل را تبعید نکرده بود، ایشان به همان فعالیت مبارزاتی خود در قم ادامه می داد و اصلاً هم کوتاه نمی آمد. امام در نجف هم کوتاه نیامد بلکه پانزده سال صبر کرد؛ صبری که جلوه ای از مبارزه انقلابی بود. به نظرم، آقای شهبازی اگر گمان می کند که می تواند جایی را پیدا کند که با آسودگی خاطر و بدون حضور اغیار به مبارزه انقلابی خود ادامه دهد، سخت در اشتباه است. چنین جایی وجود ندارد و اصلاً اگر هم باشد، آنجا جای مبارزه نیست. جوانان بسیجی و حزب الهی برای ورود به عرصه مبارزه انقلابی و مکتبی، باید بیش از اینها خود سازی کنند و صبوری کنند. و این سفارش آن زمان امام و این زمان رهبری است. درود بر همه بسیجیان مخلص پا رکاب ✍ داود مهدوی زادگان @mahdavizadegan
🔰 تلازم فلسفی ایران و جمهوری اسلامی ✍ داود مهدوی زادگان علمای اصول الفقه بحثی درباره استعمال لفظ در بیشتر از یک معنا را طرح می کنند. مساله این است که اگر لفظی برای چند معنا وضع شده باشد، آیا ممکن است که در استعمال واحد همه آن معانی اراده شود یا خیر. مرحوم امام خمینی ره چنین استعمالی را جایز می داند و بهترین دلیل بر امکان این امر را استعمال آن در جملات ادباء و شعراء آورده است. ایشان ادله مخالفین را یک به یک بر می شمارد وآنها را رد کرده است ( ر.ک: خمینی روح الله، 1400، تهذیب الاصول: 1/ 130 ). تفصیل این مبحث را باید در جای خود به منابع مربوطه مراجعه کرد. دیدگاه امام راحل ره سخن درستی است. اجمالاً اگر معانی وضع شده برای لفظ متضاد نباشند و یک نحو تلازمی میان شان باشد، چنین استعمالی جایز و ممکن است. مگر آن که بین معانی لفظ تضاد باشد یا متکلم تلازم بین معانی را نخواهد اراده کند، در این صورت باید همراه با استعمال لفظ قرینه ای بیاورد که لفظ را در چه معنایی قصد کرده است. گفته شده واژهI.R در دو معنای ایران و جمهوری اسلامی استعمال می شود. یکی دو حرف اول واژه ایران (Iran) و دیگری، جمهوری اسلامی (Islamic Republic) است. سپس سوال شده که آیا می توان این واژه مخفف آی. آر را به هر دو معنا به کار برد؟ پاسخ این است که طبق تحقیق چنین استعمالی جایز است. یعنی متکلم می تواند با لفظ آی. آر هر دو معنا را اراده کند. متفاهم ملی و عرف بین الملل همین معنا را می فهمد بلکه تلقی دیگری از آن ندارد. برای همین است که مستشکل گفته است که: « لذا افرادی که در محاورات سیاسی شرکت می‌کنند تعمد دارند که بگویند منظورشان کدام آی‌آر است». همانطور که گفته شد جواز چنین استعمالی در مانند واژه آی. آر به وجود تلازم فلسفی میان سرزمین و نظام سیاسی باز می گردد. این دو مفهوم لازم و ملزوم یکدیگرند. سرزمین لازمه تحقق نظام سیاسی است و نظام سیاسی نیز لازمه حفظ سرزمین است. سرزمین بدون نظام سیاسی چونان گوشت لخمی است که بیگانگان و متجاوزین بر آن طمع می ورزند و در صد تصرف آن بر می آیند. نظام سیاسی به مثابه حصار و نگهبان سرزمین عمل می کند. هویت ملی بدون فرض نظام سیاسی ناقص می ماند و متصور نیست. مردم با فرض نظام سیاسی احساس مالکیت سرزمینی و خویشتن یابی می کنند. کما اینکه نظام سیاسی فاقد سرزمین در حد نظریه و گفتگوهای انتزاعی فلسفی باقی می ماند. ایدئولوژی سیاسی تا وقتی در سرزمینی تحقق پیدا نکند، هویت ملی پیدا نمی کند. ایدئولوژی ملی گفتمانی است که در عالم مُلک تعیّن پیدا کرده است. لذا مفهوم دولت- ملت سابقه ای کهن دارد و نمی توان از نوآوری های سیاسی اندیشه مدرن تلقی کرد. اساساً وعده آسمانی سرزمین موعود به مستضعفین بر پایه همین تلازم فلسفی میان سرزمین و نظام سیاسی است: « وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ » ( القصص : 5 ) مستضعفین بدون برخورداری از سرزمین و نظام سیاسی از استضعاف رهایی پیدا نمی کنند. اصرار رسول الله صلی الله علیه و آله بر یافتن سرزمین مناسب برای همین بود که اولاً اسلام دارای ایدئولوژی سیاسی است و ثانیاً می بایست این ایدئولوژی یا فلسفه سیاسی اسلام بواسطه سرزمین تعین خارجی پیدا کند. در غیر این صورت، مسلمانان در امان نخواهند بود. مهاجرت امام علی علیه السلام از مدینه به کوفه نیز بر اساس چنین تلازم عقلی بوده است. حکمرانی علوی که استمرار حکمرانی نبوی است به سرزمین مساعد نیاز دارد. مردم مدینه اگر چه با آن حضرت بیعت کردند ولی بطور جدّ پذیرای حکمرانی علوی نبودند. به همین خاطر با مهاجرت و انتقال پایتخت اسلامی از مدینه به کوفه مخالفت چندانی نکردند. امام حسین علیه السلام با مشاهده نمایندگان و نامه های مردم کوفه شرایط را برای تحقق عینی حکمرانی نبوی/ علوی مساعد دید که به همراه اهل بیت و یارانش عازم کوفه شد. گفتمان سیاسی اسلام بر اساس چنین درکی از هویت ملی؛ یعنی آمیختگی و تلازم عقلی میان سرزمین و نظام سیاسی، در دنیای معاصر وارد صحنه سیاست شد. رهبرای فکری گفتمان اسلام سیاسی بویژه امام خمینی ره به این نتیجه رسیده بودند که نظام پوشالی سلطنت پهلوی قادر به حراست از موجودیت سرزمینی ملت ایران نیست و معلوم نبود حاکمان بی کفایت بخاطر حفظ سلطنت تا چه میزان از سرزمین ایران را به تاراج می دادند. امام راحل ره بر اساس چنین درکی بود که در صبح دم پیروزی انقلاب اسلامی اولین وظیفه خود را تعیین نظام سیاسی جدید می دانست. ادامه مطلب 👇👇👇
ادامه مطلب 👇👇👇 اگر جمهوری اسلامی به تایید قاطبه مردم نرسیده بود؛ بدون شک با تجاوز رژیم بعث عراق و جدایی طلبی های جریانات تجزیه طلب و اقتدار گرایی پاره ای از جریانات سیاسی مانند سازمان منافقین، ایران به ایرانستان تبدیل شده بود. برای همین است که امام راحل و رهبری همواره تاکید داشته و دارند که حفظ نظام از اوجب واجبات است. حفظ نظام اسلامی ضامن بقای هویت ملی ایرانیان است. جمهوری اسلامی بیش از چهار دهه توانسته از هویت ملی ایرانیان در مقابل متجاوزین و زورگویان حراست کند. در حالی که جبهه معارض و ضد انقلاب تا کنون نتوانستند حتی بدیلی مردمی برای نظام اسلامی ارایه کنند. آخرین بدیل آنها نظام مشروطه بود که آن هم به دیکتاتوری وابسته به غرب تبدیل شده بود. دیکتاتوری که خود تهدیدی علیه هویت ملی و سرزمین ایران بود. به همین خاطر است که گفتمان اسلام سیاسی توانسته هر دو معنای واژه آی. آر ( سرزمین ایران و جمهوری اسلامی ) را در اذهان عمومی و محاورات سیاسی جا بیاندازد. بطوری که جریان مخالف و معاند و معارض مجبور است این واژه را همراه با قرینه ذکر کند تا مخاطبان شان از گفته آنها جمهوری اسلامی را برداشت نکنند. بنابر این، اصل در استعمال آی. آر و هویت ایرانی افاده توأمان هر دو معنای سرزمین ایران و جمهوری اسلامی است. هر گوینده ای اعم از گوینده انقلابی و ضد انقلاب بخواهند یکی از این دومعنا را مستقلاً افاده کنند از روی جهل یا غرض ورزی بر ملت و نظام اسلامی ستم کرده است. یکی ایدئولوژی سیاسی اسلام را از عینیت و سرزمین دور ساخته است و دیگری ملت ایران را بی سپر و حصار کرده است. بطور قطع، اگر چنین استعمال تفکیکی در محاورات سیاسی مردم و نخبگان هژمونی پیدا کند تا اضمحلال هویت ملی و سرزمین ایران راهی نخواهد ماند. بحمد الله چنین بیمی از جانب ملت منتفی است؛ لکن از ناحیه برخی از نخبگان سیاسی اقتدارگرا چنین نگرانی وجود دارد. @mahdavizadegan
📩 اگر تصمیم سنجیده و فکر شده‌ای گرفتید به حاشیه‌سازی‌ها اعتنا نکنید و کار خودتان را بکنید ✏️ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، صبح امروز در دیدار رئیس جمهور و اعضای هیئت دولت: به جوسازی‌ها و حاشیه‌سازی‌ها اعتنا نکنید. کار خودتان را بکنید. گاهی شما یک تصمیمی گرفتید، تصمیم درستی است. یک عده خوششان نمی‌آید، جنجال میکنند. ✏️ اگر اقدامتان اقدام سنجیده‌ای است، اندیشیده‌ای است و روی فکر تصمیم‌گیری شده، اعتنا نکنید. گاهی اوقات میخواهند یک اقدامی را تحمیل کنند بر دولت گروه‌های فشارند اینها. اینها را توجه نکنید. کار خودتان را با فکر انجام بدهید.۱۴۰۲/۶/۸ 🖼 💻 Farsi.Khamenei.ir
تمجید ولی خدا از دولت افتخار بزرگی است ✍️. داود مهدوی زادگان ولی فقیه در دیدار سالانه شان با رئیس جمهور، آیت الله رئیسی و اعضای هیئت دولت مستند به عملکرد دولت سیزدهم بویژه در عرصه اقتصادی و سیاست خارجی اعلام کردند که نه فقط همچون گذشته از این دولت حمایت می کند بلکه این دولت سزاوار تمجید است: « ما به همه‌ی دولتها کمک کردیم. لکن در مورد این دولت، علاوه‌ی بر کمک، بنده با نگاه به این دوساله میخواهم تمجید هم بکنم؛ یعنی آنچه تا امروز در این دو سالی که این دولت بر سر کار بوده از عملکرد دولت مشاهده کرده‌ایم، مستوجب این است که ما تقدیر کنیم و تمجید کنیم از دولت» ( بیانات: 8/ شهریور/ 1402 ). سیره ولی فقیه همواره بر این اصل جاری بوده است که هر دولتی که روی کار آید از آن دولت حمایت و پشتیبانی کند. چون آن دولت منتخب مردم است و با نیت خدمت گذاری به مردم و نظام مقدس جمهوری اسلامی وارد کار شده است و طبعاً دولت ها به کمک و حمایت ولی فقیه نیاز دارند. رهبری علیرغم نقدهایی که بر دولت های پیشین داشته است، هیچگاه از حمایت و کمک به آنها فروگذاری نکرده است. حال اینکه چقدر این دولت ها قدران کمک ولی فقیه بوده اند، بحث دیگری است. اما ایشان صریحا اعلام کرده است که از دولت سیزدهم علاوه بر حمایت، تمجید هم می کند. تمجید به نوعی نشانه رضایت مندی از عملکرد دولت سیزدهم است. و این افتخار بزرگی است که ولی خدا از کارگزار حکمرانی دینی اعلام رضایت کند. بزرگترین کمک ولی فقیه به دولت ها این است که ضمن بیان نقاط قوت و ضعف آنها را در مسیر درست هدایت کند. هدایت گری ولی فقیه آن است که مسایل اساسی و خط مشی ها و تذکرات و توصیه ها و انتقادهای مهم را برای دولت مردان بازگو کند. چنانکه ایشان در این دیدار جلوه ای از این هدایت گری فقهی/ حکمی شان را ابراز داشتند. در اینجا به سه مورد مهم از این نوع هدایت گری ولی فقیه، حضرت آیت الله خامنه ای مد ظله العالی اشاره می شود. 1. اخلاص در کارگزاری این روزها که برخی از جریانات سیاسی مفهوم خلوص دولت ها را مورد طعن و انتقاد خود قرار داده اند، ولی فقیه با شرح و بیان از این مفهوم رمز گشایی کرده معنای درست و دقیق خلوص گرایی در دولت را توضیح می دهد. خلوص گرایی دولت مردان به این است که کار برای کسب رضای الهی وخدمت به مردم انجام شود: « اسم رمز دولتهای ما باید این باشد: کسب رضای الهی و کار برای مردم؛ اصلاً باید هدف را در این دو جمله خلاصه کنیم». دولتِ مخلص دولتی است که برای کسب رضایت الهی و خدمت گذاری به مردم گام بر می دارد. فهم و تشخیص دولت مخلص از غیر خالص هم به دستگاه تشخیص نیاز ندارد. تمجید ولی خدا و رضایت مندی مردم از سخت کوشی دولتمردان بهترین راهکار برای خلوص سنجی دولت ها است. 2. مساله ریا نشود دولت هایی که از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تا کنون روی کار آمده اند بر یکی از دو گفتمان قدرت و گفتمان خدمت استوار بوده اند. البته سابقه گفتمان سیاسی قدرت به قبل از انقلاب باز می گردد. گفتمان سیاسی خدمت تا پیش از انقلاب به دلیل ماهیت طاغوتی/ استبدادی حاکمیت مجالی برای حضور سیاسی نداشت. یکی از تفاوت های اساسی میان این دو گفتمان التفات جدی به امر رسانه و تبلیغ است. گفتمان سیاسی قدرت رسانه را ابزار کارش می داند و بدون آن در تصاحب قدرت موفقیت چندانی ندارد. رسانه نه فقط ابزار قدرت بلکه خود قدرت است. گفتمان قدرت باید خود را محبوب و مقبول مردم جلوه دهد. به همین خاطر، ابزار رسانه ای گفتمان قدرت بسیار مدرن و حرفه ای است. بطوری که به کمک آن توانسته کارهای ناکرده را کرده جلوه دهد و عملکرد مثبت دیگران را به نام خود ثبت کند و بد عملی هایش را مخفی کند. اما گفتمان سیاسی خدمت از آنجا که تمام همّ و تلاش خود را معطوف به خدمت گذاری به مردم می داند و صرف وقت در کار رسانه را خدمت گذاری نمی داند بلکه پرداختن به آن را نوعی دست شستن از خدمت می داند، رسانه را جدی نمی گیرد. در این میان، یک آموزه دینی وجود دارد که به دلیل بد فهمی موجب تشدید کم التفاتی گفتمان خدمت به امر رسانه شده است و آن آموزه اخلاص و لزوم دوری از ریاء کاری است. کارگزار گفتمان خدمت به غلط گمان می کند که اگر گزارش خدماتش را اعلام کند، درجه خلوص عملش کم می شود و به اصطلاح ریاء می شود. در حالی که کار رسانه ای دولت لطمه ای به خلوص گرایی آنها نمی زند بلکه او با گزارشی که می دهد مردم را از خدمات گسترده جمهوری اسلامی آگاه می کند و بمباران تبلیغات جهانی علیه نظام اسلامی را خنثی می سازد. بر همین اساس است که ولی فقیه کار رسانه ای دولت را قوی ندانست: « عرض کردم نزدیک به پنجاه قلم از این قبیل اقدامات به ما گزارش شده که اتّفاق افتاده ــ که اینها خیلی باارزش و مهم است ــ منتها دیده نمیشود. اوّلاً به خاطر اینکه کار اطّلاع‌رسانی در دولت متأسّفانه ضعیف است؛ یعنی آن کار اساسی برای اطّلاع‌رسانی نمیشود».
ادامه متن 👇👇👇 3. نهراسیدن از گروه های فشار ولی فقیه در دیدار شان با رئیس جمهور محترم و هیئت دولت به زیبایی و با دقت تعبیر " گروه های فشار " را در تحلیل سیاسی شان به کار بردند. ایشان این توجه را به مسئولان داده است که مراقب اثر گذاری گروه های فشار باشید: « اگر اقدامتان اقدام سنجیده‌ای است، اندیشیده‌ای است و روی فکر تصمیم‌گیری شده، اعتنا نکنید.گاهی اوقات میخواهند یک اقدامی را تحمیل کنند بر دولت گروه‌های فشارند اینها. اینها را توجه نکنید. کار خودتان را با فکر انجام بدهید.( بیانات: 8/ 6/ 1402 ). نباید گذاشت متاثر از گروه های فشار از حقانيت اصول انقلاب و نظام اسلامی کوتاه آمد و به انحراف رفت. بطور قطع، در روزهای آتی جبهه معارض ومعاند و مخالف می کوشد با سناریو سازی های کاذب و عوام فریبانه گروه های فشار را فعال سازد تا از این طریق به مقاصد شوم خود برسد. پس نباید هراسناک شد و نباید به اینگونه فشارها توجه کرد. باید دولت مردان فکورانه کارهای سنجیده شان را عملیاتی کنند. @mahdavizadegan
Ziaret Arbaeen.pdf
705.4K
. زیارت اربعین با ترجمه فارسی 👆 امام صادق علیه السلام فرمودند: یا زُرارَة! إِنَّ السَّماءَ بَکَتْ عَلی الْحُسَینِ عَلَیهِ السَّلام اَرْبَعِینَ صَباحاً بِالدَّمِ وَ إِنَّ الْأَرْضَ بَکَتْ أرْبَعینَ صَباحاً بِالسَّواءِ وَ إِنًّ الشَّمْسَ بَکَتْ اَرْبَعِینَ صَباحاً بِالْکُسُوفِ وَ الْحَمْرَةَ ... وَ إِنَّ الْمَلائکَةَ بَکَتْ اَرْبَعِینَ صَباحاً عَلَی الْحُسَینِ(ع). ای زراره، آسمان چهل روز بر حسین(ع) خون گریه کرد و زمین چهل روز برای عزای آن حضرت گریست با تیره و تار شدن و خورشید با کسوف و سرخی خود چهل روز گریست ... و ملائکه الهی برای آن حضرت چهل روز گریستند. مستدرک الوسائل، ج ۱۰، ص ۳۱۴ کربلایت بار دیگر منزل زینب شده در عزای اربعینت جان او بر لب شده او که شمع محفل شمس و قمر، وان غنچه بود بعد از این پروانه ی هجده گل و کوکب شده فرار رسیدن سالروز اربعین حسینی بر محبان اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام تسلیت باد. .
عبرت های سببی و مسببی واقعه کربلا عبرت هر آن چیزی است که باید آن را خواند و فهمید و از آن عبور کرد. عبرت، اندرز و زنهای است که نباید در آن توقف کرد و از آن سرمشق و الگو گرفت. بلکه باید آن را بگذاریم و بگذریم. تنها وجه سرمشق بودن عبرت ها در عمل نکردن مطابق با آن است. امور پلید و اعمال خبیثه الگوی عمل انسان های درست کردار نیست و لذا مایه عبرت شمرده می شود. عبرت ها به دو دسته کلی سببی و مسببی تقسیم می شوند. هر آن چیزی که سبب پدید آمدن عبرتی شده باشد، عبرت سببی است. و آن عبرتی که معلول عبرت دیگری باشد، عبرت مسببی است. جوانی که هم نشینی با بدان و منکران را بر می گزیند، سرنوشت و زندگی او به سمت پلیدی و تباهی خواهد رفت. زندگی تباه شده معلول آن انتخاب بد است. در اینجا هر دو امر عبرت آموز است. لکن آن امر که علت است ( همنشینی با بدان ) عبرت سببی است. و آن که معلول است ( سرنوشت شوم )، عبرت مسببی است. انسان های صالح و عبرت آموز غالباً توجه شان معطوف به عبرت های مسببی است و کمتر به عبرت های سببی توجه دارند. شاید یک دلیل کثرت وقوع پدیده های عبرت آموز در همین امر باشد. اگر توجه مان به عبرت های سببی بیشتر شود، عبرت های مسببی کمتر اتفاق می افتد. پس، باید برای تعمیق عبرت‌گیری مان به عبرت های سببی بیشتر توجه کرد و از آن موضع به عبرت های مسببی التفات کرد. البته تعمیق عبرت‌گیری به خردورزی بیشتری نیاز دارد. چون وقتی عبرت گیرنده در چرایی واقعه عبرت آموز تأمل می کند، مجبور است که بیشتر خردورزی کند. لذا ممکن است مراد از صاحب بصیرتان در آیه شریفه " فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ" ( الحشر : 2 ) کسانی باشد که علاوه بر عبرت های مسببی بر عبرت های سببی نیز بیشتر می اندیشند. آنچه که در واقعه کربلا از سوی اشقیاء و ظالمین و منافقین و دین ستیزان بر نسل پاک رسول الله صلی الله علیه و آله ابا عبدالله الحسین علیه السلام و یاران با وفایش رفت تا دنیا دنیاست، برای همه مؤمنان و صلحا و پاک دیننان عبرت انگیز است. اما عبرت های عاشورا از جنس عبرت های مسببی است. چون می توان از چرایی وقوع آنها سوال کرد. اگر خواهان فهم عبرت های سببی عاشورا هستیم، پاسخ آن را نه در کربلا بلکه باید در روزگار حکمرانی مظلومانه امام علی علیه السلام جستجو کرد. اگر جفا و بد عهدی کوفیان و شامیان با امام علی علیه السلام نبود، عبرت های عاشورایی اتفاق نمی افتد. بنگرید که چگونه حضرت وصی از همراهی نکردن مردم کوفه در جنگ با معاویه می نالید تا چرایی عبرت های واقعه کربلا معلوم گردد. ✍ داود مهدوی زادگان @mahdavizadegan
تا وقتی که در روزگار غرب زدگی به سر می بریم، باید غرب زدگی آل احمد را خواند. @mahdavizadegan
چرا حکومت خودکامه پهلوی کتاب غرب زدگی آل احمد را توقیف کرد هر زمان که به سالروز درگذشت مرحوم سید جلال آل احمد ( ۱۸ ‌شهریور ۴۸ ) می رسم و یادی از کتاب تاثیرگذار " غرب زدگی " او می کنم، این پرسش در ذهنم خلجان می کند که چرا حکومت پهلوی که مدعی فرهنگ دوستی بود این کتاب را سانسور کرد و ناشرش را ورشکسته کرد و اسباب شرمندگی سيد جلال را پیش آورد ( آل احمد سید جلال، 1376،غرب‌زدگی: 17 ). آل احمد گزارش اولیه غربزدگی را به سفارش "شورای هدف فرهنگ ایران " وابسته به وزارت فرهنگ نوشته بود. او در این کتاب مثل جماعت امروز روشنفکری که از لحظه ای که دهان باز می کنند و قلم به دست می گیرند تا وقتی که لب فرو می بندند و قلم زمین می گذارند و حاکمیت را به باد انتقاد و اعتراض می کشند، نبود. در هیچ کجای از کتاب غرب زدگی بطور آشکار مشاهده نمی شود که نویسنده حتی غیر مستقیم قلم نقدش را متوجه حاکمیت کرده باشد. نه اینکه موافق حاکمیت باشد بلکه عجالتاً نقدش در این کتاب متوجه حکومت خودکامه پهلوی نبود. پس چرا حکومت با وصف این، چاپ غرب‌زدگی را توقیف کرد. کینه جماعت روشنفکری و دنیای غربی از آل احمد قابل درک است. او در غرب‌زدگی هر دو را خوب تاب داده است. خصوصاً در کتاب " در خدمت و خیانت روشنفکری " که هر چه بخش خدمت روشنفکری کتاب را می خوانم به غیر خدمت به استعمار چیز دیگری دستگیرم نمی شود. گمان می کنم نقد یکجای آل احمد بر روشنفکری ایران و استعمار غربی در کتاب غربزدگی در همان جمله معروفش گرد آمده است: " در زمانی که روشنفکران غرب‌زده ما ملکم خان مسیحی بود طالب اف سوسیال دمکرات قفقازی! و به هر صورت، از آن روز بود که نقش غرب زدگی را همچون داغی بر پیشانی ما زدند. و من نعش آن بزرگوار ( شیخ شهید فضل الله نوری ره ) بر سر دار همچون پرچمی می دانم که به علامت استیلای غربزدگی پس از دویست سال کشمکش بر بام این مملکت افراشته شد. " ( همان: 78 ). آل احمد از بیماری اجتماعی غرب زدگی و از خود بیگانگی و قرتی بازی های دوران جوانی و دنباله روی از غرب و از کمپانی های نفتی و تضادهای اجتماعی و خلاصه از روزگار شوم غربزدگی سخن می گفت ولی این حرف ها چرا باید خواب قبله عالم را آشفته کند و کتاب را در چاپخانه توقیف کند. مگر این حرف ها براندازانه بود که حاکمیت تاب نیاورد و سانسورش کرد. پاسخ مساله روسن است. حکومت خودکامه پهلوی به درستی نقد آل احمد را به خود گرفته بود. چون این حکومت وابسته به غرب بود و خود را مدیون غرب می دانست تا مدیون ملت. انگلیسی ها در برآمدن رضاخان نقش داشتند و نه ملت. الگوی عمل آنان دولت غربی بود و برای تاریخ و تمدن ایرانی و اسلامی ارزشی قائل نبودند. پهلوی پرچم دار رسمی غرب زدگی بود. به خاطر این بود که حاکمیت با غرب زدگی آل احمد هم ذات پنداری کرد و نقد او را سیاسی تلقی کرد و به خود گرفت. البته دلیل دیگر سانسور دولتی کتاب آل احمد جنبه ابزاری فرهنگ غرب زدگی است. چنین فرهنگی جامعه را به حکومت استبدادی بیشتر وابسته می کرد و استیلای حاکمیت تشدید می شد. غرب‌زدگی جامعه را از تیزاب منتقد دولت بودن دور می کند و نمی گذارد مردم در صحنه سیاست حضور تاثیر گذاری داشته باشند. این است که غرب‌زدگی آل احمد مهم ترین ابزار سلطه فرهنگی دولت خودکامه را تهدید کرده بود و آن را به چالش کشانده بود. بنابر این، آل احمد برای نقد سیاسی حاکمیت خودکامه نیاز جدی به خطاب مستقیم نداشت. او با طرح مساله غرب‌زدگی استبداد را به لرزه انداخت. چون به اصطلاح، ضمیر خیلی خوب مرجع خود را می شناخت. بر خلاف نقد امروز روشنفکری که هر قدر هم نقدش مستقیم تر می شود، مرجع ضمیرش به حاکمیت بر نمی گردد. ✍ داود مهدوی زادگان @mahdavizadegan
🔰 حق انحصاری بهتان روایتی از امام صادق علیه السلام از رسول الله صلی الله علیه و آله در کتاب شریف کافی ( الکافی، ج 2،ص 375 ) نقل شده که از اهل شبه افکن و بدعت گزاران برائت بجویید و با آنها مباهته کنید تا طمع فساد در اسلام نکنند ( و باهتوهم کیلا یطمعوا فی الفساد فی الاسلام ). راغب اصفهانی در کتاب مفردات، بَهْت را به معنای حیرت زده و وحشت زده و بهتان را به مفهوم دروغ معنا کرده است. مرحوم مصطفوی در کتاب التحقیق بهتان به معنای دروغ را به همان حیرت زدگی باز گردانده است. چون شنیدن دروغ هم حیرت آور است. اما بر اساس قرائن داخلی ( اختصاص روایت به اهل ریب و بدعت ) و قرائن خارجی ( مذمت مطلق بهتان در کتاب و سنت و عقل ) مسلم است که باهتوهم از معنای ظاهری ( دروغ و تهمت زدن به دیگری ) انصراف دارد و به معنای حیرت و دهشت آور بودن است. یعنی اهل ریب و بدعت را با بیان های متین و قاطع چنان به حیرت درآورید که قادر به پاسخ نباشند مانند به حیرت درآوردن حضرت ابراهیم علیه السلام نمرود را. اینچنین استدلال بهت آور می تواند همان جدال احسن باشد. برخی از اهل نظر در دانش فقه و اخلاق مبتنی بر دقت نظر شان باهتوهم را در همان مفهوم ظاهری معنا کرده اند و آن را تاویل نبرده اند و فتوا به جواز تهمت زدن به اهل بدعت داده اند. با وصف این، از همین دسته از علما سراغ نداریم که به فتوای خود عمل کرده باشند و به نا حق بر اهل ریب و بدعت دروغ و تهمتی ببندند. مگر - از باب استثنا مفرغ - اندک جماعتی که با حکمرانی اسلامی زاویه پیدا کرده اند. این جماعت، بی هیچ منع شرعی و اخلاقی از هرگونه دروغ و تهمت زنی به جمهوری اسلامی که موضوع روایت نبوی هم نیست، دریغ نمی ورزند. بنگرید به متن مکتوبات و سخنرانی ها و بیانیه های آنها تا بی تقوایی شان معلوم گردد. بر این جماعت عرفی گرای حوزوی که دروغ و تهمت زنی به نظام اسلامی را جایز می دانند و به آن عمل می کنند، جماعت مخالف و معارض و معاند با انقلاب و نظام اسلامی را هم باید اضافه کرد. در این چهار دهه و اندی گذشته از عمر نظام اسلامی لحظه ای نبوده است که جبهه معارض و برانداز دروغ و تهمت و افتراء نزده باشد. مثنوی از این همه کذب و تهمت زنی آنان بیش از هفتاد من می شود. این جماعت بدون دروغ و تهمت کارشان پیش نمی رود. پنداری که جبهه معارض عامل ترین افراد به ظاهر روایت نبوی هستند. ملت سال گذشته ( پائیز 401 ) آشکارا مشاهده کردند که چگونه جبهه معارض و برانداز برای شعله ور نگهداشتن آتش فتنه و اغتشاش به کمک ابزارها و فضاهای رسانه ای شان همه گونه دروغ و تهمت را منتشر کردند. بانویی که به مرگ طبیعی مرده بود، تهمت قتل زدند. چه زنده هایی را که به عنوان کشته جا زدند. جدیدترین آن، ماجرای کذب اخراجی های دانشگاه است. استاد بازنشسته و پایان مأموریت یافته و خاتمه قرار داد حق التدریسی را به عنوان اخراجی جا زدند تا جامعه را نسبت به کارگزار خدوم و اخلاق گرای آموزش عالی بی اعتماد کنند. بتازگی این جماعت کذّاب و تهمت زن با انگیزه فتنه گری دیدگاه عالم با تقوایی را که قائل به معنای ظاهری کلمه باهتوهم است بهانه کرده سیل دروغ و تهمت را بر آن مرد خدایی و جریان انقلابی و نظام اسلامی جاری کرده اند. آن‌چنان که از آن مقیم نیویورکی مدعی رهبری روشنفکری دینی که روزگاری شرح او از اوصاف پارسایان نهج البلاغه را از صدا جمهوری اسلامی می شنفتیم و مبهوت بیانش می شدند، نسبتی کذب و تهمت نقل شده که آن عالم اخلاق که اکنون در بین ما نیست تا از خود دفاع کند، نه فقط تهمت زنی را جایز می دانست بلکه او بر این عقیده بود که باید همه دگر اندیشان را کشت!! حقیقتاً از این همه بی تقوایی به جز خدا کیست که به او پناه آوریم. باری، اکنون که اهل قلم و منبر جبهه معارض و مخالف و معاند آشکارا هرگونه دروغ و تهمت زنی را مذموم و غير جایز اعلام کرده‌اند، باید از آنان خواست که اگر شجاعت دارند، اول دامان قلم و منبر خود را از این عمل زشت و غیر اخلاقی پاک کنند و سپس هم مسلکان و دنبال کنندگان شان را به پرهیز از دروغ و تهمت و افتراء فرا بخوانند. اما اگر چنین شجاعتی را ندارند که قطعاً ندارند، تردیدی باقی نمی ماند که اینان بهتان را حق انحصاری خود می دانند و بس. ✍ داود مهدوی زادگان @mahdavizadegan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گزیده یادداشت های تحلیلی- تبیینی فتنه 401.pdf
1.21M
گزیده یادداشت های تحلیلی- تبیینی فتنه 401 داود مهدوی زاَدگان ( مهر تا دی1401 ) « گزیده یادداشت های تحلیلی- تبیینی فتنه »401؛ مجموعه ای از یادداشت های نویسنده در ایام فتنه401 است. خوانش این مجموعه که شامل 50 قطعه است و مجموعه هایی مانند آن علاوه بر بازخوانی فتنه 401 مقابله ای با تحریف کنندگان تاریخ است. باید حافظه تاریخی ملت را از گزند تحریف و وارونه گویی بدخواهان محافظت کرد. به همین خاطر، به همه نویسندگان متعهد انقلابی که در ایام فتنه 401 در راستای جهاد تبیین تلاش زاید الوصفی داشته اند، پیشنهاد می شود که آنان نیز به قصد تنویر افکار عمومی به مثل این مجموعه، تلاش شان را منتشر کنند. فهرست برخی از مطالب: لایه های مطالعاتی فتنه 401 ما ملت امام حسینیم بازی سیاسی با مطالبات مردم قرآن بر نیزه نرفت بلکه آتش زدند پی‌آمد خشونت عریان توقعی که از حقوقدان منصف می رود جهل نا مقدس و جهان برونویی قاعده سازی فقه خوارجی برای شعله ور ماندن آتش فتنه ادبیات استعاری اپوزیسیون دیگر نخ نما شده است دستآورد سند 2030 در کف خیابان انکشاف تفسیر غلط از انتخابات 1400 فرق اعتراض مردمی و آشوب خیابانی مشکله اصلی دشمن، ملت است چرا اقتدارگرایان با جریان اغتشاش گر مرز بندی نمی کنند؟ اعتراض به اغتشاش شرف و شرافت جنبش گفتمان دیوانگی حجاب اختیاری اسم رمز عملیات بی حجابی اجباری بود دو انقلاب در یک اقلیم نمی گنجد سرآغاز فتنه بزرگ 401 طبیعت سیاست استعماری پذیرش شکست و سناریوی تشدید خشونت داود مهدوی زادگان @mahdavizadegan