اسماء‌میگه‌من‌آب‌می‌ریختم،آقا‌بدنو‌غسل‌می‌داد،...

امایه‌وقت‌دیدم،آقادست‌ازغسل‌برداشت رفت،سرشوبه‌دیوارخونه‌گذاشت، های‌های‌گریه‌کرد(:💔

بمیرم‌برادلت‌مولا(:💔

زبون‌حال‌علیوشنیدۍ؟

یه‌لحظه‌علی‌و‌بافاطمه‌ش‌کنار‌بزارین(: چشماتوروهمگذاشتی... زهرا‌جان‌مگه‌قول‌نداده‌بودی‌تاآخرش‌باهم‌باشیم(:

تنهام‌گذاشتی‌عمر‌علی؟ فکری‌به‌حال‌دل‌زینب‌کردی...؟ فاطمه‌جان علی‌بی‌توچیکارکنه(:

سفر‌بی‌علی‌میشه؟ با‌هم‌قرار‌گذاشتیم‌یادته؟

بمونم‌بعدتوچی‌شه...؟! باهم‌قرار‌گذاشتیم‌یادته؟

آخ‌مادر... تورو‌جان‌علیت... نگیر‌ازسرم‌سایه‌تو(:💔

نمیدونم‌عاشقی‌یا‌ن... ولی‌اونایی‌که‌عاشقن... یه‌لحظه‌خودتوبزارجای‌حیدر...

چه‌حالۍمیشۍوقتۍعشقتو‌بادستای‌خودت بزاری‌توخاك..(:💔 آخ‌آخ‌آخ طاقت‌داری...

به‌ولای‌علی‌که‌نداری(:💔 اما‌زمیرم،برای‌اون‌آقایی‌که‌سه‌روز‌بدن‌بی‌غسل و‌کفن،رو‌زمین‌گرم‌کربلا…(:

دیدیدموقعی‌که‌میت‌ودارن‌تلقین‌میدن،یه‌نفر میت‌وتوقبرتکون‌میده..؟ آدم‌یاد‌این‌منظره‌می‌اُفته،امام‌سجاد‌دیدن

مادرش‌کم‌نود...؟ پسرهم‌زدین؟ مجلس‌ختم‌گرفتن... هیچ‌کس‌ازدروهمسایه‌نیومد ...(:

توقبرنالش‌بلندشد،شروع‌کرد‌گریه‌کردن آقاجان‌چرا این‌جوربی‌تاب‌شدی؟

آقا‌فرمود‌نگاه‌می‌کنم‌می‌خوام صورت‌وروخاک‌بزارم‌اما‌بابام‌سردر‌بدن‌نداره(:💔

روزای‌آخر‌عمر‌مادرمون... دید‌کسی‌دید‌نمیاد‌عیادت‌خانوم(:💔 بمیرم‌برات‌مادر(: کاش‌من‌جات‌میخوردم‌زمین‌مادر... کاش‌منو‌میزدن‌مادر(:💔

صدازد علی‌جان‌بروبه‌سلمان‌بگو‌نباید‌یه‌یادی‌ازماکنی(:💔

پسرش‌مهدی‌هم‌مثل‌خود‌مادر‌طردشده‌ها... حواست‌هست؟ یه‌بچه‌ش‌مونده‌ها‌هنوز... منتظر‌من‌وتوعه‌ها(:💔

نکنه‌بشیم‌مثل‌کوفی‌ها... نکنه‌بشیم‌مثل‌مردم‌مدینه... نکنه‌شب‌اول‌قبرمون مادرنگامون‌نکنه(:💔

آخ‌آخ‌آخ فکرکردی؟ طاقتشو‌داری؟ طاقت‌داری‌بری مادر‌روشو‌ازت‌برگردونه؟

بگه‌چرابه‌پسرم‌یاری‌ندادی(: بگه‌چرا‌دل‌پسرمو‌با‌گناهات‌شکوندی(:💔 طاقتشو‌داری‌بشنوی؟

خطاب‌با‌خودمم آی‌تویی‌که‌ادعات‌میشه‌از‌دین‌ومذهب... واس‌مهدی‌فاطمه‌چیکارکردی... ساده‌نگذرا...

یه‌آقایی‌همین‌الان‌‌توکوچه‌های‌مدینه‌داره‌ناله میزنه...میگه‌یااماه(:💔

آغلامادا‌شنیدی؟ علی‌گریه‌میکرد(:

فاطمه‌نگاش‌میکرد(: آغلاما‌دا، ای‌منی‌آغلادان‌آغلاما‌دا... گریه‌نکن‌دیگه‌‌،ای‌که‌منو‌به‌گریه‌میندازی‌گریه نکن‌دیگه(:💔 منه‌گلسین‌قادان‌آغلاما‌دا دردوبلات‌به‌من‌بیاد‌گریه‌نکن‌دیگه‌علی‌جان(:

مغیره‌کاری‌کرد‌که‌مجبور‌شدم‌رهات‌کنم‌علی‌جان به‌دستام‌تازیانه‌زد... من‌دستم‌وازشالت‌گرفتم..

دردو‌بلات‌به‌سر‌فاطمه.. گریه‌نکن(: فاطمه‌طاقت‌اشکای‌علیشو‌نداره‌ها(:

عاشق‌اون‌بانوییه‌که‌به‌خاطرش‌عشقش‌سیلی‌خورده(: من‌وتوکه‌عاشق‌نیستیم(: