eitaa logo
مهـــدیــار
45.1هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.3هزار ویدیو
61 فایل
♦️رسانه مردمی مهدیار♦️ 🔷سایت « آکادمی روح بخش»🔷 https://roohbakhshac.ir 🌱برای نصب اپلیکیشن به سایت بالا مراجعه کنید 🔶ارتباط با ادمین 🔶 @admiinmahdyyar به امید اینکه... مهدیار باشیم 🌿 مهدیار بمانیم💪🏻 تبلیغات نداریم ❌🙏🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
چه کار قشنگی😍 جشن پایان دانش‌آموختگی آقا و خانم دکترهای آینده کشورمون در حرم علی بن موسی الرضا علیه‌السلام @mahdyar_59
یعنی: احتیاط!!! دلت را به خدا بسپار... دستت را از دست پنجتن «علیهم السلام» رها مکن! وگرنه گم میشوی! @mahdyar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ مطالبه از حاج آقای رئیسی⭕️ ⭕️ این صدای مردم سیستان و بلوچستان👆 خشکسالی و بی آبی، خشک شدن دریاچه هامون، طوفان شن و گرد و خاک، باعث کوچ انبوه و هجرت مردم به شهرهای دیگه داره میشه😔 اتفاقات خوبی شروع شده ولی خیلی سرعتش کند و نیازه فکری به حال مسئولین این استان بشه... این مطالبه و نشرش رو وظیفه شرعی و انسانی خودمون دونستیم که در پیشگاه خدا رو سفید باشیم... ✅ شما هم در حد توان قدمی بردار برای محرومیت مردم سیستان و بلوچستان با نشر این مطالبه...
گویند در گذشته دور، در جنگلی شیر حاکم جنگل بود و مشاور ارشدش روباه بود و خر هم نماینده ی حیوانات در دستگاه حاکم بود🦊🫏 با وجود ظلم سلطان و تایید خر و حیله روباه همه حیوانات، جنگل را رها کرده وفراری شدند، تا جایی که حاکم و نماینده و مشاورش هم تصمیم به رفتن گرفتند. در مسیر گاهگاهی خر گریزی میزد و علفی می خورد. روباه که زیاد گرسنه بود به شیر گفت اگر فکری نکنیم تو و من از گرسنگی می میریم و فقط خر زنده می ماند، زیرا او گیاه خوار است، شیر گفت: چه فکری داری؟ روباه گفت: خر را صدا بزن و بگو ما برای ادامه مسیر نیاز به رهبر داریم. و باید از روی شجره نامه در بین خود یکی را انتخاب کنیم و از دستوراتش پیروی کنیم. قطعا تو انتخاب میشوی و بعد دستور بده تا خر را بکشیم و بخوریم. شیر قبول کرد و خر را صدا زدند و جلسه تشکیل دادند، ابتدا شیر شجره نامه اش را خواند و فرمود: جد اندر جد من حاکم و سلطان بوده اند! و بعد روباه ضمن تایید گفته شیر گفت: من هم جد اندر جدم خدمتکار سلطان بوده اند، خر تا اندازه ای موضوع را فهمیده بود و دانست نقشه ی شومی در سر دارند گفت: من سواد ندارم شجره نامه ام زیر سمم نوشته شده، کدامتان باسواد هستین آن را بخوانید، شیر فورا گفت: من باسوادم و رفت عقب خر تا زیر سمش را بخواند، خر فورا جفتک محکمی به دهان شیر زد و گردنش را شکست. روباه که ماجرا را دید رو به عقب پا به فرار گذاشت، خر او را صدا زد و گفت: بیا حالا که شیر کشته شده بقیه راه را باهم برویم، روباه گفت: نه من کار دارم، خر گفت چه کاری؟ گفت: می خواهم برگردم و قبر پدرم را پیدا کنم و هفت بار دورش بگردم و زیارتش کنم که مرا نفرستاد مدرسه تا با سواد شوم وگرنه الان بجای شیر گردن من شکسته بود.                  @mahdyar_59
نَسیمِ‌صُبح،سَلامَم‌رِسآن‌بہ‌اَربـابَم بِگو‌ڪه‌قَلبِ‌مَن‌اَزدوریِ‌توآب‌شُده..♥️ @mahdyar_59
پادکست امام زمان(عج) .mp3
896.5K
سلام آقای مهربونم🥺💚 همه میگن فراموشی خاصیت پیریه😢 اما ما جوونا بیشتر فراموش کاریم... عهد هایی که بستیم، قول و قرار هایی که گذاشتیم رو فراموش کردیم... چندین بار عهد شکستیم💔 اما شما آقا جان... 😓 خیلـــی بامرامید💚 @mahdyar_59
امیرالمؤمنین علیه السلام: براستى كه آسايش در گمنامى است إنَّ في الخُمولِ لَراحَةً @mahdyar_59
ولی من هنوزم یاد نگرفتم که درست پوست بکنم =)))) @mahdyar_59
🔸روزی مردی بغدادی از بهلول پرسید: جناب بهلول من چه بخرم تا منافع زیاد ببرم؟ بهلول جواب داد: آهن و پنبه. آن مرد با سرمایه خود مقداری آهن و پنبه خرید و انبار نمود و پس از چند ماه فروخت و سود فراوانی برد و ثروتمند شد. مدتی بعد آن مرد باز هم به بهلول برخورد؛ این بار به او گفت: «بهلولِ دیوانه» من چه بخرم تا منافع ببرم؟ بهلول این بار گفت پیاز و هندوانه بخر. آن مرد این بار با تمام سرمایه خود پیاز و هندوانه خرید و انبار نمود؛ پس از مدت کمی تمام پیاز و هندوانه‌های او پوسید و از بین رفت و ضرر فراوانی کرد. فوری به سراغ بهلول رفت و به او گفت بار اول که با تو مشورت نمودم، گفتی آهن بخر و پنبه ، که سود زیادی بردم؛ ولی دفعه دوم این چه پیشنهادی بود که کردی؟ تمام سرمایه من از بین رفت! بهلول در جواب آن مرد گفت روز اول مرا صدا زدی آقای شیخ بهلول! و چون مرا شخص عاقلی خطاب نمودی من هم از روی عقل به تو دستور دادم؛ ولی دفعه دوم مرا بهلول دیوانه صدا زدی، من هم از روی دیوانگی به تو دستور دادم. مرد از رفتار و بی‌ادبی که در زمان پولدار بودن داشت خجل شد و رفت. از خدا جوییم توفیق ادب بی ادب محروم ‌ماند از لطف رب ! بی ادب تنها نه خود را داشت بد بلکه آتش بر همه آفاق زد ...! @mahdyar_59
▫️ حتی در تاریک‌ترین شب‌های زندگی، ناامیدی راهی به قلب منتظر ندارد؛ چرا که می‌داند، آمدن صبح ظهور حتمی‌ست.🌱 @mahdyar_59
با پهپاد از خواب خانوادگی فیل‌ها عکس گرفتند! با اینکه جثه بزرگی دارن ولی خیلی گوگولی ان😍🥺 ‌ @mahdyar_59
پیش از آنکه دانه جوانه بزند و به نور برسد🌞 ریشه هایش تاریکی را تجربه کرده🌚 گاهی برای رسیدن به نور باید ابتدا از رنج ها و تاریکی ها گذر کرد🌱💚 @mahdyar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▫️تو جشن غدیر تصمیم گرفت با حجاب و چادری بشه و حالا روز تولدش ...(: اثر و برکت جشن غدیر، این شکلیه … @mahdyar_59
چند مدل از سیستم های صوتی تصویری تو خونه های دهه شصت و هفتاد @mahdyar_59
روزی شخصی بسیار خسیس در رودخانه ای افتاده بود و عده ای جمع شده بودند تا او را نجات دهند.🛟 یکی از دوستانش دوید تا به او کمک کند روی زمین کنار رودخانه نشست و به مرد خسیس گفت: دستت را بده به من تا تو را از آب بالا بکشم. مرد درحالی که دست و پا می زد دستش را نداد!❌ شخص دیگری همین پیشنهاد را داد، ولی نتیجه ای نداشت. ملانصرالدین که به محل حادثه رسیده بود، خود را به لب رودخانه رساند و به مرد گفت: دست مرا بگیر تا تو را نجات دهم... مرد بلا فاصله دست ملا را گرفت و از رودخانه بیرون آمد!! مردم در شگفت شدند و گفتند: ملا معجزه کردی این مرد دستش را به هیچ کس نمی داد... ملا گفت: شما این مرد را خوب نمی شناسید! او دست بده ندارد، دست بگیر دارد..! اگر بگویی دستم را بگیر می گیرد؛ اما اگر بگویی دستت را بده نمی دهد! «تهیدست از برخی نعمت های دنیا و خسیس از همه نعمات دنیا بی بهره می ماند...» @mahdyar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اهل بیت علیهم‌السلام دست کسی رو که به سمت اونها دراز بشه رد نمی‌کنند! @mahdyar_59
خدایا شکرت به خاطر وجود پدربزرگ و مادربزرگم😍👵🏼👴🏼 @mahdyar_59
من مطمئن بودم ك اينا آموزش ميبينن ... @mahdyar_59