eitaa logo
کشکول|محسن مهدیان
3.6هزار دنبال‌کننده
413 عکس
136 ویدیو
3 فایل
روزنامه‌نگار. ارتباط با ادمین @mohsen_mahdian
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️درباره شلاق زدنِ زن زندانی خانمی که به اتهام اقدام علیه امنیت ملی، به دو سال حبس محکوم شده است، مجددا به جرم توهین به پزشک زندان و با شکایت وی به 75 ضربه شلاق محکوم می شود و همین حکم، موجی از تبلیغات ضدانقلاب را علیه جمهوری اسلامی به راه می اندازد. یک سوال ساده؛ اگر حکم این خانم شلاق نبود و مثلا جزای نقدی یا زندان بود، بازهم این میزان تبلیغ علیه جمهوری اسلامی شکل می گرفت؟ همه چیز قانونی است. اما یک ملاحظه وجود دارد که متوقف به این نمونه خاص نیست و آنهم مصلحت کشور و مردم و اسلام است. این مصداق مشخص بهانه ایست برای طرح یک موضوع کلیدی تر. 🔻سوال اینست که چرا شلاق؟ آیا مجازات جایگزینی برای شلاق نیست که بهانه بدست بدخواهان ندهد؟ چه ضرورتی دارد که برای هرچیزی هزینه دهیم؟ اگر حکمی باعث شود حکومت در مظان اتهام قرار بگیرد با چه حجتی اصرار داریم همین رویه را ادامه دهیم؟ روشن است که سطح این نقد مربوط به قاضی محترم دادگاه نیست. این بحث باید در نقطه دیگری و در تعامل مجلس و قوه قضائیه حل و فصل شود. ما 4 نوع مجازات داریم. قصاص، حد، دیه و تعزیر که هر کدام از این مجازات‌ها برای جرایم خاصی پیش‌بینی شده‌اند. تفاوت تعزیر با دیگر مجازات این است که در شرع نیامده و مبنای آن مصالح و منافع جامعه است و تعیین آن نیز به حکومت یعنی قانونگذار واگذار شده است. بدون شک یکی از کلیدی ترین مولفه های موثر در تعیین تعزیر نیز مقتضیات زمان و مکان است و مصلحت جامعه و فرد موضوعیت دارد. سوال این است چه میزان این ملاحظه مورد توجه قانون گذار است؟ عوامل مکانی و زمانی، بنای عقلا، مسائل جدید و پیشرفت های تکنیکی و روابط بین الملل و غیره قرار است چه سهمی در اصلاح قانون داشته باشد؟ در صورتیکه اجرای تعزیر به مصلحت حکومت و مردم نباشد یا بین مصالح مهمتر تزاحم ایجاد کند، چه کسی و کجا باید ورود کند؟ بدتر اینکه مجریان قانون به جهت مصالح اجتماعی، ترجیح می دهند قانون را اجرا نکنند اما حاضر نمی شوند قانون را اصلاح کنند. مثلا اگر دختر و پسر نامحرمی در خیابان دستگیر شوند، مطابق قانون باید شلاق بخورند. اجرا می کنیم؟ آیا مجازات قانونی در قبال خانم بدحجاب در شهر اجرا می شود؟ چرا؟ احتمالا نگران اعتراضات اجتماعی هستیم. توجه به بازتاب اجرای این حکم در مدیریت هوشمندانه و عاقلانه عقب نشینی نیست، بلکه توجه به مصلحت است. سوال این است که چرا این مصلحت در قانون رعایت نمی شود؟ چرا مجازات را به نحوی اصلاح نمی کنیم که بی اعتنایی به قانون تلقی نشود؟ 🔺خلاصه اینکه «نقش تعیین کننده زمان و مکان در اجتهاد» که دکترین ولایت فقیه حضرت امام است، کجا قرارست در مجازات تعزیری خودش را نشان دهد؟ @mahdian_mohsen
☑️ده ونک؛ آوردگاه عدالتخواهی فانتزی چند روز پیش از معاون حقوقی دانشگاه الزهرا سوال کردم ماجرا به کجا رسید؟ گفت هیچ. معطلیم. 🔻این ماجرا مهم نیست؛ ولی در تاریخ جمهوری اسلامی ثبت خواهد شد که یک روز عده ای به اسم عدالتخواهی و با اسم انقلابی گری مانع اجرای قانون شدند. این چند روز با خودم کلانجار رفتم بنویسم یا رد شوم؛ ظلم به جمهوری اسلامی نبود عبور می کردم. یک جمله نخواهند توانست دفاع کنند که با کدام منطق چند ماهست جلوی قانون ایستادند و می گویند اجازه نمی دهیم قانون اجرا شود. عدالتخواهی فانتزی یعنی اینکه به اسم عدالتخواهی، مقابل عدالت بزرگ تر می ایستند و به اسم دفاع از عدالت، عدالت شکنی می کنند. مدعیان این سبک عدالت فانتزی، حتا حاضر نیستند دفاع طرف دیگر دعوا را بشنوند. یک سویه قضاوت می کنند و حکم می دهند و اقدام می کنند. فرض کنید این سبک عدالتخواهی تکثیر شود؛ پای عواقبش می ایستیم؟ هرکس، هرجا و هرفهمی از عدالت داشت، دست به کار شود؟ 8 سال است دادگاه خانه های مسکونی دانشگاه الزهرا در جریان است. وکلای طرفین از دعاوی شان دفاع کردند. نتیجه دادگاه در دو مرحله به یک حکم منتهی شده است. با این توصیف چه حقی وجود دارد که مقابل قانون بایستیم و بگوئیم اجازه نمی دهیم؟ می گویند حرف ما اینست که صبر کنید تا رئیس عدلیه ورود کند و نظر دهد. سوال اینست که چرا صبر الزامی؟ با کدام معیار قانونی؟ این حق را از کجا آوردید؟ این چه سبک عدالتخواهی است و مبنایش کجاست؟ حق اعتراض وجود دارد؛ به حکم دادگاه نیز نقد کنیم؛ اما به روشش. به تبیین و مطالبه و روشنگری. نه اقدام عملی و ایستادن مقابل قانون. فرق این انقلابی و آن عدالتخواه و موسوی و کروبی چیست؟ مگر غیر اینست که گفتند ما قانون و مجری و ناظر و قاضی شما را قبول نداریم و مقابل قانون و مردم ایستادند؟ این روش عدالتخواهی دو اثر بسیار جدی دارد؛ اول اینکه هیجان قضاوت های یک طرفه و محکوم کردن های سلیقه ای را گسترش می دهد و دوم هم کار را بدانجا می رساند که دیگر امیدی به اصلاح درونی نیست و باید خودمان دست به کار شویم. جمهوری اسلامی را حکومت جور و ظلم نشان دهیم عدالتخواهی است؟ 🔺ده ونک باید نماد شود. نمادی در آوردگاه عدالتخواهی فانتزی. نمادی که نشان می دهد سرنوشت عدالتخواهی غیر عقلانی، ایستادن مقابل عدالت است. @mahdian_mohsen
⭕️نقدی بر یادداشت عدالتخواهی فانتزی+پاسخ فانتزی عدالت یا کاریکاتور قانونمندی!؟. آری برادرم حق با توست! قانون ازهمه چیز بالاتر است، حتی از عدالت و انسانیت ! اصلا این قوانین درست شدند تا ما انسان بشویم ولو به قیمت بی خانمان شدنمان! مهم نیست!مهم قانون است با همین قوانین مترقی بود که عده ای ماهی چند صد میلیون حقوق می گرفتند،آنهم در روزگاری که کارگر بی نوا و معلم بیچاره ،بر اساس قانون یک میلیون تومان حقوق داشت! آری برادرم!کاملا قانونی با همین قانون،کارخانجات مهم و صنایع مادر،به ثمن بخس،حتی به قیمت ضایعات کارخانه به خواص و نورچشمی ها واگذار شد و حالا کارگران آن هفت ماه هفت ماه حقوق نمی گیرند! نام هپکو و پیشینه آن را بخوان تا بدانی وقتی از قانون سخن می گویم منظورم چیست!؟ آری برادرم! قانون مهم است همین قانون،هیجده اردیبهشت امسال از زبان اسحاق جهانگیری،ثروت یک ملت را به یک پنجم کاهش داد و حداقل صد و پنجاه هزار میلیارد تومان پول بی درد سر را به جیب عده ای نور چشمی ریخت! می بینی که قانون چقدر مهم است!؟ ما نباید از قانون سرپیچی کنیم و حتی نباید به آن اعتراض کنیم،حتی اگر همه مستضعفین، همه محرومان و پابرهنگان، همه صاحبان اصلی انقلاب زیر چرخ های توسعه،زیر تیغ قانون نویسان خاص قربانی شوند،ما نباید اعتراض کنیم و بلکه باید خوشحال هم باشیم که پای قانون قربانی می شویم! قانون چنان لطفی به ما می کند که گاه با هک کردن یک سامانه(!!)بیش از چهار هزار خودروی لوکس و اشرافی خود بخود و بدون دخالت هیچ کس، وارد کشور می شود و آب از آب تکان نمیخورد و همان شب،قالپاق دزد محله ما به جرم قانون شکنی بازداشت می شود! قانون کاری می کند که آنکه در خزانه کشور را گشود،از بانک مرکزی به مشاورت رئیس جمهور می رسد و آنکه ارز و سکه از او گرفت،مجازات و اعدام می شود(که البته این سزا رواست و حرف بر سر گریز قانونی امثال سیف است) گاهی شعار قانون دوستی، از سر شکم سیری و بی خبری از حال مردم است . راستی برادرم، آخرین باری که ساعت پنج صبح به میدان تره بار رفتی ودر سوز سرما با مردم مستضعف ،در صف مرغ ارزان و گوشت ارزان ایستادی را یادت هست!؟ حرفهایی که آدم های آبرومند و دردمند آن صف میزدند چطور !؟ آنها را به یاد داری!؟ باید مستضعف بود،باید مثل فقرا منتظر یارانه اول ماه بود بعد مقاله نوشت و از فانتزی سخن گفت و گرنه با حقوق تقریبا پانصد هزار تومان برای هر روز(ماهی دوازده میلیون تومان) بهتر است سخن گفتن درباره عدالت را به دیگران واگذار کرد و مثلا از تجارت گفت به جای عدالت! بقول سعدی: تورا که دیده ز خواب خمار باز نباشد ریاضت من شب نا سحر نخفته چه دانی؟ حسین شمسیان ⭕️+اما پاسخ پاسخ خیلی ساده و روشنست. دهها برابر این متن را از قوانین غلط و اجراهای نادرست قانونی فهرست کنید، بازهم دو راه بیشتر پیش رویتان نیست. یا اصلاح از طریق قانون یا قیام علیه قانون. خارج از ایندو راه سومی نیست. نمی شود بگوئید انقلاب را قبول داریم اما اصلاح از طریق قانون را برنتابید. یا باید از طریق قانون، قانون بد را اصلاح کنید یا قیام کنید و ولاغیر. 🔻باید این خودآگاهی شکل بگیرد که "اعتراض به قانون" با "نافرمانی از قانون" دو امر جداست. سخنان رهبری درین رابط مفید است: «البته این هیچ مجوّز آن نیست که کسانی به بهانه این‌که اطمینانشان سلب شده، قانون‌شکنی کنند. قانون‌شکنی جرم است. تخلّف از قانون و خروج از مدار قانونی برای مقابله با هر چیزی که به نظر انسان منکر می‌آید - بدون اجازه حکومت - خودش یک جرم است؛ مگر نهی از منکر زبانی، که بارها گفتیم نهی از منکر زبانی جایز و واجب و وظیفه همه است و در هیچ شرایطی هم ساقط نمیشود؛ اما آن‌جایی که نوبت اجرا و عمل برسد، همه باید طبق قوانین عمل کنند. هیچ چیزی مجوّز این نیست که بگویند چون نیروی انتظامی و قوّه قضایّیه عمل نکردند، خودمان وارد میدان شدیم؛ نخیر، آن روزی که لازم باشد مردم برای حادثه‌ای خودشان وارد عمل شوند، رهبری صریحاً به آنها خواهد گفت.» یادداشت اول: https://t.me/mahdian_mohsen/701 @mahdian_mohsen
☑️عدالتخواهی و نافرمانی مدنی در بین نقدهایی که به یادداشت “عدالتخواهی فانتزی در ده ونک” منتشر شد، برخی ازین جهت که باب مباحثه و تعمیق بیشتر در کشف «عدالت طلبی همراه با عقلانیت» را فراهم می سازند، اهمیت بیشتری دارند. از جمله این نقدها، یادداشت آقای اکبرمحمدی است. پیشنهاد می کنم اصل نقد را در ضمیمه مطالعه کنید اما بطور خلاصه، نویسنده توضیح می دهد که برخلاف نظر مهدیان، ما با دوگانه "قانون گرائی یا شورش علیه حاکمیت" مواجه نیستیم بلکه نافرمانی مدنی فرصتی است برای سرپیچی از قوانینی که خلاف وجدان عمومی است. وی سپس وارد ماجرای ده ونک شده و قانون شکنی را از همین منظر مشروع دانسته است. نافرمانی مدنی اولین بار توسط یک متفکر و فیلسوف آمریکائی طرح می شود و توضیح می دهد که درصورت تقابل "اخلاق و قانون" یا "عدالت و قانون"، بشرط همراهی وجدان عمومی، می توان از قانون سرپیچی کرد. نافرمانی مدنی دارای شروطی است که متفکرین غربی بدین شرح برشمردند: یکم. علنی است و مخفیانه نباشد. دوم. جمعی باشد. سوم. بدون خشونت و هر گونه تزاحم با حقوق دیگران باشد. چهارم. بعد از طی شدن مسیرهای قانونی و ناامیدی از اصلاح قانون باشد. 🔻و اما در چند گزاره می توان توضیح داد که نافرمانی مدنی در نظام فقهی شیعه، یک مفهوم متناقض است و گرفتار محال عملی. 1⃣یکم. مطابق شروطی که نام برده شد، نافرمانی مدنی باید مطالبه یک جمع و بدون تزاحم با حقوق دیگران باشد. در حکومت مردم سالار که در هر دوره ای، گروهی از مدیران با رای مستقیم و غیرمستقیم مردم انتخاب می شوند، هر مصوبه ای می تواند با تصویر سازی گروه رقیب، تبدیل به یک امر خلاف وجدان شود و طبیعی است که هرگونه تقابل عملی با تصمیم این مدیران منتخب، تقابل با رای اکثریت است و شرط تزاحم زیر سوال می رود. مثلا فرض کنید یک گروه از مردم افزایش قیمت بنزین در مجلس را عامل اصلی تورم بیشتر و فقرمضاعف مستضعفین بدانند؛ طبیعی است که این قانون خلاف وجدان این گروه می شود. سوال اول اینست که آیا با این بهانه محق به شورش علیه قانون هستند؟ دوم اینکه آیا این رفتار غیرقانونی تقابل با تصمیم منتخبین مردم نیست؟ آیا مصداق تزاحم با رای اکثریت نیست؟ این حکم کلی درباره شورش علیه قوانین است. قانون شکنی در دادگاه که اظهر من الشمس تزاحم سازست. چون تقابل با طرف دیگرست. فرض کنید در هر رای صادره ای، طرف بازنده، با هر روشی، دیگران را با خود همراه کند، حکم چیست؟ متهم به براندازی، مدعی شود که شکنجه شده است و جماعتی را همراه کند. آیا برای شورش علیه قانون محق اند؟ اما استدلال دوم و سوم مهمترست و نافرمانی مدنی را در حکومت فقهی شیعه از یک "محال عملی" به یک "تناقض مفهومی" تبدیل می کند. 2⃣دوم از حیث اعتبار است. ملاک حق چیست؟ در جامعه غربی فهم شخصی ملاک است. اما سوال اینست که چرا باید این فهم را مشروع دانست؟ در جامعه شیعی مردم رای می دهند و پس از آن ولی فقیه ناظر بر عملکرد منتخب مردم در صیانت از خواست عمومی و حقوق شرعی است. به همین جهت است که امام و رهبر انقلاب قوانین جمهوری اسلامی را حکم شرعی و منطبق بر احکام حلال و حرام می دانند. نمونه تاریخی این موضوع ماجرای توهین به مقدسات و حکم یکی از مراجع تقلید برای صدمه زدن به نویسنده مطلب است که رهبری انقلاب مانع اجرای این حکم می شوند و توضیح می دهند که در حکومت اسلامی، این نظر ولی فقیه است که نافذ و صائب است نه حتا مراجع تقلید. 3⃣سوم. در شروط نافرمانی مدنی آمده است که اگر اعتراض به قانون صورت گرفت ولی ناامید از اصلاح شدیم می توان از قانون نافرمانی کرد. این مقدمه اساسا در نظام فقهی شیعه اگر محقق شود، به مرحله نافرمانی مدنی نمی رسد، چون حکومت از مشروعیت می افتد و باید انقلاب کرد. یعنی "حق" مردم در نافرمانی مدنی را تبدیل به "تکلیف" مردم در قیام علیه حکومت می کند. حکومتی که در آن اعتراض حقی صورت بگیرد و اما بنای اصلاح با علم و اراده نباشد، مشروعیت ندارد و باید علیهش قیام کرد و همه ساختار را جابجا کرد نه بخشی از قانون را. با این توضیح نافرمانی مدنی در انقلاب اسلامی از اساس دارای تناقض مفهومی و دچار محال عملی است. بنابراین یا اصلاح از طریق قانون و یا قیام علیه قانون. 🔻نقد آقای محمدی https://telegra.ph/نافرمانی-مدنی-مابين-اعتراض-قانونی-و-مقابله-قهری-01-28-3 @mahdian_mohsen
🔻فراتر از بی صداقتی بنزینی... 🔸وزیر نفت 21 آذر 97: قیمت بنزین افزایش نمی یابد 🔸وزیر نفت 10 بهمن 97: راهی جز افزایش قیمت بنزین نداریم بنزین مهم نیست.... اما این آقایان نمی دانند که بازی کردن با اعتماد مردم سرنوشتش چیست چند ماه پیش با افزایش قیمت سکه و ارز، دولت تصمیم گرفت عرضه ارز و سکه را زیاد کند. قاون اولیه اقتصادی اینست که رشد عرضه موجب کاهش قیمت می شود. اما تصمیم دولت مجددا باعث افزایش قیمت ها شد. چرا؟ خیلی ساده است. مردم چون اعتماد نداشتند، تصمیم دولت را موقتی دانستند و بَدَل زدند و همه سکه و ارز عرضه شده را از بازار جمع کردند و مجدد قیمت ها افزایش یافت. ما این روزها با "تله بی اعتمادی" در اقتصاد مواجهیم. 🔻تله بی اعتمادی دو اثر جدی دارد. 🔸یکم. بهترین تصمیم را هم دولت بگیرد، مردم همراهی نمی کنند و بَدَل می زنند. یعنی کارامدترین دولت هم در شرایط بی اعتمادی، بی اعتبار می شود و زمین می خورد؛ چه رسد به این دولت. 🔸دو. مردمی که به دولت شان سوء ظن پیدا کنند دنبال سواری مجانی می روند و پدیدهای رانتی دهها برابر رونق می گیرد. جامعه‌ای که بجهت بی صداقتی دولت نتواند آینده‌اش را پیش‌بینی کند، اولین اقدامی که می‌کند میانبر است. در چنین جامعه‌ای جَلَب‌بازی‌های غیراخلاقی و دغل‌کاری‌های نامتداول کم‌کم رشد می‌کند و ما با پدیده زرنگ بازی های رانتی مواجه می‌شویم که کمترین آن خالی کردن مغازه‌ها و انبار کردن کالاهاست. بالاتر از این نیز همدلی با جریان آشوبگرست ولو اینکه مشارکت نکند. بی اعتمادی به دولت ها موجب بی اعتباری وعده و وعیدها می شود و کم کم غرولند های زیرلب را تبدیل به عصبانیت های ویران کننده می کند. 🔹بامردم صادق باشید... همراهند. @mahdian_mohsen
☑️کم کاری های جمهوری اسلامی شاید بگوئید دهه فجر که جای گفتن از کم کاری ها نیست. اما به نظرم وقتش همین روزهاست. همین روزها که همه درگیر جشن انقلابند، گفتن از غربت انقلاب خودش انقلابی گری است. 40 سال گذشت و هیچ گاه به 2 سوال پاسخ ندادیم. حتا در همین 10 روز. ☑️یکم. از اطرافیان تان سوال کنید چرا طاغوت نه؟ بیشتر از فساد اخلاقی شاه و اشرف و دربار و غیره حرفی برای گفتن هست؟ چرا؟ مهمترین خیانت طاغوت چه بود؟ فساد اخلاقی و مالی یا دیکتاتوری یا چی؟ آیا در تبلیغات و کتاب و رسانه های رسمی جز این برایمان گفتند؟ حاکمیت طاغوت یعنی، حسنات و ابرار هم رنگ سیئات دارند. حکومتی که منصوب من عندالله و منسوب از مردم نیست، ولو احکام الله را پیاده کند بازهم قاعده واجتنبوالطاغوت حاکم است؛ چه رسد به حکومت جور و ستم. ☑️دوم. دهه فجر که می شود از مقایسه راه آهن و آب و برق و تلفن و غیره می گویند اما حرف های اصلی می ماند و در مکتب امام خاک می خورد. سوال اصلی اینست که انقلاب برای چه بود؟ چرا قیام کردیم؟ دستاوردهای انقلاب در حوزه مادیات قابل شمارش است اما سخن این است که آنچه انقلاب به معنای واقعی کلمه در این عالم رقم زد چه بود؟ چه اتفاقی افتاد که امام فرمود در این انقلاب مقلب القلوب بودن حق را دیدیم. امام چه کرد که رهبری انقلاب فرمود " خداوند برای اینکه چرخشی در تاریخ به وجود بیاورد، دستی از غیب باید ظاهر می شد و این دست را (امام خمینی) ظاهر کرد..." امام چه کرد که رهبری فرمود اگر انقلاب همین کرامت نفس را به مردم داده باشد کفایت می کند؟ انقلاب ملکوت را از غربت در آورد و معنویت را از سر سجاده و مسجد و خانقاه و غیره به عرصه اجتماع کشاند. انسان زنگارگرفته و خاک خورده را اهل قیام کرد و ارزش های انسانی را از خاک به ثریا کشاند. امروز دوست و دشمن با آرمان های انقلاب سخن می گویند و از عدالت و آزادی و مبارزه با ظلم حرف می زنند. نگذاشتند انقلاب را وجودی و با نظر به اراده الهی درک کنیم. انقلاب را مظهر اسماالله نیافتیم... و امروز بعد از 40 سال هنوز مجبوریم از رشد راه و جاده و برق و تلفن و غیره بگوئیم....اما این همه هست و این نیست. @mahdian_mohsen
اینها #نماد اند. در نشانه نمانید و عبور کنید.... . دوستی به مزاح نوشت کاخ سعدآباد هم شد دفتر رئیس جمهوری. پاسخ دادم عالی. این تغییر هم نمادست. محتوای این نماد، تغییر #دیکتاتوری_اشرافی به #مردمسالاری_دینی است. @mahdian_mohsen
🔻چرا برخی پدربزرگ ها آرام حرف سیاسی می زنند؟ 🔻 یکم. چند سال پیش در جریان یک محله گردی بین جمع پدربزرگ هائی رسیدم که بین 70 تا 90 سال از خدا عمر گرفته بودند. در اثنای گپ و گفت بحث مختصری سیاسی شد. نکته جالب و تعجب برانگیز این بود که یکی دو تا ازین پیرمردهای نازنین وقتی می خواستند اظهارنظر کنند، تن صدایشان را پائین می آوردند و صورت شان را نزدیک می کردند و آرام نظر می دادند... چرا؟ کمی تامل کردم و متوجه شدم که اتفاقا پیشتر هم ازین موارد دیده بودم. 🔻دوم. از سالهای کودکی ام یک خاطره هیچ وقت از ذهنم بیرون نمی رود. در برخی جمع های دوستانه و خانوادگی وقتی بزرگترها می خواستند اظهار نظر سیاسی کنند آرام حرف می زدند که صدایشان جائی نرود. جالب بود که کاملا هم ناخودآگاه این اتفاق می افتاد. این ضرب المثل از همان روزها به خاطرم مانده است: "دیوار موش داره، موشم گوش داره". 🔻ارتباط ایندو خاطره چیست؟ ریشه اش در همان ضرب المثل قدیمی است. اما این ضرب المثل از کجا آمده بود؟ این پیرمردها و مردم در آن سالهای دور از سر عادت نگران بودند. نگران این جمله معروف که در هر جمع محدودی حتمن یک ساواکی وجود دارد...نگران عواقب یک اظهارنظر سیاسی بودند. هنوز هم آن عادت از سر برخی نرفته است. خاطرات تلخ آن سالها برای مردم رفتاری درونی ساخته و ملکه شده بود: "آرام بگوئید...دیوار موش داره، موشم گوش داره...." یادمان نمی رود... قدر بدانیم. @mahdian_mohsen
چقدر باید تلاش می کردیم تا نشان دهیم همان ها که سفره تان را کوچک کردند، حجاب از سرتان کشیدند... @mahdian_mohsen
این متن را کامنت گذاشتم. برای پست یکی از آشناهای قدیمی که سالهاست محبت بی ثمر و خیالی به اهل بیت را تبلیغ می کند. این سبک علی دوستی کلافه کننده است. @mahdian_mohsen
واقعا آمدند جشن... @mahdian_mohsen
با این عکس یاد این غزل مرحوم استاد ریاضی افتادم که بر رواق دارالحفاظ حرم منقش است. روحش شاد... 🔸سزد که بر سر خورشـيــــد سايه اندازيم 🔹چنين که سايه شمس‌الشموس بر سر ماست 🔸هميشه ملت ايران به نام او جاويد 🔹هماره پرچم ايران به فرّ او برپاست @mahdian_mohsen
نکته کلیدی در بیانیه رهبری مهمترین نکته در بیانیه رهبری را چطور فهم کنیم؟ شاید مرور گذرا بر متن بیانیه، جمع بندی توصیه های ایشان طی سالهای گذشته باشد؛ اما یک نکته نهفته در متن بیانیه تغییر ریل اساسی در سیاست ورزیِ پائین به بالا و اجتماعی و مردمی است. هرچند نکته قابل اعتنای دیگر در این بیانیه، بیان دستاوردهای حقیقی انقلاب اسلامی، فراتر از آب و برق و تلفن و راه و غیره است که به صورت کم سابقه ای حول محور مردم فهرست شده است و بطن و حقیقت انقلاب را اراده و قدرت و معنویت مردم می بیند. اما مانیفست اصلی در گام دوم موضوع متفاوت تری است. ورود به این بخش در ابتدای بیانیه چنین است: انقلاب اسلامی پس از نظام سازی وارد خودسازی و جامعه سازی و تمدن سازی شده است. برای فهم دقیقتر این ورودی لازمست یکبار 5 گام تمدن سازی در انقلاب اسلامی را که سال ها پیش رهبرانقلاب توضیح دادند، مرور کنیم. گام اول انقلاب ، گام دوم نظام سازی، گام سوم دولت، گام چهارم جامعه سازی و گام پنجم نظام بین الملل و تمدن سازی. ایشان سپس توضیح دادند که ما دو مرحله انقلاب و نظام سازی را طی کردیم و امروز در مرحله دولت سازی قرار داریم. هنوز دولت به تراز انقلاب نرسیده است. دولت هم به معنای عام آن همه قوا و دستگاه ها و ساختارهای اجرایی و تقنینی و قضائی است. با این توضیح اولین نکته بیانیه اینست که رهبری چهل ویکی امین سال انقلاب را اصلاح مرحله دولت سازی و حتا به این فهم تغییر ریل سیاسی با مانیفستی جدید دانستند. به سخن دیگر در 40 ساله دوم باید 3 مرحله دولت سازی و جامعه سازی و تمدن سازی طی شود؛ آنهم با ریل گذاری جدید سیاسی که نسخه ای دستوری و حاکمیتی نیست و کاملا مردمی و از پائین به بالاست. توضیح بیشتر اینکه راز پیام رهبری در ماموریتی است که در این مرحله جدید به جوانان دادند. مقایسه کنید با پیام رهبری در بیستمین سالگرد انقلاب اسلامی که مخاطبش دولت و جریان های سیاسی و مراجع و علما و مردم و در کنار اینها جوانان بود. اما بیانیه چهلمین سال صرفا مخاطبش جوانان است. ابتدا به سبک مدیریتی و عنایت ویژه رهبری طی یکی دو سال اخیر به جوانان توجه کنیم. انتخاب مدیران جوان در عرصه های مختلف و بهره گیری از شور و نشاط جوانان انقلابی و قدرت خلاقیت و علمی و معنویت و انگیزه انها برای تغییر و اصلاح، مهمترین راهبرد مدیریتی رهبری طی یکی دوسال گذشته بوده که به صورت قابل اعتنائی نیز مثمر ثمر بوده است. با این مقدمه مانیفست گام دوم در توجه به جوانان است. جوانانی که باید ضمن خودسازی وارد مرحله سوم دولت سازی شوند. رهبری انقلاب در توصیه ها، ضمن تاکید بر اهمیت خودسازی معنوی و علمی بر جنبه های حاکمیتی هر بخش نیز تاکید دارند. این حرف بدین معناست که جوانان نه تنها به خودسازی اخلاقی و معنوی و علمی شان توجه کنند بلکه با ورود به بخش های مهم حاکمیتی با روحیه جهادی بستر جامعه سازی را نیز فراهم کنند. حتی در یک مورد مشخص مثل عدالتخواهی و مبارزه بافساد نیز تاکید دارند این مهم به حضور جوانان پاک در حکومت نیاز دارد. بااین توضیح بیانیه رهبری هم یک نگاه بلند مدت و تاریخی دارد و هم یک تغییر ریل سیاسی در کوتاه مدت. @mahdian_mohsen
امان از #عدالتخواهی_فانتزی @mahdian_mohsen
انقلاب آئینه گردان و آئینه بندان فتوت شد تا یک تختی در کُشتی متکثر به هزارانی دیگر شود... مرجان کلهر در اسکی را روی دیگر آرین غلامی در شطرنج ببینید. هردویش از خودگذشتن است؛ اما یکی بخاطر اخلاق و آن یکی مبارزه با ظلم. گویی دنیا باید بداند اخلاق و مبارزه و معنویت هویت ایرانی ماست... پ. ن: مرجان کلهر که جواز رقابت در دور دوم مسابقات اسکی را پیدا کرده بود با اعلام خطای خود که از چشم داوران دور مانده بود، از مسابقات کنار کشید. آرین غلامی شطرنج‌بازی است که از قهرمانی گذشت تا مقابل اسرائیل قرار نگیرد و نائب قهرمان شد. @mahdian_mohsen
هدایت شده از خبرگزاری فارس
📺قسمت اول مناظره مهدیان و صدرالساداتی 🔹محسن مهدیان و سید مهدی صدرالساداتی با حضور در دانشگاه امام صادق (ع) در رابطه با چگونگی عدالتخواهی در حکومت اسلامی، مسائل پیش آمده درباره ده ونک و نحوه برخورد با اشرافی گری مناظره کردند. 🔸در لینک زیر ببینید: 👉 fna.ir/brwuvv @Farsna
☑️چطور افشاگری انقلابی کنیم؟ چطور اشکالات انقلاب را فریاد کنیم که منجر به تضعیف انقلاب نشود؟ این سوال ذهن خیلی هاست. چطور افشاگری کنیم که انقلاب تقویت شود. چند مولفه ساده عملیاتی در این رابطه وجود دارد. 1⃣یکم تشخص.اول و از همه مهمتر تصویری است که از منتقد باید ساخته شود. مخاطب در اغلب موارد محتوای یک انتقاد را با سابقه ذهنی اش از منتقد تطبیق می دهد. ساخت این سابقه ذهنی نیز بر اساس تلاش نویسنده برای تقویت و پیشبرد انقلاب است. رسانه ای که همتش تقویت امید در کشورست در نقد ضعف ها موثرتر است. 2⃣مولفه دوم تناسب است. نقد یک بدسلیقگی شبیه نقد یک تصمیم غلط و فاحش نیست. نقدی که مربوط به رفتار غلط است باید متفاوت از نقدی باشد که مربوط به انحراف اعتقادی است. توجه به این تناسب اندازه صدا و فریاد ما را تنظیم می کند. 3⃣مولفه سوم اصلی و فرعی کردن امورست. نقد امور فرعی نباید امور اصلی را تحت الشعاع قرار دهد. توجه به یک گل خشکیده نباید در مخاطب، یک گلستان را بیابان کند. نقد تصمیم اشتباه یک مدیر، نباید منجر به سوء ظن به ساختارهای نظام شود و یا خطا را ساختاری ترسیم کند. 4⃣مولفه چهارم دیدن دارایی هاست. نقد نباید بی اعتنا به راه طی شده باشد. از کنار نکات مثبت ماجرا نمی گذرد. دیدن دارایی ها نه تنها نقد را منصفانه می کند، بلکه موجب تاثیر بیشتر انتقاد می شود. 5⃣مولفه پنجم ادبیات و لحن انتقاد است. ادبیات نقدانقلابی با ادبیات نقدضدانقلابی باید کاملا متفاوت باشد. مخاطب درین ادبیات باید حس دلسوزی و خیرخواهی را درک می کند؛ ولو اینکه با صراحت همراه باشد. 6⃣مولفه ششم پایان بندی امیدوارانه است. پیشنهاد و راهکار نقش موثری در این پایان بندی دارد. نقد نباید حس بن بست در مخاطب ایجاد کند. ⭕️در نهایت اینکه مهمترین کلید برای فهم "نقد تراز" اینست که بعد از نقطه پایان، مخاطب را امیدوار می کند و به حرکت وادار می سازد نه ناامیدی و نشستن. @mahdian_mohsen
🔻عدالتخواهی مصداق محور یا مساله محور برخی تصور می کنند ما تنها دو نوع عدالتخواهی داریم؛ یا مصداقی یا کلی گوئی. اما بغیر ایندو ما یک سبک عدالتخواهی داریم به نام مساله محوری که نه کلی گوئی است و نه جزئی نگر. 📌چرا عدالتخواهی مصداقی اشکال دارد؟ 🔹یکم. درمصداق عمدتا اطلاعات ما درباره یک مصداق دقیق نیست و قضاوت کردن در مصداق منجر به ارزیابی غیراخلاقی و خدای نکرده تهمت زدن و آبرو بردن می شود. حتا جزئیات ماجرا هم روشن نیست. مثلا یک آقازاده ممکن است واقعن تخلف داشته باشد، اما ما هیچ وقت تصویر دقیقی از رابطه آقا و آقازاده نخواهیم داشت و معلوم نیست با فسادآقازاده بشود به اشتباه آقا رسید. 🔸دوم و مهمتر اینکه مصداق محوری در مخاطب یاس ایجاد می کند چطور؟ وقتی مخاطب مورد آماج نقطه زنی های مصداقی قرار می گیرد، تصویر فساد سیستمی و ساختاری برایش شکل می گیرد. اخیرا رئیس دیوان محاسبات اعلام کرد 98 درصد مدیران ما پاک دست هستند. اما این آمار نه دیده شد و نه حتا باور. چرا؟ چون مخاطب سالهاست مورد هجمه بی امان افشاگری های مرتبط با همان دو درصد است. این یاس خیلی وقت ها نیز به اقدامات خودسرانه و غیرقانونی منجر می شود. شرحش مفصل است. 📌اما وقتی ما با یک مصداق مواجه می شویم چه باید کنیم؟ اساسا ما همیشه با مصداق ها مواجهیم. با حقوق نجومی فلان آقا. فلان قرارداد نفتی پنهان و بهمان تصمیم غیرشفاف مجلس. اما راه اینست که از مصداق به مساله برسیم. 📌مساله محوری چیست؟ مساله، موضوعی است که عامل شکل گیری دهها مصداق است. مثل اجرای ماده 29 در برنامه ششم که موجب شفافیت درآمد مسئولین و مانع حقوق نجومی است. یا طرح شفافیت در تصمیمات مجلس که به نتیجه نرسید. یا طرح شفافیت در قراردادهای نفتی. یا طرح اصلاح قانون انتخابات که مانع هزینه های گزاف و غیرمتداول می شود. یا تصویب قوانین مرتبط با تعارض منافع که از تصمیمات رانتی جلوگیری می کند. و دهها مثال دیگر. مساله محوری، منتقد را از معلول به علت می برد و به جای حل یک مشکل، مساله ای که می تواند صدها مصداق بسازد را رفع می کند. اما چطور این فرآیند ساخته می شود؟ سوال و پرسش از مصداق. وقتی با مصداق مواجه می شویم، برای اینکه هم مصداق تعیین تکلیف شود و هم به مساله برسیم باید سوال کنیم تا ابعاد ماجرا روشن شود. اما توجه شود که بین "پرسش" و "قضاوت" تفاوت است. کاری که عمدتا ما در مواجهه با مصادیق می کنیم قضاوت و حکم دادن است که همان دو آسیب ابتدای متن را دارد. روشنست که وقتی می گوئیم پرسش، منظورقضاوت کردن در قالب پرسش نیست. بلکه حقیقتا سوال دلسوزانه است تا فرد از خود دفاع کند و ابعاد ماجرا روشن شود. @mahdian_mohsen
در این مناظره تلاش شده اشکالات مبنایی افشاگری های هیجانی، همراه با مصدایق روشن بیان شود. انشالله وقت بگذارید و ببینید. قسمت اول http://fna.ir/brwuvv قسمت دوم http://fna.ir/brwuy6 @mahdian_mohsen
⚽️رفتار سیاسی فرهاد تمرد اشرافی یک سلبریتی را از منظر رفتار سیاسی حاکمان تحلیل کنید؛ ماجرا آزاردهنده ترست. دو نکته: 1⃣یکم. اشتباه فرهاد مجیدی چیست؟ رفتار خلاف قانون؟ ازین هم فراتر. قانون شکنی و توهین به مجری قانون؟ ازین هم افزون تر. زشتی رفتار این فوتبالیست به رخ کشیدن قانون شکنی است. یعنی هم قانون شکنی و هم توهین به مجری قانون و بدتر از همه اشاعه آن. خب این جسارت از کجا آمده است؟ چه شد که یک نفر تصور کرد می تواند متهورانه به قانون تعدی کند و از حرمت شکنی اش فیلم بگیرد و پخش کند؟ حرمت قانون که یک شبه با فرهاد مجیدی یا حتا با برخورد فیزیکی راننده لندکروز با مامور راهور شکسته نمی شود؛ پس ماجرا از چه قرارست؟ بی قیمت شدن سکه قانون شکنی را در ماجرای فحاشی نماینده سراوان یا کتک زدن مامور قانون توسط نماینده بیجار ببینید. این لیست را شما تکمیل کنید. تاریخ فراموش نمی کند که اول مجری قانون در کشور، چشم در چشم قانون می گفت به خط قرمز من نزدیک نشوید که حیثیت برای عدلیه نخواهم گذاشت که نگذاشت. این داستان دنباله دار متوقف به مجیدی نیست. "گردنکشی اشرافیت سیاسی" مقابل قانون است که موجب تمرد و "سرکشی اشرافیت اقتصادی" می شود. 2⃣دوم. مجیدی ماجرای قانون شکنی اش را استقلال-پرسپولیسی می کند. یعنی از دوقطبی ورزشی می خواهد برای رفتار خلاف قانونش اعتبار بگیرد. این رفتار نیز وام گرفته از رفتار سیاسی حاکمان است. اینکه در دوقطبی استقلال-پرسپولیس رفتار غیرقانونی ات را کتمان می کنی برامده از رفتار اهل سیاستی است که در دوقطبی های غیر واقعی، بی تدبیری ها و کم کاری ها را توجیه می کنند. مجیدی خوب فهمیده است که کارکرد دوقطبی ها در ماله کشی قانون شکنی ها و بی تدبیری ها و حتا خیانت ها چیست. دوقطبی هیجانی استقلال پرسپولیس همان می کند که دوقطبی های توهمی در سیاست. فرهادهای مجیدی بی نسبت با رفتار سیاسی حاکمان نیستند؛ "فخر فروشی" با "قانون شکنی" ادامه دارد. چاره کنیم. @mahdian_mohsen
⛔️دیکتاتوری اخبار مربوط به واکنش اصلاح طلبان و روحانی به عدم تصویب سی اف تی در مجمع تشخیص مصلحت نظام را دست کم نگیرید. این دو روایت خبری را کنار هم مرورکنید. 1⃣یکم. لابه لای اخبار استعفای ظریف یک خبر منتشر شد که کمتر مورد توجه قرار گرفت. روحانی در واکنش به عدم تصویب سی اف تی در مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: نمی شود تابع 20 نفر آدم بود. صاحب این کشور مردمند. اما اصلاح طلبان این جمله را دقیق تر کردند و تصریح داشتند که اگر مجمع این لوایح را تصویب نمی کند به رای مستقیم مردم بگذارید. رفراندوم یک از اصول قانون اساسی است. اما چرا حالا و یکباره سراغ رفراندوم رفتند؟ چرا وقتی از مجمع تشخیص مصلحت ناامید شدند یاد همه پرسی افتادند؟ 2⃣اما روایت دوم. احمدی نژاد طی چند ماه گذشته چند سخنرانی و نامه داشته که خلاصه اش را در گفت وگویی اخیرا مطرح کرده است. وی می گوید مجلس تنها 25 درصد آرای مردم را دارد پس نماینده مردم نیست. قوه قضائیه هم از اساس بر ظلم است و قابل اصلاح نیست و رهبری هم بنای اصلاح آنرا ندارد. مردم هم از رای به روحانی پیشیمان اند. شورای نگهبان هم انتخابات را مهندسی می کند. ازین چند گزاره چه نتیجه ای می گیرید؟ کشور در بن بست کامل است. حالا پیشنهادش چیست؟ انتخابات مجدد و وی به عنوان منجی ظاهر شود. 🔻این دو روایت را کنار هم بخوانید. نتیجه ایندو روایت چیست؟ مردم علیه مردم. دقیقترش اینست که مردم علیه نهادهای مردمی. یعنی قیام علیه ساختارهای نظام که برآمده از مردمست؛ آنهم با شعار مردم. روحانی و اصلاح طلبان مردم را به تقابل با مجمع تشخیص مصلحت نظام می کشند و احمدی نژاد مردم را به رویارویی با دیگر ساختارهای نظام. جالب اینکه همه این ساختارها نیز مردمی اند. اما چرا با ساختارهای برآمده از رای مردم مخالفند و از شعار مردمگرائی بدون ساختار چه نفعی می برند؟ دیکتاتوری روحانی نژاد یا همان احمدی نژاد-روحانی سبک جدیدی از تمامیت خواهی است که می گوید اگر ساختارهای مردمی به نفع ما نبودند باید علیهش قیام کرد؛ آنهم با شعار مردمی. چون در مردمگرائی بدون ساختار، می توان با راه اندازی دوقطبی های توهمی و ساختگی و هیجانی روی جهل مردم سوار شد و این بزرگترین دستاورد دیکتاتوری های نوین است. @mahdian_mohsen
🌳درختکاری رهبری و انقلابی گری ما وظیفه انقلابیون در حوزه محیط زیست چیست؟ اصلن چنین وظیفه ای برای خودمان دیده ایم؟ 🌳همه ما از اهمیت محیط زیست در نگاه باخبریم. اما چه نسبتی توانستیم با دلشوره ها و دلنگرانی های محیط زیستی ایشان برقرار کنیم؟ داستان آهوهای پارک جنگی اطراف تهران تاریخی شده است. ماجرای تذکر رهبر انقلاب برای حفاظت از زیستگاه آهوهای این پارک جنگلی که سرنوشت یک پروژه بزرگ شهری را تغییر داد. اما من و ما کجای این دلشوره هاییم؟ 🌳مخاطب پرسش جوان متدین انقلابی است. بنابراین کسانی که از محیط زیست به جهت دلمشغولی های صنفی و یا ژست های روشنفکری و دغدغه های مادی و ناقص غربی دفاع می کنند در معرض این سوال نیستند. و اما چرا انقلابیون ما کمتر نسبت به محیط زیست دغدغه دارند؟ 🌳اشکال در فهم نادرست از سبک زندگی انقلابی است. انقلابی گری تنها در سیاست نیست. سبک زندگی انقلابی را باید توحیدی تعریف کرد. با این رویکرد زیست مومنانه و انقلابی امتداد دادن توحید تا جزئی ترین سطح زندگی است. زندگی توحیدی، جبهه حق را با همه اجزایش می بیند و محیط زیست و دفاع از طبیعت و حیوانات را جزئی از این نگاه جبهه‌ای به عالم می داند. با این نگاه، محیط زیست بجز طراوت حیات بخش اش، بجهت سلبی نیز در سبک مبارزات انقلابی می درخشد. همین محیط زیست می تواند دست نظام سرمایه داری امپریالیستی را در عالم رو کند و بی آبرو سازد. افیون سرمایه‌داری و ظلم ساختاری امپریالیسم جهانی را تنها با همین تخریب محیط زیست می توان به افکار عمومی جهان نشان داد. 🌳در نهایت اینکه با نگاه توحیدی به طبیعت، دفاع از محیط زیست جزئی از زندگی مجاهدانه است. دفاع از محیط زیست را از نمایش خارج کنیم؛ چه ژست‌های روشنفکری و چه اداهای تصنعی سیاسی. حقیقت انقلابی گری توجه تام و تمام به همه اجزای جبهه حق از جمله طبیعت و غیره است؛ چه آنکه جبهه مقابل نیز با همین فهم جامع، دست به تغییر طبیعت زده است. محیط زیست پاک و سالم و پرطراوت را در منطق انقلابی ببینیم و مطالبه کنیم. @mahdian_mohsen
🔻درباره "آقاسعید" و "آقاصادق" ▫️درین گزاره از مسیری که پیموده ایم می گوید: "مقامات بلندپایه نظام! آیا روشن نیست که درین 40 سال «هیچ» گامی در راه تحقق عدالت برنداشته ایم؟..." ▫️اما مسیر پیش رو: "آری اینست آن بینش مبنایی شما مقامات والامقام که نه تنها راه هرگونه اصلاح رویه ای و ساختاری را مسدود و منتفی کرده اید که حتا از اصلاحات موردی و مصداقی نیز غضبناک می شوید..." ▫️و اما پیشنهادش: "بزرگ مقامات؛ آیا وقت آن نرسیده که با جامعه توحیدی و علوی و آرمانی وداع کنید؟..." فکر می کنید این جملات از کیست؟ صادق یا سعید زیباکلام؟ این جملات بخشی از نامه سعید زیباکلام در آستانه چهلمین سالگرد انقلاب است. غیرتوحیدی دانستن 40 سال انقلاب و بی فرجام دانستن آینده این راه؛ یعنی ایستادن مقابل انتخاب مردم و نهادهای برآمده از مردم. برادران زیباکلام بارها مستقیم وغیرمستقیم علیه هم موضع گرفتند اما امروز می توانند سرشان را بالا بگیرند که در دو مشرب متفاوت و متعارض به یک نتیجه رسیدند. امروز سرنوشت برادر سعید و برادر صادق یک نقطه است و آنهم خروج از انقلابِ مردم و دعوت به "من". "آرمانخواهی بدون واقع بینی" سرنوشتش جز جمود و ارتجاع نیست و "واقع بینی بدون آرمانخواهی " سرنوشتش جز عرفی گرائی و سکولاریسم نیست. متوقف در ایندو برادر نشوید. ایندو نماد دو جریان متعارضند که در همه تاریخ یک سرنوشت داشته اند و آنهم دعوت به انانیت. این مسیر تقدیرش یا افسردگی و ناامیدی از حق است یا شمشیر کشیدن بر حق. نتیجه تاسی به «شعارهای امام»، بدون اعتنا به «خود امام»، می شود شعار "لاحکم الا الله" و ایستادن مقابل "ولایت علوی"؛ می شود شعار "یامذل المومنین" و ذلیل دانستن زعامت امام حسن. آنسوی ماجرا هم نتیجه تاسی به میرزا ملکم خان ها و تقی زاده ها نیز روشنست و جز سرسپردگی به غرب نیست. حرف بسیارست و مجال مختصر؛ اما باید دانست هردو جریان به جهت ایستادن مقابل مردم و ساختارهای برآمده از مردم، بهترین وسیله اند برای سرکار آمدن دولت های عوام فریب و واداده به غرب و طاغوت. امروزِ ما نتیجه نقش آفرینی تاریخی همین مقراض دوتیغه است. درین باره باید بیشتر نوشت. @mahdian_mohsen
❤️دوست‌داشتنی ترین جمله رهبرانقلاب رسم است آخر هر سال، قهرمان سال و یا موثرترین جمله از رهبری یا برترین ها در هر امری را معرفی می کنند. من هم از خاص ترین جمله ای که امسال از رهبری شنیدم می نویسم؛ هرچند این جمله برای سالها پیش است. ماه ها پیش تعبیری از رهبری انقلاب دیدم که سخت تامل برانگیز و حیرت افزا بود. عبارتی که در عین سادگی، بسیار عمیق و تصویری به غایت متفاوت از عرصه سیاست ورزی در انقلاب اسلامی ارائه می داد. ایدئولوژی سیاسی و سبک زندگی امام و رهبری را باید با این تعبیر شناخت: «امروز بهترین چیزی که ممکن است ما بتوانیم برای تصحیح اخلاق و رفتار و منش خودمان یعنی مسئولین کشور، ملاک قرار دهیم مردم سالاری دینی است.» عجیب نیست؟ بین "مردم سالاری دینی" و "اخلاق فردی" چه رابطه ایست؟ چطور مردم سالاری دینی می تواند اخلاق فردی را اصلاح کند؟ «صبر کنید». «یک شبهه مرتبط!» چرا رهبری انقلاب آنچه را می داند راسا اجرا نمی کند؟ سوال را صریحتر با رسم شکل نشان دهم؟ مثلا چرا رهبری خودشان بهترین رئیس جمهور را انتخاب نمی کنند تا مشکلات کشور حل شود؟ این سوال روشن شود احتمالا سوالاتی ازین دست که "چرا رهبری در شرایط موجود راسا ورود نمی کنند" هم حل می شود. پاسخ ساده است. چون مهمتر از حل مساله، روش حل آنست. وقتی مردم، سالار باشند خودشان باید بخواهند وانتخاب کنند. اینجاست که رهبری امت بجای "انتخاب درست" برای مردم، باید کمک کنند تا مردم "درست انتخاب" کنند. اینجاست که صبر و تلاش و هدایت معنی می یابد. اینجاست که معنی حقیقی "امام" و "ولی" شکل می گیرد. او باید درین راه عمر و آبرویش را خرج کند تا من و مائی رشد کنیم و به حق اراده کنیم و تصمیم بحق بگیریم. همه رهبری درین نقطه خلاصه می شود. اینجاست که امام به نقل از استاد عرفان خود آیت الله شاه آبادی می فرمایند اینکه رسول خدا فرمود سوره هود مرا پیر کرد به جهت این جمله "من تاب معک است". یعنی هم خودت استقامت کن و هم کسانی که با تو هستند. چه آنکه در آخرت، هم از اعمال خودت سوال می کنند و هم امت ات. رهبر انقلاب هم درباره این آیه می فرماید:علت پیر شدن پیامبر این بود که دستور گرفت مومنین را در مسیر حق هدایت و نگه دارد. حالا عمیق تر "مردم سالاری دینی" را فهم کنیم. مردم سالاری دینی، فقط شرکت دادن مردم در انتخابات نیست. بلکه این امام امت است که با سالار دانستن مردم، باری سنگین را تا قیامت بر دوش خود احساس می کند. رشد اخلاقی وفردی نیز در همین مسئولیتی است که بر خود می بیند؛ در دستگیری از امت. تا حالا «مردمسالاری» را از منظر «دستگیری امت» دیده بودید؟ درین باره باید بیشتر خواند و نوشت. حال اگر دقیقتر شویم هرکدام از مسئولین و من و ما، شانی ازین ولایت امام و رهبری داریم. رشد اخلاقی ما نیز در سالار دانستن مردم بر سرنوشت مان است. این مردم سالاری است که برای جوان انقلابی، اخلاق و سبک زندگی دینی می سازد. در نهایت 2 خاطره رهبری از امام شنیدنی است. مشهوراست که امام جز در مجلس سیدالشهدا گریه نمی کردند. حتا در شهادت آقامصطفی نیز احدی اشک و غمناکی از امام ندید. اما رهبری دو خاطره شنیدنی از اشک امام در غیر مجلس روضه دارند که شاید نشانی بر شادی روحی امامست؛ آنجا که ثمره هدایت و زیبایی های استقامت مردم را می بیند. رهبری می فرماید وقتی امام روی تخت بیمارستان بودند از تلویزیون قلک های اهدایی بچه ها به جبهه را دیدند و همان جا چشمانش پر از اشک شد و با هیجان پرسیدند:"دیدی این بچه ها چه کردند؟" می فرماید یکجا هم وقتی بود که سخن مادرشهیدی را برای امام نقل کردم: "از قول من به امام بگویید بچه‌ام اسیر دست دشمن بود و اخیراً مطلع شدم که او را شهید کرده‌اند. به امام بگویید فدای سرتان، شما زنده باشید؛ من حاضرم بچه‌های دیگرم نیز در راه شما شهید شوند." @mahdian_mohsen
آزارسیاسی این صف ها صف گوشت، صف نان نیست؛ صف بین مردم و قصاب و غیره هم نیست. حقیقت این صف ها، قطار مردم مقابل دولت است. ماجرا را اینطور ببینیم نجوای اعتراضی مردم درین صف ها و دندون قروچه ها و پچ پچ های تلخ بسیار آزاردهنده تر می شود. صف به خودی خود عذاب آورست. خاصه آنکه رنج این صف ها ناشی از بی تدبیری مسئولین باشد. رئیس گمرک می گوید صادرات گوشت ممنوع است و فرمانده ناجا می گوید قاچاق گوشت زیر یک درصد است. این تعارض را چطور حل کنیم؟ پس این گوشت ها کجا می رود؟ چه کسی است که چند برابر قیمت از دامدار گوشت و دام می خرد؟ مقصدش کجاست؟ اما رنج این صف ها، متوقف به بی تدبیری در تصمیم گیری غذایی نیست و فراتر از گوشت است. صف در ایندست کالاها دو پیام روشن سیاسی اجتماعی دارد. پیام سیاسی اول بی اعتنائی مسئولین به تکریم مردم است. دهه 60 گذشت. حل این موضوع با کمترین درایت در بستر فضای مجازی قابل رفع است؛ اما بها داده نمی شود. این صف نماد روشنی است از بی اعتنائی دولت به شان و جایگاه مردم. اما بخش دیگر، جلوه سوداگری در این صف هاست. در هرتصمیمی عده ای مترصد فرصت های رانتی هستند اما فارغ ازین رانت ها ، بخشی ازین نفع طلبی، ناشی از سوداگری احتیاطی است. به تعبیر دیگر مردم آینده را نمی توانند پیش بینی کنند و به جهت بی اعتمادی به وعده و وعید های دولت ناچارند جنبه احتیاط را رعایت کنند و فزون تر از نیازشان خرید کنند و همین نیز موجب پدیده صف و تقاضاهای سیری ناپذیر می شود. خلاصه این صف ها دو سو دارد. یک سو دولت است و یک سو مردم؛ یک سویش بی احترامی دولت به مردم است و سوی دیگرش بی اعتمادی مردم به دولت. ازین صف های بالقوه بسیارست... @mahdian_mohsen