❤️ماجرای "مرا ببوس..."
ترانه مرا ببوس از آن دست ترانه های قدیمی است که برای نسل قدیم ما بسیار خاطره انگیز است. داستان ها برای این ترانه گفتند که معروفترینش ماجرای سرهنگ توده ای و خداحافظی از دخترش است. اما این داستان ساختگی حزب توده است و این ترانه ماجرای متفاوتی دارد. یک داستان عاشقانه که البته جای خودش آموزنده است.
ترانه "مرا ببوس/ برای آخرین بار/ خدا ترا نگه دار" را افراد زیادی خوانده اند که البته هیچکدام از آنها به اندازه صدای حسن گل نراقی ماندگار نشده است. شعر این ترانه از حیدررقابی است که شخصیت اصلی شعر نیز خودش است.
حیدر رقابی از اقوام دور حاج حسن شمشیری و کارمند وی محسوب می شده است. حاج حسن شمشیری صاحب چلوکبابی معروف شمشمیری در بازار تهران بود که از طرفداران و حامیان سرسخت مرحوم مصدق به حساب می آمد. رقابی نیز دخل دار مرحوم شمشیری بود.
حیدر رقابی در آن زمان یک فعال دانشجویی و مبارزوطنی بود که او نیز به شدت تحت تاثیر مرحوم مصدق قرار داشت. حیدر رقابی معشوقه ای داشت که تصمیم داشتند باهم ازدواج کنند. اما با اوج گیری مبارزات سال 32 تصمیم می گیرد بین مبارزه برای وطنش و نامزدش یکی را انتخاب کند. برای همین در شب 16 آذر معروف که به شهادت 3 فعال دانشجویی می انجامد این شعر را سروده و بعد هم برای آخرین بار پیش نامزدش می رود و برای همیشه خداحافظی می کند. بعدها حیدر رقابی به عنوان یک مبارز دستگیر و تبعید می شود.
💜معتقدم هنری در این کشور ماندگار است که برآمده از هویت مردم باشد. معشوقه رقابی نمادست، نماد تقابل نفع شخصی مقابل یک ارزش بالاتر. هویت این مردم همواره همین بوده است که در تقابل نفع شخصی و نفع جمعی، از خود گذشتند، خاصه اگر آن نفع جمعی، خاک این کشور باشد. قصه مرا ببوس قصه مبارزه است. قصه ای که می گوید این مردم در هر طبقه اجتماعی اهل ایثارند.
امروز هم با همه نقدهائی که به رفتار اقتصادی این مردم می شود، نباید فراموش کنیم که ظاهر این مردم باطن مسئولین است. آدرس غلط ندهیم. نقطه شروع نه اصلاح سبک زندگی مردم، که سبک زندگی و سبک سیاست ورزی مسئولین است.
چه بسا حرص و ولع امروز این مردم ریشه اش خوی اشرافیت این مسئولین است.
@mahdian_mohsen
#چالش_تصویر
پیامی متفاوت از دیدار اخیر رهبری
سخنان روز پنج شنبه رهبرانقلاب از دهها منظر قابل ارزیابی است. اما از یک جهت کاملن متفاوت و دارای ابعاد روشنگرانه ایست که لازمست مخاطب خاص این سخنان که بخش نمادین اش در ورزشگاه حاضر بودند مورد توجه قرار دهند. جنگ امروز، جنگ رسانه ایست.
➖با تعبیر جنگ رسانه ای از قدیم آشنایی داریم؛ حرف جدیدی نیست. از وقتی رسانه به معنای امروزی اش شکل گرفته است، جنگ رسانه ای بین حق و باطل نیز برقرار بوده است. اما این روزها جنگ رسانه شکل دیگری به خود گرفته است که سخنان رهبری نیز از همین منظر اهمیت دارد. جنگ رسانه را باید به مثابه چالش تصویر تحلیل کرد.
تا دیروز جنگ رسانه چه کارکردی داشته است؟ کارکرد تخریبی. به همین جهت عمده فعالیت رسانه ای یا #سکس بوده است یا #تحریف و #تقلیب. اما امروز جنگ رسانه در زمین جدیدی رقم می خورد که کارکردش #تخدیر است. #تخدیر به چه شکل رقم می خورد؟ با تغییر تصویر. چالش امروز رسانه های جدید چالش تصویر است.
➖اما تصویر چیست؟ تصویر انعکاسی از واقعیت است که در ذهن شکل می گیرد و خیز و جهت حرکت فرد را شکل می دهد. رسانه دقیقن در نقطه انعکاس واقعیت در ذهن قرار دارد.
رهبری چند تصویرسازی مهم دشمن را شمردند. مهمترینش تصویر از قدرت دشمن و دومی تصویر از شرایط ایران است. در نهایت رسانه جدید را چون سلاحی شیمیایی دانستند که ابزار و آلات را نگه داشته و مغزها وقلب ها را هدف می گیرد. انسان را سست و کرخت می کند.
➖ #قربانیان_تصویر_تخدیری، آدم های بی همت و بی انگیزه و بی اراده اند که به تعبیر رهبری در میدان جهاد هم باشند، فساد می کنند. رهبری در این دیدار که به این فهم از جهت سبک مواجهه، میدان نبرد جدیدی را ترسیم کردند، تصویر واقعی ایران را با اتکا به واقعیت های ملموس توضیح دادند.
چالش تصویر اما تنها به انچه رهبری شمردند مختصر نمی شود. اینکه مردم ما امروز چه برداشتی از حاکمیت دارند نیز به چالش تصویر برمی گردد. اینکه چه تصویری از مردم و جامعه داریم نیز مرتبط با همین انگاره است. این تصاویر عمدتن بر مبنای روایتی است که شبکه های اجتماعی برای ما می سازند.
رسانه جدید، رسانه تصویرسازست. رسانه امروز از لاک رسانه ایش به شکل سنتی، خارج شده وجزئی از زندگی عادی و مرسوم مردمی است. مخاطب حتا احساس نمی کند در معرض رسانه است. شبکه اجتماعی جزئی از سبک زندگی مخاطب است. شبکه اجتماعی بیش از آنکه رسانه باشد، انسان-رسانه ایست که کارکردش تصویرسازی است.
#چالش_تصویر، هجمه تخدیری برای مسخ کردن جامعه است.
در چنین شرایطی تغییر تصویر، تغییر ذهن است و قدرت حرکت و جهت حرکت را به کل مورد اصابت قرار می دهد. این نزاع رسانه ای ، آرایشی متفاوت می طلبد که کمترین آن برای یک جهادگر، ترمیم تصویر درونی و شخصی است. آنچه رهبری درین دیدار انجام دادند نیز ترمیم تصویرها بود.
@mahdian_mohsen
⏹چالش طبقهمتوسط یا نیازمندان؟!
#شیوع_زرنگبازی
⏯تا دیروز 4 کیلو میوه می خریده و خانه می برده و حالا باید دوکیلو بخرد. مجبورست کمتر غذای گوشتی بخورد. احتمالن بجای دو بار در ماه رستوران رفتن، یکبار باید برود. کمتر می تونه مسافرت بره. نمی تونه مثل گذشته برای اون که دوستش داره هدیه بخره. با اینکه مهمون رو خیلی دوست داره اما دیگه کمتر می تونه مهمون دعوت کنه.
⏺روشنست درباره چه چیز حرف می زنیم. گرانی و تورم این روزها....
ممکن است تصور کنید این مشکلات خیلی مهم نیست. خب چه چیز را مهم می دانید؟ وضعیت اقشار آسیب پذیر؟ حرف درستی است؛ باید نگران طبقات آسیب پذیر جامعه بود. اما چالش امروز ما چالش طبقه متوسط است. آنچه در ابتدا مرور کردیم تغییر سبک زندگی است نه فقط کمبود و کسری اقتصادی. تغییر عادت در مقیاس سطح زندگی، بجهت روانی بسیار ویران کننده ترست. یک ضرب المثل قدیمی هست که می گه خدا نکنه کسی از عرش به فرش برسه.
مشکلات نیازمندان خیلی نسبت به گذشته فرقی نکرده است؛ هرچند دسترسی شان به امکانات سخت تر شده است. اما این امکانات چه حجمی از مصرف کل را شامل می شود؟ بیش از 20 قلم کالا؟ راه حل این چالش خیلی سخت نیست. دولت یک سبدغذایی کوپنی در نظر می گیرد و مشکل این بخش از جامعه را حل می کند. همزمان قیمت کالاهای اساسی را هم باید کنترل کند. رفع مشکل اقتصاد، اقتصادی است. اما مشکل طبقه متوسط فراتر از اقتصادست. برای طبقات متوسط مساله اقتصادی تبدیل شده است به مساله خانوادگی و فرهنگی؛ تبدیل شده به کنش سیاسی. برای این طبقه، آینده بدتر از حالست.
⬅️اما با چالش طبقه متوسط دقیقن باید چه کرد؟ پول به حساب شان بریزد؟ چقدر؟ فارغ از اینکه دولت چنین امکانی داشته باشد، آیا این پول منجر به حل مشکل این بخش از جامعه می شود؟
اگر شناخت درستی از ترکیب نیازهای این بخش از جامعه پیدا نکنیم به هیچ تصمیم عالمانه ای برای کاهش فاصله "اقشار آسیب پذیر از دلار" و حاکمیت نخواهیم رسید.
اقشار آسیب پذیر از دلار، بیش از آنکه دچار مشکلات عینی شوند، گرفتار چالش های ذهنی و روانی اند. تغییر سبک زندگی اتفاق ساده ای نیست. این تغییر در سبک زندگی را بگذارید کنار کاهش دارایی ها و نگرانی از آینده شان. ایندو را کنار کاهش اعتمادشان به حاکمیت قرار دهید.
⬅️جامعه ای که امروزش بجهت روانی بهم ریخته است و نتواند آینده اش را پیش بینی کند اولین اقدامی که می کند میانبر است. در چنین جامعه ای جَلَب بازی های غیراخلاقی و دغل کاری های نامتداول کم کم رشد می کند و ما با پدیده زرنگ بازی طبقه متوسط مواجه می شویم که کمترین آن خالی کردن مغازه ها و انبار کردن کالاهاست. فراتر از این نیز ورود نقدینگی سرگردان به بازار ارز و شکل گیری ارزهای خانگی است. بالاتر از این نیز همدلی با جریان آشوبگرست ولو اینکه مشارکت نکند.
زرنگ بازی طبقه متوسط اگر کنترل نشود ویران کننده است. از طرفی گله گذاری ها و غرولند های زیرلب طبقه متوسط اگر تبدیل به اعتراض و عصبانیت شود حتمن ویران کننده است. کمترین سطح ویرانی اش، ویرانی اجتماعی درون طبقه است که در کوچکترین سطحش، نهاد خانواده را نابود می کند.
⬅️یکی از عوامل تحریک این طبقه احساس تبعیض در این شرایط است. این روزها مانور پورشه و بنز در خیابان های تهران یعنی بنزین ریختن بر آتش این کینه و حقد اجتماعی. تبعیض همیشه بدست اما این روزها شلیک نهائی به چالش طبقه متوسط است.
اما راه مواجهه با جلب بازی طبقه متوسط چیست؟ اتفاقن برخلاف ظاهر ماجرا طبقه متوسط با حاکمیت همراه است اگر و فقط اگر احساس صمیمت و شفافیت و پاسخگوئی ببیند. طبقه متوسط در چنین شرایطی احساس همزادی می کند و قدرت همراهی دارد. کافیست او را نسبت به آینده امیدوار کنیم و نسبت به حاکمیت اعتماد پیدا کند. نتیجه اش بی کم و کاست همراهیست. کافیست گارد مبارزه با تبعیض بگیریم، بدون تردید موجی از اعتماد ایجاد کرده ایم.
🔳حالا شما با این توضیح آرایش دولت و مجلس و عدلیه محترم برای مواجهه با این طبقه را ارزیابی کنید. گفتیم شفافیت اما این روزها مجلس تمام قد مقابل شفافیت ایستاده است. گفتیم اطلاع رسانی و پاسخگوئی اما دولت چند ماه است سخنگو ندارد. گفتیم عدلیه اما دستگاه قضا نقش کمتری در مقابل با سوداگری و سفته بازی در بازار ارز دارد.
@mahdian_mohsen
🔸خوب و بدِ مجلسِ 15 مهر/درسی دیگر از سبک مدیریت رهبری
🔸یکم. رای کارشناسی مجلس، هرچه بود اما تیرخلاص را آقای لاریجانی با خبر نامه رهبری زدند. نظر رهبری حکم حکومتی نبود و بهتر بود از ابتدا مخالفان محترم بجای تاکید بی اندازه بر نظر رهبری، استدلال شان را تقویت می کردند؛ چه آنکه خبر نامه را پیش از جلسه گرفته بودند.
🔸دوم. مجلس حاضر نشد رای گیری شفاف و علنی داشته باشد. بهانه ها برای تصویب لایحه، شفافیت بود؛ حال آنکه حاضر نشدند به این حداقل شفافیت عمل کنند. از چه چیز ترسیدند؟ چرا نخواستند نام شان در تاریخ ثبت شود؟
🔸سوم. جلسه مجلس پر از تنش بود. دهها بار مخالف و موافق همدیگر را دروغگو خطاب کردند. این سطح از بگومگو در شان خانه ملت است؟ وقتی در مجلس چنین متعصبانه مجادله می شود، چه انتظاری است رسانه ها و مردم در شبکه های اجتماعی با آرامش بحث کنند؟
🔹و اما چهارم؛
این جلسه با همه اشکالاتش درسی آموزنده از سبک مدیریت رهبری داشت. ضمن توجه به سه نقد فوق، یک بار ماجرا را از منظر مردم سالاری مرور کنید:
رهبرانقلاب نظرشان را درباره کنوانسیون ها گفته بودند. صریح هم گفتند. اما حاضر نشدند موضع شان در تصمیم مجلس دخالت داده شود و نهاد مردم سالاری صدمه ببیند. طبیعی است که رهبری جایی ورود می کنند که اصل جمهوریت و اسلامیت در خطر باشد، در غیراینصورت جمهوریت را فدای هیچ چیز نمی کنند.
توجه کنیم که اگر نامه علنی نمی شد، رای مجلس مخالفت با حکم حکومتی رهبری تلقی میشد ولی رهبرانقلاب حاضر شدند این هزینه را هم بپذیرند اما مجلس در راس امور بماند.
این برای همه ما آموزنده است که بجای خونی نشان دادن مسائل و ایدئولوژیک کردن اختلافات اجازه دهیم سازوکارهای مردمی به منطق خودش عمل کند.
همه چیز بزودی روشن می شود. تاریخ در معرفی خادمان و دلسوزان مردم دچار خطا نمی شود.
@mahdian_mohsen
➖چرا رهبری حیثیتی ورود نکرد؟!
عده ای بیرون از مجلس شعار می دادند عزا عزا است امروز و .... رای مجلس که در گروه ها دست به دست شد موج اعتراضات براه افتاد. اعتراض هائی که به غایت طعم عصبیت و گلایه داشت. یکی نوشت این مجلس را باید به توپ بست، دیگری نوشت خون شهدا را پایمال کردند. آن یکی از خیانت رئیس مجلس نوشت و دیگری از مسلط شدن اسرائیلی ها بر کشور و یکی هم نگران ترور حاج قاسم شده بود.
گوئی برخی از ما منتظریم تا به کسری از بهانه، ناامید شویم.
اما چرا این ماجرا انقدر برای ما حیثیتی بود؟ روی واژه "حیثیت" ی متمرکز شوید. حیثیت یعنی مرگ و زندگی. یعنی انقلاب و ناانقلاب. یعنی انتخاب بین صفر و یک. یعنی سیاهی مقابل سفیدی. واقعن ماجرای اف ای تی اف اینگونه است؟
اگر عصبانی نمی شوید یک سوال ساده دارم. آیا نمی شود حالتی را متصور شد که نماینده های مجلس برای رفاه حال مردم از اف ای تی اف دفاع کرده باشند؟ نمی شود با نیت خیرخواهانه به زعم ما اشتباه کنند؟ یعنی هیچ وجه مثبتی برین لایحه متصور نیستیم؟ هیچ؟
اجازه دهید موضعم را شفاف کنم. به این فهم تصویب این لایحه به غایت اشتباه و خطائی تاریخی بود. بزودی تصمیم امروز، تجربه ای دیگر از جنس برجام را رقم می زند و این رای تلخ بر در و دیوار خاطرات خانه ملت ثبت خواهد شد.
اما موضوع دیگری وجود دارد که بیشتر از تصویب این لایحه آزار دهنده است. چرا ما خارج از دوگانه خادم و خائن هیچ گزینه دیگری را متصور نیستیم؟ چرا سطح انتقاد و مطالبه ما انقدر متعصبانه و استقلال و پرسپولیسی است که وقتی شکست می خوریم زمین و زمان سیاه می شود؟ چرا انقدر تصمیم مجلس را ذلیل و زبون تحلیل می کنیم که گوئی بخشی از پیکر انقلاب جدا شده است؟
سوال اصلی را بپرسم؟ چرا رهبری مثل ما انقدر حیثیتی رفتار نکرد؟ دقت کردید؟ به نامه امروز آقای لاریجانی مراجعه کنید. متن نامه یک پیام ساده دارد. چه پیامی؟ "این لایحه قابل ارزیابی کارشناسی در مجلس است."
برداشت همه ما پیش از قرائت این نامه همین بود؟ خیر. چه بود؟ حکم حکومتی رهبری در مخالفت با لایحه. اما درست فکر می کردیم؟ برداشت مان تغییر نکرد؟ سوال نشد چرا رهبری حیثیتی برخورد نکردند؟
پاسخ خیلی ساده است. چه بسا رهبری هم مخالف لایحه باشند، اما دلیلی نمی بینند ماجرا را چنان ویژه و حیاتی تحلیل کنند که اگر خلاف آن شود، گوئی انقلاب از دست رفته است.
اگر ماجرا آنقدر سیاه و آشفته بود رهبری باید سکوت می کردند؟ باید مجوز می دادند؟ آیا سابقه نداشته است که رهبری با حکم حکومتی مسیر مجلس را اصلاح کند؟ رهبرانقلاب طرح اصلاح قانون مطبوعات را در مجلس ششم از دستور خارج نکردند؟ پس چرا اینجا ورود مستقیم نداشتند؟ پاسخ پیچیده نیست. جائی که رهبری احساس کند اعتبار جمهوریت و آبروی اسلامیت در خطر است بی وقفه ورود مستقیم می کند. شان ولی غیر این نیست. اما منطق موجود در فرآیندهای قانونی و وجاهت نهادهای مردم سالار را دست کم نگیریم. لازم نیست همه چیز اورژانسی و خارج از مسیر طبیعی حل و فصل شود.
به این فهم بلوغ کار سیاسی چنین است که مسائل را با همه پیچیدگی ها و لایه های پیدا و پنهان آن ببینیم و اجازه دهیم افراد از زوایای مختلف آنرا ارزیابی کنند. برای اتخاذ یک تصمیم درست، مطالبه و تلاش کنیم ولی آنقدر ماجرا را ایدئولوژیک نکنیم که اگر نتیجه نگرفتیم ناامید و مایوس شده و احساس کنیم همه چیز بر باد رفته است و کل مملکت و سراسر مسئولین را خیانت گرفته است.
@mahdian_mohsen
🔸از خائن تا خیانت در fatf
تصویب اف ای تی اف در مجلس شاید یک خیانت باشد؛ اما تصویب کننده ها هم خائنند؟ خیر. ایندو متفاوتند. ممکن است امری خیانت باشد اما عاملان آن خائن نباشند. خیانت نتیجه عمل است، هرچند فاعل ممکن است عالم به نتیجه نباشد. در روایات داریم که دو گروه نتیجه عمل شان یکیست. حضرت فرمود دو گروه پشت مرا شکستند؛ عالم متهتک و جاهل متنسک.
البته سازندگان یک شنبه بهارستان، میتوانند ازین دو گروه نیز فراتر باشند. بخشی ممکن است نیت اصلاحی داشته باشند اما در مصداق خطا کنند. بخشی ممکن است سیاسی رای داده باشند. بخشی دیگر جاهل به ماجرا باشند. برخی دیگر به وعده های دولت اعتماد کرده باشند و برخی تحلیل شان این باشد که ناگریزیم. دقت کنیم که نتیجه عمل، الزامن بر نیت انطباق ندارد. اتهام خیانت نیاز به تحقیقات امنیتی و اطلاعاتی دارد.
🔹اما چرا اصرار دارم این افراد خائن نیستند؟ سه سطح دلیل وجود دارد.
🔸دلیل اول ملاحظات شرعی است.
نیت خوانی در این سطح خلاف اخلاق و شرعست. در جمهوری اسلامی باید به مسئولین کشور حسن ظن داشت. تعبیر صریح و روشن رهبری انقلاب است.
🔹اما سطح دوم ملاحظات مردمی و اجتماعی است که مهمترست.
خائن دانستن این افراد دو اثر اجتماعی جبران ناپذیر دارد. کسانی که بی محابا اتهام خائنی می زنند حتمن پای عوارض و نتایج این اتهام نخواهند ایستاد.
اثر اول جدا شدن مردم از حاکمیت و بی اعتمادی عمیق به مسئولین است. اتهام خیانت به فرد چه در مجلس و چه دولت، تخریب سهمگین پایگاه اجتماعی یک نهاد است؛ نه یک فرد. اولین سوالی که برای مردم شکل می گیرد اینست که این افراد خائن چطور به این مسند رسیده اند؟ دیگر اینکه چطور به این خائن ها اجازه می دهند همچنان در قدرت بمانند؟ آیا مافیایی از خیانت های تودرتو در قدرت وجود دارد که هم منافع اند؟
اثر قهری چنین تصویری بدترست. جامعه ای که در چنین سطحی دچار بی اعتمادی شود، با هیچ تصمیمی در هیچ سطحی از کارشناسی و نخبگی همراهی نخواهد کرد و این معادل فروپاشی حکمرانی است. مگر ممکن است دولت یا مجلسی بدون سرمایه اجتماعی؟
اما این اتهام اثر یک فرصت طلائی سیاسی-اجتماعی را هم از بین می برد. اتهام خیانت باعث می شود مردم نتیجه اراده خودشان را در حاکمیت نبینند. خیانت هیچ نسبتی با انتخاب مردم ندارد، اما اشتباه یک مسئول روی دیگر از اراده مردم است. خائن دانستن مسئولین اجازه نمی دهد مردم اراده شان را در تصمیم گیری اصلاح کنند. در همین ماجرای اف ای تی اف اگر بگوئید نماینده ها خائنند، مردم می گویند ما که از خائن بودن آنها اطلاعی نداشتیم و اشتباه را گردن شورای نگهبان می اندازند. اما اگر بگوئید اعتقاد و روش اینها اشتباهست و مردم هم نتیجه اش را ببیند، سبک انتخاب شان تغییر می کند.
🔹اما سطح سوم این ماجرا اهمیتش از جهات مختلف بیشتر است.
خائن دانستن مسئولین یک آدرس اشتباه به جامعه متدین و انقلابی ماست. وقتی اسم خیانت می آید دوگانه حق وباطل شکل می گیرد. دوقطبی شمر و امام حسین ایجاد می شود. در چنین دوقطبی حیثیتی و حساسی، سبک رفتاری و تعاملی تغییر می کند. مگر با خائن می شود مماشات کرد؟ این پرسشِ بدون پاسخ باعث می شود جوانان حزب اللهی و انقلابی ما بجای روشنگری بیشتر، یا دچار یاس و افسردگی شوند و یا بدتر از آن نسبت به محکمات انقلاب اسلامی مثل سبک مدیریت رهبری دچار تردید جدی شوند.
جریان انقلابی موتور محرکه آرمانگرایی است. مراقبت و صیانت از این جریان مخلص و معتقد، بر بزرگان انقلاب واجب است. از ابتدا نباید زمین نقدهای کارشناسی و گلایه ها جوری چیده شود که اگر شکستی صورت گرفت، شائبه خیانت و خائنی شکل گیرد. چاره ای اندیشیم؛ مهمتر ازین مهم نداریم.
@mahdian_mohsen
❤️تصویر سیاسی ازین زیباتر هست؟
دوست عزیزی پرسید چرا رهبری انقلاب در ماجرای طرح مطبوعات در مجلس ششم ورود کردند اما در ماجرای سی اف تی دخالت نکردند؟
پاسخ به این سوال، در ورود به رفتارشناسی رهبری در سه سطح کلیدی است.
🔸سطح اول؛ نظر رهبری
محمد باقر قالیباف شهردار تهران بود. می گفت یک روز خدمت رهبری رسیدم و در امری استمزاج کردم. رهبری فرمود نظر من "چنان" است. هنوز در محضر ایشان بودم که گفت فلانی یک وقت صرفن و به خاطر نظر من اقدامی نکنی؟ خودت دنبال حجت باش. با کارشناسان مشورت کن و به نتیجه برس.
سطح اول مدیریت رهبری، سطح کارشناسی و ارشادی است. این سطح را دقت فرمائید. بسیار کلیدی است.
اما سوال؛ رهبری چه وقت امر می کند؟
🔸سطح دوم؛ امر رهبری
چه وقت رهبری امر می کند؟ زمانیکه جمهوریت یا اسلامیت انقلاب در معرض خطر باشد. فقط همین؟ آیا برجام تهدید اسلامیت نبود؟ تسلط کفار بر مسلمانان نبود؟ بله. اما شرط دیگری هم وجود دارد. رهبری زمانی امر می کند که امر او اراده مردم باشد. دقیقتر می گوئید؟ رهبری جائی ورود می کنند که موضوعی توسط یک دولت یا یک مجلس خلاف نظر و رای و اراده مردم باشد و بخواهد گفتمان مسلط بر مردم را به انحراف ببرد. مثلن دولتی که با شعار کار و اشتغال و تولید از مردم رای می گیرد اگر خلاف این موضوع عمل کند رهبری برای دفاع از رای و اراده و خواست مردم ورود می کند.
در ماجرای طرح مطبوعات رهبری از اراده مردم دفاع کردند. فراموش نکنیم کسانی که این طرح را به مجلس بردند همان ها بودند که در روزنامه شان نوشتند شهادت سیدالشهدا به دلیل خشونت پدرش در جمل و صفین است. قرار بود از آن طرح چنین ولنگاری رسانه ای خارج شود. خواست مردم این بود؟ اراده مردم چنین اباحه گری زننده و شنیع بود؟ خیر. روشن است که رهبری در چنین مواردی ورود می کنند.
سوال؛ اگر مردم نخواهند چی؟ اگر مردم خلاف نظر رهبری اراده ای داشتند چه؟
🔸سطح سوم؛ ره بریِ رهبری
در شرایطی که اراده جامعه متفاوت از اراده رهبری باشد، تدبیر رهبری تحکم نیست. مدیریت شان اجبار و الزام نیست. رهبری در چنین شرایطی با تبیین و روشنگری و البته فرصت تجربه، اجازه می دهند جامعه رشد کند و اراده اش منطبق بر اراده حق شود.
برجام و اف ای اتی اف ازین دست بود. همواره سبک مدیریت امام امت چنین است که فرصت دهد، جامعه رشد کند. وظیفه ولایت رشد مردمست نه تحمیل بر مردم. به زور کسی را بهشت نمی برند.
مجلس، نماینده اراده مردم است. اگر مجلس خلاف اراده مردم رفتار کند رهبری حکم حکومتی می دهد و از مردم دفاع می کند. اما اگر تصمیم مجلس منطبق بر اراده مردم باشد، ولو اشتباه کند، رهبری اجازه می دهد همان مسیر طبیعی اش طی شود تا جامعه خودش تجربه کند.
اراده و انتخاب مردم همواره در مسیر حق است. مردم ما حق طلبند. اما در مواردی ممکن است در مصداق دچار اشتباه شوند. در چنین شرایطی رهبری اجازه می دهند جامعه تجربه کنند تا مصداق را اصلاح کنند. طبیعی است که انتظار مردم از برجام این نیست که کفار مسلط شوند؛ تصور می کنند برجام یا اف ای تی اف راه گشاست. رهبری اجازه می دهند این مصداق را جامعه تجربه کند.
پس علت اینکه رهبری در مواردی شبیه طرح مطبوعات و 2030 ورود کردند این بود که اراده دولت و مجلس خلاف اراده مردم بود و در ماجرای برجام و اف ای تی اف مجوز دادند چون رفتار دولت و مجلس بروز اراده مردم بود.
❤️ازین زیباتر در عالم سیاست می شناسید؟ مردمی تر ازین حکومت در گوشه ای ازین عالم سراغ دارید؟ بینی و بین الله.
@mahdian_mohsen
🔳ماجرای ناسزا به دختر شهید مدافع حرم
با جمعی از رفقا در محضر همسر شهید مدافع حرم بودیم؛ شهیدی از تیپ فاطمیون. اولین بار خبر شهادت همسرش را از فیلمی که در شبکه های مجازی منتشر شده بود، متوجه می شود. تصورش هم جان خراش و روح آزارست.
اما مردانه و باصلابت سخن می گفت. شرح صدرش شعف انگیز بود. بماند که چه گفت. قلم قاصرست از بیان رنجش.
مجلس در بهت بود و مهمان ها مضطرب از سنگینی این خانه غمین که یکی از رفقا از حال و روز بچه ها می پرسد:" دختر تان با شهادت پدر کنار آمد؟"
دختر کوچکش گوشه ی اتاق زانو بغل گرفته و نظاره گر مهمان ها بود و هرازگاهی با گوشه چادرش بازی می کند. مادر که ازو می گوید کمی خجالت می کشد و دوزانو ادب می کند: "خیلی تلاش کردم با رفتن پدرش کنار بیاید. کم کم عادت کرده بود. روزها سرگرمش می کردم تا شب ها زودتر بخوابد و بهانه نگیرد. اما خب... خیلی هم به سادگی نگذشت. "
حال و روز بانو تغییر می کند. گویی یاد خاطره ای میافتد که نمی داند بگوید یا رد شود. بغضش رو فرو می خورد و دل به آب می دهد:
" یکی از آن روزها که بیرون خانه مشغول بازی بود، توپش وسط خیابان می افتد و او هم دنبال توپ. در همین اثنا یک موتورسوار از راه می رسد و به سختی موتورش را کنترل می کند که به دخترم نزند. بخیر می گذرد؛ اما راننده که از شیطنت دخترم حسابی شکار و عصبی شده ، قهرآلود و احتمالن بی اراده چنان سیلی به صورتش می زند که سرخی اش می ماند. بعد هم به بهانه بی توجهی کودکانه اش چند ناسزا به من و پدرش حواله می کند و می رود. "
آرامش مادر تا اینجای قصه بود. صائب سخن می گوید و مثل کوه باصلابت است و خم به ابرو ندارد. اما با ادامه داستان او هم می شکند و مهمان ها که تا این لحظه چشم هایشان بارانی شده است را به هق هق می کشاند.
دخترک گریه کنان وارد خانه می شود و ماجرا را برای مادر شرح می دهد. گریه ها امانش را بریده است. با نوازش ها و دلداری مادر مختصری آرامش می گیردو با همان حال وحشت زده و بغض آلود، شکوه ای می کند که تاب مادر را هم می برد.
مادر می گوید:" نه از خشم موتور سوار گلایه کرد و نه از فریادها و دادو قالش و نه حتا از سیلی و دست سنگینی که به صورتش میرسد. در آغوشم که قرار و آرام گرفت، گفت: "مامان... مگه بابای من شهید نشده؟ پس چرا این آقا هه بهش توهین کرد؟ چرا فحشش داد؟"....
◽️◾️◽️
الحمدالله که اخوی روضه خوانم بین رفقا بود تا مجلس به مرثیه سه ساله کربلا خاتمه یابد...
.
من اگر دردانه ات هستم به جای من چرا
باد دارد بین زلفت تاب بازی می کند؟...
@mahdian_mohsen
⬅️تتلو از رئیسی تا بی بی سی
تتلو این روزها مهمان بی بی سی است. خیلی ها به خبرگزاری فارس و به کمپین انتخاباتی آقای رییسی انتقاد کردند که چرا سراغ تتلو رفتند. انتقادشان هم بی پایه نیست. تتلو چنان مشمئز کننده شده است که احدی حاضر نیست بدنامی و آلودگی اش را تحمل کند. اما دراین باره یک منطق مهم وجود دارد که فارغ از این مصداق خاص، یکبار برای همیشه باید تعیین تکلیف شود. چه آنکه امروز برخی ناجوانمردانه و به اسم اینکه علی علیزاده سابقه ای چنین و چنان داشته است، او و حامیانش را تخطئه می کنند؛ هرچند قیاس ایندو مع الفارق است.
سه نکته مهم دراین رابطه وجود دارد.
1⃣یکم. تتلو به بی بی سی دعوت شده است. آیا بی بی سی به سابقه این ادم توجه کرده است؟ به آینده اش چی؟ کسی که برای آقای رئیسی تبلیغ کرده است می تواند برای رسانه بریتانیا قابل اعتماد باشد؟ روشنست که این سوال ها مهم نیست. بی بی سی تنها نگاه می کند چه کسی می تواند پروژه رسانه ای و مواضع سیاسی اش را پیش ببرد.
به همین دلیلست که هرکس از جمهوری اسلامی جدا شده، امروز خانه زاد بی بی سی است.
ممکن است بگوئید خبرگزاری فارس و آقای رئیسی فراتر از یک مهمان رسانه ای تحویلش گرفتند. حرف درستی است. اما چرا فراتر؟ مبنای کار چه بود؟
بند دوم مهمترست.
2⃣دوم. وظیفه ما در قبال آدمی که توبه کرده چیست؟ اگر فردی بخواهد در جبهه انقلاب خودش را تعریف کند ما حق داریم او را نپذیریم؟ اگر توبه کرد، حجتی داریم که خدایی کنیم و قضاوت؟
روشنست که از منطق دعوت از تتلو دفاع می کنم نه خود عمل. چرا؟ چون از جزییات آن دعوت بی اطلاعم. اما منطق و صورت دعوت قابل دفاعست. اگر این تلقی وجود داشت که دفاع از یک آدم پشیمان و توبه کرده می تواند او و حامیانش را در داخل انقلاب نگه دارد، نباید کوتاهی کرد.
چرا باید انتظار داشت، کسی غیب بداند و این روزها را پیش بینی کند؟ اصلا بر سرنوشت چه کسی می توان قسم حضرت عباس خورد؟ مگر غیر اینست که حال افراد ملاک است؟ بله این احتمال هم وجود داشت که مجدد منحرف شود. اما این احتمال نمی تواند محتمل محکم تری را نادیده بگیرد. استقبال از این ادم در آن روز وظیفه بود و اگر از کنارش ساده می گذشتند خطا.
ممکن است بگویید عده ای خواستند ازتتلو استفاده ابزاری کنند. ممکن است چنین باشد. ولی این ادعا نیاز به نیت سنج دارد که حداقل در اختیار من و ما نیست. منطق بحث چنین است که رفت.
یک قدم جلوتر هم بریم؟ بند سوم مهمترست.
3⃣سوم. اگر کسی توبه نکرده بود چی؟ بازهم حق داریم تحویلش بگیریم؟ بله. اگر مدارای ما در تغییر سرنوشت یک نفر موثرست، نباید کم گذاشت. منطق اسلامی و اخلاقی چنین است ولو اینکه ما در عمل به این مهم کم توجه باشیم. اگر کسی آلوده به گناه است ولی با بها دادن ما احتمال اصلاح در او پیدا می شود، حق نداریم بی اعتنا باشیم.
اشکال زمانیست که بجای جذب افراد، از آنها استفاده ابزاری شود. باید نصرت داد نه اینکه وام دار آنها بود. یکبار از آقای خاتمی سوال کردم چرا آنچه در خفا درباره فتنه می گویید را علنی نمی کنید، صریحا گفت برای اینکه پایگاه اجتماعی من از بهائی ها و رقاصه ها تا متدین هاست. نباید این پایگاه را از دست دهم.
این اسمش وامداری است. واگرنه از تتلو آلوده تر را هم اگر احتمال اصلاح می دهیم باید استقبال کرد و بها داد؛ منطق اسلام چنین است.
@mahdian_mohsen
تفاوت کلیدی آخوندی و قاضی زاده هاشمی
با اسم آقایان آخوندی و قاضی زاده هاشمی ذهنتان کجا می رود؟ اگر آقای قاضی زاده به خبرنگار می گوید مزدور، آقای آخوندی هم میکروفن خبرنگار را پرت می کند. یکی با طعنه به پیرمرد نیازمند می گوید " خودت بمال" و آن یکی به خانم معترض از گرانی می گوید:"باید بیشتر ازت پول می گرفتن"
این سیاهه را شما تکمیل کنید. احتمالن اولین پیامی که ازین سبک رفتاری برداشت می کنید، تکبرست. ناتمام گذاشتن مسکن مهر و رها کردن وعده مسکن اجتماعی و افزایش 70 درصدی قیمت مسکن و غیره به اندازه این تبختر رنج آور نیست.
اما یک نکته مهم وجود دارد و آن اینکه بین آقای قاضی زاده هاشمی و جناب آخوندی یک تفاوت کلیدی در سبک اشرافیت وجود دارد. اشرافیت آقای آخوندی، "اشرافیت سیاسی" و تبختر آقای قاضی زاده از اشرافیت اقتصادی است.
مساله آقای قاضی زاده یک سبک زندگی مولتی میلیاردی است؛ چنانکه به تعبیر خودشان بین انتخاب پورشه و پرادو در حیرت می ماند؛ خروجی خوی کاخ نشینی همین سبک زندگی است و نازیدن سیاسی نیز جزء لاینفک آن. و صدالبته که سخن امام را گوش نگرفتیم و امروز گرفتار عوارض سیاسی این خوی متکبرانه ایم.
اما ماجرای آقای آخوندی متفاوت است. اشرافیت سیاسی به مراتب سخت تر و پیچیده تر و جراحتی به غایت عمیق تر از اشرافیت اقتصادی ست. اشرافیت سیاسی ناشی از قدرت سیاسی است نه قدرت اقتصادی. قاضی زاده هاشمی یک پزشک متخصص است که از ابتدا سرمایه دار بوده است. اشکال در چنین وزیری نیست؛ اشتباه در انتخاب چنین فردی است.
اما در ماجرای اشرافیت سیاسی، هم اشتباه در انتخاب است و هم منتخب. اشرافیت سیاسی، تبخترش را از قدرت سیاسی می گیرد. فردی که نازیدن را از قدرت سیاسی می گیرد، فراتر از این و آن، نسبت به جمهوری اسلامی تفرعن می ورزد. چنان از موضع قدرت سخن می گوید که گوئی بر گردن نظام دین دارد. خلاصه این رفتار چنان می شود که بعد از 6 سال مسئولیت، بدون اشاره به دلائل ناکارآمدی، علت استعفا را عدم توجه دولت به قواعد بازار آزاد می داند. گوئی این رئیس جمهور است که نسبت به این سطح از کم کاری ها باید پاسخگو باشد. گفتنی است تنها در یک مورد، مرکز پژوهش های مجلس در سال 96 گزارش می دهد که وزارت راه به اغلب تکالیفش در حوزه راه و مسکن عمل نکرده است؛ بگذریم.
تکبر سیاسی تنها ناشی از عدم شایسته سالاری نیست. خروجی فقدان شایسته سالاری، قاضی زاده هاشمی است؛ اما تکبر سیاسی ناشی از ساختارهای معیوب اجرایی است که از درونش چنین افرادی تربیت و تکثیر می شوند. نقد چنین جریانی نیز به مراتب پرهزینه تر از نقد اشرافیت اقتصادی است.
آخوندی وزیر امروز و دیروز نیست. اخوندی نماد یک جریان سیاسی در کشورست که حرمت و اعتبارشان را از جمهوری اسلامی گرفتند و امروز چنان رفتار می کنند که گوئی نظام به آنها ها بدهکارست.
خروجی تکبر اقتصادی فراتر از "خودت بمال" نیست، اما سرنوشت تفرعن سیاسی فتنه 88 است. تاریخ فراموش نکرده است که خروجی مشاوره آقای آخوندی و امثال او، ایستادن مقابل رای مردم است. انشاالله روشسنت که تفاوت از کجا تا کجاست؛ حرف تمام است.
@mahdian_mohsen
🔳جا خالی دادنِ ژنرال ها
تا دیروز اصلاح طلب ها ازین دولت اعلام برائت می کردند. این روزها خود دولتی ها هم از خودشان تبری جسته و جاخالی می دهند. رسم اخلاق نیست؛ ولی فارغ از این، باید بایستید و جواب دهید.
اگر کاره ای نبودید و نیستید، سالها صدارت و وزارت تان خلاف شرع مسلم بوده و گناه تان مضاعف است.
◾️اسحاق جهانگیری: تا این لحظه اجازه برکناری منشی ام را هم نداشتم.
◽️محمد شریعتمداری: من که دیگر نیستم. هیچ جای دیگر هم مرا به کار نگیرید.
◾️سیف رئیس کل سابق بانک مرکزی: من کاره ای نبودم واگرنه اصلاح می کردم.
◽️مسعود نیلی، مشاور ارشد رئیس جمهور: در نظام تصمیمگیری دولت حضور ندارم و اتفاقات اقتصادی امسال ربطی به من ندارد.
◾️نمایندگان مجلس: کرباسیان وزیر اقتصادی (سابق) در پاسخ به انتقادات می گوید من اختیاری ندارم. بانک مرکزی راسا اقدام می کند.
◽️حسام الدین آشنا هم همه مسئولیت های دولتی خودش را از پروفایل توئیترش حذف کرد.
◾️محمدباقر نوبخت: به رییسجمهور اعلام کردهام آمادگی دارم از همه مسئولیتهای دولتی کنار بروم.
◽️عباس آخوندی: با این سطح از تفاوت دیدگاه با رئیس جمهور، از حیث اخلاقی ادامه کار من درست نیست.
@mahdian_mohsen
➖غائبین انقلاب
➖یکم. آقای توکلی می گفت به یکی از بزرگان سیاسی و کهنه کار- نامش بماند- گفتم این خانه مجلل در شان شما و مسئولیت تان نیست. توضیح داد که حلال است و چه وچه. گفتم حتمن همینطور است. اما غرضم نسبت این خانه با جایگاه شما و انتظار مردمست. گفت حق باشماست. باید این مسئولیت را واگذار کنم.
برایم جالب بود. مسئول محترم حاضر بود نقشش در انقلاب را واگذارد، اما سبک زندگی اش را تغییر ندهد. واقعیت این است که امتحان کردن با سبک زندگی، سخت است و توفیق در این محن کار هرکس نیست.
یاد سرلشکر فیروزآبادی افتادم. خیلی ها این بزرگوار را به مالک و مقداد علی می شناختند. الحق هم سالها زحمت کشید و خدمت کرد. اما گوش بفرمانی و سربازی تا وقتی بود که پای اوامر سیاسی و نظامی در میانست؛ چه انکه وقتی فرمودند این خانه دولتی را در لواسان واگذار کنید؛ آنقدر تعلل کردند تا ماجرا رسانه ای شود.
ولایت و جمهوری اسلامی خوب است تا جائیکه کار به کار زندگی شخصی آقایان نداشته باشد. روزگار سختی است. به قول آن پیر فرزانه تنها کسانی تا آخر خط می مانند که طعم سادگی را چشیده باشند.
➖دوم. این روزها موج استعفا از دولت راه افتاده است. عمدتن هم مدعی اند که نقشی نداشته و بی اختیارند. اما یک سوال ساده؛ اگر واقعن سهمی نداشتند چرا تا امروز ماندند؟ چرا زودتر رها نکردند؟ توضیح نمی خواهد؛ این قدرت رو به زوال دیگر شیرین نیست. بین کاخ نشینی فردی و تحمل مشکلات و سختی ها در دولت، طبیعی است که زندگی شخصی را انتخاب کنند.
➖سوم. بند یکم و دوم مهم نیست. مقدمه را نوشتم برای همین یک خط؛ این قبیل وقایع برای من و ما درس عبرت است؛ در دوره تثبیت و جهش انقلاب، ابتلا با سبک زندگی مان است؛ نه فقط داشته های ذهنی. باید زندگی مان را پای انقلاب بیاوریم نه فقط مشت گره کرده و طنین صدای مان. در غیر اینصورت در بزنگاه های انقلاب، بدون تردید غائبیم.
@mahdian_mohsen
لعن فلانی و فلانی و فلانی
امروز صبح در یکی از هیات های قدیمی تهران، روحانی جوان با حرارت خاصی لعن فلانی و فلانی گرفته و به طعن و لحن گوشه دار، اهل وحدت را به سخره گرفته بود که: " های بر ما خرده نگیرید که دعوای ما مادرکشتگی است." مجلس هم در تب و تابِ شور و حیرت گرفتار که بر بالای این منابر چه می گذرد و فرق این منبر و آن منبر چیست که یکی حکم برائت می دهد و دیگری فتوای وحدت؟
شکار بودم و دلم پر آشوب. نه از وحدت شکنی، که این نیز بود؛ بیشتر دلم فتنه بود که چه برما گذشته است که انقدر معیوب و ابتر ولایت را درک کردیم. چنین فهمی از ولایت، اگر از سر جهل است که انشاالله جهل است که هیچ؛ در غیر اینصورت مجلس داری ولایت شیطان است. تند رفتم؟ باور بفرمائید ماجرا به همین اندازه تند و تیز است.
قصه پرغصه این هیات و آن هیات نیست. ایام پیاده روی کربلا هم گرفتار همین بلای جاهلی بودیم؛ اهل سنت حاضر در پیاده روی اربعین، انگشت به دهان وامانده بودند که از کدام امام و پیشواییم؟
ولایت را چه دانستیم؟ یک کهنه خاطرهِ نوستالژی و ماجرایی تاریخی که تمام شد و خلاص؟ هیات را مجلس عزا و ندبه دانستیم که برای به خاک سپردن ولایت مویه کنیم؟ مجلس عزای قوم و خویش مان است که سر به سینه تراب نهادند و خاک سرد شده است و چه و چه. ولایتی که قابل امتداد تا امروز من و شما نباشد اسمش ولایت نیست. امروز بر سر کدام جنگیم؟به خیالمان امروز در میانه ی بازی کودکانه ایم؟ اصرار جاهلانه بر سر مبارزه با ظلم داریم و آب در هاون می کوبیم؟ امروز کجاست ولایت؟ سیدالشهدا کجای عالم است؟ حضور معصوم را تنها به جسمش شناختیم یا معصوم را تنها سر سفره حضرت ابوالفضل و مجلس انعام زنانه دیدیم که تدبیرشان بیشتر از رتق و فتق زندگی روزمره ما نیست؟
عجب حماقتی است این سطح از دینداری.
برادر من نزاع حق و باطل، نزاعی تاریخی است. همان نزاعست که امروز تداوم یافته است. همان جبهه باطل، امروز مقابل حق است. همان غصب است، همان فدک است که امروز از دست مستضعفین عالم به غارت رفته است. همان هتک است و همان مصیبت ومرثیه است. روضه رقیه سلام الله علیها را در یمن نشندیم؟ گهواره خالی علی اصغرها را در شام و عراق و فلسطین ندیدیم؟ معصوم را کشته یافتیم؟ چشم باز کنیم. معصوم امروز در کدام سنگر نشسته است؟ دشمن امروز حضرت زهرا سلام الله علیها را نمی بینیم و دنبال اراذل خاک خورده تاریخیم؟ غاصب ولایت این روزها کجاست؟ چه می کند؟
کسی که تبری را در شعار #مرگ_بر_آمریکا نمی داند، شک نکند که تولی اش هم بارخاطر است. محبتی که امروزِ معصوم را مدد ندهد، خیال پردازی تخدیرانه است. چه آنکه اشعار عمر وعاص در مدح امیرالمومنین نامدارتر از اشعار این و آن و ندبه معاویه بر فضائل علی علیه السلام شهیرتر است.
حقیقت #مرگ_برآمریکا ی این روزها، برائت از جبت و طاغوت و لات و عزی است. کلام تمام است.
@mahdian_mohsen
هدایت شده از خبرگزاری فارس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سید محمدساجدی هنرمند، طراح، معمار و از مسئولین گروه جهادی محبین الائمه طی سانحه ای دربازگشت از کربلا به دیار باقی هجرت کرد.
🔹همسر و دو فرزند وی نیز در این سانحه جان باختند.
@Farsna
📌سرخیِ حضور زنان
📌سوال یکم. از دیشب تا حالا دهها فیلم از حضور ناموفق زنان متاثر، پشت درب ورزشگاه منتشر شده است که به نحوه گزینش برای ورود به ورزشگاه اعتراض کردند. پاسخ مسئولین محترم به این برخورد تبعیض آمیزچیست؟ چه توجیهی برای این نمایش غیرصادقانه داریم؟ چرا مردم را به بازی می گیریم؟
این خانم ها با هر سلیقه و گرایش درست یا غلطی یک سوال ساده دارند؛ "اگر آزادست، این خاصه تراشی ها چیست؟ چرا نمایشی؟ چرا گزینشی؟". چرا از احساسات مردم برای دور زدن فیفا استفاده می کنید؟
📌سوال دوم. بالاخره حرامست یا حلال؟ تکلیف چیست؟ حرمت دیروز را چطور برطرف کردید؟ کدام مرجع؟ کدام حکم؟ با کدام مستند شرعی از حکم مراجع عبور کردید؟
📌سوال سوم. گفتند این مجوز به جهت الزام فیفا برای حضور بانوان است. سلمنا. پس به حکم یک مصلحت بالاتری، یک حکم شرعی را کنار گذاشتید. منطق این بحث در جمهوری اسلامی روشن است. اما با کدام حکم حکومتی؟ حکم کدام مرجع حاکمیتی؟ مگر حکم حکومتی پنهانی هم داریم؟ اساس حکم حکومتی به بیان آنست تا مردم بدانند چرا یک حکم شرعی کنار گذاشته می شود و تلقی بی اعتنایی به دین ایجاد نشود.
📌سوال چهارم. چرا استخوان لای زخم نگه می دارید؟ چرا مساله را به قاعده اش حل نمی کنید؟ چرا مردم را آزار می دهید و آخر دست هم عقب نشینی می کنید؟
راه حل این مساله باور بفرمائید سخت نیست. دو گام پیش روست. گام اول تحلیل و تبیین ابعاد این مصداق برای مراجع بزرگوارست. کار مرجع، تطبیق فتوا با مصداق نیست. شرایط و مصالح مقلد را توضیح دهید، شاید مشخص شود حرمت نگاه به بدن مرد با توجه به فاصله دور در ورزشگاه به این مورد تعلق نمی گیرد. یا تلاش کنید مساله را از طریق احکام بالادستی حل کنید. گام دوم هم ایجاد شرایط زیرساختی در ورزشگاه است که حرمت خانم ها حفظ شود.
پیچیده است؟ بجای تبعیض برای بانوان علاقه مند و بازی کردن با اعصاب و روان آنها و بدتر از همه بجای بهم زدن ساختارهای اجرایی کشور و بی اعتنایی به احکام شرعی، مسیر قانونی اش را طی کنید بهترنیست؟ بن بست داریم؟
@mahdian_mohsen
همه نفس تنگی های دیپلماتیک
آقای ظریف در اظهارات عجیبی اتهام پولشوئی در ایران را تائید و به نقش برخی نهادها در آن اشاره کردند که وقتی هزاران میلیارد تومان گردش پولشوئی دارند، دهها میلیارد هزینه برای کار تبلیغاتی علیه سی افت تی و غیره خیلی عجیب نیست.
این ادعا ضمن اینکه تهمت زننده ای به منتقدین است، در حالی بیان می شود که مدتهاست دولت های ضدایرانی با همین اتهام به دنبال تحریم مضاعف جمهوری اسلامی اند.
هرچند این اظهارات اگر درست باشد که نیست، ابتدا انگشت اتهام را سمت خود دولت می برد؛ ولی از این مهمتر یک سوال ساده است و آن اینکه؛ این ادعا در چنین شرایطی چه آثاری بر کشور تحمیل می کند؟ این کشور و مردم چرا باید برای این سطح ناشی گری دیپلماتیک هزینه دهند؟
اظهارات آقای دیپلماتیک را در گذشته هم مرور کنید؛ هر انسان با خردی و در هر سطحی از شناختی، متوجه است که در مواجهه با رقیب نباید اظهار ضعف کرد؛ چه رسد که در شرایط جنگی و در صحنه مبارزه با دشمن باشیم.
وزیر محترم خارجه چندی پیش اعتراف کردند که در ماجرای برجام اشتباه کردند به وعده های شفاهی جان کری اعتماد کردند. تاریخ درباره این سطح از اشتباه چه قضاوتی خواهد کرد؟
این آقای ظریف همان است که در ابتدای مذاکرات هسته ای گفت آمریکا از چهارتا تانک و موشک ما نمی ترسد و ادامه داد:" آيا شما فکر کردهايد آمريکا که با يک بمبش میتواند تمام سيستمهای نظامی ما را از کار بيندازد، از سيستم نظامی ما میترسد؟"
تعابیری که چندی بعد مورد انتقاد رهبر انقلاب قرار گرفت و فرمودند خوبست برای برخی مسئولین تورهای علمی و نظامی برگذار شود.
بگذریم از اینکه در همان ایام مذاکره، رئیس جمهور محترم با صدای بلند گفتند خزانه کشور خالی است. همه فخرفروشی آقایان به قدرت دیپلماتیکی و توان مذاکراتی شان در همین سطح است؟
این اظهارات آقای ظریف را بگذارید کنار سخنان وی در اندیشکده شورای روابط خارجی آمریکا که مذاکرات را با تحولات سیاسی در داخل ایران پیوند زده بود که اگر مذاکرات پیش نرود اصلاح طلبان به مجلس راه نمی یابند.
یا اینکه در اوج اختلاف ایران و عربستان، برای پادشاه پیام تبریک می فرستد ویا می گوید ایران و عربستان برادرند و اختلافات موجود، ناشی از اختلاف روایت هاست. آقای ظریف همانست که در ماجرای تعدی امارات به جزایر سه گانه، می گوید حاضریم سر مالکیت ابوموسی هم مذاکره کنیم.
سوال اصلی این است که این سطح از اظهارات ناشیانه و ضدملی، با کدام معیار دیپلماتیک قابل توجیه است؟ چطور این سخنان را تحلیل کنیم؟ خود آقای ظریف راهنمائی کنند.
در بهترین حالت و با تسامح، ما گرفتار مدیرانی هستیم که به جهت اعتقادی و اخلاقی با کمترین تهدیدی چنان دچار ترس و و نفس تنگی ناشی از تهدید دشمن می شوند که توان تحلیل مسائل ساده را هم از کف می دهند؛ و البته این برداشت بهترین گمانه زنی است. خاصه وقتی که مشاهده می شود آقای ظریف چند هفته پیش همین جنس اتهامات و سخنان را در جلسه غیرعلنی با مدیران رسانه ها مطرح کرده بودند.
@mahdian_mohsen
❤️راز دعای رسول ترک در حق حاج اکبرناظم
یک بیت قدیمی هست که خیلی از مداح ها خواندند و احتمالن شما هم شنیدید و آشنائید. خدا رحمت کنه #سیدجواد_ذاکر را؛ این غزل را با این مطلع زیاد می خواند: " سودا زده طره جانانه ام امشب..." #حاج_منصور هم می گفت از اشعار دوره جوانی ام همین یک بیت را به خاطر دارم.
اما این بیت یک داستان جالب هم دارد. یک روز مرحوم #حاج_اکبرناظم با ناخوشی از کوچه ای گذر می کرد که #رسول_ترک او را می بیند. رسول از حال غمین حاج اکبر می پرسد و او می گوید فلان جا وعده کردم منبر روم و روضه بخوانم اما گرفتار بیماری شدم و شرایطش را ندارم. رسول دست روی شانه حاج اکبر گذاشته و همین بیت را می خواند: "سودا زده طره جانانه ام امشب...زنجیر بیارید که دیوانه ام امشب..." بی درنگ صدای حاج اکبر باز می شود و باقی ماجرا...
این بیت از غزل شمس العرفا، استاد #مفتون_همدانی است. شاعری که گفته می شود استاد #شهریار در شعر علی "ای همای رحمت..." به استقبال از شعر او رفته است.
اما یک نکته درین بیت نهفته است که اگر از مفتون نبود شاید توجهی نمی کردم. #طره یعنی چی؟ طره، چند تار موی سیاهی است که روی پیشانی ریخته می شود و بسیار چهره معشوق را زیبا می کند. طره در ادبیات عرفانی با #گیسو و #زلف متفاوت است. زلف یا نماد کثرات و ماسوی الله است و یا تجلی ذات به صفات جلالی الهی. گیسو نماد ریسمان و حبل الله است. اما طره و موی پریشان روی پیشانی، تجلی ذات به صفات جمالی است.
سودا زده طره جانانه، یعنی شیدا و جنون زده و فانی در زیبایی معشوق و صفات جمالی الهی. همه این مقدمه را گفتم برای همین یک نکته؛ #راز دعای رسول ترک در حق حاج اکبرناظم در توجه دادن به زیبایی ها و نعمات این عالم است که راس همه آنها نیز نعمت اهل بیت است که: "عالم اسیر طره جانانه علیست...."
برای استجابت دعا لازم نیست حتمن مستجاب الدعوه باشیم. قصه رسول ترک و هزارن قصه شبیه بدان هم خیلی عجیب نیست. سرِّ این استجابت در رعایت قواعد دعاست. دیدن زیبایی و نعمات و شاکری و بعد از آن، درخواست و تقاضا.
🙏دعای اجتماعی این روزهای ما نیز، بی توجه به نعماتی که پیرامون ماست، به عرش نخواهد رسید. #خبر_خوب
@mahdian_mohsen
#چالش_تصویر بزرگترین چالش این روزهای جمهوری اسلامی است.
در برنامه ی #اینجا در شبکه چهارم سیما به این موضوع پرداختم.
@mahdian_mohsen
شعارهای شنیده نشده از هفت تپه
روی بلندی ایستاده و بلندگو دستی گرفته است و فریاد می کشد که اگر ده ماه حقوق هم بدهند تا خصوصی سازی در این منطقه است ، اعتراضات ادامه دارد. درخواست ما دولتی شدن شرکت است.
این مطالبه یعنی چی؟ فریاد کارگر محروم است؟
ابعاد ماجرا را دوباره ارزیابی کنیم. درخواست کارگرها دو بخش دارد؛ حقوق معوقه و تغییر مالکیت. معوقات که روشن است؛ سه ماه است حقوق نگرفتند. باعث شرمساری است که این کارگران بی نوا شعار می دهند: گرسنه ایم، گرسنه...
اما درباره مطالبه دوم ماجرا متفاوت است. در ابتدا به نظر می رسید این خواسته ناشی از عدم شفافیت و عدم پاسخگوئی مناسب مسئولین است اما به مرور زمان و با تغییر جنس شعارها این مطالبه رنگ دیگری گرفته است.
نمانیده این بخش از کارگرها شعار می دهد: نان، کار، آزادی. این شعار از کجا آمده است؟ اما پیش از ارزیابی این شعار حرف مهمتری وجود دارد.
دور برگردان مالکیت یعنی چی؟ چرا باید آنچه یکبار مالکیتش تغییر کرده است، مجدد دولتی شود؟ منطق این درخواست چیست که به تجمعات رسیده است؟
برداشت اولیه این بود که نسبت به فرآیند واگذاری شرکت اعتراضاتی وجود دارد. استدلال معترضین چیست؟ یکم. خریداران کم سن و سال بودند. دوم. واگذاری بدون هماهنگی با مسولان محلی بوده و امام جمعه و نماینده شهر مخالفت داشتند. سوم اینکه خریدار شرکت نالایق و ناکارامد است. یا...
نیاز به توضیح نیست که هیچ کدام از استدلال ها، اعتبار لازم را برای فسخ یک معامله ندارد. حتا ناکارآمدی خریدار با فرض صحت، دلیلی برای بازگشت به دولت نیست.
مشکل خصوصی سازی البته ساختاری است. متاسفانه همه دولت ها نگاه شان به واگذاری ها صرفا درآمدزایی است و به سرنوشت شرکت بی اعتنا هستند. اما این دلیل بر نقض قانون یا فسخ معامله نیست.
اعتراض برخی کارگرها به جهت نگرانی از آینده شغلی شان توجیه دارد، اما سبک شعارهای متعصبانه و با عصبیت در تجمعات سندیکای کارگری نشان از یک اعتراض ایدئولوژیک دارد. گرایش های مارکسیستی در این تجمعات مشهود است و بدون شک جریان انحرافی و آدرس غلط از ماجرای هفت تپه است.
شعار نان کار آزادی به اعتراف خود جریان های مارکسیستی ضدنظام، چکیده اهداف سوسیالیستی طبقه کارگر است که معتقد است تا نابودی نظام حکومتی و تشکیل حاکمیت شورایی کارگری، اعتراضات با همین شعار ادامه دارد. جالب اینکه یکی از شعارهای اصلی هفت تپه "نان کار آزادی اداره شورایی" است.
@mahdian_mohsen
⛔️بدور از هیاهو؛ درباره بازنشسته ها
تعدادی از مدیران بازنشسته صدا و سیما و برخی وزارت خانه ها، با درخواست مدیران بالادستی و مجوز رهبری در مسوولیت خود ابقا شدند. همین خبر نیز بهانه انتقادات گسترده در رسانه ها شده است. منتقدان به این رفتار رانتی و دور زدن قانون اعتراض کردند.
اما این جنجال از 3 جهت قابل تحلیل است.
یکم از جهت رفتار مدیران بازنشسته.
دوم از جهت تلاش برخی نهادها برای حفظ این مدیران.
و سوم از منظر مجوز رهبری به این افراد و نهادها.
مطابق قانون مجلس، مدیران بازنشسته در مجموعه نهادهای دولتی باید بسرعت از قدرت خداحافظی کنند. قانون روشن است و قابل تفسیر هم نیست. نکته مثبت قانون نیز همین صراحت و نداشتن تبصره هایی است که برای مدیران زیادی خواه مفری ایجاد کند.
اما درین میان یک سوال منطقی وجود دارد.
اگر در یک بخش کلیدی کشور، مدیری لایق تر از آنچه هست نداشتیم چه کنیم؟ نمی خواهید بگوئید که چنین فرضی غیرمنطقی است؟
مثلا فرض کنید در یک بخش فنی در ابعاد ملی یک مدیر بازنشسته داشته باشیم و جایگزین هم به هر دلیل نباشد. چه باید کرد؟
ممکن است بگوئید خب تربیت کنیم. حرف درستی است. دهها انتقاد به سبک نظام مدیریتی ما وارد است، اینهم یکی. اما فی الحال چه کنیم؟
ریسک کنیم؟ کدام عقل سلیمی میپذیرد مثلن در یک بخش امنیتی خطر کنیم؟
ممکن است بگوئید خیلی به ندرت پیش می آید.،سلمنا. ولی اصلش را بپذیریدو جوری رفتار نکنیم که گوئی گوشه وحی سائیده است.
پس سوال اول مربوط به ساختار حکومت است، قرار نیست که یک قانون، بن بست اجرایی ایجاد کند. همین که احتمال را پذیرفتیم باید بدنبال راهکار ساختاری و قانونی بود.
سوال اینست که در چنین مواردی چه باید کرد؟ حالا سه منظر ابتدای متن را مرور کنیم.
اگر قانون مفری داشته باشد، کلن همین یک مفر اجرا خواهد شد و باقی قانون تعطیل میشود. اگر هم مجوز کلی به مدیر بالا دستی داده شود، منشا رانت می شود. پس می ماند حکم حکومتی و مجوز رهبری.
منطق مجوز رهبری برای مستثنی شدن برخی مدیران روشن است. راه قانونی برای عبور از بن بست و گرفتن بهانه کم کاری از مدیران ارشد است.
اما درین چهارچوب تعدادی از نهادها برای چند مدیر بازنشسته شان مجوز گرفتند که یکیش صدا و سیماست. وزارت خانه های اطلاعات و نفت و شورای عالی امنیت ملی و غیره هم در این لیست قرار دارند.
اما آیا حقیقتن این مدیران ابقای شان ضرورت داشت؟ اینجا بحث مصداق است و نهاد مربوطه باید پاسخگو باشد که چرا مدیری که درباره لیاقتش حرف و حدیث است را با هزینه کردن از مجوز رهبری نگه داشته است؟ طبیعی است که رهبری به مدیرش اعتماد می کند، اما آیا این اعتماد مجوز لازم برای هر انتخابی است؟ واقعن بهتر از اینها در میان جوانترها نداشتیم؟
و اما بخش آخر مربوط به رفتارشناسی خود مدیران است. بینی و بین الله ماجرا خدمت است یا قدرت؟ کلاه شان را قاضی کنند که این بی آبرویی نزد مردم، نزد خدا توجیه دارد یا یا نه.
@mahdian_mohsen
💐پیشنهاد آدینه ای یک شعر و موسیقی
یکم. مثنوی گل سرخ یا هنرستان عالی مرغان را شنیده یا خوانده اید؟ مرحوم فرشچیان تصویری دارد از یک دختر زیبا در کنار یک گل سرخ و بلبلی شیدا که احتمالا مربوط به همین مثنوی گل سرخ است. این مثنوی 436 بیت است و شاعر آن استاد محمدعلی ریاضی شاعر اهل حکمت است. ابیات استاد ریاضی بر کاشی های حرم حضرت معصومه منقش است. این شاعر خوش قریحه و با معرفت را احتمالن با مثنوی حماسه حضرت عباس با مطلع: " ای حرمت قبله حاجات ما" می شناسید و با این بیت معروف ازین مثنوی که" پنج امامی که تو را دیده اند/ دست علمگیر تو بوسیده اند"
پیشنهاد می کنم مثنوی گل سرخ را بخوانید. داستان دختری زیبا که مدرسه ای تاسیس و همه حیوانات را جمع می کند. درین مدرسه تنها درس عشق می دهند و دخترک برای حیوانات حکم یک محبوب دارد. اما او بعد از مدتی بیمار می شود. حیوانات به تقلا می افتند که دختر را نجات دهند تا اینکه بلبل که مظهر شیفتگی و شیدایی است راز سلامت معشوق را در گلبرگ های گل سرخ می بیند. نزد گل سرخی می رود و خواهش می کند که از گلبرگ هایش برای درمان ببرد که گل می نالد که این زمستان نحیف شدم و گلبرگ هایم دیگر دوا نیست. بلبل پریشان می شود؛ در این حین گل می گوید تنها یک راه می ماند. اگر تیغ و خارهای من از خون سینه ی تو سیراب شوند جان تازه می گیرم و گبرگ هایم اکسیر می شوند و باقی ماجرا ....بلبل پای گل سرخ جان می دهد و دخترک بپا می شود.
🎼دوم. استاد کلهر قطعه ای از سه تار دارد به نام طُرقه. طرقه نام یک پرنده لطیف و عاشق کمال است و یک روز تصمیم می گیرد تا خورشید پربزند. همه پرندگان روی درخت عشاق جمع می شوند و هر پرنده پری بر طوق طرقه می اندازند تا نزد خورشید ببرد و متبرک سازد. طرقه پرواز می کند و به خورشید می رسد و در او سوخته و به فنا می رسد.
طرقه تمثیلی است از فنا شدگان فی الله و بلبل در داستان گل سرخ، نمادی است از جان دادن در راه محبوب.
❤️به نظرشما کدام جلوترند؟ فنای طرقه در محبوب یا جان دادن بلبل در راه معشوق؟ به نظرم بلبل جلوترست. چه آنکه فنا در محبوب، مقدمه جان دادن در راه معشوق است.
این قصه ها برای این روزهای ما کارکردها دارد....
اگر فرصت ندارید 400 بیت بخوانید، مثنوی گل سرخ را با صدای خود استاد ریاضی از اینجا گوش دهید
http://yon.ir/Ra7Zl
وقطعه موسیقیایی استاد کلهر را اینجا گوش دهید
http://yon.ir/cboms
@mahdian_mohsen