☑️چطور افشاگری انقلابی کنیم؟
چطور اشکالات انقلاب را فریاد کنیم که منجر به تضعیف انقلاب نشود؟ این سوال ذهن خیلی هاست. چطور افشاگری کنیم که انقلاب تقویت شود.
چند مولفه ساده عملیاتی در این رابطه وجود دارد.
1⃣یکم تشخص.اول و از همه مهمتر تصویری است که از منتقد باید ساخته شود. مخاطب در اغلب موارد محتوای یک انتقاد را با سابقه ذهنی اش از منتقد تطبیق می دهد.
ساخت این سابقه ذهنی نیز بر اساس تلاش نویسنده برای تقویت و پیشبرد انقلاب است. رسانه ای که همتش تقویت امید در کشورست در نقد ضعف ها موثرتر است.
2⃣مولفه دوم تناسب است. نقد یک بدسلیقگی شبیه نقد یک تصمیم غلط و فاحش نیست. نقدی که مربوط به رفتار غلط است باید متفاوت از نقدی باشد که مربوط به انحراف اعتقادی است. توجه به این تناسب اندازه صدا و فریاد ما را تنظیم می کند.
3⃣مولفه سوم اصلی و فرعی کردن امورست. نقد امور فرعی نباید امور اصلی را تحت الشعاع قرار دهد. توجه به یک گل خشکیده نباید در مخاطب، یک گلستان را بیابان کند. نقد تصمیم اشتباه یک مدیر، نباید منجر به سوء ظن به ساختارهای نظام شود و یا خطا را ساختاری ترسیم کند.
4⃣مولفه چهارم دیدن دارایی هاست. نقد نباید بی اعتنا به راه طی شده باشد. از کنار نکات مثبت ماجرا نمی گذرد. دیدن دارایی ها نه تنها نقد را منصفانه می کند، بلکه موجب تاثیر بیشتر انتقاد می شود.
5⃣مولفه پنجم ادبیات و لحن انتقاد است. ادبیات نقدانقلابی با ادبیات نقدضدانقلابی باید کاملا متفاوت باشد. مخاطب درین ادبیات باید حس دلسوزی و خیرخواهی را درک می کند؛ ولو اینکه با صراحت همراه باشد.
6⃣مولفه ششم پایان بندی امیدوارانه است. پیشنهاد و راهکار نقش موثری در این پایان بندی دارد. نقد نباید حس بن بست در مخاطب ایجاد کند.
⭕️در نهایت اینکه مهمترین کلید برای فهم "نقد تراز" اینست که بعد از نقطه پایان، مخاطب را امیدوار می کند و به حرکت وادار می سازد نه ناامیدی و نشستن.
@mahdian_mohsen
🔻عدالتخواهی مصداق محور یا مساله محور
برخی تصور می کنند ما تنها دو نوع عدالتخواهی داریم؛ یا مصداقی یا کلی گوئی. اما بغیر ایندو ما یک سبک عدالتخواهی داریم به نام مساله محوری که نه کلی گوئی است و نه جزئی نگر.
📌چرا عدالتخواهی مصداقی اشکال دارد؟
🔹یکم. درمصداق عمدتا اطلاعات ما درباره یک مصداق دقیق نیست و قضاوت کردن در مصداق منجر به ارزیابی غیراخلاقی و خدای نکرده تهمت زدن و آبرو بردن می شود.
حتا جزئیات ماجرا هم روشن نیست. مثلا یک آقازاده ممکن است واقعن تخلف داشته باشد، اما ما هیچ وقت تصویر دقیقی از رابطه آقا و آقازاده نخواهیم داشت و معلوم نیست با فسادآقازاده بشود به اشتباه آقا رسید.
🔸دوم و مهمتر اینکه مصداق محوری در مخاطب یاس ایجاد می کند چطور؟
وقتی مخاطب مورد آماج نقطه زنی های مصداقی قرار می گیرد، تصویر فساد سیستمی و ساختاری برایش شکل می گیرد.
اخیرا رئیس دیوان محاسبات اعلام کرد 98 درصد مدیران ما پاک دست هستند. اما این آمار نه دیده شد و نه حتا باور. چرا؟ چون مخاطب سالهاست مورد هجمه بی امان افشاگری های مرتبط با همان دو درصد است.
این یاس خیلی وقت ها نیز به اقدامات خودسرانه و غیرقانونی منجر می شود. شرحش مفصل است.
📌اما وقتی ما با یک مصداق مواجه می شویم چه باید کنیم؟
اساسا ما همیشه با مصداق ها مواجهیم. با حقوق نجومی فلان آقا. فلان قرارداد نفتی پنهان و بهمان تصمیم غیرشفاف مجلس. اما راه اینست که از مصداق به مساله برسیم.
📌مساله محوری چیست؟
مساله، موضوعی است که عامل شکل گیری دهها مصداق است. مثل اجرای ماده 29 در برنامه ششم که موجب شفافیت درآمد مسئولین و مانع حقوق نجومی است. یا طرح شفافیت در تصمیمات مجلس که به نتیجه نرسید. یا طرح شفافیت در قراردادهای نفتی. یا طرح اصلاح قانون انتخابات که مانع هزینه های گزاف و غیرمتداول می شود. یا تصویب قوانین مرتبط با تعارض منافع که از تصمیمات رانتی جلوگیری می کند. و دهها مثال دیگر.
مساله محوری، منتقد را از معلول به علت می برد و به جای حل یک مشکل، مساله ای که می تواند صدها مصداق بسازد را رفع می کند.
اما چطور این فرآیند ساخته می شود؟
سوال و پرسش از مصداق. وقتی با مصداق مواجه می شویم، برای اینکه هم مصداق تعیین تکلیف شود و هم به مساله برسیم باید سوال کنیم تا ابعاد ماجرا روشن شود. اما توجه شود که بین "پرسش" و "قضاوت" تفاوت است. کاری که عمدتا ما در مواجهه با مصادیق می کنیم قضاوت و حکم دادن است که همان دو آسیب ابتدای متن را دارد.
روشنست که وقتی می گوئیم پرسش، منظورقضاوت کردن در قالب پرسش نیست. بلکه حقیقتا سوال دلسوزانه است تا فرد از خود دفاع کند و ابعاد ماجرا روشن شود.
@mahdian_mohsen
⚽️رفتار سیاسی فرهاد
تمرد اشرافی یک سلبریتی را از منظر رفتار سیاسی حاکمان تحلیل کنید؛ ماجرا آزاردهنده ترست.
دو نکته:
1⃣یکم. اشتباه فرهاد مجیدی چیست؟ رفتار خلاف قانون؟ ازین هم فراتر. قانون شکنی و توهین به مجری قانون؟ ازین هم افزون تر. زشتی رفتار این فوتبالیست به رخ کشیدن قانون شکنی است. یعنی هم قانون شکنی و هم توهین به مجری قانون و بدتر از همه اشاعه آن.
خب این جسارت از کجا آمده است؟ چه شد که یک نفر تصور کرد می تواند متهورانه به قانون تعدی کند و از حرمت شکنی اش فیلم بگیرد و پخش کند؟
حرمت قانون که یک شبه با فرهاد مجیدی یا حتا با برخورد فیزیکی راننده لندکروز با مامور راهور شکسته نمی شود؛ پس ماجرا از چه قرارست؟
بی قیمت شدن سکه قانون شکنی را در ماجرای فحاشی نماینده سراوان یا کتک زدن مامور قانون توسط نماینده بیجار ببینید. این لیست را شما تکمیل کنید.
تاریخ فراموش نمی کند که اول مجری قانون در کشور، چشم در چشم قانون می گفت به خط قرمز من نزدیک نشوید که حیثیت برای عدلیه نخواهم گذاشت که نگذاشت.
این داستان دنباله دار متوقف به مجیدی نیست. "گردنکشی اشرافیت سیاسی" مقابل قانون است که موجب تمرد و "سرکشی اشرافیت اقتصادی" می شود.
2⃣دوم. مجیدی ماجرای قانون شکنی اش را استقلال-پرسپولیسی می کند. یعنی از دوقطبی ورزشی می خواهد برای رفتار خلاف قانونش اعتبار بگیرد. این رفتار نیز وام گرفته از رفتار سیاسی حاکمان است. اینکه در دوقطبی استقلال-پرسپولیس رفتار غیرقانونی ات را کتمان می کنی برامده از رفتار اهل سیاستی است که در دوقطبی های غیر واقعی، بی تدبیری ها و کم کاری ها را توجیه می کنند.
مجیدی خوب فهمیده است که کارکرد دوقطبی ها در ماله کشی قانون شکنی ها و بی تدبیری ها و حتا خیانت ها چیست. دوقطبی هیجانی استقلال پرسپولیس همان می کند که دوقطبی های توهمی در سیاست.
فرهادهای مجیدی بی نسبت با رفتار سیاسی حاکمان نیستند؛ "فخر فروشی" با "قانون شکنی" ادامه دارد. چاره کنیم.
@mahdian_mohsen
⛔️دیکتاتوری #روحانی_نژاد
اخبار مربوط به واکنش اصلاح طلبان و روحانی به عدم تصویب سی اف تی در مجمع تشخیص مصلحت نظام را دست کم نگیرید.
این دو روایت خبری را کنار هم مرورکنید.
1⃣یکم. لابه لای اخبار استعفای ظریف یک خبر منتشر شد که کمتر مورد توجه قرار گرفت. روحانی در واکنش به عدم تصویب سی اف تی در مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: نمی شود تابع 20 نفر آدم بود. صاحب این کشور مردمند.
اما اصلاح طلبان این جمله را دقیق تر کردند و تصریح داشتند که اگر مجمع این لوایح را تصویب نمی کند به رای مستقیم مردم بگذارید.
رفراندوم یک از اصول قانون اساسی است. اما چرا حالا و یکباره سراغ رفراندوم رفتند؟ چرا وقتی از مجمع تشخیص مصلحت ناامید شدند یاد همه پرسی افتادند؟
2⃣اما روایت دوم.
احمدی نژاد طی چند ماه گذشته چند سخنرانی و نامه داشته که خلاصه اش را در گفت وگویی اخیرا مطرح کرده است. وی می گوید مجلس تنها 25 درصد آرای مردم را دارد پس نماینده مردم نیست. قوه قضائیه هم از اساس بر ظلم است و قابل اصلاح نیست و رهبری هم بنای اصلاح آنرا ندارد. مردم هم از رای به روحانی پیشیمان اند. شورای نگهبان هم انتخابات را مهندسی می کند.
ازین چند گزاره چه نتیجه ای می گیرید؟ کشور در بن بست کامل است. حالا پیشنهادش چیست؟ انتخابات مجدد و وی به عنوان منجی ظاهر شود.
🔻این دو روایت را کنار هم بخوانید.
نتیجه ایندو روایت چیست؟ مردم علیه مردم. دقیقترش اینست که مردم علیه نهادهای مردمی. یعنی قیام علیه ساختارهای نظام که برآمده از مردمست؛ آنهم با شعار مردم.
روحانی و اصلاح طلبان مردم را به تقابل با مجمع تشخیص مصلحت نظام می کشند و احمدی نژاد مردم را به رویارویی با دیگر ساختارهای نظام. جالب اینکه همه این ساختارها نیز مردمی اند.
اما چرا با ساختارهای برآمده از رای مردم مخالفند و از شعار مردمگرائی بدون ساختار چه نفعی می برند؟
دیکتاتوری روحانی نژاد یا همان احمدی نژاد-روحانی سبک جدیدی از تمامیت خواهی است که می گوید اگر ساختارهای مردمی به نفع ما نبودند باید علیهش قیام کرد؛ آنهم با شعار مردمی.
چون در مردمگرائی بدون ساختار، می توان با راه اندازی دوقطبی های توهمی و ساختگی و هیجانی روی جهل مردم سوار شد و این بزرگترین دستاورد دیکتاتوری های نوین است.
@mahdian_mohsen
🌳درختکاری رهبری و انقلابی گری ما
وظیفه انقلابیون در حوزه محیط زیست چیست؟ اصلن چنین وظیفه ای برای خودمان دیده ایم؟
🌳همه ما از اهمیت محیط زیست در نگاه #رهبری باخبریم. اما چه نسبتی توانستیم با دلشوره ها و دلنگرانی های محیط زیستی ایشان برقرار کنیم؟
داستان آهوهای پارک جنگی اطراف تهران تاریخی شده است. ماجرای تذکر رهبر انقلاب برای حفاظت از زیستگاه آهوهای این پارک جنگلی که سرنوشت یک پروژه بزرگ شهری را تغییر داد.
اما من و ما کجای این دلشوره هاییم؟
🌳مخاطب پرسش جوان متدین انقلابی است. بنابراین کسانی که از محیط زیست به جهت دلمشغولی های صنفی و یا ژست های روشنفکری و دغدغه های مادی و ناقص غربی دفاع می کنند در معرض این سوال نیستند. و اما چرا انقلابیون ما کمتر نسبت به محیط زیست دغدغه دارند؟
🌳اشکال در فهم نادرست از سبک زندگی انقلابی است. انقلابی گری تنها در سیاست نیست. سبک زندگی انقلابی را باید توحیدی تعریف کرد. با این رویکرد زیست مومنانه و انقلابی امتداد دادن توحید تا جزئی ترین سطح زندگی است. زندگی توحیدی، جبهه حق را با همه اجزایش می بیند و محیط زیست و دفاع از طبیعت و حیوانات را جزئی از این نگاه جبههای به عالم می داند.
با این نگاه، محیط زیست بجز طراوت حیات بخش اش، بجهت سلبی نیز در سبک مبارزات انقلابی می درخشد. همین محیط زیست می تواند دست نظام سرمایه داری امپریالیستی را در عالم رو کند و بی آبرو سازد.
افیون سرمایهداری و ظلم ساختاری امپریالیسم جهانی را تنها با همین تخریب محیط زیست می توان به افکار عمومی جهان نشان داد.
🌳در نهایت اینکه با نگاه توحیدی به طبیعت، دفاع از محیط زیست جزئی از زندگی مجاهدانه است. دفاع از محیط زیست را از نمایش خارج کنیم؛ چه ژستهای روشنفکری و چه اداهای تصنعی سیاسی.
حقیقت انقلابی گری توجه تام و تمام به همه اجزای جبهه حق از جمله طبیعت و غیره است؛ چه آنکه جبهه مقابل نیز با همین فهم جامع، دست به تغییر طبیعت زده است.
محیط زیست پاک و سالم و پرطراوت را در منطق انقلابی ببینیم و مطالبه کنیم.
@mahdian_mohsen
🔻درباره "آقاسعید" و "آقاصادق"
▫️درین گزاره از مسیری که پیموده ایم می گوید:
"مقامات بلندپایه نظام! آیا روشن نیست که درین 40 سال «هیچ» گامی در راه تحقق عدالت برنداشته ایم؟..."
▫️اما مسیر پیش رو:
"آری اینست آن بینش مبنایی شما مقامات والامقام که نه تنها راه هرگونه اصلاح رویه ای و ساختاری را مسدود و منتفی کرده اید که حتا از اصلاحات موردی و مصداقی نیز غضبناک می شوید..."
▫️و اما پیشنهادش:
"بزرگ مقامات؛ آیا وقت آن نرسیده که با جامعه توحیدی و علوی و آرمانی وداع کنید؟..."
فکر می کنید این جملات از کیست؟ صادق یا سعید زیباکلام؟
این جملات بخشی از نامه سعید زیباکلام در آستانه چهلمین سالگرد انقلاب است.
غیرتوحیدی دانستن 40 سال انقلاب و بی فرجام دانستن آینده این راه؛ یعنی ایستادن مقابل انتخاب مردم و نهادهای برآمده از مردم.
برادران زیباکلام بارها مستقیم وغیرمستقیم علیه هم موضع گرفتند اما امروز می توانند سرشان را بالا بگیرند که در دو مشرب متفاوت و متعارض به یک نتیجه رسیدند. امروز سرنوشت برادر سعید و برادر صادق یک نقطه است و آنهم خروج از انقلابِ مردم و دعوت به "من".
"آرمانخواهی بدون واقع بینی" سرنوشتش جز جمود و ارتجاع نیست و "واقع بینی بدون آرمانخواهی " سرنوشتش جز عرفی گرائی و سکولاریسم نیست.
متوقف در ایندو برادر نشوید. ایندو نماد دو جریان متعارضند که در همه تاریخ یک سرنوشت داشته اند و آنهم دعوت به انانیت.
این مسیر تقدیرش یا افسردگی و ناامیدی از حق است یا شمشیر کشیدن بر حق.
نتیجه تاسی به «شعارهای امام»، بدون اعتنا به «خود امام»، می شود شعار "لاحکم الا الله" و ایستادن مقابل "ولایت علوی"؛ می شود شعار "یامذل المومنین" و ذلیل دانستن زعامت امام حسن. آنسوی ماجرا هم نتیجه تاسی به میرزا ملکم خان ها و تقی زاده ها نیز روشنست و جز سرسپردگی به غرب نیست.
حرف بسیارست و مجال مختصر؛ اما باید دانست هردو جریان به جهت ایستادن مقابل مردم و ساختارهای برآمده از مردم، بهترین وسیله اند برای سرکار آمدن دولت های عوام فریب و واداده به غرب و طاغوت. امروزِ ما نتیجه نقش آفرینی تاریخی همین مقراض دوتیغه است. درین باره باید بیشتر نوشت.
@mahdian_mohsen
❤️دوستداشتنی ترین جمله رهبرانقلاب
رسم است آخر هر سال، قهرمان سال و یا موثرترین جمله از رهبری یا برترین ها در هر امری را معرفی می کنند. من هم از خاص ترین جمله ای که امسال از رهبری شنیدم می نویسم؛ هرچند این جمله برای سالها پیش است.
ماه ها پیش تعبیری از رهبری انقلاب دیدم که سخت تامل برانگیز و حیرت افزا بود. عبارتی که در عین سادگی، بسیار عمیق و تصویری به غایت متفاوت از عرصه سیاست ورزی در انقلاب اسلامی ارائه می داد.
ایدئولوژی سیاسی و سبک زندگی امام و رهبری را باید با این تعبیر شناخت: «امروز بهترین چیزی که ممکن است ما بتوانیم برای تصحیح اخلاق و رفتار و منش خودمان یعنی مسئولین کشور، ملاک قرار دهیم مردم سالاری دینی است.»
عجیب نیست؟ بین "مردم سالاری دینی" و "اخلاق فردی" چه رابطه ایست؟ چطور مردم سالاری دینی می تواند اخلاق فردی را اصلاح کند؟
«صبر کنید». «یک شبهه مرتبط!»
چرا رهبری انقلاب آنچه را می داند راسا اجرا نمی کند؟ سوال را صریحتر با رسم شکل نشان دهم؟ مثلا چرا رهبری خودشان بهترین رئیس جمهور را انتخاب نمی کنند تا مشکلات کشور حل شود؟ این سوال روشن شود احتمالا سوالاتی ازین دست که "چرا رهبری در شرایط موجود راسا ورود نمی کنند" هم حل می شود.
پاسخ ساده است. چون مهمتر از حل مساله، روش حل آنست. وقتی مردم، سالار باشند خودشان باید بخواهند وانتخاب کنند. اینجاست که رهبری امت بجای "انتخاب درست" برای مردم، باید کمک کنند تا مردم "درست انتخاب" کنند. اینجاست که صبر و تلاش و هدایت معنی می یابد. اینجاست که معنی حقیقی "امام" و "ولی" شکل می گیرد. او باید درین راه عمر و آبرویش را خرج کند تا من و مائی رشد کنیم و به حق اراده کنیم و تصمیم بحق بگیریم.
همه رهبری درین نقطه خلاصه می شود. اینجاست که امام به نقل از استاد عرفان خود آیت الله شاه آبادی می فرمایند اینکه رسول خدا فرمود سوره هود مرا پیر کرد به جهت این جمله "من تاب معک است". یعنی هم خودت استقامت کن و هم کسانی که با تو هستند. چه آنکه در آخرت، هم از اعمال خودت سوال می کنند و هم امت ات.
رهبر انقلاب هم درباره این آیه می فرماید:علت پیر شدن پیامبر این بود که دستور گرفت مومنین را در مسیر حق هدایت و نگه دارد.
حالا عمیق تر "مردم سالاری دینی" را فهم کنیم. مردم سالاری دینی، فقط شرکت دادن مردم در انتخابات نیست. بلکه این امام امت است که با سالار دانستن مردم، باری سنگین را تا قیامت بر دوش خود احساس می کند. رشد اخلاقی وفردی نیز در همین مسئولیتی است که بر خود می بیند؛ در دستگیری از امت.
تا حالا «مردمسالاری» را از منظر «دستگیری امت» دیده بودید؟ درین باره باید بیشتر خواند و نوشت.
حال اگر دقیقتر شویم هرکدام از مسئولین و من و ما، شانی ازین ولایت امام و رهبری داریم. رشد اخلاقی ما نیز در سالار دانستن مردم بر سرنوشت مان است. این مردم سالاری است که برای جوان انقلابی، اخلاق و سبک زندگی دینی می سازد.
در نهایت 2 خاطره رهبری از امام شنیدنی است. مشهوراست که امام جز در مجلس سیدالشهدا گریه نمی کردند. حتا در شهادت آقامصطفی نیز احدی اشک و غمناکی از امام ندید. اما رهبری دو خاطره شنیدنی از اشک امام در غیر مجلس روضه دارند که شاید نشانی بر شادی روحی امامست؛ آنجا که ثمره هدایت و زیبایی های استقامت مردم را می بیند.
رهبری می فرماید وقتی امام روی تخت بیمارستان بودند از تلویزیون قلک های اهدایی بچه ها به جبهه را دیدند و همان جا چشمانش پر از اشک شد و با هیجان پرسیدند:"دیدی این بچه ها چه کردند؟"
می فرماید یکجا هم وقتی بود که سخن مادرشهیدی را برای امام نقل کردم: "از قول من به امام بگویید بچهام اسیر دست دشمن بود و اخیراً مطلع شدم که او را شهید کردهاند. به امام بگویید فدای سرتان، شما زنده باشید؛ من حاضرم بچههای دیگرم نیز در راه شما شهید شوند."
@mahdian_mohsen
آزارسیاسی این صف ها
صف گوشت، صف نان نیست؛ صف بین مردم و قصاب و غیره هم نیست. حقیقت این صف ها، قطار مردم مقابل دولت است. ماجرا را اینطور ببینیم نجوای اعتراضی مردم درین صف ها و دندون قروچه ها و پچ پچ های تلخ بسیار آزاردهنده تر می شود.
صف به خودی خود عذاب آورست. خاصه آنکه رنج این صف ها ناشی از بی تدبیری مسئولین باشد. رئیس گمرک می گوید صادرات گوشت ممنوع است و فرمانده ناجا می گوید قاچاق گوشت زیر یک درصد است. این تعارض را چطور حل کنیم؟ پس این گوشت ها کجا می رود؟ چه کسی است که چند برابر قیمت از دامدار گوشت و دام می خرد؟ مقصدش کجاست؟
اما رنج این صف ها، متوقف به بی تدبیری در تصمیم گیری غذایی نیست و فراتر از گوشت است. صف در ایندست کالاها دو پیام روشن سیاسی اجتماعی دارد.
پیام سیاسی اول بی اعتنائی مسئولین به تکریم مردم است. دهه 60 گذشت. حل این موضوع با کمترین درایت در بستر فضای مجازی قابل رفع است؛ اما بها داده نمی شود. این صف نماد روشنی است از بی اعتنائی دولت به شان و جایگاه مردم.
اما بخش دیگر، جلوه سوداگری در این صف هاست. در هرتصمیمی عده ای مترصد فرصت های رانتی هستند اما فارغ ازین رانت ها ، بخشی ازین نفع طلبی، ناشی از سوداگری احتیاطی است. به تعبیر دیگر مردم آینده را نمی توانند پیش بینی کنند و به جهت بی اعتمادی به وعده و وعید های دولت ناچارند جنبه احتیاط را رعایت کنند و فزون تر از نیازشان خرید کنند و همین نیز موجب پدیده صف و تقاضاهای سیری ناپذیر می شود.
خلاصه این صف ها دو سو دارد. یک سو دولت است و یک سو مردم؛ یک سویش بی احترامی دولت به مردم است و سوی دیگرش بی اعتمادی مردم به دولت. ازین صف های بالقوه بسیارست...
@mahdian_mohsen
☑️پهلوانی که مورد سفارش رهبری بود...
این روزها سالگرد یک پهلوان قدیمی است. پهلوانی که مورد علاقه رهبر انقلاب است تا جائیکه در دیدار با اهالی زورخانه سفارش می کنند زندگی نامه این پهلوان خوانده شود و الگو قرار گیرد.
اما این پهلوان کسی نیست جز حاج حسن رزاز؛ پهلوان دوران قاجار و پهلوی.
جالب ترین نکته پهلوان رزاز اینست که مجتهد بود تا آنجا که نقل است وقتی جمعی از تهران خدمت ایت الله بروجردی می رسند و از او سوال شرعی می پرسند، ایشان می پرسند "مگر سید حسن تهران نیست که اینجا آمدید".
رزاز یک فعال سیاسی هم محسوب میشد تا انجا که وقتی مرحوم مدرس به ترور تهدید شد برای مراقبت از وی هیچگاه او را ترک نکرد.
مشهورست هیچگاه پشت سیدحسن به خاک نرسید و هیچ حریفی نتوانست او را شکست دهد. نقل شیرینی از سبک مبارزه و قدرت نمائی او وجود دارد که گفته می شود کشتی هایش را با فنونی که از قبل اعلام می کرد پیروز می شد.
از او اندرزی نقل شده است که جالب است:«هر وقت حریف خود را از خود ناتوان تر دیدید، او را خفیف نکنید، راه و پهلو به او بدهید.»
يكي از اقدامات مردمي و ميهني پهلوان رزاز كه در زمان خودش سرو صداي زيادي راه انداخت ماجراي درگيرياش با كالسكهچي سفارت روسيه بود. در دوره ای که اتباع دولت روسيه از هر مجازاتي در امان بودند «تقي اف» كالسكهچي سفارت روس، كه بسيار تنومند و گردن كلفت بود هنگام حركت با كالسكه، عابران را زير ضربات تازيانه ميگرفت .
چند روز بعد مردم پهلوان رزاز را ميبينند كه جلوي در سفارتخانه كشيك ميدهد تا اينكه بالأخره سر و كله كالسكهچي پيدا ميشود به محض خروج از سفارت، پهلوان رزاز دستان پرقدرتش رابند ميكند به پشت كالسكه و آن را از حركت نگه ميدارد.
پهلوان رزاز تقي اف را بلند می کند و به زمین می زند وميگويد: به مولايم علي(ع) قسم اگر يكبار ديگر به ناموس مردم نگاه چپ كني اگر مرغ هوا شدهباشي يا ماهي دريا گيرت ميآورم و زنده زنده كبابت ميكنم.
در قدیم ورزش پهلوانی همواره با سه اصل اعتقادی و فرهنگی همراه بوده است. "معنویت" و "مبارزه با ظلم" و "دستگیری از ضعفا" و به حق مرحوم سید حسن رزاز نمونه واقعی و مصداق حقیقی این سه شاخص بوده است.
@mahdian_mohsen
دختر لاریجانی
#عدالتخواهی_مصداقی
علی مهدیان
⚡️در آستانه انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۶ رهبری به همه کاندیداها توصیه کرد شعارهای خود را حول عدالت و رفع محرومیت تنظیم کنند. روحانی آنچنان توجهی به این توصیه نکرد. او ترجیح میداد از دو قطبی های شکل گرفته در جامعه به نفع خود بهره ببرد. او خوب میدانست استفاده از دو قطبی که مثل زخم تازه در بدنه اجتماعی شکل گرفته باعث میشود بتواند رای های منفی را هم جلب کند و انتخاب شود. در پیام رهبری به مناسبت انتخاب او باز هم توجه به مقوله محرومین و عدالتخواهی شد و این نگرانی رهبری نسبت به فشار تصمیمات کلان دولت به محرومین بارها مورد توجه قرار گرفت.
⚡️#دوقطبی محصول رفتار دولت احمدی نژاد بود. او معتقد بود عدالت باید پیاده شود ولو هزینه اش تشدید دوقطبی های اجتماعی باشد لذا نظر رهبری را زیر پا گذاشت. عدالت و مبارزه با فساد مهم بود ولو وحدت اجتماعی نابود شود. حفظ وحدت جامعه دلیل مشمیز کننده ای بود برای جلوگیری از مبارزه با فساد حاکمان.
⚡️دولت احمدی نژاد که به دلایل مختلف مورد تایید رهبر بود از جمله سر دست گرفتن عدالت و مبارزه با فساد به دلیل عدم رعایت عقلانیت از یک سوی و اخلاق و معنویت از سوی دیگر مورد انتقاد بود. و همین ضعف در عقلانیت در تحقق عدالت باعث شد که دولت روحانی با شعار تدبیر روی کار بیاید و با کمک دوقطبی ها و شعار به عقب برنمیگردیم باقی بماند. و حالا بی عدالتی و فساد در این دولت به طور محسوسی توسط طیف گسترده ای از ضعفا لمس شود.
⚡️مبارزه های مصداقی احمدی نژاد که با #بگم_بگم های انتخاباتی شروع شد و البته کمک به او کرد و در میان خباثتهای جریان سبز هم کمتر مورد توجه حزب الله قرار گرفت در نهایت با #یک_شنبه_سیاه مجلس و اتهام به دیگران ادامه پیدا کرد و این همه برای مبارزه با فساد بود و ایجاد عدالت. بعدتر تهمت به صادق لاریجانی و دختر او نیز به همین روال رخ داد. رفتارهایی که به قول رهبری خلاف قانون و خلاف شرع و خلاف اخلاق بود. به قول علی لاریجانی سبک رابینهودی عدالتخواهی و به قول جریان بهار سبک احمدی نژادی
⚡️این مدل عداتخواهی یک سبک اقدام بود. سبکی که عدالت برایش مهم است و قانون کشک است. وحدت مردم فرع است. شرع و اخلاق درش بی اهمیت است. اسمش را عدالتخواهی مصداقی گذاشته اند لکن تعبیر درس تر برایش عدالتخواهی جزیی نگر است. لذا خروجی اش ضربه های کلان اجتماعی در حوزه فساد و عدالت است خروجی که با روی کار آمدن دولتهای زاویه دار با عدالت و متظاهر به تفاخر محقق میشود.
⚡️عدالتخواهی مصداقی موارد جزیی را میبیند و کلیت حرکت ملت را نمیفهمد. این عدالتخواهی اساسا مصداقی نیست بلکه مصداق را اندازه ای که خودش میپسندد میبیند. #اصل_و_فرع برایش بی معنی است. لذا همیشه اصول را فدای فروع میکند اصل یعنی این مورد خاص و فرع قانون است و اخلاق است وحدت و همه چیز. میتوان به جد مدعی شد که این روش عین ظلم است و نه عدالتخواهی. عین منکر است و نه نهی از منکر.
@ali_mahdiyan
☑️نقش آفرینی رئیسی در سیل/
☑️مبارزه با #ظالمان_کوچک
☑️یکم. نقش آقای رئیسی به عنوان رئیس جدید عدلیه در سیل را چطور دیدید؟ آقای رئیسی طی حکمی اعلام کرد که با مسئولین متخلف و سهل انگار در ماجرای سیل گلستان برخورد شود. قاضی سراج هم بلافاصله مصاحبه می کند که پیشتر 5 گزارش کارشناسی درباره سیل به استاندار و دیگر مسئولین ارائه شده بود که متاسفانه مورد توجه قرار نگرفت. وی ادامه داد با قصور و تقصیر برخورد می کنیم. سراج چند روز بعد در بدو ورود به دروازه قرآن شیراز هم گفت که اگر رودخانه لایروبی میشد سیل اتفاق نمی افتاد. با مدیران متخلف برخورد می شود.
غرض سیل نیست. ماجرا یک فصل جدید در مبارزه با فساد و عدالتخواهی است. این متن را تا انتها مرور کنید.
☑️دوم. انتظار ما از مبارزه با فساداقتصادی چیست؟ خیلی سادست. افزایش امید.اما آیا اینگونه است؟ احتمالا تصدیق می کنید که ماجرا بدتر شده است. یعنی برخلاف انتظار، با افزایش مبارزه با فساد مردم دچار بی حسی بیشتر شده و هر روز امیدشان کمتر می شود. یک نشانه اش، "احساس" فساد سیستمی است.
اما چرا؟ علت در اولویت های ما در مبارزه با فساد است. به پرونده های تاریخی فساد نگاه کنید. چه ویژگی مشترکی دارند؟ همین پرونده اخیر پتروشیمی را مجدد ببینید. چندین نفر متهم دارد اما کدام متهم مورد توجه است؟ خانمی که که دارای روابط سیاسی با این گروه و آن حزب است. مبارزه با فساد اقتصادی در کشور ما بیشتر همراه با هیجان های سیاسی بوده است چون برای مردم برخورد با یک آقازاده و آقایش جذابیت بیشتری دارد.
اشکال همینجاست.
☑️سوم. نتیجه توقف- دقت شود؛ "توقف"- در فساد "سلبریتی های سیاسی" ناامیدی است. مردم می گویند برخورد با فساد این ژنرال سیاسی و آن آقا و آقازاده یک معنی بیشتر ندارد و آن اینکه : "همانطور که فکر می کردیم همه تان با هم فاسدید!" و ترجمه اش فساد سیستمی است.
اما چرا اینطور فکر می کنند؟
طبیعی است. چون مبارزه با فساد منجر به کاهش ناکارآمدی نمی شود و همزمان سفره آنها کوچکتر می شود. رحیمی و فریدون و بقائی و مهدی هاشمی را هم بگیرید باز با ناکارامدی فلان استاندار و بهمان فرماندار باران رحمت، باران غضب می شود. باز با تصمیم غلط یک مسوول و بدون هرگونه ارتشا و اختلاسی، ارز 15 هزارتومان و تورم 40 درصد و سفره مردم کوچک تر می شود و غیره.
پس مردم می گویند دستگیری این و آن کفاف نمی دهد. سیستم فاسد است که مبارزه با فساد هم منجر به کارآمدی نمی شود.
☑️چهارم. فصل جدید عدالتخواهی و مبارزه با فساد، مبارزه با ظالمان کوچک است. ظالمانی که هرچند اسم سیاسی و پرطمطراق ندارند و مبارزه با انها بی هیجان است؛ هرچند اختلاس نمی کنند و ارتشا ندارد اما تصمیم غلط و سهل انگاری و اهمال و تنبلی شان موجب ظلم های بزرگ می شود و عامل اصلی ناکارآمدی در کشورند. مبارزه را باید ازین نطقه آغاز کرد. این مبارزه با فساد، برای مردم محسوس است و هرقدمی که برداشته شود کارآمدی را بیشتر می کند نه هیجان را فزونتر.
☑️پنجم. رئیسی تاکید کرد حکم رهبری منشور عدلیه است. اما مهمترین نکته در حکم رهبری چیست:"احیای حقوق عامه". یعنی نظارت بر حسن عملکرد مجریان قانون. یعنی بجای توقف درین که کدام آقازده چی پوشیده است باید ببینیم کدام آقاست که به وظیفه قانونی اش عمل نمی کند.
اهتمام به این بند یعنی احساس امید و همزمان رشد کارآمدی در نظام. گامی که در ماجرای سیل برداشته شد.
امیدست جریان عدالتخواهی ما نیز همگام با عدلیه به این بلوغ برسد که "راز عدالتخواهی امیدآفرین" در پیگیری کارآمدی و مبارزه با ظالمان کوچک است.
@mahdian_mohsen