تا امام جمعه کازرون
ساده زیستی و خوش سخنی، سطح سواد و قدرت تحلیل سیاسی و غیره همه برای یک امام جمعه ضروری است، اما از همه مهمتر مردمداری است. مردمداری هم به شعار نیست؛ کسی نیست بگوید من مردمدار نیستم. راستی آزمائی این شعار در بزنگاه هاست.
امام جمعه کازرون از روز اول تجمعات با اینکه با حضور غیرقانونی در خیابان ها مخالف بود، اما به میان مردم رفت. در تجمعات و تحصن ها کنار مردم بود و همان جا قول داد مساله را پیگیری کند. حضور در میان معترضین هزینه های سنگینی برایش داشت؛ تهمت ها شنید اما با همراهی و شنیدن صدای مردم، آرامش و طمانینه اعتراضات شد.
اقدامات بعدی او نیز قابل اعتناست. در اولین نماز جمعه از مردم خواست که به این تجمعات پایان دهند و در قبال این تقاضا قول داد به تهران رفته و مساله را از طریق قانونی پی گیری کند. تضمین هم داد؛" اگر تا یک هفته مساله حل نشد استعفا می دهم."
انتقادش به مسئولین هم بجا و دقیق بود. می گفت اگر با مردم صداقت داشتید حرف تان را گوش می دادند. تاکید داشت چرا خواستید محرمانه و بدور از شفافیت و پشت درهای بسته این طرح را اجرا کنید؟
به مسئولین استانی گفته بود زبان شما را مردم نمی فهمند. مشکل شما اینست که حرفتان به مردم نمی رسد. برای این کسری فکری کنید.
چنین امام جمعه ای می خواهیم که "منبر نماز" را فراتر از "مصلا" و مخاطبینش را گسترده تر از "مامومین ظهر جمعه" ببیند.
@mahdian_mohsen
9.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹این فیلم را ببینید. امیدواری در ساحت ایمان و حرکت رقم می خورد. برکت هم اینجاست
🔸علیرضا و واکس صلواتی
🔹تشکر از خبرنگار محترم خانم اکبری
@mahdian_mohsen
جلسه شنبه ها و از نان شب مهمتر این روزها...
یک نظرسنجی معتبر نشان می دهد که بخش قابل اعتنائی از مردم همچنان ادامه راه را دربرجام اروپائی می دانند. علت چیست؟ به اروپا اعتماد دارند؟ از بدعهدی آمریکائی ها تجربه نگرفتند؟ مکر بازی مشترک اروپا-آمریکا را نمی بینند؟
مردم ما باهوشند و تحلیل دقیقی از صحنه دارند. اما چرا اعتماد می کنند؟ اعتماد مردم ناشی از تصمیم شان در در چارچوب یک دوقطبی غیرواقعی است که دیگران برای آنها ساختند؛ دوقطبی جنگ و برجام. آنسوی برجام اروپائی را جنگ می دانند و قهرن از جنگ فرار کنند.
مشکل از انتخاب مردم نیست، مشکل دوگانه غیررسمی ماست که بر تصمیم مردم اثرگذاشته است. واقعن یا برجام یا جنگ؟ نان شب این روزهای ما اینجاست.
آقای روحانی گفتند کشور را بابرجام یا بدون آن به خوبی اداره می کنند؛ سلمنا، الحمدالله. واقعیت هم همین است. اما چرا توضیح نمی دهند که چطور و چگونه. طرح دولت برای عبور از برجام چیست؟ آقای وزیر اقتصاد این روزها کجاهستند؟ رئیس کل بانک مرکزی چطور؟ اتاق فکر اقتصادی دولت چرا ساکت است؟ تیم مشاوره آقای نیلی چرا از بسته پس از برجام رونمائی نمی کند؟
رهبرانقلاب در آخرین سخنان به یک جلسه اقتصادی باحضور مسئولین اشاره کردند. چرا جلسه روزهای شنبه را رهبرانقلاب باید خبری کنند؟ چرا خوددولتی ها برای مردم توضیح نمی دهند که چه برنامه ای برای اداره کشور بدون برجام دارند؟ چرا نمی گویند در این جلسه با حضور ژنرال های اقتصادی دولت و اقتصاددانان و با حضور رهبرانقلاب چه تصمیماتی گرفته می شود؟
آرامش دادن به مردم به وعده های دست نیافتنی و خارج از تدبیر و آنسوی مرزها نیست، باید این دوقطبی موهوم را شکست. راه سوم چیست؟ فراتر از شعار باید روی زمین و عینی توضیح داد که برای ارز چه می کنند، طرح شان برای کالاهای اساسی چیست؟ برای تولید چه فکری کردند؟ فروش نفت چطور و غیره.
این دوگانه شوم، باعث می شود مردم از راه طی شده نیز عبرت نگیرند. اساسا اجازه فکر کردن را به مردم نمی دهد. ترس و حیرت، قدرت فکر را می گیرد. ترس از جنگ، نتیجه اش فرار بسوی دشمن است.
هرچند بجز دولت این انتقاد به مجلس هم واردست. چرا سکوت کردند؟ نه نامه ای، نه پیشنهادی، نه طرحی نه تذکری. مجلس این روزها باید فعالتر از گذشته و موتور محرکه تصمیم گیری ها باشد. بسته مجلس برای خروج از برجام چیست؟
نان شب این روزهای ما حرف زدن و صداقت و شفافیت با مردم است. بدون نگرانی باید با مردم سخن گفت. واقعیت ها را گفت، دشواری های ادامه برجام را صمیمانه با مردم در میان گذاشت و البته بی واهمه و امیدوار به آینده راه های جایگزین را توضیح داد. تردید نکنیم مردم همراهند.
منبع: فارس
@mahdian_mohsen
بازگشت لاریجانی و ولایتی و ...
یکم. آقای لاریجانی بعد از انتخابات اخیر هیات رئیسه مجلس، احتمالن به این سطح از خودآگاهی رسیده است که ادامه حیات سیاسی اش صرفا در تعامل با اصولگراها است و نوسان بین خطوط سیاسی دیگر بی ثمر است. او با حمایت اصولگراها به سختی توانست از سد اصلاح طلب ها عبور کند. نتایج این انتخابات نشان داد که برخلاف پیش بینی ها، آقای لاریجانی نمی تواند برای انتخابات ریاست جمهوری بغیر پایگاه و سازمان رای اصولگرائی فکر کند.
دوم. آقای ولایتی اخیرا مواضع سیاسی رادیکالی نسبت به برجام داشته است. سابقه آقای ولایتی در نسبت با برجام روشن است و نیازی به مرور مجدد نیست. این چرخش سیاسی برای خیلی ها سوال برانگیز است. اما آقای ولایتی مدتی است در دانشگاه آزاد نیز از مشی محافظه کارانه تکنوکراتی فاصله گرفته و بدنه مدیریتی و رسانه ای دانشگاه آزاد را با جهت گیری های اصولگرایی ترتیب داده است.
با این چند گزاره خبری، دو سبک تحلیل وجود دارد.
یکی چرخش سیاسی به جهت جبر قدرت و دیگری به جهت جبر روزگار.
نگاه اول و جبر قدرت؛ تغییرات سیاسی را صرفا ناشی از چرخش های تاکتیکی افراد با هدف دست یابی به قدرت تحلیل می کند. این نگاه شاید درست باشد شاید هم غلط؛ اما ما ابزاری برای سنجش نیت ها نداریم.
اما گزاره تحلیلی دوم مهمترست؛ ما با یک جبر تاریخی مواجهیم. جبری که دوگانه های موهوم اصلاح طلبی و اصول گرایی را بهم ریخته است. لاریجانی ها و ولایتی ها و غیره بین دو گزینه اصلاح طلبی و اصولگرائی قرار نگرفتند؛ دوگانه مسلط این روزها، دوگانه انقلابی و ضدانقلابی است. این دوگانه مرز اصلاح طلبی و اصولگرایی را هم بهم ریخته است.
اصولگرائی باید و ناگزیر است از اصلاح طلبی خالص شود. حتا خود اصلاحات نیز ازین فرآیند خالص سازی خارج نیست. اصلاح طلبی ناگزیر و ناچارست از براندازی فاصله بگیرد. اصلاح طلبی امروز نمی تواند مثل گذشته پایگاه آرای سبز و بنفش و حتا سیاه را رهبری کند. آرای سیاه و براندازها مدتهاست با شکل گیری رسانه های نوین و نسل جدید شبکه های اجتماعی از بدنه اصلاحات جدا شده اند.
با دوران جدیدی از جبهه بندی های سیاسی مواجهیم. دورانی که به مدد رسانه های نوین و رشد آگاهی مردم، چهره نفاق شکسته است و آدم ها ناچارند نسبت خودشان را با حق و باطل روشن کنند. رویداد بزرگی است. یک جهش در انقلاب اسلامی است. در این حرکت رو به جلو، افراد یا کامل از قطار انقلاب پیاده می شوند یا خودشان را تطبیق می دهند.
باید قدر دانست.
@mahdian_mohsen
🔸پشتیبانی نظری حجاریان ازین روزهای دولت...
این روزها یک تلقی رایج وجود دارد و ان اینکه خواست مردم ما مقاومت نیست و دولت تکلیفی ندارد جز اینکه عمل به امر مردم کند. فارغ از این تصور نادرست از جامعه، اما این نگاه دارای یک مبانی غلط است که شاید در مقاله امروز حجاریان مستقیم یا غیرمستقیم اشاره شده است.
سعید حجاریان به مناسبت سالگرد ارتحال حضرت امام، در مقاله ای با عنوان"صدای جمهور، صدای معصوم" در روزنامه سازندگی، به رابطه "دولت مدرن" و "جمهوریت" اشاره کرده و می نویسد:"اهل تسنن قرن ها پیش از شیعه به این نتیجه رسیدند که باید امامت را در راستای جمهوری مردم متجلی دید."
حجاریان توضیح می دهد که اهل سنت روایت شیعیان درباره "من مات و لم یعرف امام زمانه..." را بجای امام زمان، "سواد اعظم" می دانند که همان صدای جمهوریت است. یعنی "هرکس از جمهور مردم کناره گیری کند به مرگ جاهلیت مرده است"
او سپس با همین مبنا به اهمیت و جایگاه مصلحت مردم در تدبیر سیاسی حکومت می پردازد.
اما ابهامی وجود دارد؛
آیا صدای "جمهوریت" صدای "امامت" است یا "صدای امامت" صرفا تحققش در "صدای جمهوریت" است؟ ایندو بسیار فرق دارد.
تفاوت روشن است؛ اما توضیح بیشتر اینکه یکبار صدای جمهوریت را صدای حق می دانیم و طبیعی است که از دل آن می تواند سقیفه هم خارج شود. یکبار "تحقق" صدای امامت را در دل جمهوریت می دانیم و نتیجه این می شود که گرچه مشروعیت حق و امامت بیرون از صدای جمهوریت است اما تحقق یافتن آن به عبور از دل جمهوریت و مردم است؛ مثل رفراندوم ابتدای انقلاب و یا همه انتخابات ها در جمهوری اسلامی.
بنابراین برخلاف برداشت آقای حجاریان نگاه اهل سنت و شیعه در نسبت جمهوریت و امامت کاملا متفاوت است.
اما اثر این بحث برای این روزهای ما چیست؟
نگاهی که معتقد است صدای جمهوریت صدای امامت است، وظیفه حکومت و ولایت را صرفا پشت مردم حرکت کردن و عمل به هوا و خواهش جامعه دانسته و رعایت مصلحت عامه را صرفا به کرنش کردن مقابل مطالبه مردمی می داند.
اما نگاه دوم معتقد است حکومت تشکیل می شود که اسلام محقق شود. البته تحقق اسلام در خواستن مردم است. پس باید تلاش کرد مردم همراه شوند تا اسلام نصرت یابد و محقق شود.
یک دنیا تفاوت بین ایندوست.
روشنتر شویم؛
مردم اگر نخواستند مقابل ظلم و استکبار بایستند، اینصدا صدای امامت نیست؛ اما اگر صدای حق، مقابله با استکبار است باید مردم را برای ایستادن و مقاومت رشد و آگاهی بخشید که تحقق چنین قیامی همراهی مردمست.
اولی پشت سر مردم حرکت کردن است و دومی جلوتر رفتن و مردم را همراه کردن. از اولی نشستن در می آید و از دومی بیدار کردن. اولی به اسلام سکولار می رسد و دین عرفی و پوسته ای و دومی به اجتهاد پویا و تحقق حقیقت دینداری در حکومت اسلامی.
شاید مبانی غربگرایی این روزهای برخی مسئولین ریشه در همین اعتقاد نادرست داشته باشد...والله اعلم.
فارس
@mahdian_mohsen
چند سوال از #راز_اطمینان رهبرانقلاب
رهبرانقلاب باور عمیقی به نصرت حق دارند و همواره بر این سنت الهی تاکید داشتند. اما این روزها که کشور در آزمون سخت تری قرار گرفته است بیش از گذشته بر این جهان بینی توحیدی تصریح داشتند. آخرین اشاره شان به سبک مبارزاتی حضرت امام در 14 خرداد است که تاکید داشتند امام باور حقیقی بر احدی الحسنیین داشتند.
این جهان بینی توحیدی راز اطمینان و سکینه یک موحد است. چنین نگاهی به عالم، پیروزی حق را قطعی می داند. طبیعی است که این اعتقاد نیازمند باور و یقین و فراتر از علم و دانش است. حقیقتا باید نسبت به سنت الهی در نصرت جبهه حق باور داشت.
با این مقدمه چند سوال وجود دارد. پاسخ به این سوالات به شکل گیری این باور کمک می کند.
سوال اول اینست که نصرت برای چه کسی است؟
دوم اینکه پیروزی و نصرت به چه معنی است؟ آیا نصرت مادی است یا تنها به سعادت اخروی منصوریم؟
سوم اینکه اگر پیروزی جبهه حق محتوم است، پس شکست های مختلف در جبهه حق چطور توجیه می شود؟ اگر ما کم کاری کنیم پیروزی حق چطور محتوم است؟
پاسخ هر سوال را می توان از بیانات خود رهبری دنبال کرد. این باور کلیدی ترین متغیر موثر بر تحلیل این روزهاست.
حسن ظن به حضرت حق، نه تنها درون انسان را تسکین می دهد، بلکه خارج از انسان را هم متناسب با باور انسان شکل می دهد. این موارد سنت های قهری و محتوم عالم است؛ سنت الهی یعنی روش خدا در تدبیر عالم.
اما پاسخ به سوال اول؛
نصرت حق برای کسانی است که ناصر دین حق باشند. اراده حق بر این است که باطل در این عالم ماندگار نباشد و حق پیروز نهایی باشد. اما اراده الهی بر اراده انسان قرار می گیرد تا کاری انجام شود. اراده و قدرت الهی به کاری که ما اختیار می کنیم تعلق می گیرد.هرکاری بخواهد انجام شود اول باید علت تامه اش که در انسان است موجود شود.
با این مقدمه رهبری تاکید دارند کسانی پیروزند که اولا به این سنت الهی باور داشته باشند. بعد ازین "حرکت" کنند و "صبر" داشته باشند.باقی ماجرا قطعن پیروزی است.
رهبری در جائی می فرمایند که "لینصرن" یعنی خدا حتما و قطعا نصرت می کند. ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
و اما سوال دوم؛
این پیروزی چه نوع فرجامی است؟ برخی خیال می کنند اینکه گفته می شود مومنین همیشه پیروز اند یعنی در آخرت اجر عمل شان را دریافت می کنند. چنین نیست. آخرت هم بجای خود؛ در همین دنیا پیروزند. رهبری تصریح دارند که : ("انا لننصر رسلنا و الذین آمنوا" لام ننصر برای حتمیت و تحقق است. و تاکید "انا" هم به همین معناست. ما به طور حتم و بدون تردید یاری می کنیم. آیا فقط رسلنا را؟ خیر . در ادامه می فرماید: و الذین آمنوا. کجا یاری شان می کنیم؟ "فی الحیات الدنیا" در همین زندگی دنیا.") منبع:کتاب طرح کلی اندیشه در قرآن
نکته مهم اینجاست که مومن هر قدمش در عالم پیش برنده جبهه حق است و این برکتی است که ازسوی سنت الهی شامل حرکت می شود؛ ولو اینکه خودش نیز کشته شود. بازهم به جهت مادی حرکت ساخته و جبهه حق را پیش برده است. خون هیچ شهیدی به جهت مادی بی اثر نیست. باور بدین نکته بسیار کلیدی است.
و در نهایت سوال سوم؛
حالا اگر مومنین کوتاهی کنند چه اتفاقی میافتد؟ اگر باور داریم جبهه حق پیروز نهایی است اگر مومنین نخواهند چه می شود؟ پاسخ ساده است. شکست برای ماست؛ جبهه حق پیش می رود و قهرمان این میدان بعد از ما و دیگران هستند. هرچند کسالت و کوتاهی ما سرعت حرکت را کند کرده است. مراجعه کنیم به پاسخ رهبری: "من و شما کاره ای نیستیم؛ دست قدرت الهی است. ما وسائلی هستیم که اگر عقل به کار گیریم و اختیار خودمان را به کار بیندازیم و وارد میدان شویم، از ما برای حصول این هدف استفاده خواهد شد و افتخار و شرفش برای ما می ماند. اما اگر ما هم نباشیم: «فسوف یأتی اللَّه بقوم یحبّهم و یحبّونه». اینگونه نیست، بار خدا بر زمین نمی ماند، پیش خواهد رفت؛ این یک حرکت طبیعی است، ناموس طبیعت و تاریخ است.۱۳۸۸/۰۶/۱۶
فارس
@mahdian_mohsen
🚫ابعاد شگفت آور واکنش یک نماینده به خبر تجاوز
بعد از خبر تجاوز به یک دختربچه افغانی، ابطحی نماینده خمینی شهر طی نامه ای به رئیس سازمان بهزیستی خواستار برکناری رئیس اورژانس کشور به جهت انتشار این خبر شده است.
از ابتدا تا انتهای نامه آقای نماینده هر چه پیش میروید نارواتر و شگفت آورتر می شود.
اولن اصل نامه محل تامل است. نماینده مردم بجای پیگیری قاطع ماجرا، به انتشار عمومی خبر اعتراض کرده است. ایندست اعتراض های غیرمعقول و ناصواب هزینه روشنگری را بالا می برد.
انتشار درست یا نادرست خبر یک حرف است و وظیفه نمایندگی حرف دیگر. در شرایطی که رهبری شخصن در پی گیری اخبار آسیب اجتماعی ورود میکنند، نماینده مجلس وظیفه اش دادخواهی است یا ممیزی؟
البته اگر می نوشتند در انتشار اخبار فحشا باید دقت بیشتری کرد مسموع تر بود. اما دلایل نامه نادرست و عجیب تر ست.
نوشتند: "اولن معلوم نیست تجاوز باشد." آقای نماینده چه اطلاع و مسوولیتی در پرونده دارد که رئیس اورژانس ندارد؟
و اما دلائل دوم و سوم و چهارم!!
نوشتند "معلوم نیست چند نفر تجاوز کردند؟ معلوم نیست تبعه چه کشوری بودند؟ و در آخر اینکه معلوم نیست انگیزه شان چه بوده است؟"
مگر تعداد متجاوزین در اصل انتشار خبر موثرست؟ تبعه کدام کشور چه اهمیتی دارد؟ انگیزه متجاوز بغیر تجاوز چیست؟
این چه استدلالیست؟ آقای نماینده با ایندست ابهامات نتیجه گرفتند سانسور به صواب نزدیکترست؟
اشکال نامه حتا بدینجا هم ختم نمی شود.
پایان نامه سخت ترست و نشانه انفعال عجیب یک نماینده مقابل ضدانقلاب است.
نوشتند "انتشار این خبر موجب سواستفاده دشمن در افترا به انقلاب و اسلام و امام شده است."
چرا؟ مگر یک جرم و جنایت می تواند موجب تضعیف انقلاب و اسلام شود. دشمن که دشمنست. بهانه نیاز ندارد. خبری نباشد دروغ می سازد. سوال اینست که چه اتفاقی درون یک نماینده افتاده است که با چند اتهام دشمن چنین آشفته شده است؟ چرا باید انقدر منفعل عمل کرد؟ مگر انقلاب و اسلام با لاطائلات غفیلی طفیلی های چند مزدور تضعیف می شود؟
مختصری تامل فرماییم روشن میشود این حرف که انتشار خبر موجب افترا به انقلاب و اسلام شده، ضررش بیشتر از اصل انتشار خبرست. اندازه انقلاب و اسلام را چه فرض کردیم؟
عبور کنیم.
دستور اسلام و انقلاب در پیگیری ظلمست نه کتمان آن.
اگر خبر نادرست بود طبیعی است که باید با ناقل خبر برخورد شود. اما نباید کاری کنیم که مردم احساس کنند مسوولین آنهاسانسورچی ظلمند نه دادخواه مردم.
@mahdian_mohsen