عرض اعتذار ازین متن...
امشب به ناگاه یاد این خاطره افتادم
جانباز است؛ چشمش همیشه به سقف است. شاید هم به آسمان. نه حرکت دست دارد و نه پا. فقط پلک و چند کلمه بریده بریده.
تلخ ترین خاطره عمرش نه از جنگ ست و نه بیماری...اما ویران کننده است.
زمستان سرد است. آب روی بخاری می جوشد. خانه کسی نیست. کودک شیرینش تازه چهاردست و پا راه می رود. بابا نگاهش به سقف است که ناگهان دل نگران می شود. گویی طوفان سهمگینی به دلش نشسته است. هوهوی غمناکی در گوش است. با سختی سرش را تکان می دهد. اسباب بازی در میانه اتاق رهاست و طفل در شیرینی کودکانه اش، چهاردست و پاست و در حرکت.
آن سوتر بخاری است و ...
صدایش جوهر ندارد. فریادش بلند نمی شود. دست و پای حرکت ندارد. سر را تکان می دهد و با لب اشاره دارد... و کودک همچنان بی اعتنا...به بخاری نزدیک تر می شود و نزدیک تر و ....
پر پر زدن کودک را جلوی چشم دیده است؛ وقتی دستش کوتاه بود و صدایش شنیده نشد.
یااباعبدالله...
تلخ است پدر گریه کند طفل بخندد
سخت است که پنهان بکند چشم ترش را
امان از چکنم چکنم های پدر...
یک گام به پیش و یکی رو به پس رود
با خود مردد است به سوی چه کس رود...
@mahdian_mohsen
🔸چادر بسرها و عبا بدوش ها...
🔹تحلیلی دیگر از شهادت حجت الاسلام تولائی
ماجرای شهید حجت الاسلام تولایی بهانه ایست تا چادر و عبا را از منظر دیگری تحلیل کنیم. امروز کارکرد چادر و عبا متفاوت از گذشته است و طبیعی است که مورد توجه متعرضین باشد.
🔹چادر
امروز چادر از یک ضابطه و قاعده اجتماعی به یک ارزش نمادین و حتا به یک کنش اجتماعی تبدیل شده است. حجاب چادر یعنی عبور از یک پوشش صرف و تبدیل آن به یک رسانه ارتباطی حامل یک پیام مهم سیاسی-اخلاقی.
روشنست که چادر تراز مورد توجه است و حجاب یا حتا چادری که کارکرد برهنگی دارد از حیطه این بحث خارج است.
حجاب تا سالها پیش تنها پوشش بود؛ در همین چارچوب چادر یک نوع حجاب سنتی تر و کاملتر شناخته می شد. اما امروز پیام چادر فراتر از یک سنت فرهنگی است.
حجاب رعایت تقوای فردی و حفظ ضروریات دینی است. اما چادر یک رسانه در ساخت جامعه سازی معنوی است. چادر یک گام فراتر از حجاب است. چادر خودش یک رسانه و کنش برای ساخت یک اجتماع اخلاقی و دینی است.
جامعه ای که قدرت دینی اش را از پشتوانه های مردمی می گیرد، ظاهر دینی اش بسیار کلیدی است. ظاهر، خودش نقش وجدان را بازی می کند و قدرت بازدارندگی دارد. خانم چادری با چادرش تنها حجاب فردی اش را رعایت نمی کند، بلکه ظاهر یک جامعه دینی را هم به رخ کشیده و به نمایش می گذارد. به تعبیری چادر یک کنش برای فریاد کردن یک جامعه اخلاقی و معنوی است. ازین جهت کاملا سیاسی است. چه بسا خود خانم چادری هم متوجه چنین کارکردی نباشد.
وقتی می گوئیم چادر، یعنی هر نوع حجابی که چنین پیامی داشته باشد؛ منحصر به چادر هم نیست.
🔸عبا
عبا و عمامه چیست؟ تنها لباس طلبگی؟ لباس دین؟ آیا کارکردی شبیه لباس پزشکی دارد؟ اینطور نیست. لباس دین امروز کارکردی فراتر از یک هویت ساده صنفی دارد. لباس دین یعنی رسانه ای که تعظیم شعائر می کند. اما امروز تعظیم شعائر چیست؟ فریاد کردن دین و معنویت. پرچمدار این شعارها کجاست؟ انقلاب اسلامی.
مساله اینجاست که امروز عبا و عمامه کارکرد انقلابی و حکومتی دارند. ممکن است گفته شود چه بسیار روحانیتی که انقلابی هم نیست؛ اما روشنست که امروز هویت آنها تعیین کننده نیست. هویت اصلی عبا و عمامه را کسانی می سازند که معتقدند به دین اجتماعی. پشتیبان این دین اجتماعی نیز چیزی نیست جز روحانیت. عبا یعنی حضور جریانی که دین اجتماعی را نصرت می دهد.
با این توضیح تلاش برای تخریب فرهنگی و حذف فیزیکی چادر و عبا خیلی عجیب نیست. چادر و عبا امروز رسانه قدرت ورزی جامعه دینی اند. چادر نماد دینداری سیاسی و عبا نماد دین سیاسی.
نقش چفیه رهبری را هم باید از همین منظر تحلیل کرد.
امروز درگیر جنگ نمادهائیم. تلاش دشمن برای تخریب مناسک دینی نیز از همین جهت قابل تحلیل است که بماند برای بعد.
@mahdian_mohsen
مش رمضون...
خادم هیات خرازهاس. زبر و زرنگ و یک لحظه آرامش نداره. بزرگ و کوچک هیات دوستش دارن. شیرین حرف می زنه و با لهجه ترکی شعر آئینی می خونه؛ آنهم به چه اخلاصی. قصاید طولانی و اشعار عمیق اهل بیتی.
اما این مش رمضون با یک خاطره ساده و یک دریا معنا، حرمت تاریخی پیدا کرده.
ماجرا برای چند ساله پیشه. ظهرعاشوراست. همه در گیر و دار مجلسند. هیات قدیمی خرازها شلوغ و جای سوزن انداختن نیست. صدای حسین حسین گریه کنا بازار را گرفته.
خادمین هیات هم توی آشپزخانه در تدارک ناهار مجلسند که به یک حادثه، آشپزخونه هیات آتش می گیره. همه مستاصل. هیات مملو از جمعیت که صدای داد و فریاد خدام نگران بلند میشه. هرکس هرکاری از دستش برمیاد انجام میده. یکی آب میاره، یکی خاک میریزه. یکی رفته دنبال کمکی.
اما بی فایدس. آتیش همینطور داره زیاد میشه و راه گذر نیست.
"بزرگ هیات که این خاطره را برام می گفت اینجاش که رسید تنش می لرزید و چشماش پر اشک شده بود." .
مش رمضون از توی آشپزخونه بیرن میاد. میره سمت آتیش. دستش رو میگیره سمت آسمون و سه مرتبه با سوز ناب ترکی تکرار می کنه؛
عاباس خاموشش کن
عاباس خاموشش کن
عاباس خاموشش کن
چه سقایتی. عجب رندی. به به از این نفس پر محبت درونش. آتیش سرد شد و ترس ها رفت. نفس ها به سینه برگشت و زبان ها باز شد. اونروز مجلس با آبروتر برگزار شد. عاشورایی تر از ظهر عاشورا.
مش رمضون زندس. بذله گو و با صفا. انگار ساخته شده برای خادمی هیات.
اولین باری که دیدمش خبر نداشت قصه اش رو می دونم. فقط تماشاش کردم و گذشتم. اما وقت خدافظی با شوخی و خنده برگشت گفت: عباس رومو زمین نداخت.
@mahdian_mohsen
بخش خصوصی علیه مردم؟!
بخش خصوصی ممکن است علیه مردم شود؟ بله ممکن است. اگر بخش خصوصی از مردم نباشد علیه مردم است. بخش خصوصی غیرمردمی را با نام مصطلح خصولتی ها می شناسیم. جریانی که رگ حیات اقتصادی اش همواره به بدست ژنرال های سیاسی بوده است.
2 خبر همزمان را در کنار هم مرور کنید.
خبراول. رئیس کل بانک مرکزی می گوید از 24 میلیارد دلار ارز صادراتی غیرنفتی که عمدتا مربوط به صادرات محصولات پتروشیمی است، تنها 4 میلیارد دلار آن وارد نیما شده است.
خبر دوم. هیات رئیسه اتاق بازرگانی در نشستی فوری با مسوولین اقتصادی دولتی و مجلس پیشنهاد می دهد برای رفع گسل قیمتی در بازار دوم و سوم، سامانه نیما حذف شود.
و اما چند نکته؛
اولن. ارز حاصل از فروش صادرات محصولات پتروشیمی کجا رفته است؟ اگر بگوئیم این ارز وارد کشور نشده است سوال اینست که هزینه تولید و صادرات مجدد محصولات پتروشیمی از کجا تامین می شود؟ خرید مواد اولیه و حقوق کارگر و غیره ...
آیا غیراینست که این ارز در سودای رانت و مابه تفاوت حداقل 7 هزار تومانی هردلار نیمایی و ارز بازار سوم (سیاه) بلوکه شده است؟
دومن. اتاق بازرگانی وقتی قیمت دلار 4200 تومان بود، از بازار ثانویه استقبال کرد. امروز بازار ثانویه را مرجع فساد و رانت می داند و پیشنهادش حذف نیماست. توجیه این موضع دوگانه چیست؟ آیا غیر اینست که دیروز در سودای ارز گرانتر از بازار ثانویه استقبال کرد و امروز در سودای ارز بازار سیاه مخالف بازار ثانویه است؟
بازار سیاه به گزارش کارشناس ها کمتر از 5 درصد معاملات ارزی را شامل می شود. با این توضیح سوال اینست که چرا این بازار باید بازار معیار باشد؟ کدام ملاحظه و فرض اصلی شکل گیری بازار در این بازار رعایت شده است که مبنای قیمت گذاری قرار گرفته است؟
خلاصه اینکه؛
بخش خصولتی ما یک دست در قدرت سیاسی دارد و امروز در مقابل مردم قرار گرفته است و آگاهانه نفع خودش را در تعارض با نفع ملی و کشور می بیند. ترکیب طبقه اجتماعی و سیاسی بخش خصولتی قابل تحلیل است که بماند برای وقتش.
اما رابطه اتاق بازرگانی با ارز سیاه چیست؟ رابطه اتاق با خصولتی ها چیست؟ اتاق بازرگانی با دفاع از ارز 16 هزارتومانی نماینده کارآفرین ها و تولیدست؟
@mahdian_mohsen
یک پیوند شوم در گوجه فرنگی
قیمت گوجه فرنگی همگام با دلار در حال افزایش است. آخرین باری که گوجه فرنگی خبرساز شد، سال 85 بود که احمدی نژاد منکر گرانی گوجه شد و گفت از محله ما بخرید.
اما داستان امروز گوجه چیست؟ مساله را فراتر از اقتصاد ببینید و دولت را در همین یک موضوع ارزیابی کنید.
گوجه فرنگی 7 هزار تومان را رد کرد.
چرا؟
مرداد ماه امسال، 73 هزارتن گوجه صادر شده است که نسبت به تیر ماه 370 درصد رشد داشته است.
47 هزار تن رب گوجه فرنگی در مرداد ماه صادر شده است که اگر برای هر کیلو رب 4 کیلو گوجه حساب کنیم، حدود 250 هزار تن گوجه از کشور خارج شده است.
جهت دقیق شدن مساله، این حجم صادرات را با مجموع 4 ماه اول سال 96 مقایسه کنید که سرجمع صادرات گوجه فرنگی 112 هزار تن بوده است.
حالا سوال اینجاست؛
آیا قابل پیش بینی نبود که خروج این حجم گوجه فرنگی از کشور منجر به کسری قابل توجه در بازار داخلی می شود؟ چرا نظارت نکردیم؟ چرا مجوز دادیم؟
با توجه به کاهش آن به آن ارزش پول ملی، صادرات کالا برای یک گروه دلال به شدت سودآور است. فرض کنید این وضعیت در دیگر کالا ها نیز تکرار شود. آیا بزودی در کشور دچار قحطی جدی نمی شویم؟
پشت پرده ماجرا چیست؟
دولت بازار ارز را به اسم رهنمودهای تخیلی اقتصاد بازار رها کرده است. اما بیشتر نفع این رهاسازی را چه کسی می برد؟ اقتصاد بازاری و بازاری اقتصادی؛ تجار و صادرکننده و قاچاقچی. از همین جهت اتاق بازرگانی که نماینده این بخش است روز گذشته در جلسه ای فوری از دولت خواست سامانه نیما هم حذف شود تا ارز وارداتی را 16 هزار تومان در بازار بفروشند، نه 8 هزار تومان.
این بهم ریختگی و غارت زندگی مردم و عصبانیت اجتماعی در پیوند شوم میان اقتصاد بازار و اقتصاد بازاری رقم خورده است. با این دست فرمان قحطی حتمی است.
@mahdian_mohsen
#عبور_از_دلار_17000_تومانی
❌مثلث منحوس یله سازی
اداره کشور گرفتار مثلث نحس رها سازی است و خیز هرگونه تغییری منوط به شکستن این سه گانه است. سه راس این مثلث نامبرک که اداره کشور را زمینگیر کرده، چنین شکل گرفته است:
❌یکم. رهاسازی سیاسی
معاون اول رئیس جمهور می گوید: مشکل امروز راه حل سیاسی دارد نه اقتصادی. مسعود نیلی می نویسد راه حل های سیاستی از درون راه حل های سیاسی می گذرد. سیاست راه است و اقتصاد خودرو.
اتاق فکرهای منفصل و متصل دولت بارها اعتراف داشتند که گره مشکلات امروز در سیاست است و لاغیر. ریشه این اوضاع نااستوار را در سیاست می دانند و نه اقتصاد. منظورشان از سیاست چیست، بماند.
❌دوم. رها سازی اقتصادی
بعد از اجرای ناقص دلار 4200 تومانی، دولت به یک اجماع سیاستی برای رهاسازی اقتصادی رسید.
دولت به جهت ایئولوژیک معتقد است که نباید در سازوکار خودبه خودی اقتصاد دست برد و افسانه کارآمدی بازارآزاد را حتا در شرایط جنگی نیز در حد معارف وحیانی پذیرفته است. ازین جهت شاهدیم که بازار ارز رها شده است و هر روز آتش دلار زبانه می کشد و پول ملی ذلیل تر می شود.
لیبرالترین دولت های غربی هم در شرایط جنگی حضورشان در بازار چندین برابر و دولت ناظر به دولت تصدی گر و هادی تبدیل می شود. نمونه اش بحران وال استریت.
❌سوم. رهاسازی مدیریتی
ماهیت تکنوکرات ها را باید در بزنگاه های سخت و کوچه های بن بست سیاسی شناخت. این جریان در مواجهه با مشکلات و چالش ها، سراسر وجودشان را ترس می گیرد و شوک زده و بهت آلود منتظر شکست می شوند. این جریان چون بی اعتنا به سنت های قهری و قطعی الهی است و همه شناختش را از ساز وکار تکنیک و عقل خودبنیاد بشری می گیرد، در شرایط سخت گرفتار "کپ مدیریتی" می شود. به این کپ مدیریتی، خستگی و کهولت انباشته از قبل را هم اضافه کنید.
❌و اما سریش سیاسی در پیوند این سه راس مثلث؛
نکته بسیار مهم و کلیدی اینست که پیوند دهنده این سه راس باهم، یک جریان رانتی تیول دارست. جریانی که پای رانتی اش در اقتصاد و دست لابی اش در سیاست است و همه همت و تلاشش معطوف به سوداگری در بازارست. نمونه اش تلاش بی امان اتاق بازرگانی برای حذف بازار ثانویه و اصرار برای ثبت دلار 16 هزارتومانی و احتمالن غارت مایحتاج مردم به اسم صادرات.
دولت محترم برای ادامه راه، هیچ چاره ای ندارد ضمن شکستن این مثلث نحس و اتخاذ گارد دولت جنگی، بجای سیاست ورزی یله به حکمرانی عالمانه و مقتدرانه برسد.
@mahdian_mohsen
#نظام_محاسبه
🔸حدود چهل سال پیش مقاله ای از #سید_علی_خامنه_ای منتشر شد با عنوان "روح توحید نفی عبودیت غیر خدا".
🔸مقاله با همه مقالاتی که درباره توحید خوانده اید و شنیده اید متفاوت است. برخی از جملات ابتدایی این مقاله اینگونه است:
☘"روزی که پیامبر اسلام شعار لااله الا الله را اعلام کرد ..نخستین کسانی که با او بر سر ستیزه شدند سران و اشراف قبایل بودند...همواره عکس العملهای خصومت آمیز درباره یک فکر و یک نهضت مفسر گویایی است برای جهت گیریهای اجتماعی آن و عمق و ضریب تاثیر آن جهت گیریها.
از راه مطالعه در چهره دشمنان این نهضت و وابستگیهای طبقاتی آنان میتوان جهت گیری طبقاتی و اجتماعی آن نهضت را دانست و از مطالعه در شدت و جدیت دشمنیهایشان میتوان عمق و تاثیر آن را اندازه گیری کرد.
🔸یک مبنای محاسباتی کاملا روشن.
بر این اساس چند سوال دارم:
🔺اولا چه کسانی دشمن ایران هستند؟راس دشمنی با ایران چه کسانی هستند؟
🔺ثانیا دشمنی آنها چه میزان شدید است آیا با همه قدرت آمده اند یا نه.
🔺ثالثا با چه کسی دشمنند؟ با مردم یا مسوولین یا یک طایفه خاص؟
🔸از روی همین شاخصهای ساده نتایجی به دست میاید که با تلقی خیلی از رفقای ما ناسازگار است.
🔸اولا دشمن اصلی ما مقر اصلی ثروتمندان و قدرتمندان عالم است یعنی آمریکا. این یعنی جهت گیری ما کاملا رودرروی زورگویان و ظالمان عالم است. درست داریم میرویم.
🔸ثانیا با همه قدرت و آبرویشان آمده اند. آخرین توانایی آمریکا دیسیپلین حقوقی و آبرویش بود و همینطور ارتباطات و دارایی اقتصادی اش. که دارد خرج میکند. همه توانشان را آورده اند.
این نشان میدهد قدرتمندیم. اگر ضعیف بودیم و با دست خودمان در حال نابودی بودیم این همه قدرت بیرونی لازم نبود.
🔸 ثالثا نقطه مقابل جنگ اقتصادی نه اولا رهبر است نه مسوولین و نه هیچ کس دیگر. فشار اقتصادی به #مردم میآید همه مردم خصوصا طبقه متوسط به پایین مخاطب این جنگند. این یعنی قرار است اراده #مردم عوض شود. و معنای این جمله آن است که اراده مردم مقابل خواست آمریکا است.
🔸اینکه در فشار و سختی هستیم روشن است. اما آیا واقعا در مجموع داریم پیش میرویم یا عقب گرد میکنیم؟ به نظرم یک نگاه کلان به اوضاع کافی است که نشان دهیم با وجود همه بی تدبیری ها و ضعفها و سختیها اما مردم ایران در حال پیش روی هستند. درست میروند و با قدرت هم پیش میروند.
🔸صحنه اینگونه است ولو منفی بافها نفهمند و نبینند.
نویسنده علی مهدیان
https://ble.im/ali_mahdiyan
🔸از انصارحزب الله تا مسیح علی نژاد
مقابل درب ورودی دانشگاه تهران ایستاده بود و قابی را بالای سر گرفته و به مردم نمایش می داد. درین قاب از اهمیت امربه معروف و نهی از منکر نوشته بود. از قبل نماز و بلافاصله بعد نماز جمعه، این قاب انذاری را بدست گرفته بود و با صدای بلند فریاد می زد تا مردم این اصل مهم را فراموش نکنند.
از وقتی نماز جمعه را شناختم، همواره مهمترین شعارش همین امر به معروف ونهی از منکر بوده است؛ چه شعارهای مردمی و چه نوشته هایی که خودجوش بین مردم توزیع می شود و چه رسانه هایی که محل اصلی توزیع شان نماز جمعه تهران بوده است؛ مثل یالثارات و جبهه و شلمچه و همین روزها مثل عبرت های عاشورا و غیره.
گوئی پیوندی میان نماز جمعه و امر به معروف و نهی از منکر است. امر به معروف و نهی از منکر را باید در کنار عبادات جمعی مومنین دید. هرجا یک عبادت فردی(نماز)، شکل اجتماعی(نماز جمعه) می گیرد اولین اصلی که بروز و ظهور پیدا می کند و مورد توجه قرار می گیرد، همین امر به معروف و نهی از منکرست. چه انکه حضرت امام تشکیل حکومت اسلامی که مهمترین نهاد اجتماعی اجرای دینست را با همین اصل کلیدی توضیح می دهد.
در گذشته رسانه هایی که کارکرد اصلی شان را انذار و توجه دادن به امربه معروف و نهی از منکر قرار داده بودند، از منکر بی حجابی شروع می کردند. یک نمونه روشن آن هم تشکیلات انصارحزب الله بود. این توجه رسانه ای از دو منظر قابل تحلیل بود.
منظر اول این بود که منکر بزرگ را بیشتر در بی حجابی می دانستند. طبیعی بود که از همین منظر نیز اغلب مورد انتقاد قرار می گرفتند. اما جهت دیگری نیز وجود داشت که این توجه رسانه ای را معنادار می کرد و آن اینکه بدحجابی هرچند مساله اصلی کشور نیست، اما بروز و ظهور یک گناه اجتماعی است که اگر عادی سازی شود و نسبت بدان بی توجهی صورت گیرد، زمینه ساز فراموشی اصل مهمتری چون امر به معروف و نهی از منکر است. این استدلال البته قابل اعتنا بود. حرف این نبود که حجاب بزرگترین منکر است، اما بی اعتنایی به این منکر که بروز و ظهور اجتماعی داشت، موجب فراموشی یک اصل مهمتر دینی می شد که فرصت برای شکل گیری منکرات بزرگتری چون فساد اقتصادی و اختلاس و اباحه گری فرهنگی و بی بندباری سیاسی و اقتصادی مسئولین را فراهم می کرد.
🔸با این توضیح نقش و ماموریت علی نژاد برای تضعیف امر به معروف و نهی از منکر روشن می شود. اما چرا سراغ حجاب رفته است؟. ممکن است تصور شود که هدف اصلی اش مبارزه با حجاب است. اما اینطور نیست. حذف حجاب و توسعه اباحه گری هدف تبعی است.
هدف اصلی، توسعه بی حسی دینی از طریق قبح زدایی و عادی سازی گناه اجتماعی است. زمانیکه جامعه نسبت به یک گناه و خطا دچار بی اعتنائی شود، نسبت به دستگاه فساد و دیگر گناهان نیز بی اعتنا خواهد بود. در بیحسی نسبت به حجاب متوقف نمانید. جامعه ای که نسبت به گناه بی تفاوت شد، به هرهری مذهبی خو می کند. نسبت به گناهان بزرگتر و مطالبه مسائل اساسی تر نیز بی انگیزه می شود. به همین دلیل است که امروز مسیح علی نژاد ماموریت یافت است تا امربه معروف و نهی از منکر را در جامعه پرهزینه سازد.
اما اشتباه بزرگتری را دچار شده است. مساله اصلی اینست که آنچه موجب فراموشی امر به معروف و نهی از منکر می شود، احساس بی ثمری و احساس ضعف درونی جبهه حق است. مسیح علی نژاد به جهت بلاهت ساختاری جبهه باطل، فیلم هایی را منتشر می کند که نشان می دهد جامعه امروز نسبت به دین متعصب است و از کنار منکرات به سادگی عبور نمی کند. خانم علی نژاد ناخواسته، پروژه ناتمام امثال یالثارات را تکمیل و تمام کرده است که جای شکر دارد.
روزنامه رسالت
@mahdian_mohsen
🌹یک پی نوشت برای هلالی
مدتها پیش یک گپ وگفت کوتاه با عبدالرضا هلالی داشتم. از بهترین خاطره اش از هیات پرسیدم که گفت: شب دوم یا سوم محرم بود که یک مهمان جدید داشتیم. مجلس ما محفلی بود و غریبه ها زود به چشم میامدند. حال خوبی داشت و بااینکه سنی و سالی ازش گذشته بود اما همراه با جوانترها خوب سینه می زد. هر شب میامد تا شب تاسوعا.
شب تاسوعا حین روضه بودیم که یک گوشه مجلس همهمه شد و کم کم مجلس بهم ریخت. از پای منبردیدم دست وپای یک نفر را گرفتند و از مجلس بیرون بردند. عمرش به دنیا نبود. وسط مجلس سکته کرد و رفت. همان مرد غریبه رو می گم.
بعد از دهه یکی از رفقا گفت خدا رو خوش نمیاد. بالاخره در مجلس ما از دنیا رفته است. خوبست چند نفری به خانواده اش سر بزنیم و تسلیت بگیم. پرسان پرسان خانه اش را پیدا کردیم. شمال شهر یک خانه مجلل که از داخلش صدای گریه خانم ها شنیده می شد. دم در سیاهی زده بودند و اطمینان پیدا کردیم همینجاست. خیلی شبیه مجالس عزا نبود. خانه ای طاغوتی و پراز زرق و برق.
از پسر خانواده سراغ گرفتیم. آنسوتر زانو بغل گرفته بود. نزدیک شدیم و ماجرا را توضیح دادیم : "آمدیم عرض تعزیت". بعد از خوش آمد گفت: بله می شناسم. من همراه پدرم بودم که از جلوی درب هیات تان رد شدیم. پدر ما اصلن اهل هیات و این حرفها نبود. آن شب وقتی صدای روضه و سینه زنی را شنید گفت من ببینم اینجا چه خبرست. شما برو. گفتم پدر دیروقتست. شما را به اینجا چه کار؟ اصرارم بی فایده بود. آن رفتن همانا و هرشب پاشنه کشیدن و هیات آمدن همان ....تا شب تاسوعا.
🌹پینوشت: بی دلیل یاد این خاطره افتادم. هیچ وقت مجلس هلالی نرفتم. اما امثال این ذاکرین و خواننده ها گردن خیلی ها حق دارند. نگوئیم این خاصیت مجلس امام حسین است؛ که حتمن همین است. اما همین فیض رحمانی و بذل روحانی نیز از محل همین اسباب می رسد.
من از ماجرای برادر هلالی و حاشیه های درگوشی اش بی خبرم. اگر جرمی مرتکب شده است که هیچ، باید تقاص دهد. اما اگر چنین نیست و امروز رهاست، ممنوع الذاکری کردن کار این و آن نیست. جای حق نشینیم. خدا نکند که پرده ها بیافتد که کسی را یارای مکافات نیست.
خدا رحمت کند سیدذاکر را. او هم گردن خیلی ها حق داشت. اما پشتش حرف و حدیث زیاد بود. عده ای تا تکفیرش هم رفتند. آما آنروز که کتیبه امام حسین را در بیمارستان رویش انداختند و اشک در چشمانش حلقه زده بود، وقتی فیلمش منتشر شد، خیلی ها به غربت و مظلومیتش غبطه خوردند.
@mahdian_mohsen
🔹آیابدحجاب تر شدیم؟
🔹دخترهای 97 بدتر از دختران 57 اند؟
🔸خانم بدحجاب در مترو وقتی دخترخانم شل حجاب تری را دید زیر لب گفت:" واقعن که. اینا شورش را درآوردند" احتمالن شما هم ازین صحنه ها دیده باشید. تحلیل این صحنه چگونه است؟
🔸چند وقت پیش دارآباد بودم. با دیدن خانم های کوه نورد یک سوال ذهنم را درگیر کرده بود. این ها چرا حجاب دارند؟ مگه اینجا گشت ارشاد است؟
🔸یک سوال دیگر؛ به نظرشما اگر حجاب آزاد شود، مردم کشف حجاب می کنند؟
متن زیر نخ ارتباطی این سه سوال است و البته یک پرسش کلیدی تر؛ آیا بدحجاب تر شدیم؟ آیا دختران ما نسبت به زنان سال 59 بی تقواترند؟
🔸🔸🔸
به نظر می رسد بدحجابی در جامعه ما بد روایت شده است. این روایت نادرست باعث شده واکنش ها به بدحجابی عجیب و غریب باشد. یکی فکر می کند بدحجابی در ایران سیاسی است و تلاش می کند آنرا به براندازی نزدیک کند و دیگری فکر می کند بدحجابی در ایران ناشی از کاهش دین ورزی است و تلاش می کند اصلن اهمیت حجاب را منکر شود.
اما واقعن ریشه بدحجابی در جامعه ماچیست؟ ماجرا را از منظری متفاوت ببینید.
🔸بدحجاب تر؟
گزارش اخیر مرکز پژوهش های مجلس نشان می دهد حدود 30 تا 40 درصد جامعه حجاب شرعی دارند. اما بقیه که حجاب شرعی ندارند اعتقادشان به حجاب چیست؟ نتایج 3 پژوهش رسمی سازمان تبلیغات و ارزش ها و گرایش ایرانیان وزارت ارشاد و کتاب وضعیت سنجی پوشش و آرایش ایرانیان، نشان می دهد 90 درصد جامعه به حجاب شرعی اعتقاد و آنرا ضروری می دانند اما در مصداق حجاب تابع عرف اند.
این آمار یعنی جامعه نسبت به ضرورت حجاب و جنبه دینی و شرعی آن، کاملن معتقد عمل می کند اما در مصداق دچار غفلت است. یعنی بین قرائت شرعی حجاب و قرائت عرفی آن از سر غفلت تفاوت قائل شده است.
🔸حقیقت حجاب
حقیقت حجاب چیست؟ برخلاف تصور رایج، حقیقت حجاب صرفن پوشش نیست؛ هرچند پوشش یک ضرورت برای حفظ این حقیقت است. هویت و عمق حجاب، حیا و عفت است. حال باید سوال کرد که آیا بدحجابی منجر به بی حیایی در جامعه شده است؟ در پژوهش سازمان تبلیغات نشان می دهد 85 درصد مردم رعایت حجاب رامانع ارتکاب گناه در جامعه می دانند.
نتیجه این حرف چیست؟ بدحجابی در جامعه نه منشا سیاسی دارد و نه منشا دینی. بدحجابی در ایران می تواند منشا غربزدگی، عرفی گرائی، راحتی و زیبایی پسندی و دهها دلیل دیگر داشته باشد.
🔹اثر این دو رویکرد متفاوت چیست؟ اگر بدحجابی را سیاسی بدانید باید هر روز بین بدحجاب ها با انقلاب فاصله ایجاد شود. البته که شوخی است. چهارشنبه های سفید هم اتفاقن کمک کرده است که قلیل آدم هائی که روسری شان را ابزار براندازی می دانند از متن مردم جدا شوند.
اما بدحجابی نشانه بی دینی هم نیست. اگر اینطور بود باید شاهد کاهش معنویت بانوان در جامعه باشیم. حال آنکه برعکس است.
🔸معنوی شدن جامعه
آیا می توان مدعی شد که با عقب رفتن روسری ها معنویت کمتر شده است؟
مساله اینست که 2 خطای کلیدی ممکن است باعث شود تحلیل نادرستی از جامعه زنان مان داشته باشیم. یک اشتباه در مقایسه نقطه ایست و دوم تحلیل ظاهرگرایانه.
🔹خطای تحلیل ایستا
تحلیل نقطه ای یعنی مقایسه زنان در سال 97 با زنان در سال 57 بدون اینکه شرایط جامعه تحلیل شود. اساسن تقوای جامعه را باید در حرکت تحلیل کرد. برای اینکه تقوا را تحلیل کنیم باید شرایط و هجمه دشمن و قدرت شیطان را هم در نظر گرفت. تقوا در مسیر حرکت و اجتماعی شدن شکل می گیرد نه سر سجاده و در خلوت و انزوا. با این سخن باید سوال کرد خانم بد حجاب در جامعه امروز با این حجم از هجمه های شیطانی چه میزان جلوتر از زنان سال 57 است؟
🔹خطای ظاهرگرایانه
اما مهمتر، بستری است که جمهوری اسلامی برای رشد و تعالی زن ایجاد کرده است. تحلیل تک بعدی و ظاهرگرایانه و متوقف بر پوشش باعث می شود شناخت درستی از زن ایرانی بیان نشود. زن امروز را باید با حضورش در فعالیت های خیرخواهانه و از خودگذشتی و کمک به کشور و مردم تحلیل کرد. خانم امروز ایرانی را باید جامع دید تا درک درستی از دینداری پیدا کنیم و ظاهرگرایانه با تقلیل پوشش حکم به کاهش دینداری ندهیم.
🔹حجاب پرقدرت
نکته مهمتر از همه رشد حجاب است. رشد حجاب، هم کمی است و هم کیفی. این رشد یعنی حجاب پرقدرت. حجاب پرقدرت، حجابی است که از سر جهل و میراث خانواده و غیره نیست و ابعاد انقلابی پیدا کرده است و نشانه یک اعتقاد راستین به مبارزه و جهادست. چنین حجابی را در کدام برهه از تاریخ سراغ داریم؟
@mahdian_mohsen
❤️ماجرای "مرا ببوس..."
ترانه مرا ببوس از آن دست ترانه های قدیمی است که برای نسل قدیم ما بسیار خاطره انگیز است. داستان ها برای این ترانه گفتند که معروفترینش ماجرای سرهنگ توده ای و خداحافظی از دخترش است. اما این داستان ساختگی حزب توده است و این ترانه ماجرای متفاوتی دارد. یک داستان عاشقانه که البته جای خودش آموزنده است.
ترانه "مرا ببوس/ برای آخرین بار/ خدا ترا نگه دار" را افراد زیادی خوانده اند که البته هیچکدام از آنها به اندازه صدای حسن گل نراقی ماندگار نشده است. شعر این ترانه از حیدررقابی است که شخصیت اصلی شعر نیز خودش است.
حیدر رقابی از اقوام دور حاج حسن شمشیری و کارمند وی محسوب می شده است. حاج حسن شمشیری صاحب چلوکبابی معروف شمشمیری در بازار تهران بود که از طرفداران و حامیان سرسخت مرحوم مصدق به حساب می آمد. رقابی نیز دخل دار مرحوم شمشیری بود.
حیدر رقابی در آن زمان یک فعال دانشجویی و مبارزوطنی بود که او نیز به شدت تحت تاثیر مرحوم مصدق قرار داشت. حیدر رقابی معشوقه ای داشت که تصمیم داشتند باهم ازدواج کنند. اما با اوج گیری مبارزات سال 32 تصمیم می گیرد بین مبارزه برای وطنش و نامزدش یکی را انتخاب کند. برای همین در شب 16 آذر معروف که به شهادت 3 فعال دانشجویی می انجامد این شعر را سروده و بعد هم برای آخرین بار پیش نامزدش می رود و برای همیشه خداحافظی می کند. بعدها حیدر رقابی به عنوان یک مبارز دستگیر و تبعید می شود.
💜معتقدم هنری در این کشور ماندگار است که برآمده از هویت مردم باشد. معشوقه رقابی نمادست، نماد تقابل نفع شخصی مقابل یک ارزش بالاتر. هویت این مردم همواره همین بوده است که در تقابل نفع شخصی و نفع جمعی، از خود گذشتند، خاصه اگر آن نفع جمعی، خاک این کشور باشد. قصه مرا ببوس قصه مبارزه است. قصه ای که می گوید این مردم در هر طبقه اجتماعی اهل ایثارند.
امروز هم با همه نقدهائی که به رفتار اقتصادی این مردم می شود، نباید فراموش کنیم که ظاهر این مردم باطن مسئولین است. آدرس غلط ندهیم. نقطه شروع نه اصلاح سبک زندگی مردم، که سبک زندگی و سبک سیاست ورزی مسئولین است.
چه بسا حرص و ولع امروز این مردم ریشه اش خوی اشرافیت این مسئولین است.
@mahdian_mohsen
#چالش_تصویر
پیامی متفاوت از دیدار اخیر رهبری
سخنان روز پنج شنبه رهبرانقلاب از دهها منظر قابل ارزیابی است. اما از یک جهت کاملن متفاوت و دارای ابعاد روشنگرانه ایست که لازمست مخاطب خاص این سخنان که بخش نمادین اش در ورزشگاه حاضر بودند مورد توجه قرار دهند. جنگ امروز، جنگ رسانه ایست.
➖با تعبیر جنگ رسانه ای از قدیم آشنایی داریم؛ حرف جدیدی نیست. از وقتی رسانه به معنای امروزی اش شکل گرفته است، جنگ رسانه ای بین حق و باطل نیز برقرار بوده است. اما این روزها جنگ رسانه شکل دیگری به خود گرفته است که سخنان رهبری نیز از همین منظر اهمیت دارد. جنگ رسانه را باید به مثابه چالش تصویر تحلیل کرد.
تا دیروز جنگ رسانه چه کارکردی داشته است؟ کارکرد تخریبی. به همین جهت عمده فعالیت رسانه ای یا #سکس بوده است یا #تحریف و #تقلیب. اما امروز جنگ رسانه در زمین جدیدی رقم می خورد که کارکردش #تخدیر است. #تخدیر به چه شکل رقم می خورد؟ با تغییر تصویر. چالش امروز رسانه های جدید چالش تصویر است.
➖اما تصویر چیست؟ تصویر انعکاسی از واقعیت است که در ذهن شکل می گیرد و خیز و جهت حرکت فرد را شکل می دهد. رسانه دقیقن در نقطه انعکاس واقعیت در ذهن قرار دارد.
رهبری چند تصویرسازی مهم دشمن را شمردند. مهمترینش تصویر از قدرت دشمن و دومی تصویر از شرایط ایران است. در نهایت رسانه جدید را چون سلاحی شیمیایی دانستند که ابزار و آلات را نگه داشته و مغزها وقلب ها را هدف می گیرد. انسان را سست و کرخت می کند.
➖ #قربانیان_تصویر_تخدیری، آدم های بی همت و بی انگیزه و بی اراده اند که به تعبیر رهبری در میدان جهاد هم باشند، فساد می کنند. رهبری در این دیدار که به این فهم از جهت سبک مواجهه، میدان نبرد جدیدی را ترسیم کردند، تصویر واقعی ایران را با اتکا به واقعیت های ملموس توضیح دادند.
چالش تصویر اما تنها به انچه رهبری شمردند مختصر نمی شود. اینکه مردم ما امروز چه برداشتی از حاکمیت دارند نیز به چالش تصویر برمی گردد. اینکه چه تصویری از مردم و جامعه داریم نیز مرتبط با همین انگاره است. این تصاویر عمدتن بر مبنای روایتی است که شبکه های اجتماعی برای ما می سازند.
رسانه جدید، رسانه تصویرسازست. رسانه امروز از لاک رسانه ایش به شکل سنتی، خارج شده وجزئی از زندگی عادی و مرسوم مردمی است. مخاطب حتا احساس نمی کند در معرض رسانه است. شبکه اجتماعی جزئی از سبک زندگی مخاطب است. شبکه اجتماعی بیش از آنکه رسانه باشد، انسان-رسانه ایست که کارکردش تصویرسازی است.
#چالش_تصویر، هجمه تخدیری برای مسخ کردن جامعه است.
در چنین شرایطی تغییر تصویر، تغییر ذهن است و قدرت حرکت و جهت حرکت را به کل مورد اصابت قرار می دهد. این نزاع رسانه ای ، آرایشی متفاوت می طلبد که کمترین آن برای یک جهادگر، ترمیم تصویر درونی و شخصی است. آنچه رهبری درین دیدار انجام دادند نیز ترمیم تصویرها بود.
@mahdian_mohsen
⏹چالش طبقهمتوسط یا نیازمندان؟!
#شیوع_زرنگبازی
⏯تا دیروز 4 کیلو میوه می خریده و خانه می برده و حالا باید دوکیلو بخرد. مجبورست کمتر غذای گوشتی بخورد. احتمالن بجای دو بار در ماه رستوران رفتن، یکبار باید برود. کمتر می تونه مسافرت بره. نمی تونه مثل گذشته برای اون که دوستش داره هدیه بخره. با اینکه مهمون رو خیلی دوست داره اما دیگه کمتر می تونه مهمون دعوت کنه.
⏺روشنست درباره چه چیز حرف می زنیم. گرانی و تورم این روزها....
ممکن است تصور کنید این مشکلات خیلی مهم نیست. خب چه چیز را مهم می دانید؟ وضعیت اقشار آسیب پذیر؟ حرف درستی است؛ باید نگران طبقات آسیب پذیر جامعه بود. اما چالش امروز ما چالش طبقه متوسط است. آنچه در ابتدا مرور کردیم تغییر سبک زندگی است نه فقط کمبود و کسری اقتصادی. تغییر عادت در مقیاس سطح زندگی، بجهت روانی بسیار ویران کننده ترست. یک ضرب المثل قدیمی هست که می گه خدا نکنه کسی از عرش به فرش برسه.
مشکلات نیازمندان خیلی نسبت به گذشته فرقی نکرده است؛ هرچند دسترسی شان به امکانات سخت تر شده است. اما این امکانات چه حجمی از مصرف کل را شامل می شود؟ بیش از 20 قلم کالا؟ راه حل این چالش خیلی سخت نیست. دولت یک سبدغذایی کوپنی در نظر می گیرد و مشکل این بخش از جامعه را حل می کند. همزمان قیمت کالاهای اساسی را هم باید کنترل کند. رفع مشکل اقتصاد، اقتصادی است. اما مشکل طبقه متوسط فراتر از اقتصادست. برای طبقات متوسط مساله اقتصادی تبدیل شده است به مساله خانوادگی و فرهنگی؛ تبدیل شده به کنش سیاسی. برای این طبقه، آینده بدتر از حالست.
⬅️اما با چالش طبقه متوسط دقیقن باید چه کرد؟ پول به حساب شان بریزد؟ چقدر؟ فارغ از اینکه دولت چنین امکانی داشته باشد، آیا این پول منجر به حل مشکل این بخش از جامعه می شود؟
اگر شناخت درستی از ترکیب نیازهای این بخش از جامعه پیدا نکنیم به هیچ تصمیم عالمانه ای برای کاهش فاصله "اقشار آسیب پذیر از دلار" و حاکمیت نخواهیم رسید.
اقشار آسیب پذیر از دلار، بیش از آنکه دچار مشکلات عینی شوند، گرفتار چالش های ذهنی و روانی اند. تغییر سبک زندگی اتفاق ساده ای نیست. این تغییر در سبک زندگی را بگذارید کنار کاهش دارایی ها و نگرانی از آینده شان. ایندو را کنار کاهش اعتمادشان به حاکمیت قرار دهید.
⬅️جامعه ای که امروزش بجهت روانی بهم ریخته است و نتواند آینده اش را پیش بینی کند اولین اقدامی که می کند میانبر است. در چنین جامعه ای جَلَب بازی های غیراخلاقی و دغل کاری های نامتداول کم کم رشد می کند و ما با پدیده زرنگ بازی طبقه متوسط مواجه می شویم که کمترین آن خالی کردن مغازه ها و انبار کردن کالاهاست. فراتر از این نیز ورود نقدینگی سرگردان به بازار ارز و شکل گیری ارزهای خانگی است. بالاتر از این نیز همدلی با جریان آشوبگرست ولو اینکه مشارکت نکند.
زرنگ بازی طبقه متوسط اگر کنترل نشود ویران کننده است. از طرفی گله گذاری ها و غرولند های زیرلب طبقه متوسط اگر تبدیل به اعتراض و عصبانیت شود حتمن ویران کننده است. کمترین سطح ویرانی اش، ویرانی اجتماعی درون طبقه است که در کوچکترین سطحش، نهاد خانواده را نابود می کند.
⬅️یکی از عوامل تحریک این طبقه احساس تبعیض در این شرایط است. این روزها مانور پورشه و بنز در خیابان های تهران یعنی بنزین ریختن بر آتش این کینه و حقد اجتماعی. تبعیض همیشه بدست اما این روزها شلیک نهائی به چالش طبقه متوسط است.
اما راه مواجهه با جلب بازی طبقه متوسط چیست؟ اتفاقن برخلاف ظاهر ماجرا طبقه متوسط با حاکمیت همراه است اگر و فقط اگر احساس صمیمت و شفافیت و پاسخگوئی ببیند. طبقه متوسط در چنین شرایطی احساس همزادی می کند و قدرت همراهی دارد. کافیست او را نسبت به آینده امیدوار کنیم و نسبت به حاکمیت اعتماد پیدا کند. نتیجه اش بی کم و کاست همراهیست. کافیست گارد مبارزه با تبعیض بگیریم، بدون تردید موجی از اعتماد ایجاد کرده ایم.
🔳حالا شما با این توضیح آرایش دولت و مجلس و عدلیه محترم برای مواجهه با این طبقه را ارزیابی کنید. گفتیم شفافیت اما این روزها مجلس تمام قد مقابل شفافیت ایستاده است. گفتیم اطلاع رسانی و پاسخگوئی اما دولت چند ماه است سخنگو ندارد. گفتیم عدلیه اما دستگاه قضا نقش کمتری در مقابل با سوداگری و سفته بازی در بازار ارز دارد.
@mahdian_mohsen
🔸خوب و بدِ مجلسِ 15 مهر/درسی دیگر از سبک مدیریت رهبری
🔸یکم. رای کارشناسی مجلس، هرچه بود اما تیرخلاص را آقای لاریجانی با خبر نامه رهبری زدند. نظر رهبری حکم حکومتی نبود و بهتر بود از ابتدا مخالفان محترم بجای تاکید بی اندازه بر نظر رهبری، استدلال شان را تقویت می کردند؛ چه آنکه خبر نامه را پیش از جلسه گرفته بودند.
🔸دوم. مجلس حاضر نشد رای گیری شفاف و علنی داشته باشد. بهانه ها برای تصویب لایحه، شفافیت بود؛ حال آنکه حاضر نشدند به این حداقل شفافیت عمل کنند. از چه چیز ترسیدند؟ چرا نخواستند نام شان در تاریخ ثبت شود؟
🔸سوم. جلسه مجلس پر از تنش بود. دهها بار مخالف و موافق همدیگر را دروغگو خطاب کردند. این سطح از بگومگو در شان خانه ملت است؟ وقتی در مجلس چنین متعصبانه مجادله می شود، چه انتظاری است رسانه ها و مردم در شبکه های اجتماعی با آرامش بحث کنند؟
🔹و اما چهارم؛
این جلسه با همه اشکالاتش درسی آموزنده از سبک مدیریت رهبری داشت. ضمن توجه به سه نقد فوق، یک بار ماجرا را از منظر مردم سالاری مرور کنید:
رهبرانقلاب نظرشان را درباره کنوانسیون ها گفته بودند. صریح هم گفتند. اما حاضر نشدند موضع شان در تصمیم مجلس دخالت داده شود و نهاد مردم سالاری صدمه ببیند. طبیعی است که رهبری جایی ورود می کنند که اصل جمهوریت و اسلامیت در خطر باشد، در غیراینصورت جمهوریت را فدای هیچ چیز نمی کنند.
توجه کنیم که اگر نامه علنی نمی شد، رای مجلس مخالفت با حکم حکومتی رهبری تلقی میشد ولی رهبرانقلاب حاضر شدند این هزینه را هم بپذیرند اما مجلس در راس امور بماند.
این برای همه ما آموزنده است که بجای خونی نشان دادن مسائل و ایدئولوژیک کردن اختلافات اجازه دهیم سازوکارهای مردمی به منطق خودش عمل کند.
همه چیز بزودی روشن می شود. تاریخ در معرفی خادمان و دلسوزان مردم دچار خطا نمی شود.
@mahdian_mohsen
➖چرا رهبری حیثیتی ورود نکرد؟!
عده ای بیرون از مجلس شعار می دادند عزا عزا است امروز و .... رای مجلس که در گروه ها دست به دست شد موج اعتراضات براه افتاد. اعتراض هائی که به غایت طعم عصبیت و گلایه داشت. یکی نوشت این مجلس را باید به توپ بست، دیگری نوشت خون شهدا را پایمال کردند. آن یکی از خیانت رئیس مجلس نوشت و دیگری از مسلط شدن اسرائیلی ها بر کشور و یکی هم نگران ترور حاج قاسم شده بود.
گوئی برخی از ما منتظریم تا به کسری از بهانه، ناامید شویم.
اما چرا این ماجرا انقدر برای ما حیثیتی بود؟ روی واژه "حیثیت" ی متمرکز شوید. حیثیت یعنی مرگ و زندگی. یعنی انقلاب و ناانقلاب. یعنی انتخاب بین صفر و یک. یعنی سیاهی مقابل سفیدی. واقعن ماجرای اف ای تی اف اینگونه است؟
اگر عصبانی نمی شوید یک سوال ساده دارم. آیا نمی شود حالتی را متصور شد که نماینده های مجلس برای رفاه حال مردم از اف ای تی اف دفاع کرده باشند؟ نمی شود با نیت خیرخواهانه به زعم ما اشتباه کنند؟ یعنی هیچ وجه مثبتی برین لایحه متصور نیستیم؟ هیچ؟
اجازه دهید موضعم را شفاف کنم. به این فهم تصویب این لایحه به غایت اشتباه و خطائی تاریخی بود. بزودی تصمیم امروز، تجربه ای دیگر از جنس برجام را رقم می زند و این رای تلخ بر در و دیوار خاطرات خانه ملت ثبت خواهد شد.
اما موضوع دیگری وجود دارد که بیشتر از تصویب این لایحه آزار دهنده است. چرا ما خارج از دوگانه خادم و خائن هیچ گزینه دیگری را متصور نیستیم؟ چرا سطح انتقاد و مطالبه ما انقدر متعصبانه و استقلال و پرسپولیسی است که وقتی شکست می خوریم زمین و زمان سیاه می شود؟ چرا انقدر تصمیم مجلس را ذلیل و زبون تحلیل می کنیم که گوئی بخشی از پیکر انقلاب جدا شده است؟
سوال اصلی را بپرسم؟ چرا رهبری مثل ما انقدر حیثیتی رفتار نکرد؟ دقت کردید؟ به نامه امروز آقای لاریجانی مراجعه کنید. متن نامه یک پیام ساده دارد. چه پیامی؟ "این لایحه قابل ارزیابی کارشناسی در مجلس است."
برداشت همه ما پیش از قرائت این نامه همین بود؟ خیر. چه بود؟ حکم حکومتی رهبری در مخالفت با لایحه. اما درست فکر می کردیم؟ برداشت مان تغییر نکرد؟ سوال نشد چرا رهبری حیثیتی برخورد نکردند؟
پاسخ خیلی ساده است. چه بسا رهبری هم مخالف لایحه باشند، اما دلیلی نمی بینند ماجرا را چنان ویژه و حیاتی تحلیل کنند که اگر خلاف آن شود، گوئی انقلاب از دست رفته است.
اگر ماجرا آنقدر سیاه و آشفته بود رهبری باید سکوت می کردند؟ باید مجوز می دادند؟ آیا سابقه نداشته است که رهبری با حکم حکومتی مسیر مجلس را اصلاح کند؟ رهبرانقلاب طرح اصلاح قانون مطبوعات را در مجلس ششم از دستور خارج نکردند؟ پس چرا اینجا ورود مستقیم نداشتند؟ پاسخ پیچیده نیست. جائی که رهبری احساس کند اعتبار جمهوریت و آبروی اسلامیت در خطر است بی وقفه ورود مستقیم می کند. شان ولی غیر این نیست. اما منطق موجود در فرآیندهای قانونی و وجاهت نهادهای مردم سالار را دست کم نگیریم. لازم نیست همه چیز اورژانسی و خارج از مسیر طبیعی حل و فصل شود.
به این فهم بلوغ کار سیاسی چنین است که مسائل را با همه پیچیدگی ها و لایه های پیدا و پنهان آن ببینیم و اجازه دهیم افراد از زوایای مختلف آنرا ارزیابی کنند. برای اتخاذ یک تصمیم درست، مطالبه و تلاش کنیم ولی آنقدر ماجرا را ایدئولوژیک نکنیم که اگر نتیجه نگرفتیم ناامید و مایوس شده و احساس کنیم همه چیز بر باد رفته است و کل مملکت و سراسر مسئولین را خیانت گرفته است.
@mahdian_mohsen
🔸از خائن تا خیانت در fatf
تصویب اف ای تی اف در مجلس شاید یک خیانت باشد؛ اما تصویب کننده ها هم خائنند؟ خیر. ایندو متفاوتند. ممکن است امری خیانت باشد اما عاملان آن خائن نباشند. خیانت نتیجه عمل است، هرچند فاعل ممکن است عالم به نتیجه نباشد. در روایات داریم که دو گروه نتیجه عمل شان یکیست. حضرت فرمود دو گروه پشت مرا شکستند؛ عالم متهتک و جاهل متنسک.
البته سازندگان یک شنبه بهارستان، میتوانند ازین دو گروه نیز فراتر باشند. بخشی ممکن است نیت اصلاحی داشته باشند اما در مصداق خطا کنند. بخشی ممکن است سیاسی رای داده باشند. بخشی دیگر جاهل به ماجرا باشند. برخی دیگر به وعده های دولت اعتماد کرده باشند و برخی تحلیل شان این باشد که ناگریزیم. دقت کنیم که نتیجه عمل، الزامن بر نیت انطباق ندارد. اتهام خیانت نیاز به تحقیقات امنیتی و اطلاعاتی دارد.
🔹اما چرا اصرار دارم این افراد خائن نیستند؟ سه سطح دلیل وجود دارد.
🔸دلیل اول ملاحظات شرعی است.
نیت خوانی در این سطح خلاف اخلاق و شرعست. در جمهوری اسلامی باید به مسئولین کشور حسن ظن داشت. تعبیر صریح و روشن رهبری انقلاب است.
🔹اما سطح دوم ملاحظات مردمی و اجتماعی است که مهمترست.
خائن دانستن این افراد دو اثر اجتماعی جبران ناپذیر دارد. کسانی که بی محابا اتهام خائنی می زنند حتمن پای عوارض و نتایج این اتهام نخواهند ایستاد.
اثر اول جدا شدن مردم از حاکمیت و بی اعتمادی عمیق به مسئولین است. اتهام خیانت به فرد چه در مجلس و چه دولت، تخریب سهمگین پایگاه اجتماعی یک نهاد است؛ نه یک فرد. اولین سوالی که برای مردم شکل می گیرد اینست که این افراد خائن چطور به این مسند رسیده اند؟ دیگر اینکه چطور به این خائن ها اجازه می دهند همچنان در قدرت بمانند؟ آیا مافیایی از خیانت های تودرتو در قدرت وجود دارد که هم منافع اند؟
اثر قهری چنین تصویری بدترست. جامعه ای که در چنین سطحی دچار بی اعتمادی شود، با هیچ تصمیمی در هیچ سطحی از کارشناسی و نخبگی همراهی نخواهد کرد و این معادل فروپاشی حکمرانی است. مگر ممکن است دولت یا مجلسی بدون سرمایه اجتماعی؟
اما این اتهام اثر یک فرصت طلائی سیاسی-اجتماعی را هم از بین می برد. اتهام خیانت باعث می شود مردم نتیجه اراده خودشان را در حاکمیت نبینند. خیانت هیچ نسبتی با انتخاب مردم ندارد، اما اشتباه یک مسئول روی دیگر از اراده مردم است. خائن دانستن مسئولین اجازه نمی دهد مردم اراده شان را در تصمیم گیری اصلاح کنند. در همین ماجرای اف ای تی اف اگر بگوئید نماینده ها خائنند، مردم می گویند ما که از خائن بودن آنها اطلاعی نداشتیم و اشتباه را گردن شورای نگهبان می اندازند. اما اگر بگوئید اعتقاد و روش اینها اشتباهست و مردم هم نتیجه اش را ببیند، سبک انتخاب شان تغییر می کند.
🔹اما سطح سوم این ماجرا اهمیتش از جهات مختلف بیشتر است.
خائن دانستن مسئولین یک آدرس اشتباه به جامعه متدین و انقلابی ماست. وقتی اسم خیانت می آید دوگانه حق وباطل شکل می گیرد. دوقطبی شمر و امام حسین ایجاد می شود. در چنین دوقطبی حیثیتی و حساسی، سبک رفتاری و تعاملی تغییر می کند. مگر با خائن می شود مماشات کرد؟ این پرسشِ بدون پاسخ باعث می شود جوانان حزب اللهی و انقلابی ما بجای روشنگری بیشتر، یا دچار یاس و افسردگی شوند و یا بدتر از آن نسبت به محکمات انقلاب اسلامی مثل سبک مدیریت رهبری دچار تردید جدی شوند.
جریان انقلابی موتور محرکه آرمانگرایی است. مراقبت و صیانت از این جریان مخلص و معتقد، بر بزرگان انقلاب واجب است. از ابتدا نباید زمین نقدهای کارشناسی و گلایه ها جوری چیده شود که اگر شکستی صورت گرفت، شائبه خیانت و خائنی شکل گیرد. چاره ای اندیشیم؛ مهمتر ازین مهم نداریم.
@mahdian_mohsen
❤️تصویر سیاسی ازین زیباتر هست؟
دوست عزیزی پرسید چرا رهبری انقلاب در ماجرای طرح مطبوعات در مجلس ششم ورود کردند اما در ماجرای سی اف تی دخالت نکردند؟
پاسخ به این سوال، در ورود به رفتارشناسی رهبری در سه سطح کلیدی است.
🔸سطح اول؛ نظر رهبری
محمد باقر قالیباف شهردار تهران بود. می گفت یک روز خدمت رهبری رسیدم و در امری استمزاج کردم. رهبری فرمود نظر من "چنان" است. هنوز در محضر ایشان بودم که گفت فلانی یک وقت صرفن و به خاطر نظر من اقدامی نکنی؟ خودت دنبال حجت باش. با کارشناسان مشورت کن و به نتیجه برس.
سطح اول مدیریت رهبری، سطح کارشناسی و ارشادی است. این سطح را دقت فرمائید. بسیار کلیدی است.
اما سوال؛ رهبری چه وقت امر می کند؟
🔸سطح دوم؛ امر رهبری
چه وقت رهبری امر می کند؟ زمانیکه جمهوریت یا اسلامیت انقلاب در معرض خطر باشد. فقط همین؟ آیا برجام تهدید اسلامیت نبود؟ تسلط کفار بر مسلمانان نبود؟ بله. اما شرط دیگری هم وجود دارد. رهبری زمانی امر می کند که امر او اراده مردم باشد. دقیقتر می گوئید؟ رهبری جائی ورود می کنند که موضوعی توسط یک دولت یا یک مجلس خلاف نظر و رای و اراده مردم باشد و بخواهد گفتمان مسلط بر مردم را به انحراف ببرد. مثلن دولتی که با شعار کار و اشتغال و تولید از مردم رای می گیرد اگر خلاف این موضوع عمل کند رهبری برای دفاع از رای و اراده و خواست مردم ورود می کند.
در ماجرای طرح مطبوعات رهبری از اراده مردم دفاع کردند. فراموش نکنیم کسانی که این طرح را به مجلس بردند همان ها بودند که در روزنامه شان نوشتند شهادت سیدالشهدا به دلیل خشونت پدرش در جمل و صفین است. قرار بود از آن طرح چنین ولنگاری رسانه ای خارج شود. خواست مردم این بود؟ اراده مردم چنین اباحه گری زننده و شنیع بود؟ خیر. روشن است که رهبری در چنین مواردی ورود می کنند.
سوال؛ اگر مردم نخواهند چی؟ اگر مردم خلاف نظر رهبری اراده ای داشتند چه؟
🔸سطح سوم؛ ره بریِ رهبری
در شرایطی که اراده جامعه متفاوت از اراده رهبری باشد، تدبیر رهبری تحکم نیست. مدیریت شان اجبار و الزام نیست. رهبری در چنین شرایطی با تبیین و روشنگری و البته فرصت تجربه، اجازه می دهند جامعه رشد کند و اراده اش منطبق بر اراده حق شود.
برجام و اف ای اتی اف ازین دست بود. همواره سبک مدیریت امام امت چنین است که فرصت دهد، جامعه رشد کند. وظیفه ولایت رشد مردمست نه تحمیل بر مردم. به زور کسی را بهشت نمی برند.
مجلس، نماینده اراده مردم است. اگر مجلس خلاف اراده مردم رفتار کند رهبری حکم حکومتی می دهد و از مردم دفاع می کند. اما اگر تصمیم مجلس منطبق بر اراده مردم باشد، ولو اشتباه کند، رهبری اجازه می دهد همان مسیر طبیعی اش طی شود تا جامعه خودش تجربه کند.
اراده و انتخاب مردم همواره در مسیر حق است. مردم ما حق طلبند. اما در مواردی ممکن است در مصداق دچار اشتباه شوند. در چنین شرایطی رهبری اجازه می دهند جامعه تجربه کنند تا مصداق را اصلاح کنند. طبیعی است که انتظار مردم از برجام این نیست که کفار مسلط شوند؛ تصور می کنند برجام یا اف ای تی اف راه گشاست. رهبری اجازه می دهند این مصداق را جامعه تجربه کند.
پس علت اینکه رهبری در مواردی شبیه طرح مطبوعات و 2030 ورود کردند این بود که اراده دولت و مجلس خلاف اراده مردم بود و در ماجرای برجام و اف ای تی اف مجوز دادند چون رفتار دولت و مجلس بروز اراده مردم بود.
❤️ازین زیباتر در عالم سیاست می شناسید؟ مردمی تر ازین حکومت در گوشه ای ازین عالم سراغ دارید؟ بینی و بین الله.
@mahdian_mohsen
🔳ماجرای ناسزا به دختر شهید مدافع حرم
با جمعی از رفقا در محضر همسر شهید مدافع حرم بودیم؛ شهیدی از تیپ فاطمیون. اولین بار خبر شهادت همسرش را از فیلمی که در شبکه های مجازی منتشر شده بود، متوجه می شود. تصورش هم جان خراش و روح آزارست.
اما مردانه و باصلابت سخن می گفت. شرح صدرش شعف انگیز بود. بماند که چه گفت. قلم قاصرست از بیان رنجش.
مجلس در بهت بود و مهمان ها مضطرب از سنگینی این خانه غمین که یکی از رفقا از حال و روز بچه ها می پرسد:" دختر تان با شهادت پدر کنار آمد؟"
دختر کوچکش گوشه ی اتاق زانو بغل گرفته و نظاره گر مهمان ها بود و هرازگاهی با گوشه چادرش بازی می کند. مادر که ازو می گوید کمی خجالت می کشد و دوزانو ادب می کند: "خیلی تلاش کردم با رفتن پدرش کنار بیاید. کم کم عادت کرده بود. روزها سرگرمش می کردم تا شب ها زودتر بخوابد و بهانه نگیرد. اما خب... خیلی هم به سادگی نگذشت. "
حال و روز بانو تغییر می کند. گویی یاد خاطره ای میافتد که نمی داند بگوید یا رد شود. بغضش رو فرو می خورد و دل به آب می دهد:
" یکی از آن روزها که بیرون خانه مشغول بازی بود، توپش وسط خیابان می افتد و او هم دنبال توپ. در همین اثنا یک موتورسوار از راه می رسد و به سختی موتورش را کنترل می کند که به دخترم نزند. بخیر می گذرد؛ اما راننده که از شیطنت دخترم حسابی شکار و عصبی شده ، قهرآلود و احتمالن بی اراده چنان سیلی به صورتش می زند که سرخی اش می ماند. بعد هم به بهانه بی توجهی کودکانه اش چند ناسزا به من و پدرش حواله می کند و می رود. "
آرامش مادر تا اینجای قصه بود. صائب سخن می گوید و مثل کوه باصلابت است و خم به ابرو ندارد. اما با ادامه داستان او هم می شکند و مهمان ها که تا این لحظه چشم هایشان بارانی شده است را به هق هق می کشاند.
دخترک گریه کنان وارد خانه می شود و ماجرا را برای مادر شرح می دهد. گریه ها امانش را بریده است. با نوازش ها و دلداری مادر مختصری آرامش می گیردو با همان حال وحشت زده و بغض آلود، شکوه ای می کند که تاب مادر را هم می برد.
مادر می گوید:" نه از خشم موتور سوار گلایه کرد و نه از فریادها و دادو قالش و نه حتا از سیلی و دست سنگینی که به صورتش میرسد. در آغوشم که قرار و آرام گرفت، گفت: "مامان... مگه بابای من شهید نشده؟ پس چرا این آقا هه بهش توهین کرد؟ چرا فحشش داد؟"....
◽️◾️◽️
الحمدالله که اخوی روضه خوانم بین رفقا بود تا مجلس به مرثیه سه ساله کربلا خاتمه یابد...
.
من اگر دردانه ات هستم به جای من چرا
باد دارد بین زلفت تاب بازی می کند؟...
@mahdian_mohsen
⬅️تتلو از رئیسی تا بی بی سی
تتلو این روزها مهمان بی بی سی است. خیلی ها به خبرگزاری فارس و به کمپین انتخاباتی آقای رییسی انتقاد کردند که چرا سراغ تتلو رفتند. انتقادشان هم بی پایه نیست. تتلو چنان مشمئز کننده شده است که احدی حاضر نیست بدنامی و آلودگی اش را تحمل کند. اما دراین باره یک منطق مهم وجود دارد که فارغ از این مصداق خاص، یکبار برای همیشه باید تعیین تکلیف شود. چه آنکه امروز برخی ناجوانمردانه و به اسم اینکه علی علیزاده سابقه ای چنین و چنان داشته است، او و حامیانش را تخطئه می کنند؛ هرچند قیاس ایندو مع الفارق است.
سه نکته مهم دراین رابطه وجود دارد.
1⃣یکم. تتلو به بی بی سی دعوت شده است. آیا بی بی سی به سابقه این ادم توجه کرده است؟ به آینده اش چی؟ کسی که برای آقای رئیسی تبلیغ کرده است می تواند برای رسانه بریتانیا قابل اعتماد باشد؟ روشنست که این سوال ها مهم نیست. بی بی سی تنها نگاه می کند چه کسی می تواند پروژه رسانه ای و مواضع سیاسی اش را پیش ببرد.
به همین دلیلست که هرکس از جمهوری اسلامی جدا شده، امروز خانه زاد بی بی سی است.
ممکن است بگوئید خبرگزاری فارس و آقای رئیسی فراتر از یک مهمان رسانه ای تحویلش گرفتند. حرف درستی است. اما چرا فراتر؟ مبنای کار چه بود؟
بند دوم مهمترست.
2⃣دوم. وظیفه ما در قبال آدمی که توبه کرده چیست؟ اگر فردی بخواهد در جبهه انقلاب خودش را تعریف کند ما حق داریم او را نپذیریم؟ اگر توبه کرد، حجتی داریم که خدایی کنیم و قضاوت؟
روشنست که از منطق دعوت از تتلو دفاع می کنم نه خود عمل. چرا؟ چون از جزییات آن دعوت بی اطلاعم. اما منطق و صورت دعوت قابل دفاعست. اگر این تلقی وجود داشت که دفاع از یک آدم پشیمان و توبه کرده می تواند او و حامیانش را در داخل انقلاب نگه دارد، نباید کوتاهی کرد.
چرا باید انتظار داشت، کسی غیب بداند و این روزها را پیش بینی کند؟ اصلا بر سرنوشت چه کسی می توان قسم حضرت عباس خورد؟ مگر غیر اینست که حال افراد ملاک است؟ بله این احتمال هم وجود داشت که مجدد منحرف شود. اما این احتمال نمی تواند محتمل محکم تری را نادیده بگیرد. استقبال از این ادم در آن روز وظیفه بود و اگر از کنارش ساده می گذشتند خطا.
ممکن است بگویید عده ای خواستند ازتتلو استفاده ابزاری کنند. ممکن است چنین باشد. ولی این ادعا نیاز به نیت سنج دارد که حداقل در اختیار من و ما نیست. منطق بحث چنین است که رفت.
یک قدم جلوتر هم بریم؟ بند سوم مهمترست.
3⃣سوم. اگر کسی توبه نکرده بود چی؟ بازهم حق داریم تحویلش بگیریم؟ بله. اگر مدارای ما در تغییر سرنوشت یک نفر موثرست، نباید کم گذاشت. منطق اسلامی و اخلاقی چنین است ولو اینکه ما در عمل به این مهم کم توجه باشیم. اگر کسی آلوده به گناه است ولی با بها دادن ما احتمال اصلاح در او پیدا می شود، حق نداریم بی اعتنا باشیم.
اشکال زمانیست که بجای جذب افراد، از آنها استفاده ابزاری شود. باید نصرت داد نه اینکه وام دار آنها بود. یکبار از آقای خاتمی سوال کردم چرا آنچه در خفا درباره فتنه می گویید را علنی نمی کنید، صریحا گفت برای اینکه پایگاه اجتماعی من از بهائی ها و رقاصه ها تا متدین هاست. نباید این پایگاه را از دست دهم.
این اسمش وامداری است. واگرنه از تتلو آلوده تر را هم اگر احتمال اصلاح می دهیم باید استقبال کرد و بها داد؛ منطق اسلام چنین است.
@mahdian_mohsen
تفاوت کلیدی آخوندی و قاضی زاده هاشمی
با اسم آقایان آخوندی و قاضی زاده هاشمی ذهنتان کجا می رود؟ اگر آقای قاضی زاده به خبرنگار می گوید مزدور، آقای آخوندی هم میکروفن خبرنگار را پرت می کند. یکی با طعنه به پیرمرد نیازمند می گوید " خودت بمال" و آن یکی به خانم معترض از گرانی می گوید:"باید بیشتر ازت پول می گرفتن"
این سیاهه را شما تکمیل کنید. احتمالن اولین پیامی که ازین سبک رفتاری برداشت می کنید، تکبرست. ناتمام گذاشتن مسکن مهر و رها کردن وعده مسکن اجتماعی و افزایش 70 درصدی قیمت مسکن و غیره به اندازه این تبختر رنج آور نیست.
اما یک نکته مهم وجود دارد و آن اینکه بین آقای قاضی زاده هاشمی و جناب آخوندی یک تفاوت کلیدی در سبک اشرافیت وجود دارد. اشرافیت آقای آخوندی، "اشرافیت سیاسی" و تبختر آقای قاضی زاده از اشرافیت اقتصادی است.
مساله آقای قاضی زاده یک سبک زندگی مولتی میلیاردی است؛ چنانکه به تعبیر خودشان بین انتخاب پورشه و پرادو در حیرت می ماند؛ خروجی خوی کاخ نشینی همین سبک زندگی است و نازیدن سیاسی نیز جزء لاینفک آن. و صدالبته که سخن امام را گوش نگرفتیم و امروز گرفتار عوارض سیاسی این خوی متکبرانه ایم.
اما ماجرای آقای آخوندی متفاوت است. اشرافیت سیاسی به مراتب سخت تر و پیچیده تر و جراحتی به غایت عمیق تر از اشرافیت اقتصادی ست. اشرافیت سیاسی ناشی از قدرت سیاسی است نه قدرت اقتصادی. قاضی زاده هاشمی یک پزشک متخصص است که از ابتدا سرمایه دار بوده است. اشکال در چنین وزیری نیست؛ اشتباه در انتخاب چنین فردی است.
اما در ماجرای اشرافیت سیاسی، هم اشتباه در انتخاب است و هم منتخب. اشرافیت سیاسی، تبخترش را از قدرت سیاسی می گیرد. فردی که نازیدن را از قدرت سیاسی می گیرد، فراتر از این و آن، نسبت به جمهوری اسلامی تفرعن می ورزد. چنان از موضع قدرت سخن می گوید که گوئی بر گردن نظام دین دارد. خلاصه این رفتار چنان می شود که بعد از 6 سال مسئولیت، بدون اشاره به دلائل ناکارآمدی، علت استعفا را عدم توجه دولت به قواعد بازار آزاد می داند. گوئی این رئیس جمهور است که نسبت به این سطح از کم کاری ها باید پاسخگو باشد. گفتنی است تنها در یک مورد، مرکز پژوهش های مجلس در سال 96 گزارش می دهد که وزارت راه به اغلب تکالیفش در حوزه راه و مسکن عمل نکرده است؛ بگذریم.
تکبر سیاسی تنها ناشی از عدم شایسته سالاری نیست. خروجی فقدان شایسته سالاری، قاضی زاده هاشمی است؛ اما تکبر سیاسی ناشی از ساختارهای معیوب اجرایی است که از درونش چنین افرادی تربیت و تکثیر می شوند. نقد چنین جریانی نیز به مراتب پرهزینه تر از نقد اشرافیت اقتصادی است.
آخوندی وزیر امروز و دیروز نیست. اخوندی نماد یک جریان سیاسی در کشورست که حرمت و اعتبارشان را از جمهوری اسلامی گرفتند و امروز چنان رفتار می کنند که گوئی نظام به آنها ها بدهکارست.
خروجی تکبر اقتصادی فراتر از "خودت بمال" نیست، اما سرنوشت تفرعن سیاسی فتنه 88 است. تاریخ فراموش نکرده است که خروجی مشاوره آقای آخوندی و امثال او، ایستادن مقابل رای مردم است. انشاالله روشسنت که تفاوت از کجا تا کجاست؛ حرف تمام است.
@mahdian_mohsen
🔳جا خالی دادنِ ژنرال ها
تا دیروز اصلاح طلب ها ازین دولت اعلام برائت می کردند. این روزها خود دولتی ها هم از خودشان تبری جسته و جاخالی می دهند. رسم اخلاق نیست؛ ولی فارغ از این، باید بایستید و جواب دهید.
اگر کاره ای نبودید و نیستید، سالها صدارت و وزارت تان خلاف شرع مسلم بوده و گناه تان مضاعف است.
◾️اسحاق جهانگیری: تا این لحظه اجازه برکناری منشی ام را هم نداشتم.
◽️محمد شریعتمداری: من که دیگر نیستم. هیچ جای دیگر هم مرا به کار نگیرید.
◾️سیف رئیس کل سابق بانک مرکزی: من کاره ای نبودم واگرنه اصلاح می کردم.
◽️مسعود نیلی، مشاور ارشد رئیس جمهور: در نظام تصمیمگیری دولت حضور ندارم و اتفاقات اقتصادی امسال ربطی به من ندارد.
◾️نمایندگان مجلس: کرباسیان وزیر اقتصادی (سابق) در پاسخ به انتقادات می گوید من اختیاری ندارم. بانک مرکزی راسا اقدام می کند.
◽️حسام الدین آشنا هم همه مسئولیت های دولتی خودش را از پروفایل توئیترش حذف کرد.
◾️محمدباقر نوبخت: به رییسجمهور اعلام کردهام آمادگی دارم از همه مسئولیتهای دولتی کنار بروم.
◽️عباس آخوندی: با این سطح از تفاوت دیدگاه با رئیس جمهور، از حیث اخلاقی ادامه کار من درست نیست.
@mahdian_mohsen
➖غائبین انقلاب
➖یکم. آقای توکلی می گفت به یکی از بزرگان سیاسی و کهنه کار- نامش بماند- گفتم این خانه مجلل در شان شما و مسئولیت تان نیست. توضیح داد که حلال است و چه وچه. گفتم حتمن همینطور است. اما غرضم نسبت این خانه با جایگاه شما و انتظار مردمست. گفت حق باشماست. باید این مسئولیت را واگذار کنم.
برایم جالب بود. مسئول محترم حاضر بود نقشش در انقلاب را واگذارد، اما سبک زندگی اش را تغییر ندهد. واقعیت این است که امتحان کردن با سبک زندگی، سخت است و توفیق در این محن کار هرکس نیست.
یاد سرلشکر فیروزآبادی افتادم. خیلی ها این بزرگوار را به مالک و مقداد علی می شناختند. الحق هم سالها زحمت کشید و خدمت کرد. اما گوش بفرمانی و سربازی تا وقتی بود که پای اوامر سیاسی و نظامی در میانست؛ چه انکه وقتی فرمودند این خانه دولتی را در لواسان واگذار کنید؛ آنقدر تعلل کردند تا ماجرا رسانه ای شود.
ولایت و جمهوری اسلامی خوب است تا جائیکه کار به کار زندگی شخصی آقایان نداشته باشد. روزگار سختی است. به قول آن پیر فرزانه تنها کسانی تا آخر خط می مانند که طعم سادگی را چشیده باشند.
➖دوم. این روزها موج استعفا از دولت راه افتاده است. عمدتن هم مدعی اند که نقشی نداشته و بی اختیارند. اما یک سوال ساده؛ اگر واقعن سهمی نداشتند چرا تا امروز ماندند؟ چرا زودتر رها نکردند؟ توضیح نمی خواهد؛ این قدرت رو به زوال دیگر شیرین نیست. بین کاخ نشینی فردی و تحمل مشکلات و سختی ها در دولت، طبیعی است که زندگی شخصی را انتخاب کنند.
➖سوم. بند یکم و دوم مهم نیست. مقدمه را نوشتم برای همین یک خط؛ این قبیل وقایع برای من و ما درس عبرت است؛ در دوره تثبیت و جهش انقلاب، ابتلا با سبک زندگی مان است؛ نه فقط داشته های ذهنی. باید زندگی مان را پای انقلاب بیاوریم نه فقط مشت گره کرده و طنین صدای مان. در غیر اینصورت در بزنگاه های انقلاب، بدون تردید غائبیم.
@mahdian_mohsen