May 11
✅این جمله امام را خواندید؟!
برای انقلابی ها... برای اصولگرا و نواصولگرا و اصلاح طلب....
حضرت امام در نامه ای به سیداحمدآقای خمینی، تعبیری درباره مردم دارند که شاید ندیده باشید. می نویسند:
"...و ملت انقلابی ایران که جانم فدای یک یک آنها..."
جان امام فدای یک یک مردم؟ امام که اهل غلو نیستند. "فقیه" و "عارف" و "ولی امت" که خدای نکرده حرف ذوقی نمی زنند؛ پس این جمله یعنی چی؟ جانم فدای تک تک؟ یعنی خلافکار و دزد و ضدانقلاب هم؟
رهبر انقلاب هم چنین تعبیری دارند:
"... بنده به تک تک این ملت اعتماد دارم..."
به تک تک شان؟
اصولگراها نسبت شان را با این شعارها دیده اند؟ اصولگرایی که تمام شد؛ انقلابی ها چطور؟
این جملات را متوجه نباشیم، نمی شود کار انقلابی در تراز امام و رهبری کرد.
این جملات اشاره به حقیقت انسانی این مردم دارد که با انقلاب رشد کرده است. جان امام فدای "منِ" حقیقی مردم است. آن "من" ی که آغشته به فطرت الهی و مشحون از توحیدست. این "من" اشتباه نمی کند؛ این "من" میزان است.
انقلاب این جان حقیقی مردم را رشد داده و متوجه فطرتش کرده است. انقلاب به مردم قدرت تفکر و عزت نفس و کرامت داده است؛ این مردم ولو اشتباه کنند بازهم در پازل نقشه خمینی اند. در زمین اسلام اند ولو با خطای در تشخیص.
چرا؟
✅بدترین اخبار سیاسی را با این نگاه تحلیل کنید.
#اغتشاشات دی ماه خیلی تلخ بود. اما این مردم معترض چه کسانی بودند؟ مردمی که احساس می کردند باید برسرنوشت خود مسلط باشند؛ این یعنی احساس کرامت نفس. چنین مردمی در پازل انقلاب قرار ندارند؟
امام اول انقلاب فرمود "شما مردمی بودید که از یک پاسبان در بازار فراری بودید". اما امروز به مدد انقلاب، چنان عزتی دارند که برای سرنوشت خود می جنگند.
کسی که یقین یافت سرنوشت اش دست خود اوست، اگر مصداق را درست تشخیص دهد قدرت قیام برای خدا دارد. واگرنه عابد منکوب مقابل طاغوت که خودش را مسلوب الاراده مقابل ظالم می بیند که قدری ندارد.
این رشد عزت نفس با انقلاب نبود؟
عده ای امروز رهبری را نقد می کنند. ممکن است در نقدشان ادب هم نکنند. تندی هم داشته باشند. اما چه می گویند؟ رهبری را با چه محکی نقد می کنند؟ می گویند عدالت ندارد، مقابل آزادی است، با فساد مبارزه نمی کندو غیره...
این مردم منتقد رهبری هم رشد کرده اند. هدف شان از نقد رهبری تعالی است؛ هرچند به جهت کم کاری امثال من در تشخیص مصداق دچار اشتباه اند.
امام می گفت "این ها که انقلاب کردند روزگاری در کاباره ها بودند."
این مردم همان ها بودند که سرخوشی شان دیدن شاه مملکت در جشن هنر شیراز بود. اما امروز ولی شان را با معیارهای اسلامی نقد می کنند؛ ولو با خطای دید.
اینها نیز در پازل و نقشه انقلاب خمینی اند. نیستند؟
اگر با این معیار مردم را تحلیل کنیم و "من" واقعی این مردم را مخاطب اصلی بدانیم، خواهیم دید که دختر خیابان انقلاب نیز در پازل انقلاب است.
تا اینجا حرف تمام است. روشن است که منکر خطاها نیستم. اما مهم است که خطا را به تشخیص مصداق ها حواله کنیم یا دل و قلب شان.
اگر با امام و رهبری میان مردم رویم و دست مان در دست نظام اندیشه آنها باشد، جز روشنائی و پیشرفت مردم و حرکت معنوی انقلاب نخواهیم دید. آنوقت در کوران تلخی و سیاهی های ظاهری، افسردگی نمی گیریم...
@mahdian_mohsen
زبان بیگانه میان مردم و حاکمیت
#تلگرام
قدیم ها وقتی می خواستند جوان متعرض به ناموس مردم را نصیحت کنند می گفتند: " مگه خودت خواهر و مادر نداری؟" این جمله ساده چه نقشی داشت؟ یک اصل دینی به نام ظلم را برای جوان درونی و محسوس می کرد. وظیفه این تعبیر عامیانه، مبدل و ترجمه ای برای یک مفهوم دینی و اخلاقی بود.
مشکل امروز ما نبود همین جنس مبدل است. پیام بین "حاکمیت" و "مردم" بدرستی منتقل نمی شوند. با یک بیگانگی دوسویه مواجهیم. هر دو طرف هم ممکن است سهمی از حق داشته باشند، اما این بیگانگی زبانی باعث "نارضایتی" و "عصبیت سیاسی" می شود. مردم احساس می کنند حاکمیت حرف زور می زند و حاکمیت هم از زبان مردم، برداشت موهوم دارد.
به همین ماجرای تلگرام توجه کنید. دوطرف ماجرا برای هم رجز می خوانند و فقط اعلام موضع می کنند. اساسا حرفی بین مردم و حاکمیت رد و بدل نمی شود، چون بنای انتقال پیام نیست. نه اینکه هیچ حرفی رد و بدل نمی شود؛ بلکه حرفی از جنس فهم و مطالبه طرفین رد و بدل نمی شود. یکسو می گوید پیام رسان شما کارآمد نیست و دیگری می گوید امنیت دارد.
ازین مثال ها بسیارست. مثلا مردم علت حضور فعال ما در سوریه را متوجه نمی شدند؛ تاوقتی رهبری می گویند "اگر با داعش در سوریه نجنگیم باید اینجا بجنگیم" و ماجرا از یک "نزاع ایدئولوژیک" به یک "تدبیررفاهی و امنیتی" تبدیل می شود. دقت شود این "تنزل" ماجرا نیست؛ "تنزیل" است. پیام تنزیل یافته، همچنان "خواص پسند"، ولی "عوام فهم" است.
دهها مثال ازین جهت وجود دارد. کم کاری از کیست؟ از گوش مسئولین؟ از زبان مردم؟ از فهم طرفین؟
اشکال در حلقه های واسط رسانه ایست که وظیفه مبدلی را بدرستی انجام نمی دهند. رسانه انقلاب وظیفه دارد مسائل حاکمیتی را به "زبان محسوس" مردم ترجمه کند نه اینکه صرفا "جارچی" طرفین باشد. ما به یک مبدل نیاز داریم که حتا بحث های پیچیده نظامی را هم تا سر سفره مردم امتداد دهد. تا توفیقات نظام را به زبان محسوسات و سبک زندگی مردم تبدیل کند. ما مترجم نیاز داریم.
مترجم هایی که هم زبان "تصدی گرایانه حاکمیتی" بداند و هم ادبیات "مطالبه گرایانه مردم" را متوجه شوند. تا چنین مبدل و مترجم هایی شکل نگیرد این بیگانگی زبانی مانع تحقق اعتماد می شود.
@mahdian_mohsen
رهبری: جای شما بودم یقه پاره می کردم
فاصله اقتصاد مقاومتی با اقتصادمتعارف در همین جمله است. وزیر کار راه را درست رفته است، اما بازهم از رهبری تذکر می گیرد.
#مدیریت_جهادی
@mahdian_mohsen
تصمیم هوشمندانه
#اما
خروج آمریکا از برجام را باید بفال نیک گرفت. کشوری که از ابتدا در اجرای برجام مانع تراشی می کرد امروز امضایش را هم برداشت؛ این اتفاق سرجمع مثبت است.
اما واکنش نظام نیز به این تصمیم به چند جهت هوشمندانه بود.
یکم. تاخیر در بهم زدن بازی برجام، باعث می شود اجماع جهانی علیه آمریکا در این موضوع شکسته نشود. این اجماع آثار مهمی دارد که از جمله آنها شکست جبهه واحد جهانی در تقابل با پروژه موشکی ایران است.
دوم. از بهار چینش و میوه وحدت داخلی علیه آمریکا و تجربه آمریکاشناسی بهره می برد و اجازه دو دستگی وبازی سازی مرعوبین نظام سلطه را نمی دهد.
سوم. جای پای آمریکا در هزینه سازی اقتصادی در داخل و نظام بین الملل را پاک نمی کند و موجب آدرس های غلط نمی شود.
چهارم. قدرت چانه زنی جمهوری اسلامی را از طرف اروپائی برجام افزایش می دهد. اروپائی ها از امروز مجبورند برای حفظ ابروی برجام که آبروی آنهاست، همراهی بیشتری نشان دهند.
اما این تصمیم در این نقطه نباید متوقف شود.
اول اینکه از امروز تلاش برای سامان دادن به اقتصاد داخلی باید ده چندان شود. ثبات بازار ارز و تکیه برتوان اقتصاد داخلی و تقویت فعالان این حوزه و پرهیز از حاشیه سازی های فرصت سوز، باید آثار این عهدشکنی را کم کند.
دیگر اینکه خروج از برجام بشکل یک گزینه جدی مقابل اروپائی ها و در دستور کار باشد و دولت با رصد رفتار و تصمیم آنها، مردم را در جریان تحولات قرار دهد و افکارعمومی را مهیای تصمیم نهایی سازد.
و اما؛
حرف تمام نشده است.
این تصمیم هرچند هوشمندانه و گزیرناپذیر؛ اما ناتمام است. سوال اینست که با شکست غرور ملی چه می توان کرد؟ بدون تردید این واکنش جبران این ضایعه نیست. این ضایعه بزرگ اقدام تلافی جویان می خواهد نه دیپلماتیک.
@mahdian_mohsen
چرا رهبری برجام را آتش نزدند؟
از دیشب تا حالا یک سوال ساده ذهن من و شما را درگیر کرده است: مگر نه اینکه رهبری فرمودند اگر آمریکا برجام را پاره کرد ما آنرا آتش می زنیم؟ پس چرا چنین نشد؟ چرا از برجام خارج نشدیم؟ چرا باید مذاکره مجدد با اروپائی ها را تجربه کنیم؟
ابتدا یک پاسخ ساده و مقدماتی: اگر آتش بر برجام با فاصله یک یا چند ماهه صورت گیرد، نظام به وعده اش عمل نکرده است؟ پاسخ مثبت است. خروج آمریکا از برجام به معنی پایان برجام است. اساسا برجامی نیست که بمانیم. اما اعلام خروج می تواند با امتیازات و دستاوردهای بیشتری همراه باشد. چرا؟
اول اینکه پیام شعله بر برجام چیست؟ به نمایش بردن عزت ملی. با چنین هدفی اگر عقب انداختن این زبانه آتش، ملت و کشور ما را عزیزتر کند نباید ازین فرصت استفاده کرد؟ احتمالن تائید می کنید.
برگردیم به سوال اصلی؛ مگر آورده توقف در برجام چیست؟ چرا رهبری باید حاضر شوند زمان دهند؟
پاسخ به این سوال دو دسته جواب دارد.
دسته اول را گذرا مرور کنیم. آمریکا با خروج از برجام به اجماع جهانی محکوم شده است. این محکومیت تاریخی برای جمهوری اسلامی یک فرصت است. فرصتی است تا حقانیت این نظام و مردم را به نمایش گذارد. سه کشور اروپائی به روشنی نسبت به این رفتار آمریکا موضع گرفتند. اعلام خروج فوری این فرصت را از ما می گرفت و اجماع ضدآمریکایی را به حاشیه می برد.
دسته دوم اما مهمترست. امروز فصل چیدن میوه برجام است. بهار برجام برای ملت ماست. برای این روزها چه هزینه ها که ندادیم. قدرت هسته ای مان تضعیف شد تا این روزها به بار نشیند. اگر صدها ساعت سخنرانی و هزاران فیلم و کتاب و غیره، تولید می شد، نمی توانست فهم مردم از نظام سلطه را در این سطح رشد و تعالی بخشد. این رشد آگاهی ها را نباید دست کم گرفت. نیروی محرکه انقلاب در ذهن ها و اراده مردمست. همین اقتصاد مقاومتی نیز معطل مجاهدت مردمی است. مردم ابتدا باید به جهت انگیزشی تقویت شوند. رهبری "مَدرس آمریکاشناسی در برجام" را به یک "منبر تاریخی" تبدیل کردند. حلقه نهایی همین پروژه، غرب شناسی است.
رهبری فرمودند به اروپا هم اعتماد ندارم؛ اما خواستند شناخت جامعه نسبت به غرب در یک فرآیند طبیعی تکمیل شود. آخرین تلاش دولت برای تضمین گرفتن از غرب، واپسین حلقه غربشناسی برای ملت است. رهبری روزگاری فرمودند به آینده مذاکرات هم بدبینم. اما همان مذاکرات را به نام نرمش قهرمانانه کلید زدند تا جامعه رشد کند؛ چنین هم شد. نه تنها ملت که مسئولین هم عبرت گرفتند. در یک دوره چند ساله، آنان که به "کدخدایی آمریکا" باور ایدئولوژیک داشتند ادبیات شان تغییر کرده است و تعبیر امروزشان "موجود مزاحم" است.
دست غربی ها نیز در این ژست ضدآمریکائی بزودی رو می شود و همگان متوجه می شوند که نقشه نظام سلطه علیه ایران، تنها در یک تقسیم کار سیاسی بین اروپا و آمریکا است.
بازگردیم به همان آتش کشیدن برجام
با زمان خریدن و اتمام حجت با طرف اروپائی، مردم ما متوجه می شوند که آتش بر برجام نه تنها پاسخ مقتدرانه به آمریکاست، بلکه منافع کشور در این زبانه آتش است. ماجرا یک اقدام هیجانی نیست، منافع "ملت ایران" و "امت اسلامی" ایجاب می کند که اگر برجام گوشه اش سائیده شد، تمامش خاکستر شود. این رشد آگاهی ها باعث می شود شراره ها، طبیعی و به اجماع ملی رقم بخورد نه اقدام حاکمیتی.
و البته همه این حرفها به شرطی ست که دولت این مسیر را عزت مدارانه طی کند؛ انشالله.
منبع: فارس
@mahdian_mohsen
بازگشت دیکتاتور
شاید تصورش هم سخت باشد؛ اما در روزگاری بسر می بریم که بخشی از مردم مطالبه شان بازگشت دیکتاتوری است. شما هم در صف نان و داخل تاکسی و مترو از مردم شنیده اید که کشور یک رضاخان قلدر می خواهد.
برخی البته خواص ترند و بجای لفظ دیکتاتور از یک رئیس جمهور نظامی می گویند. مثلا ابراهیم فیاض منجی مشکلات را یک دیکتاتور میداند. دیگران هم از ضرورت مدیریت تحکمی در اداره کشور گفته اند که نشانه نوعی گرایش به سمت دیکتاتوری نوین است.
اما راز بازگشت به دیکتاتوری آنهم در شرایطی که پایه های مردم سالاری درحال توسعه و تقویت است چیست؟ کدام بخش دیکتاتوری است که برخی اصلاح را در گروی آن می دانند؟
بازگردیم به نجوای مردمی در کوچه پس کوچه ها. مردم وقتی از دیکتاتور می گویند چه تصویری در ذهن شان است؟ به خاطرات آنها وارد شویم؛ یک تلقی افسانه ای وجود دارد که رژیم گذشته در کنترل قیمت ها موفق بوده است و با چماق، بازار را تثبیت می کرده است. مثلن ماجرای رضاشاه و نانوا و تنور و غیره.
اما چه شد که به اینجا رسیدیم؟ به این فهم این تلقی نادرست در حال تحریض وتوسعه ست. اجرای کاریکاتور گونه از مردم سالاری که به حامی پروری و دموکراسی نمایشی منجر شده است، کارآمدی در حوزه اجرایی را به محاق برده و تباه ساخته است.
مهمترین وظیفه دولت ها، تحقق کارآمدی است. اما این مهم اولویت اول مدیران اجرایی نیست و بیش از تحقق مطالبات معیشتی مردم، دغدغه اصلی شان حامی پروری است. چنین رویکرد فرمایشی و سوداگرانه از دموکراسی باعث شده است مردم خرابی های موجود را به پای مردم سالاری بگذارند و خواستار تغییر سبک تصمیم گیری و تحکم های اجرایی باشند. ظهور این سبک مدیریت را هم در مدل های دیکتاتوری می دانند.
اما مطالبه مردم بیراه نیست. دیکتاتوری بیان عامیانه است؛ غرض شان تصمیم گیری مقتدرانه است. دولت اجرایی در تصمیم گیری باید باصلابت و اقتدار عمل کند و جانب قانون و حل مشکلات معیشتی مردم را بگیرد نه رفتار مزورانه و اغواگرانه انتخاباتی.
بهترین مثال تعریف نادرست دولت از حریم خصوصی است. الفبای حکومت داری اتخاذ تصویر دقیق و کسب اطلاعات جامع از جامعه است. با همین مبنا بسیاری از کشورها قوانین پولشویی و نصب دوربین در اماکن عمومی یا مجهز کردن پلیس به دوربین های مخفی را ضروری دانسته اند. اما دولت ما به جهت دو گانه غلط کارآمدی و دموکراسی- بخوانید حامی پروری- حاضر نیست این قوانین را اجرا کند و همین منشا ناکارآمدی های گسترده است. سیاهه این ماجرا بسیار غم انگیز است؛ فهرستی که نشان می دهد دولت در مواجهه با دوگانه "میل" و "نیاز" مردم، به سمت امیال مردمی چرخیده اند نه زندگی و معیشت و نیازشان.
با این حجم ناکارامدی؛ نگران مطالبه دیکتاتور خواهی باشیم.
@mahdian_mohsen
تا امام جمعه کازرون
ساده زیستی و خوش سخنی، سطح سواد و قدرت تحلیل سیاسی و غیره همه برای یک امام جمعه ضروری است، اما از همه مهمتر مردمداری است. مردمداری هم به شعار نیست؛ کسی نیست بگوید من مردمدار نیستم. راستی آزمائی این شعار در بزنگاه هاست.
امام جمعه کازرون از روز اول تجمعات با اینکه با حضور غیرقانونی در خیابان ها مخالف بود، اما به میان مردم رفت. در تجمعات و تحصن ها کنار مردم بود و همان جا قول داد مساله را پیگیری کند. حضور در میان معترضین هزینه های سنگینی برایش داشت؛ تهمت ها شنید اما با همراهی و شنیدن صدای مردم، آرامش و طمانینه اعتراضات شد.
اقدامات بعدی او نیز قابل اعتناست. در اولین نماز جمعه از مردم خواست که به این تجمعات پایان دهند و در قبال این تقاضا قول داد به تهران رفته و مساله را از طریق قانونی پی گیری کند. تضمین هم داد؛" اگر تا یک هفته مساله حل نشد استعفا می دهم."
انتقادش به مسئولین هم بجا و دقیق بود. می گفت اگر با مردم صداقت داشتید حرف تان را گوش می دادند. تاکید داشت چرا خواستید محرمانه و بدور از شفافیت و پشت درهای بسته این طرح را اجرا کنید؟
به مسئولین استانی گفته بود زبان شما را مردم نمی فهمند. مشکل شما اینست که حرفتان به مردم نمی رسد. برای این کسری فکری کنید.
چنین امام جمعه ای می خواهیم که "منبر نماز" را فراتر از "مصلا" و مخاطبینش را گسترده تر از "مامومین ظهر جمعه" ببیند.
@mahdian_mohsen