بازگشت معلم قائمشهری به کلاس درس
نامه آیتالله معلمی برای بخشش معلم قائمشهری بمناسبت عید مبعث
پس از انتشار فیلم پخش موسیقی نامناسب در مدرسه قائمشهر که در پی آن خبر اخراج این معلم جوان را در پی داشت باتوجه به ابراز شرمندگی و پشیمانی خانم صفرزاده آیت الله معلمی بصورت کتبی و شفاهی پیگیر این موضوع شدند و بمناسبت عید مبعث معلم قائمشهری به مدرسه خود بازگشت.
🇮🇷🕌🇮🇷@mahdixxv
🛑📸 تصویری زیبا از صحن پیامبر اعظم (ص) در حرم مطهر رضوی
🇮🇷🕌🇮🇷@mahdixxv
🛑🇮🇷ایران با شکست روسیه قهرمان کشتی آزاد باشگاههای جهان شد
🔘در جریان دیدار فینال رقابتهای کشتی آزاد جام باشگاههای جهان در سالن هفتم تیر تهران، تیم بانک شهر با هدایت رضا یزدانی مقابل تیم پادوبنی روسیه با نتیجه ۶ بر ۴ به برتری رسید و عنوان قهرمانی این مسابقات را بدست آورد.
🇮🇷🕌🇮🇷@mahdixxv
هدایت شده از یا امام زمان 🙏
آخرین فرستاده خداوند پیامبر نور و رحمت که مردم را از تاریکی ظلمت به نور و روشنایی هدایت کرد روز مبعث پیامبر رحمت العالمین حضرت ختمی مرتبت رسول خاتم محمد مصطفی صل الله علیه و آله وسلم را به پیشگاه مقدس منجی عالم بشریت ولی عصر حضرت مهدی موعود امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشّریف و نائب بر حقش حضرت امام خامنه ای مدظله العالی رهبر مسلمین جهان و همه شیعیان عالم و ملت شریف ایران بزرگ و قدرتمند و مردم شهر و دیارمان و شما سروران و بزرگواران خداجو و حق بین تبریک و تهنیت عرض مینمایم امیدوارم در چنین روز خانه خدا کربلای معلا مشرف شوید
هدایت شده از یا امام زمان 🙏
🛑 داستان مبعث پیامبر!
🌸پیامبر اکرم قبل از بعثت با اینکه در محیط بت پرستی بود ولی به بت ها تعظیم نکرد و پیوسته خدای یگانه را می پرستید.
🍀 او در طول سال یک ماه را به غار حرا می رفت و با خدای یکتا راز و نیاز می نمود تا این که در 27 رجب المرجب و هنگامی که چهل سال داشت در غار حراء به پیامبری رسید.
❤️یک روز که پیامبر در غار حراء مشغول عبادت بود، جبرئیل آمد و گفت؛
ای محمّد بخوان!
پیامبر در جواب فرمود:چه بخوانم؟
جبرئیل او را در آغوش گرفت و فشرد.
بار دیگر جبرئیل گفت؛ بخوان!
پیامبر صلی الله علیه و آله همان جواب را تکرار کرد
و باز نیز جبرئیل او را در آغوش گرفت.در بار سوم گفت:
«إقرأ باسم ربک الذی خلق» این جمله را گفت و از دیده پیامبر صلی الله علیه و آله پنهان شد.
❤️رسول خدا که با دریافت نخستین اشعه وحی سخت خسته شده بود به سراغ حضرت خدیجه آمد و فرمود: مرا بپوشان و جامه ای بر روی من بینداز تا استراحت کنم.
🍀بعد از آنکه کمی استراحت کرد، ماجرا را برای خدیجه همسرش تعریف نمود. همسر با وفای پیامبر با شنیدن این سخنان رو به پیامبر کرد و گفت؛
بشارت باد تو را و دل خوش دار و ثابت قدم باش، سوگند به کسی که جان خدیجه در دست اوست، من ایمان و باور راسخ دارم که تو پیامبر این امت هستی...
📕منتهی الامال، شیخ عباس قمی، ص 69؛ قصه های قرآن، رضوی، ص 555 و 556.1 - الغدیر، ج 3، ص 237؛ قصه های قرآن، رضوی، ص 557
هدایت شده از یا امام زمان 🙏
پیامبر اکرم مبعث
عید مبعث
اسلام من آغاز شد با یا رسول الله
من بنده ی ناچیزم و آقا ، رسول الله
من از ازل تا روز آخر عبد درگاهم
از ابتدا تا انتها مولا ، رسول الله
ما ذره ایم از ذره کاری بر نمی آید
می سازد از ما قطره ها دریا ، رسول الله
وقت اذان دست موذن را که می گیرد؟!
الا خدا الا علی الا رسول الله ؟!
نام علی را می برم زیرا که می دانم
راضی است از ما با علی تنها ، رسول الله
پیغام مبعث را که آوردی بمان جبریل
بگذار تا حیدر بگوید با رسول الله
نور علی نور محمد بوده از اول
در صورت حیدر شود پیدا رسول الله
از کعبه و از مسجد الاقصی کجا می رفت؟
با مرتضی در لیله الاسرا رسول الله
هرجا محمد بوده آنجا با علی بوده
با مرتضی بوده است در هر جا ، رسول الله
وقتی منافق ها فراری می شدند از جنگ
می ماند در حصن علی حتی ، رسول الله
من معتقد هستم به تایید علی راحت
پرونده ام را می زند امضا رسول الله
محسن ناصحی
هدایت شده از یا امام زمان 🙏
پیامبر اکرم مبعث
عید مبعث
ای ابتدا محمد و تا انتها علی
ای انتها محمد و از ابتدا علی
ای بین کعبه احمد و ای در حرا علی
یعنی که یک حقیقتِ مَحضید با علی
در باطنِ ظهور تو در اِختفی علی
یا مرتضی محمد و یا مصطفی علی
صَلّوا علی محمد و صَلّوا عَلیٰ علی
باید به دشتها برود چوپان شود
باید سفر رَود نَفس راهبان شود
تاجر شود مسافرِ یک کاروان شود
باید میانِ مکه امین و امان شود
باید از آنچه فکر کنی بیش از آن شود
تا که شود پیامبرِ مرتضی علی
صَلّوا علی محمد و صَلّوا عَلیٰ علی
چل سال انتظارِ زمین و زمان بس است
چل سال پشت پرده برای جهان بس است
چل سال منتظر شدنِ آسمان بس است
چل سال بین خلوت کروبیان بس است
حالا خدا نوشت که ای بی نشان بس است
برخیز با ملائکه برخیز با علی
صَلّوا علی محمد و صَلّوا عَلیٰ علی
از عشق از حضور لبالب نشسته بود
در خلوتی شگفت و مقرب نشسته بود
بین حرا به چلهی یارب نشسته بود
اشراقِ نور بود اگر شب نشسته بود
جبریل پیش روش مودب نشسته بود
ای بازویِ نبوتِ تو هرکجا علی
صَلّوا علی محمد و صَلّوا عَلیٰ علی
خورشیدِ مکه بر تنِ ظُلمتکده بتاب
بر مردمان منجمدِ شب زده بتاب
صبرِ زمینِ یخ زده سرآمده بتاب
تنها به مکه نه که بر هر بُتکده بتاب
هرچند مشکل است به دل غم مده بتاب
غم نیست ذوالفقارِ نبی هست با علی
صَلّوا علی محمد و صَلّوا عَلیٰ علی
يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّل اگر کار مشکل است
اصرار در مقابل انکار مشکل است
گیرم میان مشرک و کفار مشکل است
ماندن ولی مقابلِ کرار مشکل است
بودن به پیش ضربِ علیوار مشکل است
مرحب که هست پیش تو ای مرحبا علی
صَلّوا علی محمد و صَلّوا عَلیٰ علی
وقتش رسیده است از این پس علی بگو
امشب نجف برو شبِ مبعث علی بگو
در صحنِ آن سرای مقدس علی بگو
بین رواقهای مُقَرنَس علی بگو
آری کَسم علی است نه هرکس ، علی بگو
نَفسِ محمد است به نَصِ خدا علی
صَلّوا علی محمد و صَلّوا عَلیٰ علی
حسن لطفی