✋🏼 يسع بن حمزه گفت: در محضر #حضرت_رضا علیهالسلام بودم كه مردى وارد شد و گفت: السلام عليك يابن رسولالله!
💰 سپس گفت: از حج برگشته و اندوختهام را گم كردهام، مرا به وطنم برسان، چون رسيدم آنچه به من دادى برايت صدقه مىدهم.
👈🏻 فرمود: بنشين، خدا تو را بيامرزد!
👥 چون مردم متفرق شدند، من و دو نفر ديگر مانديم. فرمود: آيا اذن مىدهيد به اندرون بروم؟
💰 آنگاه برخاست و داخل حجره شد و در را بست و از بالاى در دستش را بيرون آورد، فرمود: كجاست آن مرد خراسانى؟ گفت: منم. فرمود: اين دويست دينار را بگير و در حوائج خود خرج كن و از طرف من هم صدقه نده، برو كه من تو را نبينم و تو مرا نبينى. بعد بيرون آمد.
⁉️ سليمان جعفرى گفت: فدايت شوم، چرا صورت خود را از آن مرد پوشيدى؟
✅ فرمود: از ترس آنكه با قضاى حاجتش ذلّت سؤال را در صورت او ببينم.
📚 عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۴۹.
به نقل از از کتاب به یاد بضعهی خاتم، آیت الله العظمی وحید خراسانی.
◻️ #کلام_فقیه #امام_رضا علیهالسلام
☑️ @Fatemyeh_ValiAsr