May 11
غزل مادر
یک نامه در برابر یک مرد عاشق است
که حرف های آخر یک مرد عاشق است
این تکه های زرد که افتاده روی میز
گل های سرخ پرپر یک مرد عاشق است
شیئی که بین اشک چنین غوطه ور شده
بی شک تن شناور یک مرد عاشق است
یک قلب تکه تکه و یک جفت دست سرد
نه، مرده نه، که پیکر یک مرد عاشق است
این تخته های چوبی از مرگ پر شده
تابوت نیست، بستر یک مرد عاشق است
مردی که هیچ وقت نگفت عاشقم، ولی
این نامه روی دیگر یک مرد عاشق است:
من مرد عاشقم، وَ تو هم آن فرشته که
دستش همیشه بر سر یک مرد عاشق است
من: یک غلام زنگیِ حلقه به گوشِ محض
و تو: زنی که سرور یک مرد عاشق است
قلب مرا بگیر و بخوان ، خط به خط تویی
این قلب کهنه دفتر یک مرد عاشق است
قلب مرا ربوده ای از بچگی! هنوز -
هم این تویی که دلبر یک مرد عاشق است
لعنت به من که پیر شدی تو به خاطرم
(این هم دعای آخر یک مرد عاشق است)
تنها تویی که بوسه به پاهات می زنم
تنها تویی که مادر یک مرد عاشق است.
شاعر: مهدی زارعی