#عارفانه
#باز_نشر
🕯با من رو سیه چرا، قطعِ وفا نمیکنی؟!
🕯از تو بریده را چرا، دور و رها نمیکنی؟!
🕯بنده نبوده ام ولی، مهرِ تو می کشد مرا
🕯تیر بزن ،رها شوم، چون که خطا نمی کنی
🕯بر غمِ عشقِ مبتلا، کون و مکان و لایموت
🕯عشقِ تو تیرِ غم فَزا، از چه دوا نمیکنی؟!
🕯وصلِ تو آب تشنگان، تیشه بزن بر آتشم
🕯شعله گرفته جسم و جان، آب عطا نمیکنی؟
🕯غیرِ شما دلم نشد، بند و اسیرِ دیگری
🕯سمتِ خودت بخوان مرا،از چه صدانمیکنی؟
(مهدیه_گودرزی)
@mahdiyegoodarzi
۴۷_
#عارفانه
#باز_نشر
من سالک شبهای فراقم...یارب!
درظلمتِ شب پیِ چراغم...یارب!
نوری بده بردلم،که تا بشناسم...
هستی ومن ازتوبی سراغم...یارب!
(مهدیه-گودرزی)
@mahdiyegoodarzi
۵۲
#عارفانه
#باز_نشر
🍃من درد بروےِ درد را مےفهمم...
🌼در عشق، تبِ نبرد را مےفهمم...
🍃من داغتر از هزار خورشید...ولی!
🌼در حنجره آهِ سرد را مےفهمم...
(مهدیـه_گودرزے)
@mahdiyegoodarzi
۵۹_
#عارفانه
#باز_نشر
🌿دل رازده ام بر تو گره، ....صبر° نشان ده!
🌿برخاکِ کویریِ دلم...ابر° نشان ده!
🌿از قدرتِ مختارےِ عقلم شدم عاجز
🌿لطفی بنما عشق ...مرا جبر°نشان ده!
(مهدیه_گودرزی)
@mahdiyegoodarzi
۶۷_
#عارفانه
#باز_نشر
من مسئله ےِ جمعِ دل و عقل🍃
و تو و بینشِ عشقت؛🍃
مجهول ترین پرسشِ🍃
بے پاسخی از چینشِ عشقت؛🍃
ازدرس چه جویم ,🍃
زِ دانشگه و استادش و علمش🍃
هر آنچه نیاموختم از جهل،🍃
من از دانشِ عشقت...🍃
(مهدیـه_گودرزے)
@mahdiyegoodarzi
۶۹_
#عارفانه
#باز_نشر
من دربدرم دیریست، این دربدری تاکی؟
لنگ است پر پرواز،بی بال و پری تاکی؟
خواهم که خودم باشم،گیرم نپسندیدند،
این نقش هزاران نوع، این بی هنری تاکی؟
آسیمه سر عشقم، دیوانه ی زنجیری،
خود رانده ی نافرمان، این پرده دری تاکی؟
خلقی که نشد راضی، عمری که تلاشم بود،
بی دیده و بی تدبیر، این بی بصری تاکی؟
دروهم و خیالاتم، دیدم به منی نزدیک،
ابلیسْ به بالینم، این بی خبری تاکی؟
زآن روز که پیچیدم ، سهمم غم و سختی شد،
آرامش محضت کو،پُر دردسری تاکی؟
(مهدیه_گودرزی)
@mahdiyegoodarzi
۷۰
#عارفانه
#باز_نشر
🌿رهِ پُر پیچ و خمِ عشقِ تو بیهوده مباد...
🌾که هدف° غیرِ تو در این سرِ شوریده مباد...
🌸🌸🌸🌸
🌿هِی زمینم زده عشقت که زِ جا برخیزم،
🌾بذرِ تا میوه که یک قصّه یِ پیچیده مباد...
(مهدیــه_گودرزے)
@mahdiyegoodarzi
۷۱_
#عارفانه
#باز_نشر
"زیباییِ رنگین کمانِ بعدِ بارانی"
هردم که با بغضی زِ خود در دیده می خوانی...
گاهی به خوش رنگیِ اشکی در شبی تاریک،
گاهی چُنان آهی...شرر از سینه می رانی...
گاهی سُکوتی، مثلِ یک آرامشی در خواب،
گاهی چو هق هق می خروشی، ناله از جانی...
هم ساده گی° از جنسِ آبی، رنگِ یک رنگی،
هم جلوه هایِ صد هزاران نوعِ امکانی*...
هم در زبانی، هم سخن هایِ نهانی...لیک،
هم چون هوایی...هستِ دور از چشمِ پنهانی...
خیس از لطافت گشته هر قلبی حضورت را،
لیکن به وصلت هرگلی را هم چو طوفانی...
(مهدیه_گودرزی)
@mahdiyegoodarzi
☆☆☆☆☆☆
■امکانی:منظور عالم امکان و وجود(دنیا)
۷۲-
#عارفانه
#باز_نشر
گرهی کور شدم،واشدنم ممکن نیست...
مثلِ سنگم_عجبا_تا شدنم ممکن نیست...
در زمینم،به دلم خاک° نشسته ست_امّا،
سرِ خاکیِ فنا،جا شدنم ممکن نیست...
مثلِ ماهی به تقلّا ، تهِ تنگی خالی،
رو به مرگم_ دَمِ _ بر پا شدنم ممکن نیست...
صفِ دریاست، پُر از موجِ بلند وجاری،
در تهِ چاهم و بالا شدنم ممکن نیست...
دلِ آمالِ بلندم...یَدِ کوتاهِ عمل،
بنده ی جهلم و دانا شدنم ممکن نیست...
نه رهی پیش،نه پایی پسِ خود دارد دل،
هستِ پوچم_تبِ والا شدنم ممکن نیست...
منِ مسکوت کجا،حرف وغزل واژه کجا،
شعرِ خاموشم و آوا شدنم ممکن نیست...
(مهدیه_گودرزی)
@mahdiyegoodarzi
۷۷-
#عـــــارفـــانــه🍃🌼
#بـــــازنــــشر
من میلِ به دنیا ☘به سرم نیست،
دلم را...
از آنچه زِ تو دور کند،🌹
برحذَرش دار...
(مهدیــه_گودرزے)
@mahdiyegoodarzi
۷۹
#عارفانه
#باز_نشر
بیا درمحفلم با یک غزل شعرِ شبم باش...
تو آبی رویِ آتش خانه ای_ملتهبم باش...
منم تنهاییِ دلتنگِ گلدانی شکسته،
بیا همچون گلِ نیلوفری تاب وتبم باش...
در این پوچیِ زنگاریِ دنیایی خیالی...
بیا برهم بزن شرک و یگانه مذهبم باش...
تومیدانی وَرای دین وآیین ویقینی!!!!
بیاتنها همان گونه که هستی مکتبم باش...
همه درگیرِ عشق واشک ودلتنگی وبُغضن،
بیابُغض ودلیلِ گریه هایِ اغلبم باش...
نه درخطُّ وقلم ، شعر وغزل ،وصفِ تو گنجد،
بیاوصورتِ قدسیِ در هر مطلبم باش...
(مهدیه_گودرزی)
@mahdiyegoodarzi
۸۱
#عــــارفــــانـه🍃🌼
#بـــــازنــــشر
کعبه ات را درمیانِ دل بنا خواهم نمود...
در طوافت روز و شب،حمد و ثنا خواهم نمود...
حجِّ مقبول گنه کاری چو من باشد حضور،
در حضورت" ربِّ من"،خود را فنا خواهم نمود...
(مهدیـــه_گودرزے)
☆☆☆☆☆☆☆☆
●بیت اول: اشاره به حالتی عرفانی وذکرمداوم عرفا که گفته میشوددرطواف دائمی خداوندهستند...
●حضور: اشاره به وادی حضور،یکی ازمراحلی که عرفادرسیروسلوک بدان نائل میشوند...
●فنا: اشاره به آخرین مرحله ی عرفانی عرفا(قاف عرفان)نقطه ی اوجی که حضرت سیدالشهدا(ع)درغروب عاشواردرسجده لحظاتی قبل ازشهادت بدان نائل شدند...
@mahdiyegoodarzi
۸۲