eitaa logo
کانال منتظران مهدی فاطمه (ص)🌹
827 دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
8.6هزار ویدیو
16 فایل
عاشقان امام خامنه ای: 💎 ۲۰۳۰ یعنی در کلاس درستان سرباز برای غرب درست کنید
مشاهده در ایتا
دانلود
آقای رئیس‌جمهور از عراق برای «ام‌البنین» پدرش را سوغات بیاورید 🔹آقای پزشکیان امروز که قدم بر خاک عراق گذاشتید درست ۵۳۸ روز از بازداشت و اسارت محمدرضا نوری (ابوعباس) در آن کشور می‌گذرد. 🔹محمدرضا از همان جوانانی بود که همیشه تحسین‌شان می‌کنید؛ پرانگیزه،پرتلاش و آماده خدمت برای ایران. اما برای دفاع از حرم، از خانواده‌اش دل برید. 🔹مهمانان ناخوانده‌ٔ آمریکایی در عراق اما خواب آشفته‌ای برای محمدرضا که مهمان رسمی کشور عراق بود، دیده بودند. در ۵۳۸روز گذشته، فرزند ایران را به یک اتهام واهی، گرفتار سلول انفرادی و همنشین مزدوران داعشی کرده و جسم و روحش را با انواع شکنجه‌ها نواخته‌اند. 🔹آقای پزشکیان گفته بودید مثل زهرا خانم، طاقت نشستن غم به دل هیچ‌کدام از دختران ایران را ندارید. حالا که عازم خانهٔ پدری‌مان(نجف اشرف) هستید، چشم‌ امید دختر کوچولوی ابوعباس هم به محبت و تدبیر پدرانهٔ شماست. از ام‌البنین بپرسید، از سفر عراق شما فقط یک سوغات می‌خواهد؛ بابایش...
9.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ماجرای شال سبز شهید معماریان دیدن این ویدئو رواولا ازدست ندید وثانیا به احترام شهدا تاآنجا که می‌توانید انتشار دهید
8.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حال و هوای مراسم شب شهادت امام حسن عسکری(ع) در حرم مطهر حضرت سیدالکریم(ع)
امشب که زمین و آسمان می گرید از ماتم عسكری جهان می گرید جا دارد اگر كه شیعه خون گریه کند چون مهدی صاحب الزمان می گرید 🏴 شهادت مظلومانه امام حسن عسكری(ع) تسليت باد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️صحبت های پزشکیان با "بلندگوی باز" حاشیه ساز شد! 🔹پزشکیان قبل از سفر به عراق در پخش زنده: ما را به دیپلماسی وادار می‌کنند که بلد نیستیم. ✍جناب دکتر پزشکیان! درست است که فروتنی منزلت انسان را در بین مردم بالا می‌برد و موجب زیاد شدن عزت و شرف انسان در میان مردم می شود، و برعکس تکبر، افراد را منفور می کند، اما تفاوت زیادی میان فروتنی برخاسته از موضع قدرت و فروتنی ناشی از ضعف وجود دارد! فروتنی نوع دوم میتواند به دلیل عدم اطلاع شما از جایگاهی باشد در آن قرار دارید. این رفتارهای از سر عدم اعتماد بنفس شما باعث نگرانی ملت ایران برای مواجهات آتی شما در عرصه های بین المللی شده است. امروز شما نماد و معیار و میزان درک ملت ایران در نوع انتخاب و سلیقه و نوع تفکرشان در مجامع بین المللی هستید. لطفا رفتارتان را منطبق بر پروتکل ها کنید. آنجا ایران نیست که غلط بخوانید یا تپق بزنید اما عده ای بادمجان دور قاب چین برای شما کف و سوت بزنند. ما نگرانیم چون در آنجا شما تمام ملت ایران و نماینده حکومت اسلامی ایران هستید و دعای خیر ما هم پشت سر شماست
این صلوات مخصوص پدر امام‌زمان عج است .لطف کنید درشب شهادت امام حسن عسگری علیه السلام آن را به نیابت از فرزندش حضرت مهدی عج بخوانید وثواب آن را هدیه کنید به محضر آن حضرت. شهادت امام حسن عسکری تسلیت باد 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🌹شهادت امام حسن عسکری علیه السلام مناجات با امام زمان عج ▪️از ما زمینیان به شما آسمان سلام مولای دلشکسته امام زمان سلام ▪️این روزها هزار و دو چندان شکسته ای حالا کجای روضه بابا نشسته ای ▪️رخت سیاه داغ پدر کرده ای تنت قربان ریشه های نخ شال گردنت ▪️آماده می کنی کفن و تربت و لحد مرد سیاه پوش، خدا صبرتان دهد ▪️گویا دوباره بی کس  و بی یار وخسته ای این روزها کنار دو بستر نشسته ای ▪️انگار غصه دار جراحات سینه ای گاهی به سامرایی و گاهی مدینه ای ▪️یک بار فکر زهر و دل پر شراره ای یک بار فکر واقعه گوشواره ای ▪️با این که بر سرِ پدرِ دیده بسته ای اما به یاد مادر پهلو شکسته ای ▪️آن مادری که بال و پرش درد می کند هم کتف و شانه هم کمرش درد می کند 🏴شهادت مظلومانه امام حسن عسکری(علیه السلام)رامحضربقیه الله اعظم ونایب بر حقشان وهمه شما عزیزان تسلیت عرض می نماییم
داستان عبرت عمامه عاریتی؟! حکایتی شیرین و عبرت‌آموز که حاج شیخ عبدالکریم بر فراز کرسی درس خارج در قم،این خاطره را از دوران جوانی خویش نقل کرده اند: مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری از شاگردان مرحوم میرزای بزرگ شیرازی در سامرا بود. در محضر امیر المومنین (ع) در حرم به آقا امیر المؤمنین می‌گوید: آقا ما داریم بر می‌گردیم به ایران و می‌دانم برگردم، سیل مقلّدین و مراجعین در مسائل شرعیه به سمت ما می‌‌‌آید. آقا، یک الگویی را به ما معرفی کنید که من در آینده‌ی زندگی‌ام این الگو بشود برای ما شاخص، این استقبال دنیا، مرجعیت، عزّت، ثروت و آقایی، ما را غافل نکند. حاج شیخ عبدالکریم حائری سه ماه نجف می ماند و صبح و شام وقتی حرم مشرّف می‌شد از امیر المؤمنین (ع) همین خواسته را تقاضا می‌کرد. سه ماه هم ایشان کربلا می‌ماند. جمعاً می‎شود شش ماه. دیگر ایشان داشته باز ناامید می‌شد که شاید آقا امام حسین (ع) هم مصلحت نمی‌دانند که معرفی کنند، آن شب با دل شکسته از حرم می‌‍‌رود در همان منزلی که در کربلا اسکان داشتند. شب خواب سید الشهداء (ع) را می‌بیند که می‌فرمایند: شیخ عبدالکریم! از ما یک انسان جامعِ کاملِ وارسته می‌خواهی به عنوان الگو؟" می‌گوید: بله آقا. می‌فرمایند: فردا صبح وارد حرمِ ما که می‌خواهی بشوی طلوع فجر، کنار قبرِ حبیب بن مظاهر اسدی، یک جوان ۱۸ ساله‌ای نشسته، عمامه‌ای کرباسی به سر دارد و یک عبای کرباسی و لباس کرباسی هم پوشیده. شما که وارد می‌شوی، این جوان بلند می‌شود وارد حرم می‌شود یک سلامی پایین پا به من می‌کند، یک سلام به علی اکبر، یک سلام به جمیع شهداء، از حرم خارج می‌شود. بعد از طلوع فجر این جوان را دریاب که یکی از انسان‌های بزرگ است. حاج شیخ می‌فرماید: بیدار شدم. طلوع فجر، وقتی وارد حرم شدم، دیدم کنار قبر حبیب بن مظاهر، همان گوهری که امام حسین (ع) حواله کرده بود، نشسته بود. وارد شدم، این قیام کرد و آمد در حرم و یک سلام به حضرت سید الشهداء(ع)، یک سلام به علی اکبر و یک سلام به جمیع شهداء، از حرم خارج شد آمد به ایوان و از آنجا به صحن رفت. دنبالش دویدم. در صحن، صدایش زدم و گفتم: آقا بایست من با تو کار دارم. برگشت یک نگاهی به من کرد و گفت: آقا! عمامه‌ من عاریتی است و رفت از صحن رفت بیرون، رفت در کوچه‌ پس‌کوچه‌های کربلا، دنبالش دویدم: آقا! عرضی دارم، مطلبی دارم، بایست. دوباره درحال حرکت برگشت و گفت: آقا! عبای من هم عاریتی است و رفت. آقای حاج شیخ عبدالکریم می‌گوید: دیدم دارد از دستم می‌رود؛ محصول شش ماه زحمت درِ خانه‌‌ دو امام، با این دو کلمه دارد می‌گذارد و می‌رود. دویدم و خودم را به او رساندم و دستش را گرفتم و گفتم: بایست. عبای من عاریتی است؛ عمامه‌ من عاریتی است یعنی چه؟ شش ماه التماس کرده‌ام تا شما را معرفی کرده‌اند، کار داریم با شما. یک نگاهی به حاج شیخ می‌کند و می‌گوید: چه کسی من را به شما معرفی کرد؟ آقا شیخ عبدالکریم می‌گوید: صاحب این بقعه و بارگاه، سیدالشهداء(ع). می‌گوید: دنبال من بیا. در کوچه‌ پس‌کوچه‌های کربلا می‌روند تا به خارج از کربلا می‌رسند. یک تلّی بود که روی آن تل، یک اتاقکی بود. می‌رسد به درِ آن اتاق و می‌گوید: اینجا خانه‌ من است، فردا طلوع فجر وعده‌ دیدار من و شما همین جا. می‌رود داخل و در را می‌بندد. مرحوم حاج شیخ فرموده بود: من در عجب بودم؛ خدایا، این چه مطلبی می‌خواهد به من بگوید که موکول کرد به فردا. چرا امروز نگفت؟! آن درسی که بناست به من بدهد و زندگی آینده‌ من را تضمین کند در معنویت؛ بشود درس؛ بشود پیام ایشان می‌فرماید: لحظه‌شماری می‌کردم. آن روز گذشت تا فردا و طلوع فجر، رفتم بیرونِ کربلا روی همان تل. پشتِ همان اتاقک. آمدم در بزنم، صدای ناله‌ پیرزنی از درون آن اتاق بلند بود و صدا می‌زد: وَلَدی! وَلَدی. پسرم، پسرم. در زدم دیدم پیرزنی با چشمان اشک آلود در را گشود. گفتم: خانم دیروز یک جوانی زمان طلوع فجر وارد این خانه شد و گفت اینجا خانه‌ من است و با من وقت ملاقات گذاشته. این آقا کجاست؟ گفت: این پسرِ من بود، الآن پیشِ پای شما از دنیا رفت. وارد شدم. دیدم پاهای این جوان به قبله دراز، هنوز بدن گرم. گفتم: وا أسفا! دیر رسیدم. حاج شیخ در درس خارج فرموده بود: آن درسی که آن جوانِ بزرگ و کامل از طرف امام حسین (ع)به من آموخت، درسِ عملی بود. روز قبل به من گفت: آقا عمامه‌ من عاریتی است! عبای من عاریتی است! فردا جلوی چشمانِ من، عبا و عمامه را گذاشت و رفت. می‌خواست به من بگوید: شیخ عبدالکریم حائری! ▫️ مرجعیت،عاریتی است ▫️ ریاست،عاریتی است ▫️ خانه‌هایتان،عاریتی است ▫️پول‌های‌تان،عاریتی است ▫️وجودتان،عاریتی است ▫️سلامتی‌تان،عاریتی است. ▫️هر چه می‌بینید،عاریه است و امانت است. دل به این عاریه‌ها نبندید
سوال خوبی است. ما مامور به تلاوت قرآن برای شادی روح اموات هستیم ولی جریانی که امروز گفتیم. مربوط به حالات اموات در قبر است. ولی تکلیف ما رو عوض نمیکنه
تربت سامرا برای ما ایرانی ها، سامرا بین همه زیارتگاه های عراق از همه دورتر است. حدود 30 کیلومتر بعد از سید محمد رسیدیم به سامرا. اگر چه همه راننده‌ها میروند گاراژ، ولی سید احمد ترفند قشنگی زد و اولین میدان نزدیک به حرم ما را پیاده کرد. خیلی راهمان نزدیک‌تر شد. بخشی از مسیر هم خلوت‌تر بود. اکثر موکب‌دارهای سامرا ایرانی هستند و انصافا بساط پذیرایی از زائر مفصل است. من البته آدم اهل بخور بخوری نیستم. در این چند روزی که اینجا هستم بیش از دو سه بار سر صف نایستاده ام. یا غذا نمیخورم، یا سر صف نمی ایستم و غذایی که خیلی مشتری ندارد و صف ندارد را میگیرم. حتی بچه ها هم دیگر آنچنان میل به خوردن ندارند که بایستند و پا به زمین بکوبند برای کباب ترکی و شربت آلبالو و کیک های خوش بر و رو و.... برای همین هم معمولا ما زودتر به مقصد میرسیم و زودتر به محل قرار برمیگردیم. تا برسیم به حرم وقت نماز مغرب شده و درب ورودی صحن ها را بسته اند. پشت در نماز را با جماعت مختصری میخوانیم. بعد از نماز وارد صحن و سرای امامین عسکریین شدیم. تا وارد شدم یاد آن صحنه ای افتادم که داخل حرم بمب گذار کرده بودند و حرم سامرا را ویران کرده بودند، چه صحنه تلخی بود. مخصوصا برای ما که سابقه تخریب بقیع را هم چشیده بودیم. 15 سال پیش هم که آمده بودم دور قبور مطهر پارچه مخمل سبزی زده بودند اما حالا صحن و سرا و گنبد و بارگاه چشم را خیره میکرد... تا باد چنین بادا. امام هادی، امام عسکری، نرجس خاتون مادر انام زمان و حکیمه خاتون عمه امام عسکری را زیارت کردیم، گوشه ای رو به ضریح ایستادیم و زیارت جامعه کبیره را شروع کردیم. یادگار امام هادی را در حرم امام هادی خواندن لذت دیگری دارد. اگر چه رفتم دنبال محمد مهدی و سهمم از جامعه جز چند جمله بیشتر نبود. حالا این وسط محمد هادی هم ماجرایی شده بود، بلند بلند داد میزد «اینجا حرم منه». هر چه چشم غره میرفتم بی فایده بود. ملت هم میگفتند نکند خل شده بچه بیچاره! محمد مهدی هم بغضش را فروخورد و گفت «پس من حرم نداشته باشم؟!» خلاصه جمکران را قباله زدم برای محمد مهدی و سامرا را برای محمد هادی. چهار صباح دیگر لابد مشهد هم میشود ملک محمد رضا. _نام محمد در خانه برکت است، ما چهار برکت در خانه داریم_ رفتیم سمت سرداب مقدس. محل زندگی و غیبت امام عصر. خوشبحال سید ابن طاووس‌ها که امام زمان را در همین سرداب زیارت کردند. و سوز صدای امام را شنیدند که برای شیعیان استغفار میکرد. من ولی کورم، کرم، لالم. نه دیدم،، نه شنیدم، نه چشیدم. سالها پیش برای امام عسکری و سامرا شعری گفتم که به گمانم هنوز حرف همان حرف است: سوغات سامرای تو تربت نه، غربت است... آنها که رفته اند میدانند.
14.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌ 🔸کمک امام عسکری🔸 به شاعر متوکل عباسی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا