شروعی روشنگرانه
بیان کلی سید مقاومت این است که گویی مصائب مردم فلسطین به فراموشی سپرده شده است و نهاد های بین المللی و منطقه ای جهان عرب تمایلی به باز کردن پرونده فلسطین ندارند.
https://www.farsnews.ir/news/14020813000222/%D8%B4%D8%B1%D9%88%D8%B9%DB%8C-%D8%B1%D9%88%D8%B4%D9%86%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D9%86%D9%87
🔰 چرا جبهه معارض حاضر به دفاع از مردم مظلوم غزه نیست
چند هفته است که حمله وحشیانه اسرائیل غاصب علیه مردم مظلوم غزه می گذرد. تا کنون در این جنگ نابرابر بیش از ۹۰۰۰ نفر انسان بی گناه که نیمی از آنها زنان و کودکان هستند به شهادت رسیده اند. بیمارستان ها و مراکز درمانی و مدارس و مساجد غزه در اثر بمباران صهیونیست ها تخریب شده است. مردم سراسر جهان علیه ددمنشی صهیونیست ها و آمریکا و حامیان غربی شان به پا خاسته اعتراضات خیابانی به راه انداخته اند.
مردم ایران هم علیه جنایات رژيم اشغالگر قدس به خروش آمده هر یک به نحوی خشم و نفرت خود را ابراز کرده برای نجات مردم مظلوم غزه دست به دعا برداشته از دولت انقلابی خواهان امداد رسانی به این مردم محاصره شده هستند.
اما در این میان، جبهه معارض، همان ها که سال گذشته به بهانه مرگ طبیعی یک بانوی ایرانی بلوا به پا کردند و دنبال به آتش کشیدن قیصریه بودند و فریاد زن و زندگی شان بلند شده بود، این روزها یا روزه سکوت گرفته اند و یا از روی اجبار دو پهلو بیانیه صادر کرده هر دو طرف ظالم و مظلوم را محکوم می کنند.
برخی از آنان نا باورانه گویی خود را به جهالت زده مدافعین مسلح مردم غزه را به آغاز گر جنگ متهم و محکوم کرده اند. در حالی که کیست که نداند صهیونیست ها ده ها سال است که این جنگ و تجاوز را آغاز کرده است و هر سال حلقه محاصره را تنگ تر و سخت تر می کند.
سوال اساسی این است که چرا جبهه معارض حاضر نیست همراه با مردم ایران و دیگر کشورها، صریح و شفاف جنایات رژیم اشغالگر قدس را محکوم کند؟ چرا به بهانه های واهی از ابراز انزجار علیه نسل کشی صهیونیست ها طفره می رود و صف خود را از ملت جدا کرده است؟ آیا حمایت از ملت مظلوم تا این اندازه سخت و دشوار است؟
دست کم دو پاسخ برای این پرسش مهم وجود دارد. نخست اینکه حمایت و دفاع از ملت مظلوم فلسطین به معنای حمایت از خط مقاومت است. و جبهه مقاومت با محوریت ایران انقلابی شکل گرفته است. دشمنی اینان با حماس و حزب الله لبنان و انصار الله یمن هم بدین خاطر است که آنها دوست ایران انقلابی هستند.
اما دلیل دوم سکوت و عدم شفافیت در محکوم کردن شان ادای دین به صهیونیست ها است. به هر حال، سال گذشته در جریان اغتشاشات خونینی که جبهه مخالف و معارض و معاند علیه ملت و نظام اسلامی به راه انداخته بود، صهیونیست ها و قدرت های غربی تمام توان رسانه ای و مادی خود را جهت حمایت از آنان وارد صحنه کردند. از این رو، متقابلا جبهه معارض وظیفه شان می دانند که در کنار رژیم اشغالگر قدس قرار گیرند و دفاع ملی فلسطینیان را محکوم کنند.
هیچ بدنامی برای جریانات و کنشگران سیاسی بالاتر از این نیست که آنان خود را مدیون دولتی جعلی و غاصب و جنایتکار بدانند و برای ادای دین، مظلومیت ملت ستم دیده را نبینند. در داخل، فریاد وا مظلوما سر می دهند و در سطح منطقه از ظالم حمایت می کنند. نفرت شان از اسلام سیاسی آنان را تا به این درجه از همروی با نظام سلطه جهانی و صهیونیست ها سوق داده است.
اکنون بیش از هر زمان دیگری معلوم می گردد که جانم فدای ایران گفتن شان تا چه اندازه تهی و پوشالی است. هرگز، فدایی ملت در کنار دشمن ملت نمی ایستد.
✍ داود مهدوی زادگان
👉 @mahdavizadegan
چرا جبهه معارض حاضر به دفاع از مردم مظلوم غزه نیست
جبهه معارض، همان ها که سال گذشته به بهانه مرگ طبیعی یک بانوی ایرانی بلوا به پا کردند و دنبال به آتش کشیدن قیصریه بودند و فریاد زن و زندگی شان بلند شده بود، این روزها روزه سکوت گرفته اند.
https://www.farsnews.ir/news/14020814000391/%DA%86%D8%B1%D8%A7-%D8%AC%D8%A8%D9%87%D9%87-%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%B1%D8%B6-%D8%AD%D8%A7%D8%B6%D8%B1-%D8%A8%D9%87-%D8%AF%D9%81%D8%A7%D8%B9-%D8%A7%D8%B2-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85-%D9%85%D8%B8%D9%84%D9%88%D9%85-%D8%BA%D8%B2%D9%87-%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA
🖌 سکوت و واقع گرایی خفت بار
این روزها که صهیونیست ها به پشتیبانی آمریکا و دیگر دولت های استکباری وحشیانه ترین جنایات جنگی را علیه مردم غزه اعمال می کنند، سکوت روشنفکران غربزده چه معنایی دارد؟
قطعا این سکوت به معنای بی تفاوتی و بی احساسی نیست. اصلاً مگر ممکن است کسانی که از درد و رنج انسان های گوشت و استخوان دار و از انسانیت و کرامت انسانی و معنویت دم می زنند نسبت به این فاجعه غیر انسانی بی تفاوت بمانند. پس، اگر محکوم نمی کنند لاجرم ذهن و دل شان با آنان است.
روشنفکر غربزده بواسطه جنایات رژیم اشغالگر قدس دستانش را برای متقاعد کردن ملت سرکش به پذیرش استیلای قدرت استکباری غرب پُر می پندارد. او از هزینه بالای سرکشی و عصیان سخن می گوید. هراس عمیقی به جان ملت خود می اندازد و از آنان می خواهد که به همین وضعیت راضی باشند و هیچ اراده ای بر تغییر آن نداشته باشند و در غیر این صورت، با هزینه بالای تجاوز، ویرانی، خشونت و محرومیت مواجه می شوند.
غربزدگان از شهروندان خود می خواهند که واقع گرا باشند و آرمان گرایی و استقلال خواهی را کنار بگذارند. واقع گرایی هزینه ها را پایین می آورد. چون دشمن متجاوز مجبور نمی شود چنگ و دندان نشان دهد و خون بریزد. مطیع باشید تا هزینه تان بالا نرود. مطیع باشید تا به زندگی روزمره تان ادامه دهید.
اگر می بینید که روشنفکر غربزده بعد مدتی سکوت، به زبان می آید و از واقع گرایی و هزینههای بالای مقاومت و عصیان سخن میگوید و ذهن و جان مردم را با ترس از خشم دشمن پر می کند، برای همین است که می بیند صهیونیست ها جنایتکار تر از گذشته وارد صحنه شدهاند. این خشونت زبان آنان را درازتر می کند.
اما این چه بد گفتاری است که بجای قدرت ملت به قدرت دشمن تکیه کند. طبیعی است که نفع چنين انذاری برای دشمن ملت خواهد بود و ملت خوارتر و حقیر تر خواهد شد. چون می پذیرد که باید همواره برابر دشمن غدار، سر بزیر و مطیع بود. لذا واقع گرایی غربزدگان برای ملت خفت بار است.
✍ داود مهدوی زادگان
@mahdavizadegan
🔰 رویکرد مطلوب در تایید صلاحیت داوطلب خبرگان رهبری
ثبتنام ششمین دوره انتخابات خبرگان رهبری پایان یافت و جمعی از اهل فضل و علم ثبت نام کردند. در این میان جماعتی که خود را فقه دان و خبره می دانند علیرغم میل باطنی شان ثبت نام نکردند و برای این کارشان هم مساله انحصارگرایی و محدودیت های نظام را پیش کشیده اند.
همین مساله پرسش بنیادی در باب مشارکت داوطلبان خبرگان رهبری را پیش رو می گذارد. اصولا داوطلبان با چه رویکردی شایستگی شرکت در انتخابات خبرگان رهبری را پیدا می کنند؟
این پرسش اساساً آن دسته از فقها و فقه خوانده هایی که باور به جدایی دین از سیاست و عدم مداخله دین در سیاست را دارند شامل نمی شود. چون هم مفروض آنان اجازه ثبت نام را نمی دهد و هم بنیاد سیاسی نظام اسلامی که مبتنی بر عدم جدایی دین از سیاست است نمی تواند پذیرای داوطلبی باشد که مخالف این بنیاد سیاسی است.
اما قطع نظر از رویکرد سکولار و عرفی، دو رویکرد کلی دیگر نیز وجود دارد که از اهل فضل و علم متکی به یکی از آن دو نگاه، داوطلب مشارکت در انتخابات خبرگان می شوند. در اینجا از آن دو رویکرد با عنوان رویکرد " مؤید پایه " و رویکرد " منتقد پایه " یاد می کنیم.
آیا داوطلبان مستند به هر دو رویکرد یاد شده شایستگی و صلاحیت نامزدی در انتخابات خبرگان رهبری را دارند یا خیر؟
برخی از داوطلبان با این نگاه که وظیفه عضو خبرگان معاضدت و پشتیبانی از نهاد رهبری است، ثبت نام می کنند. این نگاه موید پایه است و موافق با فلسفه وجودی مجلس خبرگان رهبری است. چون اصولاً مبنای وظیفه نظارت بر ولی فقیه، حراست و پشتیبانی از اصل ولایت فقیه است. اعضای خبرگان رهبری نظارت می کنند تا ولی فقیه بتواند به درستی ولایت کند.
اما رویکرد دوم که از آن با عنوان منتقد پایه یاد کردیم نگاهی است که به انگیزه نقد و اعتراض بر حکمرانی ولی فقیه، داوطلب عضویت در خبرگان رهبری می شود. مبنای اولیه این دیدگاه بر نقد و اعتراض است و نه معاضدت و پشتیبانی ولی فقیه در امر حکمرانی.
توجیه داوطلب نشدن برخی ها همین رویکرد دوم است. آنان می گویند چون می دانیم به دلیل منتقد رهبری بودن رد صلاحیت می شویم، داوطلب نشدیم.
تردیدی نیست که داوطلب عضویت در خبرگان رهبری با رویکرد موید محور صلاحیت داوطلبی را دارد. چون شأن نزول خبرگان بر حفظ و حراست از نهاد رهبری است. و او وظیفه خود دانسته ولی فقیه را با ارائه نظرات سازنده در امر حکمرانی پشتیبانی کند نه آنکه در جهت تضعیف وی گام بر دارد. نظام اسلامی هم به موید حکمرانی ولایی نیاز دارد و نه مخرب آن.
اما داوطلبی که با رویکرد دوم ثبت نام می کند نمی تواند صلاحیت لازم برای داوطلبی را داشته باشد. چون او از همان ابتدا با نگاه اعتراضی و انتقادی وارد کار شده است. در حالی که گفته شد وظیفه تعریف شده برای عضو خبرگان رهبری معاضدت و پشتیبانی ولی فقیه است. اگر چه این معاضدت می تواند همراه با نقد باشد.
یکی از دلایل مخالفت امام علی علیه السلام با حکمیت ابو موسی اشعری مخالف بودن وی با آن حضرت بود. لذا آن اتفاقی که نباید می افتاد، پیش آمد. چنین اتفاقی در حکمیت نتیجه قهری مخالف خوانی است.
حتی اگر استدلال فوق محل تردید قرار گیرد و دلیلی برای طرد نگاه دوم در میان نباشد، باید به اصل عملی رجوع کرد. اصل عملی بر معاضدت و پشتیبانی ولی فقیه است و نه تضعیف و تخریب وی از طریق انتقاد و اعتراض.
چنانکه اصل برائت - همان اصلی که داوطلبان رد صلاحیت شده به آن استناد می کنند - هم موید این اصل است. ولی فقیه منزه از خطا نیست ولی منزه از اتهام است، مگر خلاف آن ثابت شود. چون او با احراز شرط عدالت برای این مقام انتخاب شده است. مجلس نظارتی که از همان ابتدا محکوم آن مشخص باشد، مجلس نظارت نیست.
بنابر این، باید اعضای خبرگان رهبری از میان داوطلبانی انتخاب شوند که با هدف و انگیزه معاضدت و پشتیبانی ولی فقیه در امر حکمرانی وارد صحنه شده اند. حضور داوطلبی که چنین دیدگاهی را ندارد، نقض غرض در تشریع خبرگان رهبری است
✍ داود مهدوی زادگان
👉 @mahdavizadegan
🖌 پروژه ناتمام مدرنیته با حمایت از اسرائیل غاصب تمام شدنی نیست
❗️ این روزها که رژیم غاصب صهیونیستی علیه مردم مظلوم فلسطین در غزه مشغول جنایات جنگی و نسل کشی سبعانه است، موج گسترده اعتراض و انزجار و محکومیت در سراسر جهان به راه افتاده است. افکار عمومی جهان از دولتمردان و قدرت های غربی به سرکردگی آمریکا می خواهند که جنایات رژیم صهیونیستی را متوقف کنند و نگذارند کارنامه ضد بشری این رژیم متجاوز بیش از این سیاه تر و ننگین تر و نفرت آلودتر شود.
❗️در این میان، افکار عمومی جهان از فیلسوفان و آموزگاران اصول تجدد خواهی و مدافعین حقوق بشر و کرامت انسانی و آزادی و زیست جهان برابر می خواهند که با آنان همراه شده به سکوت تاسف بارشان برابر جنایات غاصبان صهیونیستی پایان دهند و به رسالتی که بر دوش گرفتهاند عمل کنند و با قلم و بیان خود رژیم نامشروع یهودی نما را محکوم کنند.
❗️لکن متأسفانه با گذشت یک ماه از ادامه نسل کشی صهیونیست ها نه فقط موج اعتراضی روشنفکری در جهان علیه جنایات صهیونیست ها به راه نیافتاد بلکه بعضاً شاهد حمایت های آشکار و پنهانی از اعمال اسرائیل غاصب هستیم. چنانکه هابرماس به همراه دو کارشناس سرشناس علوم سیاسی و حقوقدان آلمانی در حمایت از صهیونیست ها بیانیه داده اند.
❗️هابرماس فیلسوف و روشنفکر چپ گرای آلمانی است که به جهت نظریه پردازی های جامعه شناختی اش شهرت جهانی دارد. او عملیات مدافعان ملت فلسطین برای پایان دادن به محاصره چهارده ساله صهیونیست ها و آزاد سازی اسرای فلسطینی را تروریستی و قتل عام حماس با نیت محو زندگی یهودیان خوانده است و بر این اساس گفته است که: " عملیات ارتش اسرائیل علیه این اقدامات تروریستی به لحاظ اصولی موجه است" ( نقل از دویچهوله فارسی ).
❗ در این بیانیه گفته شده که "با وجود تمام نگرانیها نسبت به سرنوشت فلسطینیان در درگیریهای جاری، نسبت دادن نسلکشی به عملیات اسرائیل معیارهای قضاوت را به نابودی میکشد".
❗️روشنفکران چپ گرا در جهان با عنوان روشنفکر معترض شناخته می شوند. آنان اصولاً با تنظیمات سیاسی و اجتماعی موجود دنیای مدرن که نتیجه نظریه پردازی های جامعه شناسان لیبرال و دولت های نظام سرمایه داری است، معترض و مخالفند. اما امروز چه شده است که روشنفکر چپ گرا در کنار روشنفکر راست گرا با دولت های استکباری همراه شده از اسرائیل غاصب حمایت می کند و قتل عام ارتش صهیونیستی را موجه می داند.
❗️اکنون جهان با وضعیت اسفبار روشنفکری مواجه است. جریان فکری که روزگاری رهبری اعتراض علیه نا بسامان ها و بی عدالتی های موجود نظام سرمایهداری را بر عهده داشت، امروز حامی بانیان وضعیت ناعادلانه و غیر انسانی موجود شده است.
❗️البته دعوت روشنفکران به محکوم کردن جنایات صهیونیست ها از سوی افکار عمومی جهان بیانگر آن است که روشنفکری در قرن بیست و یکم مرجعیت سیاسی و اجتماعی خود را از دست داده است بلکه به ابزار توجیه قدرت های استکباری تبدیل شده است.
❗️چگونه است که هابرماس هفتاد و پنج سال جنایت و وحشی گری صهیونیست ها را نمی بیند ولی حمله مدافعان فلسطینی به پایگاه های نظامی اسرائیلی ها را قتل عام یهودیان می خواند؟! این چه اصولی است که کشتار ملت مظلوم فلسطین توسط ارتش صهیونیستی را موجه می خواند و حمله نیروهای محاصره شده را قتل عام یهودیان می نامد؟!
❗️باری، اگر هابرماس گمان کرده راه اتمام پروژه ناتمام مدرنیته در حمایت از ارتش کودک کش اسرائیل است، سخت در اشتباه است.
❗️ امروز صهیونیست ها پاشنه آشیل مدرنیته هستند. حمایت روشنفکری از آنها مدرنیته را به محاق می برد. جنایات جنگی اسرائیلی ها نه فقط معیارهای قضاوت عادلانه را نابود ساخته بلکه اصول تجدد خواهی را از معنا و محتوا تهی خواهد کرد.
⛔️ به هر روی، انتظار افکار عمومی جهان از جریان عمومی روشنفکری این بود که سکوتش را بشکند و در بسیج توده ها علیه جنایات ارتش صهیونیست ها مشارکت کند. اما با مشاهده حمایت شخصیتی چون هابرماس از ارتش جنایتکار اسرائیل، این ذهنیت را قوت بخشیده که اساساً از این جریان خواسته شود که به همان سکوت شان ادامه دهند. شما سکوت کنید بهتر است تا اینکه نا باورانه به نفع نظام سرمایه داری بیانیه ناعادلانه و غیر انسانی صادر کنید.
✍ داود مهدوی زادگان
@mahdavizadegan
🔸 کی خسته است!
هنوز خاطره دوران دفاع مقدس از یادها نرفته است که وقتی در خط مقدم و پشت جبهه، صفوف نماز جمعه و راهپیمایی ها با صدا بلند سوال می شد " کی خسته است "، مردم یک دل و یک صدا بلند جواب می دادند: " دشمن ".
ملتی که امید دارد، ایمان دارد، شهادت دارد، روحیه سلحشوری و جان نثاری در رگ هایش جاری است، چرا باید احساس خستگی کند. ملت امام حسینی خستگی ناپذیر است.
مگر چه اتفاقی افتاده است که به این ملت سرافراز و سربلند نسبت خستگی می دهند. از اینکه فریاد حمایت از مظلومان غزه را سر می دهند و از دولت ها و نهادهای بینالمللی توقف جنگ و نسل کشی که صهیونیست ها به راه انداخته اند طلب می کنند، از این فریادها احساس خستگی ملت را کرده اند؟! آیا همدردی با ملت مظلوم، از نشانه های خستگی است؟!
پس، برای همین است که برخی ها رفع خستگی ملت را در کنار آمدن با کدخدا و پیاده روی با همدستان او و کوتاه آمدن از حقوق مسلمه ملت می دانند.
خسته آن مرفهین بی درد و عافیت طلبانی هستند که هیچگاه دل شان با محرومان و مظلومان نبوده است. همان کسان که در دوران دفاع مقدس هم فرسنگ ها دور بودند و روزگار سخت این ملت را از پشت شیشه نظارهگر بودند.
اگر هم غبار خستگی بر این ملت نشسته باشد که نشسته، بخاطر حمیت سلحشوران در دفاع از مرزها و حریم حرم و امنیت و دفاع از ملت های مظلوم نیست. اینها که خستگی نمی آورد بلکه جان ها را تازه می کند و روحیه می بخشد و خستگی را از تن ملت به در می کند.
بازی های سیاسی جناحی و قدرت طلبی و وعدههای واهی دادن و دل به ضمانت های دشمن دادن و فرسایشی کردن احقاق حقوق ملت است که خستگی می آورد.
درست است که این ملت بخاطر نا کارآمدی برخی کارگزاران بی کفایت رنجور است ولی خسته نیست. باید نشانه های خستگی را در دشمن دنبال کرد نه در ملتی که بیش از چهار دهه برابر نامهربانی ها و شرارت های دشمن سرافرازانه مقاومت و ایستادگی کرده است و هر بار هم که صدای " کی خسته است " را می شنود بی درنگ پاسخ می دهد: " دشمن ".
پس، بهتر است آنان که همیشه ایام در خدمت گذاری به ملت و دفاع از ملت های مظلوم خسته بوده و هستند، خستگی خود را به ملت نسبت ندهند. بلکه به فکر درمان خستگی خود باشند
✍ داود مهدوی زادگان
👉 @mahdavizadegan
پروژه ناتمام مدرنیته با حمایت از اسرائیل غاصب تمام شدنی نیست
امروز صهیونیست ها پاشنه آشیل مدرنیته هستند. حمایت روشنفکری از آنها مدرنیته را به محاق می برد.
https://www.farsnews.ir/news/14020827000238/%D9%BE%D8%B1%D9%88%DA%98%D9%87-%D9%86%D8%A7%D8%AA%D9%85%D8%A7%D9%85-%D9%85%D8%AF%D8%B1%D9%86%DB%8C%D8%AA%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D8%AD%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D8%A6%DB%8C%D9%84-%D8%BA%D8%A7%D8%B5%D8%A8-%D8%AA%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%B4%D8%AF%D9%86%DB%8C-%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AAح
🖌 تنگ نظری پیرامون علوم انسانی را کنار بگذارید
یادداشت نویس روزنامه اعتماد معتقد است که رئیس شورای تحول علوم انسانی زیاد به پر و پای علوم انسانی می پیچد و دنبال اسلامی شدن آن است. او می پرسد که " آخر اين علوم انساني غربي دقيقا كدام علوم است و قرار است نوع اسلامي آن با آنها چه توفير و تفاوتي داشته باشد؟".
تمام سخن در همین است که آخر این علوم انسانی غربی چه متاعی است که تنگ نظرانه با هم نشینی اندیشه اسلامی با آن مخالفت می شود؟ هر بار که بحث اسلامی شدن علوم انسانی پیش می آید با طرح مساله ای انحرافی و موهوم ( کنار گذاشتن علوم انسانی غربی ) علیه آن تهاجم رسانه ای به راه می افتد.
اینکه ایشان هنوز نمی داند علوم انسانی غربی یا بگوییم علوم انسانی سکولار و علوم انسانی اسلامی وجود دارد و مرز میان این دو دسته علوم را تشکیک می کند، تعجب آور است نه اینکه باور به چنین دو گانه ای تعجب آور باشد.
اگر آن اندیشمندان غربی که ایشان اسامی برخی از آنها را ذکر کرده است باور به تفکیک علوم انسانی به غربی و اسلامی ندارند، می گوییم پس چرا بر این تفکیک اصرار می ورزند؟ چرا علوم را به سکولار و غیر سکولار، دینی و غیر دینی تقسیم می کنند؟ چرا علوم را به مدرن و غیر مدرن یا پیشا مدرن، علوم این جهانی و الهیاتی تقسیم می کنند؟
اگر تفکیک میان اندیشمندان سکولار و غربی با متفکران اسلامی درست نیست، پس چرا همه را در یک اردوگاه فکری قرار نمی دهید و میان آنها فقط با ملاک شخصی و فردی مرز بندی نمی کنید؟
بیائید بزرگانی چون فارابی و ابن سینا و سهروردی و شیخ طوسی و خواجه نصیر و ملاصدرا و حکیم سبزواری و علامه طباطبایی و مرتضی مطهری و علامه جعفری و علامه مصباح یزدی رحمت الله علیهم را هم کنار اندیشمندان غربی بخوانید و این بزرگان را نیز از سازندگان علوم انسانی بدانید تا دیگر منازعه ای باقی نماند.
اگر هر گونه منازعه بنیادی را نفی می کنید؛ پس نباید در فهم چیستی علوم انسانی کار را منحصر در منابع اندیشمندان غربی کرد. بلکه باید وسعت نظر داشت و دیدگاه اندیشمندان مسلمان را نیز دخالت داد. چنانکه کارنامه شورای تحول علوم انسانی همین امر را نشان می دهد.
بر این اساس است که می گوییم این رئیس شورای تحول نیست که به پر و پای علوم انسانی می پیچد بلکه کسانی این کار را می کنند که تنگ نظرانه می خواهند محدوده علوم انسانی با همان متفکران غربی شناخته شود و با هر گونه دخالت اندیشه اسلامی در قلمرو علوم انسانی مخالفت می ورزند. نگاه سکولار است که نمی گذارد علوم انسانی بسط پیدا کند و تعریف حقیقی خود را پیدا کند.
مسلماً اراده معطوف به اسلامی شدن علوم انسانی بنایی بر کنار گذاشتن اندیشمندان غربی را ندارد. بلکه خواهان توسعه و بسط علوم انسانی بر پایه خوانش اندیشه اسلامی است. چنانکه نامه مرحوم امام خمینی ره به گورباچف بر همین نظر استوار بود که قلمرو فهم علوم انسانی را محدود به نظریات متفکران غربی نسازید.
✍ داود مهدوی زادگان
@mahdavizadegan
🖌 نگاه راهبردی حکمرانی ولایی به امر ورزش
نگاه راهبردی نتیجه برقراری نسبت بنیادی میان غایات حکمرانی و عمل است. در اثر چنین رویکردی است که کنشگری ها در همه عرصه های حکمرانی در راستای تحقق غایات نظام سیاسی سامان دهی می شود. نگاه راهبردی است که جایگاه این عرصه ها را ارتقاء می دهد و اهمیت آنها را دو صد چندان می گرداند.
ویژگی بارز مقام معظم رهبری در امر حکمرانی این است که از افق تحقق غایات نظام اسلامی به عرصه های حکمرانی نگاه می کند. لذا ایشان همواره در تعامل و گفتگو با مردم و مسئولین بر این نگاه راهبردی وفادار مانده است. چنانکه ولی فقیه در دیدار هفته گذشته شان با ورزشکاران مدال آور ( ۱/ ۹/ ۱۴۰۲ ) از نگاه راهبردی به تفسیر جایگاه ورزش در جمهوری اسلامی پرداختند.
ولی فقیه در این دیدار صمیمانه نگاه راهبردی جمهوری اسلامی به ورزش را بر پایه غایت سیاسی " ایران قوی " تبیین کرده است. شعار ایران قوی از مهم ترین غایاتی است که ولی فقیه خود را ملزم به پی گیری آن از مسئولین و گفتگو با مردم کرده است. ایشان در هر فرصتی غایت ایران قوی را گوشزد می کند:
" به مسئولین کشور و ملّت عزیزمان میخواهم توصیه بکنم سعی کنند قوی بشوند؛ به قول شاعر خراسانی ما: «برو قوی شو اگر راحت جهان طلبی». باید قوی بشوید؛ هم در اقتصاد قوی بشوید، هم در علم قوی بشوید، هم در فنّاوری باید قوی بشوید، هم در دفاع نظامی باید قوی بشوید؛ باید قوی بشوید. تا قوی نشوید، دشمنها به شما طمع خواهند کرد، به شما تعرّض خواهند کرد، تجاوز خواهند کرد. این توصیهی اوّل که توصیهی همیشگی من است و من خودم تا توان دارم و تا توفیق از طرف پروردگار داشته باشم، این قضیّه را دنبال میکنم؛ مسئولین هم موظّفند دنبال کنند". ( بیانات: ۲۶/ ۹/ ۱۳۹۹ )
بر همین اساس است که ولی فقیه با نگاه راهبردی به تبیین جایگاه و اهمیت ورزش در جمهوری اسلامی می پردازد. ورزش در این نگاه به مثابه کنشی روزمره و عادی تلقی نمی شود. چون ورزش در نسبت با غایت" ایران قوی " تفسیر شده است. از نیازمندی ها و لوازم شکل گیری ایران قوی اهمیت دادن به مقوله ورزش است. ایران قوی به جامعه ای با روحیه ی ورزشی نیاز دارد. ورزش جسم آدمی را چابک و سرحال نگه می دارد و رخوت و سستی را از جامعه دور می سازد. از این رو، ولی فقیه لازمه ایران قوی را در ورزش قوی می دانند و از همین منظر به لوازم تحقق ورزش قوی اشاره کرده است:
من میگویم ایران قوی باید ورزش قوی داشته باشد. ما شعار «ایران قوی» دادهایم دیگر؛ ورزش ایران قوی باید یک ورزش قوی باشد ( بیانات: ۱/ ۹/ ۱۴۰۲ )
✍ داود مهدوی زادگان
👉 @mahdavizadegan
🔰 اراده فتح قله های پیشرفت و ترقی و حقارت طبع های بیمار
حس صعود و فتح قلههای مرتفع و دست نیافتنی ذاتاً لذت بخش است. وقتی کوهنوردی از اراده اش بر فتح قله ای مرتفع و صعب العبور سخن می گوید، علیرغم سختی هایی که در این کار وجود دارد، از شنیدن چنین سخنی شاد می شویم و او را تشویق کرده و برای موفقیتش دست به دعا بر می داریم.
وقتی اخبار لحظه به لحظه نزدیک شدن کوهنورد به قله و فتح آن را می شنویم، از خود بی خود می شویم و از شدت خرسندی در خود نمی گنجیم. حتی وقتی هم که کوهنوردمان در رسیدن به قله موفق نشود، او را سر زنش نمی کنیم بلکه به او امید می دهیم و از او می خواهیم دست از چنین اراده بزرگی بر ندارد.
این شکل از مواجهه با اراده معطوف به فتح قله های بلند مرتبه موافق با بلند طبعی انسان است. چون سرشت انسان متعالی است و اهداف رفیعه را طلب می کند.
بخاطر بلند طبعی است که می گوییم " ما ز بالاییم و بالا می رویم ". و بر اساس همین طبع متعالی است که اهداف پست و دَنیه را مذموم می شماریم و از انتخاب آنها حذر می کنیم. تنها طبع های ثانوی دَنیه است که چنین اهدافی را بر می گزیند.
چنانکه راه رسیدن به خدا در صعود و رفعتی است که به کمک کلمه طیبه و عمل صالح میسر می شود: " مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا ۚ إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ " ( فاطر : 10 ).
پس، سرشت استعلایی انسان خاستگاه اراده رشد و ترقی خواهی در همه عرصه های مادی و معنوی است. حتی اگر این اراده در رفتن به قعر دریاهای عمیق باشد.
هیچ صعودی و فتح قله ای بدون وجود سرشت استعلایی در انسان اتفاق نمی افتد. چون آدمی در این جهان به هبوط عادت کرده است و به دنائت در طبع خو گرفته است. به همین خاطر، اراده فتح قله ها کار هر کس نیست.
اینکه برخی ها برابر اراده های قدسی و آهنین در فتح قلههای پیشرفت و ترقی بجای احساس شادی غضبناک و برآشفته می شوند و چنین اراده ای را از راه مغالطه و شبیه سازی های ناروا تحقیر می کنند، بخاطر دنائت طبع شان است. در غیر این صورت، دلیلی ندارد که اراده بر فتح قله ها را تحقیر کنیم.
نقد اراده فتح قله از جهت انتخاب و اولویت و نحوه راهبری معقول است اما نفی اساس صعود غیر عقلایی است تا چه رسد به تحقیر آن.
فرضاً هم جامعه ای در فتح قله پیشرفت نام کام شود ولی حق نداریم او را بخاطر چنین اراده مترقیانه ای سرزنش و تحقیر کنیم. بلکه حقارت و فرومایگی از آن خود این افراد است. چون آشکارا اذعان به ارزشمندی دنائت طبعی و بی ارزشی اراده بر پیشرفت و ترقی انسان و جامعه کرده اند.
✍ داود مهدوی زادگان
👉 @mahdavizadega
اراده فتح قله های پیشرفت و ترقی و حقارت طبع های بیمار | خبرگزاری فارس
https://www.farsnews.ir/news/14020905000561/%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D9%81%D8%AA%D8%AD-%D9%82%D9%84%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%BE%DB%8C%D8%B4%D8%B1%D9%81%D8%AA-%D9%88-%D8%AA%D8%B1%D9%82%DB%8C-%D9%88-%D8%AD%D9%82%D8%A7%D8%B1%D8%AA-%D8%B7%D8%A8%D8%B9-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%DB%8C%D9%85%D8%A7%D8%B1
❗️ گفتگوی بیهوده
" به طور فشرده از باب یادآوری عرض میکنم نظام اخلاقی دنیای سنت و اخلاق دینی نه تنها نتوانستند با "انسانِ مدرن" و "جامعهی جدید" سر سازگاری پیدا کنند، بلکه با اخلاق مدرن و انسان مدرن سر ستیز را هم باز کردند".
چند شب پیش، متن بالا را از یکی از مدرن خواهان متصلب که دستی در قلم دارد در شبکه اجتماعی خواندم. او در این جمله به اصطلاح فشرده هر آنچه که بزعم وی سنتی است اعم از دین و اخلاق دینی و گفتمان دینی را به ناسازگاری و ستیزه خویی با اخلاق مدرن و انسان مدرن متهم کرده است.
این سخن نمونه ای از صدها و هزاران متن مدرن جویان متصلبی است که علیه اندیشه و اخلاق و آیین و گفتمان دینی وارونه گویی و نفرت پراکنی می کنند.
نویسنده غربگرای متصلب در حالی این جملات را بیان میکند که مسلمانان مظلوم غزه با هزاران تن بمب صهیونیست های غاصب به خاک و خون کشیده شدند و بیش از بیست هزار نفر اعم از زن و مرد و کودک به شهادت رسیدند و شهرشان ویران شد و هزاران نفر آواره کوی و برزن های بی آب و برق شدند و اغلب بیمارستان هایشان از کار افتاده است.
و در این جنایت بزرگ جنگی اغلب دولت های مدرن به سرکردگی آمریکا، ابر دولت مدرن، نقش مستقیم یا حمایتی داشتند.
بسیار تعجب آور و اسفبار است که اینگونه نویسندگان متصلب حتی در چنین شرایطی که غرب مدرن اینچنین خشونت بار و دهشتناک بر مسلمانان هجوم آورده است، همچنان بر این باورند که اخلاق دینی و آیین مسلمانی سر نا سازگاری و ستیز با انسان و اخلاق مدرن را دارد!
چرا این دسته از غربگرایان متصلب خود را به خواب زده اند و بی رحمانه و سنگدلانه از کنار واقعیت های فاجعه باری که دنیای مدرن علیه جهان اسلام پدید آورده است عبور می کنند و شعار کنش انتقادی آنان فعال نمی شود؟! آیا بیدار کردن این جماعتی که خود را به خواب زده ممکن است؟ اصلاً آیا گفتگو با آنان فایده ای دارد؟
✍ داود مهدوی زادگان
👉 @mahdavizadegan
🖌 نظارت استصوابی در مصاف با فساد سیستمی
وقتی فساد مالی در جایی کشف می شود و افکار عمومی از آن مطلع می شوند؛ جریان معاند و مخالف، گویی جان تازه گرفته حاکمیت را آماج حملات خود قرار داده او را به فساد سیستمی متهم می کند. در حالی که نظام های فاسد، همواره سعی می کنند فساد شان بر ملاء نشود و همچنان پنهان بماند. نه آنکه خود حاکمیت کاشف و آشکار کننده فساد کارگزاری خود باشد.
لذا تردیدی نیست که جبهه معارض و مخالف هیچگونه دغدغه ای نسبت به وجود فساد ندارد. اهمیت این مساله نزد آنان از جهت دستاویز قرار دادن برای هجمه به نظام دینی است. اگر این نظام نبود، چنین هجمه ای هم در کار نبود و لو سراسر مملکت را فساد در بر بگیرد. چنانکه این جریان پیش از انقلاب چشم و قلم خود را به سوی فساد سیستمی حاکمیت طاغوت بسته بود.
هنوز فراموش نکرديم که چگونه این جماعت در جریان محاکمه شهردار یکی از کلان شهرها سعی در تبرئه و تطهیر و نا چیز شمردن جرم او را داشتند. حتی همان زمان یکی از روزنامه چی های شان وجود فساد در کلان شهرهای مدرن را امری طبیعی می دانست. البته این حرف چندان هم بی ربط نیست. چون خاستگاه مفهوم " فساد سیستمی " (Systemic corruption) همان شهرهای متروپل مدرن است.
اما یکی از دلایل مهم نبودن مساله فساد نزد جبهه معارض و معاند، برخورد سرد و بلکه تند آنان با اقدامات پیشگیرانه است. یک نمونه آن مبارزه سر سختانه این جریان با نظارت استصوابی است.
اساس ایده نظارت استصوابی بر فکر سالم سازی و فساد ستیزی پیشگیرانه در دستگاه اجرایی استوار است. نظارت استصوابی مهم ترین ساز و کار پیش گیری از وقوع فساد و نهادینه شدن آن در حاکمیت است. نظارت استصوابی اقدامی مثبت برای حضور افرادی پاک سرشت و پاکدست در امر کارگزاری و تصدی امور است.
با وجودی که نظارت استصوابی در حاکمیت چنین نقش مثبت و سازنده ای دارد، جبهه معارض ِ متظاهر به فساد ستیزی به شدت با آن مخالف است و همواره خواهان رفع آن هستند. آنان حتی در توجیه خواسته خود مساله اصل بر برائت را پیش می کشند.
یکی از پارادوکس های جبهه معارض در همین کاربست اصل برائت در نفی نظارت استصوابی است. زیرا دعوی فساد سیستمی با اصرار بر اصل برائت سازگاری ندارد. نمی توان از سویی حاکمیت را به فساد سیستمی متهم کرد و از سوی دیگر خواهان کنار گذاشتن نظارت استصوابی شد.
اگر فساد سیستمی واقعیت دارد، ضرورت نظارت استصوابی دو صد چندان می شود.
بنابر این، اگر دغدغه مبارزه با فساد را داریم، نباید با اقدامات پیشگیرانه مانند نظارت استصوابی مخالفت کرد بلکه باید به استقبال آن رفت و از آن دفاع کرد. مخالفت با نظارت استصوابی بیانگر جدی نگرفتن مبارزه با فساد است
✍ داود مهدوی زادگان
👉 @mahdavizadegan
نظارت استصوابی در مصاف با فساد سیستمی
اگر فساد سیستمی واقعیت دارد، ضرورت نظارت استصوابی دو نظارت استصوابی در مصاف با فساد سیستمی
اگر فساد سیستمی واقعیت دارد، ضرورت نظارت استصوابی دو صد چندان می شود. در چندان می شود.
https://www.farsnews.ir/news/14020915000279/%D9%86%D8%B8%D8%A7%D8%B1%D8%AA-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%B5%D9%88%D8%A7%D8%A8%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D8%B5%D8%A7%D9%81-%D8%A8%D8%A7-%D9%81%D8%B3%D8%A7%D8%AF-%D8%B3%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D9%85%DB%8C
🖌 نظریه پنهان نگاری اشتراوس و تعقیب و آزار آمریکایی
➕ سکوت چندش آور روشنفکران و آموزگاران تجدد و غرب باوران در دو ماه گذشته نسبت به جنایات جنگی و نسل کشی رژیم غاصب صهیونیستی علیه مردم مظلوم غزه و پشتیبانی همه جانبه دولت های غربی به سرکردگی آمریکا از آن ذهن انسان های دردمند را به خود مشغول کرده است.
چرا این جماعت که در هر محفل و هر گپ و گفتی که می نشینند دل نگرانی خود را از انسان های گوشت و استخوان و پوست دار اعلام می دارند، اما نسبت به این فاجعه تلخ ضد انسانی سکوت اختیار کرده اند و آن را محکوم نمی کنند. چرا برابر شیون و ناله های مادران و پدران و فرزندان عزیز از دست داده فلسطینی متاثر نمیشوند و جبهه ضد صهیونیستی، ضد استکباری تشکیل نمی دهند.
➕ دنبال فهم و تفسیر این سکوت بودم که ترجمه کتاب " تعقیب و آزار و هنر نوشتن " اثر مشهور لئو اشتراوس ( ۱۴۰۲، ترجمه یاشار جیرانی و شروین مقیمی، نشر ققنوس) به دستم رسید و با خواندن مقاله دوم که عنوان کتاب از آن گرفته شده است، تا حدودی به پاسخ مساله نزدیک شدم. البته از این مطالعه بر ناصواب بودن تحلیل اشتراوس درباره شجاعت روشنفکری و فیلسوف مدرن بیشتر واقف شدم.
همانطور که می دانید نظریه پنهان نگاری اشتراوس مشهور است. به زعم وی فیلسوفان و متفکرین گذشته به دلیل آزار و اذیت و سرکوب حکومت ها مجبور به پنهان نگاری و سخن گفتن در بین خطوط بودند. آنان نمی توانستند حرف شان را آشکارا بیان کنند.
اشتراوس در این زمینه گفته است: " پس تعقیب و آزار به ظهور یک فن نوشتن خاص و بدین وسیله به ظهور نوع خاصی از آثار نوشتاری منجر می شود، که در آن حقیقت تمام امورِ تعیین کننده یا مهم منحصراً در بین خطوط ارائه می شود" ( اشتراوس، ۱۴۰۲ : ۳۷ ).
به زعم وی مزیت این نوع نوشتن برخورداری از ارتباط عمومی بدون رنج بردن از مجازات های بزرگی چون اعدام مولف است.
اما اشتراوس این نوع نوشتن و خوانش بین خطوطی را در دنیای مدرن بویژه در جامعه لیبرال بی رونق دانسته است. ما در زمانی به سر می بریم که " تعقیب و آزار دیگر نه تجربه ای نیرومند بلکه خاطره ای کمرنگ شده است" ( همان: ۴۵ ). به همین خاطر، او از خود می پرسد اینگونه آثاری که تحت تعقیب و آزار نوشته شده در جامعه حقیقتاً لیبرال چه کاربردی می تواند داشته باشد ( همان: ۵۲ ).
اشتراوس بر پایه چنین تحلیلی از نوع نوشتن های بزرگان گذشته بويژه فیلسوفان قضاوت جالبی کرده است. به عقیده وی " در این زمینه فیلسوفان پیشا مدرن در مقایسه با فیلسوفان مدرن ترسوتر هستند". از اواسط قرن هفدهم به بعد تعداد رو به افزایشی از فیلسوفان مدرن به مقابله با تعقیب و آزار رو آوردند. آنها امیدوار به روزی بودند که در نتیجه پیشرفت تربیت مردمی، آزادی کامل سخن عملاً ممکن شود ( همان: ۴۸ ).
➕ اکنون مائیم و فاجعه دردناک مردم مظلوم غزه از یک سو، سکوت فیلسوفان و بزرگان اندیشه مدرن برابر این دد منشی و نسل کشی صهیونیست ها و حمایت دولت های غربی به سرکردگی آمریکا از سوی دیگر و نیز تحلیل و قضاوت اشتراوس از دیگر سو.
این سکوت روشنفکری و فیلسوفان مدرن خصوصاً در جامعه لیبرال آمریکا برمبنای تحلیل اشتراوس چه معنایی دارد و چگونه باید قضاوت کرد؟
اگر این سکوت را ناشی از ترس بدانیم، لاجرم باید بر خلاف اشتراس اذعان کرد که تجربه تعقیب و آزار در دنیای مدرن آن هم از نوع آمریکایی- صهیونیستی آن همچنان نیرومند است و به خاطره ای کمرنگ تبدیل نشده است.
در نتیجه، شاید باید دفاعیه هابرماس از جنایات ارتش صهیونیستی را با خوانش بین خطوطی مطالعه کرد.
اما اگر این سکوت چندش آور را ترس ناشی از تعقیب و آزار ندانیم بلکه علامت رضامندی تلقی شود، باید انحطاط روشنفکری و پایان جامعه لیبرال غربی را اعلام کرد
✍ داود مهدوی زادگان
👉 @mahdavizadegan
نظریه پنهان نگاری اشتراوس و تعقیب و آزار آمریکایی | خبرگزاری فارس
https://www.farsnews.ir/news/14020924000046/%D9%86%D8%B8%D8%B1%DB%8C%D9%87-%D9%BE%D9%86%D9%87%D8%A7%D9%86-%D9%86%DA%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D8%A7%D8%B4%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D9%88%D8%B3-%D9%88-%D8%AA%D8%B9%D9%82%DB%8C%D8%A8-%D9%88-%D8%A2%D8%B2%D8%A7%D8%B1-%D8%A2%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7%DB%8C%DB%8C
🏴 السلام علیک یا فاطمه الزهرا 🏴
#صلوات_خاصه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبيها وَ بَعْلِها وَ بَنيها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فيها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ.
زهرا(س) شدی که نام علی(ع)را عَلَم کنی
پنهان شدی که هر دو جهان را حرم کنی
●➼┅═❧═┅┅───┄
🏴 سالروز شهادت بانوی دوعالم، حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) تسلیت باد.