eitaa logo
مهدی محمدصادقی/جاهد
98 دنبال‌کننده
142 عکس
3 ویدیو
1 فایل
اندیشه‌های سیاسی_اجتماعی یک دانش‌آموز جغرافیای دانشگاه‌تهران
مشاهده در ایتا
دانلود
شهادت مظلومانه انسیه حوراء، فاطمه زهرا (سلام‌ الله علیها) تسلیت باد! @mahdimsadeghi
چرا حجاب؟! به ملت بگویید چه خبر است! «کلی محجبه میشناسم که تجربه آزار و اذیت خیابونی دارند! بعضی مردا مریض جنسی‌ان، به چادر چاقچور کردن نیست. تجاوز و و تعرض جنسی به پوشش ربطی نداره؛ مگه قدیما که همه چادر سرشون بود، تجاوز نداشتیم؟ تو ایران فقط کافیه زن باشی؛ باحجاب و بی‌حجابشم فرقی نداره؛ اونوقت یک عده نر هرکاری بخوان باهات می‌کنن و بخاطر زن بودن مجبوری هر چی توهین جنسیه تحمل کنی و قربانی جنسیتت بشی؛ اصلاً این یک ژانر شبکه‌های اجتماعی که بلاگرهای محجبه‌ میان تجربه آزارشون رو میگن!» رواج و پذیرش این قبیل گزاره‌ها، ضرورت اخلاقی حفظ حجاب را کاهش داده و اولویت پوشیدگی را در ذهن بسیاری از خانواده‌های ایرانی کم‌رنگ کرده است. به نظر می‌رسد، اینکه حجاب چقدر موضوعیت دارد و عفاف چه نقشی در بروزاتِ اجتماعیِ سالمِ زنان ایفا می‌کند؛ در افکار عمومی محلی از اعراب ندارد! در همین راستا، براساس داده‌های پیمایش ارزش‌ها و نگرش‌ایرانیان (موج چهارم) ۴۵ درصد پاسخگویان، درباره لزوم حجاب، در جواب این گویه که «همه خانم‌ها باید حجاب داشته باشند» گزینه کاملاً مخالف و مخالف را انتخاب کرده‌اند؛ همچنین بیش از ۱۳.۵ افراد نظر بینابین داده‌اند؛ یعنی گفته‌اند نه موافق این مسئله هستند و نه مخالفتی با این گویه دارند. علاوه بر این، بیش از ۵۹ % شرکت‌کنندگان تهرانی، با این گویه مخالفت کرده‌اند و حدود ۱۵% درصد از ساکنان استان تهران گفته‌اند نه مخالف این گویه هستند و نه موافق. بنابراین، شواهد نشان می‌دهد که حجاب از حیث مسئله‌بودگی با چالش جدی مواجه است. تا این مسئله حل نشود و افکار عمومی نسبت به اصول کاربردی حجاب آگاهی نیابد؛ هیچ‌گونه همراهی مدنی با سیاستگذاران این حوزه به سرانجام نمی‌رسد! از این رو، پیشنهاد می‌شود دغدغه‌مندان فرهنگی کشور و متولیان قانون حجاب و عفاف، پیش از اینکه به فکر اجرای این قانون باشند؛ به پیوست‌های اجتماعی و نگرشی مردم در خصوص ضرورت اجتماعی حجاب، تکیه کنند. در همین زمینه، بهره‌برداری از داده‌های دستگاه قضا، می‌تواند گره‌گشا و کارساز باشد. بدین معنی که با داده‌کاوی، پرونده‌های تجاوز را بررسی کنند و دلیل خیانت‌های زوجین ریشه‌یابی شود. آن‌گاه، به مردم بگویند چه حجمی از پرونده‌ها و معضلات اجتماعی رخ داده به مدل پوشش و کیفیت حجاب افراد بستگی دارد! در این صورت، به نظر می‌رسد تبیین حجاب قانونی آسان‌تر می‌شود و پوشیدگی به درون‌مایه هویتی دختران نوجوان ما رسوخ می‌کند؛ ان‌شاءالله. @mahdimsadeghi
جنگ روایت‌ها؛ لزوم روایتِ ماجرای سوریه برای همراهی آتی مردم با شیوه دفاع فراسرزمینی حافظهٔ هیچ‌کس‌ مثل ساعت کار نمی‌کند! یا لااقل کثرت رسانه‌‌ها دیگر این فرصت را به حافظه من و شما نمی‌دهد که وقایع پیرامون خود را با جزئیات و عالمانه ثبت کنیم و به خاطر بسپاریم. در این راستا، سقوطِ دفعی نظام «بشار اسد» در سوریه، ایرانیان را به عنوان شریکی استراتژیک، به حیرت فرو برده است. اینک، به نظر می‌رسد افکار عمومی در ایران، به دلیل ضعف روایت‌ شفاف، با ابهامات پیچیده‌ای روبه‌رو است. بنابراین، برای اینکه طی سال‌های آینده، مردم با بازیگری منطقه‌ای و مدل دفاع فراسزمینی حاکمیت همراه شوند؛ نباید امروز فرصت اقناع‌سازی و تثبیت روایت درست از وقایع و تحولات سوریه را از دست داد. به دشمنان، فرصت تحریف واقعیت و عرض اندام ندهیم. وگرنه، اذهان جوانان را با شانتاژ و روایت‌ساختگی به بیراهه می‌کشانند! اگر می‌خواهیم رسانه‌ها با افکار عمومی کاری نکنند که مثل مردم سوریه اسیر عملیات روانی دشمن شوند؛ باید صادقانه و متعهدانه ابهامات سقوط اسد و فتنه سوریه را برای مردم روایت کرد. بالاغیرتاً زودتر بگویید که در دفتر خاطرات‌مان، از اسد به نیکی یاد کنیم یا به شر! هم‌اینک، به نظرمی‌رسد که جنگ، جنگ روایت‌ها است؛ پس از روایت‌ غافل نشویم و جلوی تحریف تاریخ را بگیریم! اینکه «تحولات سوریه برای ما فریب بود یا خیانت؟» و برخی ریزپرسش‌های مشابه، باید با روایت صحیح، پاسخ داده شود نه با تحلیل شهودی برخی «خام‌اندیشانِ ناآگاه از منافع ملی.» باید گفت که چرا برای حفظ حرم جمهوری‌اسلامی، بایستی فراسرزمینی دفاع کرد؟! @mahdimsadeghi
هدایت شده از خودگویی
معادله‌ی انفعال ما بزرگ‌تریم یا حادثه؟ محمد فدائی و پدرام کاویان پس از شکست، طوری قافیه را می‌بازیم که اگر باید یک پله عقب‎نشینی کنیم، ده پله عقب می‌نشینیم. چیزی «در درون ماست» که ضعیف جلوه کنیم. چیزی روشنای امید را در دل ما می‌کُشد؛ ذره‌بینی درون ماست که شکست بیرون را صد برابر بزرگ‌تر می‌بیند، طوری‌که فکر می‌کنیم، دیگر تمام شد، دیگر تمام شدیم. معمولاً پشت جبهه چند رخداد سربرمی‌آورند و بدون اینکه با هم رابطه‌ای داشته باشند، همدیگر را تقویت کرده و یک اثر هم‌ساز تولید می‌کنند که خروجی‌اش ناامیدی است. گروهی از ما زبان و قلم برّانی داریم و طوری نقد می‌کنیم که اصل مقاومت زیر سوال می‌رود. گروهی با شکست مرزبندی کرده و اعتقاد داریم: «دیدید گفتیم». یک عده سکوت کرده و ترجیح می‌دهیم فقط سخنگوی پیروزی‌ها بمانیم. دسته‌ای هم که نمی‌فهمند جزئی از مایند تحقیر کرده و به شکست ما (و خودشان) می‌خندند. این‌ها اجزای فرمول معادله‌ای هستند که یک پله شکست را به ده پله تبدیل می‌کنند؛ معادله‌ی انفعال. شاید این منفی‌بافی ما علتش همین منفی‌زیستی‌ای باشد که چند وقتی است گریبان جامعه را گرفته. همین که خوشبختی را انکار کنیم، داشته‌هایمان را نبینیم، طوری در مورد زندگی سخن بگوییم که انگار همینک با مشقت سر از باتلاق فلاکت بیرون کرده‌ و کلامی با مخاطب سخن گفته‌ایم و باز برمی‌گردیم زیر باتلاق فلک‌زدگی و شوربختی. هرچه هم گوینده زندگی موفق‌تر و خوشحال‌تری داشته باشد، بیشتر باید اظهار استیصال و شوربختی کند. فکر می‌کنیم «نغوذباالله حافظ‌بودن خدایی که باید شُکر شود، کم‌تر از چشمِ بد‌نظرِ شنونده است!» نفی آن دیگریِ دست‌اندرکار، حرّیت و آزادمنشی است. هرچه نقد برّنده‌تر، حرّیت بیش‌تر. چون او عامل باخت است و شایسته‌ی سرزنش. ما حق داریم عصبانی باشیم و اعتراض کنیم. بسیار خوب، اما اگر حرف ما سازنده نباشد و جورچین انفعال را تکمیل کرد و دشمن‌شاد شدیم چه؟ باز هم حق داریم؟ اصلاً حق چیست؟ حق همین جبهه‌ای که ما در آنیم و پیروزی و شکست دارد نیست؟ یا فقط وقتی پیروز شویم حقیم؟ با غده‌ی سرطانی اسرائیل برای این مسئله داریم که جلوی رشد نوع بشر را می‌گیرد. با استکبار و صهیونیزم مبارزه می‌کنیم تا جلوی رشدمان را نگیرد. پیروز می‌شویم تا رشد کنیم، شکست هم می‌خوریم تا رشد کنیم. شکستی که درون ما را رشد ندهد و منفعل کند، تسلیم خودخواسته است. این دیگر به نوع زدن دشمن ارتباط ندارد، به نوع خوردن خودمان وابسته است. این شکست در درون «یحیی سنوار» اتفاق نیفتاد. برای همین کودکان یتیم فلسطینی در خرابه‌های غزه روی مبل‌های خاکی نشسته و گارد پیروزی سنوار را بازی می‌کنند. او یک دقیقه قبل از اینکه توسط دشمن کشته شود، در حالی که محاصره بود، گارد پیروزی داشت. چون درونش پیروزی ریشه دوانده بود. او باور داشت حق است و حضرت حق با اوست. ما یادمان می‌رود که نَقذِف بالحق على الباطل فَيَدمَغُه فإذا هو زاهق که یعنی «حقیقت را بر سر توهم می‌کوبیم تا آن را هلاک سازد و اینگونه توهم محو می‌شود». وقتی رهبری در مورد شکست حرف می‌زنند، همه امیدوار می‌شویم. می‌توان در تحلیل 100% واقع‌گرا بود و به شکست اذعان کرد اما این به انفعال ختم نشود. این «به درون ما» ربط دارد که امید به جامعه تزریق کنیم تا خلاقیت و ابتکار در پیش بگیرد، یا ناامیدی تا تسلیم شود. این حال را همه تجربه کرده‌ایم، در بهجت بعد از روضه‌ی اهل بیت(ع)، که همه‌اش مرثیه و مصیبت است اما حال ما را خوب می‌کند. تحلیل درست، نتیجه‌اش بهجت خاطر است و تحلیل نادرست، انفعال‌آفرین. این حال خوب، موضوعیت دارد. این حال خوب می‌تواند روایت قرآن (حق) از شکست در جنگ احد باشد، اما حال همه را خوب کند، چون وعده‌ی پیروزی حق را ملکه‌ی اذهان می‌سازد. مطالعه‌ی یادداشت‌های بیشتر در کانال خودگویی @fadaee_kavian
گوشه‌ای از سیر پیشرفت زنان ایرانی؛ از ضعیفه تا مجتهده! شاه مخلوع و فراری در بخشی از کتاب «پاسخ به تاریخ» درخصوص دیدگاه و نگرش خود به کنش اجتماعی زنان، چنین آورده است: «برای هر زنی که به رسم ایرانیان چادر به سر کند، راندن اتومبیل و کار کردن در اداره و یا در کسوت پزشک یا وکیل دعاوی بسیار سخت است... آینده‌نگران می‌گویند تا آخر این قرن به علت اتوماسیون، ما در هفته سه یا چهار روز بیشتر کار نخواهیم کرد. در چنان جامعه آسوده‌ای زنانی که حجاب مانع از ورزش کردن آنهاست، چه خواهند کرد؟ چگونه می‌توانیم در آینده جامعه‌ای خشنود و خوشوقت بسازیم که در آن بچه‌ها دارای مادرانی در کفن سیاه باشند؟!» این دیدگاه نشان می‌دهد که پهلوی دوم نیز مانند پدر خود، نگاهی «ضعیفه‌وار» و «جنس‌دومی» به زنان داشته و هرگونه بروز اجتماعی زنان را به برهنگی آنان گره می‌زده است. در این خصوص، باید اشاره شود همانطور که در برخی تولیدات سینمایی یا روایات مکتوب عصر پهلوی نیز به نمایش درآمده و بدان اشاره شده، زن در دوران قبل انقلاب اسلامی، نماد انفعال و ناتوانی بوده است. زن عصر پهلوی، گوشه‌گیر و مطرود بود. در این بین، تا واپسین سال‌های منتهی به انقلاب هم در مقولات سیاسی کنشی منفعلانه و حداقلی ایفا می‌کرد. خیلی از مواقع اصلاً اجازه بروز و ظهور نمی‌یافت. کسی در دوران طاغوت از او درباره مسائل و چالش‌های زندگی‌ زنانه پرسشی نمی‌کرد و در گوش‌ها برای نشنیدن روایت جمعی زنان، پنبه تپانده بودند. زنان حتی تا اواسط دهه چهل، حق رای صوری هم نداشتند. شاید ردِ تاریکی این دوران برای زنان را بتوان از لابه‌لای خاطرات ایام جوانی مادربزرگ‌ها، پیدا کرد؛ زمانی که زن ایرانی ناچار بود در گوشه‌ای بنشیند و در اوج بی‌ارادگی، دیگران برای آینده شخصی‌اش تصمیم بگیرند. هرچند برساخت رسانه‌ای از مفهوم «آزادی» یا رواج «الگوی زن غربی» به خیلی از زنان و دختران ما فرصت نمی‌دهد پیرامون شخصیت و جایگاه ضعیف و ناتوان زن در عصر پهلوی، تعمیق و تحقیق کنند؛ اما به‌راستی در آن زمان، نهایت تجلی و نمود فعل زنانه، به برهنگی و عریانی خلاصه می‌شد. در این فضا، انقلاب اسلامی با نگاهی پیش‌رو و مترقیانه، حامی زنان ایرانی شد تا بستری برای شکوفایی استعدادها و بروزات اجتماعی سالم بیابند. در این چهارچوب فکری، حاکمیت اسلامی با علم به وضعیت ابزارگونه زنان در جامعه دوران پهلوی، پدرانه و از روی عطوفت، زنان و دخترانش را پوشیدگی آموخت. رفته‌رفته این بسترسازی و سالم‌سازی محیط اجتماعی، زنان را به عرصه تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی کشور وارد کرد. از این‌رو، زن ایرانی به لطف رویکرد اسلامی حاکمیت، مجالی برای بروز و مشارکت اجتماعی انسان‌محور یافت. در این راستا، به‌نظر می‌رسد اکثر زنان با عنایت به گفتمان فعالانه انقلاب اسلامی درخصوص زن، سال‌ها با هنجارهای فرهنگی جمهوری‌اسلامی همراهی کرده‌اند و البته ثمره این تعامل، به پیشرفت تحصیلی، شغلی و اجتماعی قاطبه آنان منتهی شده است. با این وجود، احتمالاً بتوان عصاره تمهید و زمینه‌سازی انقلاب‌اسلامی برای زنان ایرانی را این جمله از فرمایش اخیر رهبر معظم انقلاب (مدظله‌العالی) در دیدار با بانوان دانست که فرمودند: «امروز خوشبختانه زن‌هایی که مجتهدند، به اجتهاد فقهی رسیده‌اند کم نیستند. بنده حتّی معتقدم بسیاری از مسائل زنانه که موضوعش زنان هستند و مردها درست موضوع را تشخیص نمی‌دهند، باید خانم‌ها از مجتهد زن تقلید کنند. بنابراین در دوران انقلاب، پیشرفت بانوان در کشور ما، پیشرفت بسیار خوبی است. ما این‌همه دانشمند زن، هیچ وقت نداشتیم؛ این‌همه استاد دانشگاه زن، هیچ وقت نداشتیم؛ این‌همه شاعر زن، این‌همه نویسنده‌ی زن، این‌همه هنرمند زن، آن هم با تدیّن، هیچ وقت نداشتیم. امروز خوشبختانه همه‌ی اینها را داریم.» بنابراین، امید می‌رود این تفاوت نگاه به بروز و کنش زنانه، در سطح آثار سینمایی و هنری مورد توجه قرار بگیرد. آن‌گاه برخی دختران فریب‌خورده امروزی، اسیر تبلیغات متحجرانه و واپسگرایانه رسانه‌های بیگانه و کوراندیش نخواهند شد. در پایان جا دارد صمیمی و بی‌آلایش و ولادت فرخنده حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله علیها) را خدمت یکایک مادران و خواهران سرزمینم تبریک و شادباش عرض کنم. 📲 @mahdimsadeghi
مهدی محمدصادقی/جاهد
نقش سردار سلیمانی در هم‌گرایی اجتماعی مهدی محمدصادقی، پژوهشگر اجتماعی در گفت‌وگو با جام‌جم با بیان این‌که قهرمانان ملی، حائز و نمایانگر برجسته ارزش‌‌های اجتماعی مثل ایثار، شجاعت، وطن‌دوستی و مردمداری هستند، می‌گوید: این خصیصه و جایگاه متعالی قهرمانان ملی و شهدا، موجب هم‌گرایی می‌شود و هویت‌ملی را تقویت می‌کند. شخصیتی مانند شهید قاسم سلیمانی(قدس‌سره)، در همین پارادایم نقش بسزایی در تقویت انسجام اجتماعی و وحدت ملی ایفا کرده و این موضوع در تشییع باشکوه ایشان تجلی یافت. علاوه‌بر این، این چندسال که موسم ایام شهادت ایشان بنده عموما سعی دارم در کرمان حاضر شوم و در مراسم بزرگداشت این سرباز شرکت کنم، تداوم این ارزش‌آفرینی را نظاره‌گر هستم.وی می‌افزاید: این‌که مردم سرزمین کهن ایران، با طیف و بافتار فکری و فرهنگی گوناگون، دوری و سختی مسافت را به جان می‌خرند و برای ادای احترام به مقام شامخ شهید سلیمانی عزیز، از اقصی نقاط کشور در گلزار شهدای کرمان حاضر می‌شوند؛ مؤید این قضیه است که ایشان حتی پس از شهادت، نقش بی‌بدیل و رهبرگونه‌ای در هم‌گرایی و انسجام اجتماعی دارد.  محمدصادقی با بیان این‌که قهرمانان ملی با خلق حماسه‌ها و فداکاری‌های خود، به نمادی از ارزش‌ها، آرمان‌ها و هویت مشترک یک ملت تبدیل می‌شوند، ادامه می‌دهد: شهید سلیمانی نیز با نقش‌آفرینی در دفاع از تمامیت ارضی ایران و مبارزه با تروریسم، به شخصیتی فراگیر تبدیل شدند و مورد احترام همه طیف‌های جامعه قرار دارند. در این راستا، از منظر تقویت همبستگی اجتماعی نیز در مواقع بحرانی و حساس، وجود قهرمانان ملی می‌تواند عاملی برای وحدت و انسجام ملی باشد. شهید سلیمانی در شرایطی که منطقه با تهدید گروه‌های تروریستی مواجه بود، با اقدامات خود، نه‌تنها از ایران، بلکه از ملت‌های منطقه نیز دفاع کرد و به نمادی از مقاومت و ایستادگی تبدیل شد که این امر، حس همبستگی و غرور ملی را تقویت کرد.این پژوهشگر اجتماعی می‌گوید: به باور بنده، روایت قهرمانانه و مستند اقدامات غرورآفرین شهید سلیمانی، به لالایی و قصه‌های مادران ایرانی، بدل شده و من بعد این موضوع تقویت خواهد شد. بنابراین در این‌خصوص هم قهرمانان ملی به عنوان الگوهایی برای نسل‌های آینده مطرح می‌شوند.  شهید سلیمانی؛ شخصیتی فراملی محمدصادقی با بیان این‌که وجود قهرمانان ملی، حس غرور و افتخار به ملیت و تاریخ کشور را در بین مردم تقویت می‌کند که این حس، به‌نوبه خود، می‌تواند عاملی برای افزایش مشارکت اجتماعی و تلاش برای سربلندی کشور باشد، می‌افزاید: اسطوره و شخصیت‌های ملی می‌توانند بر سیاست‌های داخلی و خارجی کشور نیز تأثیرگذار باشند. به عنوان مثال، اقدامات شهید سلیمانی در منطقه، باعث افزایش نفوذ و اعتبار ایران در عرصه بین‌المللی شد. در مورد شهید قاسم سلیمانی می‌توان گفت که ایشان با ویژگی‌های شخصیتی منحصر‌به‌فرد، اخلاص، شجاعت و گسترش شیوه دفاع فراسرزمینی، توانستند به شخصیتی فراملی تبدیل شوند و تأثیرات عمیقی بر انسجام اجتماعی و وحدت ملی در ایران و منطقه داشته باشند.وی در پایان بااشاره به نقش رسانه‌ها، نظام آموزشی و نهادهای فرهنگی در معرفی و بزرگداشت قهرمانان ملی بیان می‌کند: این نهادها با تولید محتواهای مناسب، می‌توانند نقش مهمی در انتقال ارزش‌ها و آرمان‌های قهرمانان به نسل‌های آینده ایفا کنند. زیرا قهرمانان ملی، سرمایه‌های اجتماعی یک کشور هستند و نقش مهمی در حفظ و تقویت وحدت و انسجام ملی ایفا می‌کنند. بزرگداشت و پاسداشت این افراد، وظیفه همه آحاد جامعه است. https://www.jamejamdaily.ir/Newspaper/item/251026 📲 @mahdimsadeghi