eitaa logo
ماهـ‌ِ پنهان
1.3هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
61 فایل
﷽ تِب فراق تو بیچارهـ کرد دنیـا را بدۅن تو به دل ما قرار بی‌معناسـت🌱💙 . . •شـروط:🌸 •| @Penhaan |• . . •پای مکتبِ حـاج قاسـم:)🌿 •| @deltange_o_o |•
مشاهده در ایتا
دانلود
✌️🏻 🇮🇷 دشمنان بدانند...! مکانیسم ماشه اینجاست‌ درتهران،دردستان‌رهبرم' ♥️🍃.. ----------------------------- ✨🌸
☂ ٺا خدا شہادت و براټ ننوٻسہ،آرزوش نمیڪنے 🌱 :) _ 💛 ♥️
یکی از آپشنای درد دل با خدا اینه که اسکرین شات نمیگیره 💛💚💚💛 💛
『💙͜͡🌿』 نکنه‌ما‌قبلا‌یه‌جا‌مُردیم‌و⚰ این‌دنیا‌جهنمه..؟!🔥 دنیــارۆ میگم↯🌎 دنیای‌بی‌حسین(:💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقا جان همیشه با سخنانتان دلم گرم میشویم❤️ جانها به فدای شما💐🦋 ✨🌸 💪🏻
مبارزه و جنگیدن انسان را داغ می کند🤯🔥 و تجربه انسان را پخته!😌🍳 هر داغی یک روزی سرد می شود،❄️ ولی هیچ پخته ای دیگر خام نمی شود!⚡️
♥️🕊•| . یڪ لال، یکدفعه بی‌اختیار کنارِ فولادت داد میـ‌ـزند : آقـا آقـا :)♥️ 🕊 ·٠•●@Mahepenhanamm●•٠·
بـے‌همگاݩ‌بہ‌سَر‌شود،بـےتو‌بہ‌سَرنمـےشود💌 ✌️🏻
🌱^امام‌علۍ علیہ‌السلام فرمودند‌^🌱 🌼🌸~خوش‌تـࢪیݩ‌زندگۍ‌دࢪ‌قناعت‌‌‌‌است~🌸🌼 🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وقٺــ اذانہ✨🌤 نمازمون سرد نشــہ رفیق:)🌱🌈 دعا ڪنیم برای ظہور آقاے بہــار🌸🍃 +الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج 💚 بریم رفیق وایســیم پشٺــ سرِ امام زمانمـوݩ😍😍🌻 📿
هر چند طولانیه ولی واقعا ارزش خوندن داره... بخون تا بدونے دشمن چجوری کار می کنه...😔 💡
کانال‌ایتا‌🌱●@Mahepenhanamm●🌱.attheme
215.8K
♡امام‌زمانمون♡ درخواستی شما عزیزان💌 🌈 🍭 🌻 ●@Mahepenhanamm●
✅☘قلب انسان مؤمن و انسان كافر هريك جايگاه امرى است از منظر قرآن، از جمله:👇👇 ❤️قلب مومن👈حيات. «أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ» « انعام، 122» 🖤قلب کافر👈مرض. «فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» «بقره 10» ❤️قلب مومن👈 شفا. «وَ يَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِينَ» «توبه14» 🖤 قلب کافر👈 قساوت. «جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِيَةً» «مائده13» ❤️قلب مومن👈طهارت. «امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ» «حجرات3» 🖤قلب کافر👈عدم پذيرش. «أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ» «صف5» ❤️قلب مومن👈سعه صدر. «رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي» «طه25» 🖤قلب کافر👈 مُهرخوردن. «طَبَعَ اللَّهُ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ» «نحل108» ❤️قلب مومن👈هدايت. «مَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ» «تغابن11» 🖤قلب کافر👈 احاطه ظلمت. «رانَ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ» «مطففین14» ❤️قلب مومن👈ايمان. «كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ» «مجادله22» 🖤قلب کافر👈حجاب. «جَعَلْنا عَلى‏ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً» «کهف57» ❤️قلب مومن👈سكينه. «السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ» «فتح4» 🖤قلب کافر👈قفل شدن. «أَمْ عَلى‏ قُلُوبٍ أَقْفالُها» «محمد24» ❤️قلب مومن👈الفت. «وَ أَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ» «انفال 63» 🖤قلب کافر👈سختى. «خَتَمَ اللَّهُ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ» «بقره 7» ❤️قلب مومن👈اطمينان قلبى«أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ» «رعد28» 🖤قلب کافر 👈برگشت و نفهمى. «صَرَفَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ» «توبه127» ·٠•●@Mahepenhanamm●•٠·
♨️دشمن در کمین است❌مراقب باشیم تا با دلایل واستدلالهای به ظاهر منطقی که در پس آنها فتنه هایی پنهان شده است،فریب دشمنان را نخوریم🚫 🔮 🔗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌قسمٺ کیش و ماتش کرده بود که به دفاع از خود عربده کشید _این واسه ایرانیها جاسوسی میکنه! با چشمانی که از خشم آتش گرفته بود برایش جهنمی به پا کرد..😡 و در سکوت برگزاری نماز جماعت عشاء، فریادش در گلو پیچید _کی به تو اجازه داده خودت حکم بدی و اجرا کنی؟😡 و هنوز جمله‌اش به آخر نرسیده با دست دیگرش پنجه او را از دهانم کَند و من از ترس و نفس تنگی داشتم خفه میشدم و طوری به سرفه افتادم که طعم گرم خون را در گلویم حس میکردم...😣😖 یک لحظه دیدم به یقه پیراهن عربی اش چنگ زد😡👊 و دیگر نمیدیدم چطور او را با قدرت میکشد تا از من دورش کند.. که از هجوم وحشت بین من و مرگ فاصله ای نبود.. و میشنیدم همچنان نعره میزند که خون این رافضی است...🗣👿 از پرده بیرون رفتند.. و هنوز سایه هر دو نفرشان از پشت پرده پیدا بود و صدایش را میشنیدم که با کلماتی محکم تحقیرش میکرد _هنوز این شهر انقدر بیصاحب نشده که تو فتوا بدی!😡☝️ سایه دستش را دیدم که به شانه اش کوبید تا از پرده دورش کند.. و من هنوز باورم نمیشد زنده مانده ام که دوباره قامتش میان پرده پیدا شد. چشمان روشنش شبیه لحظات طلوع آفتاب به طلایی میزد.. و صورت مهربانش زیر خطوط کم پشتی از ریش و سبیلی خرمایی رنگ میدرخشید و نمیدانستم اسمم را از کجا میداند که همچنان در آغوش چشمانش از ترس می لرزیدم و او حیرت زده نگاهم میکرد... تردید داشت دوباره داخل شود، مردمک چشمانش برایم میتپید.. و میترسید کسی قصد جانم را کند که و با صدایی که به نرمی میلرزید، سوال کرد _شما هستید؟😰 ادامه دارد.... 🌹نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد 🕌 ·٠•●@Mahepenhanamm●•٠·
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌قسمٺ سوال کرد _شما هستید؟😨 زبانم طوری بند آمده بود.. که به جای جواب فقط با نگاهم التماسش میکردم نجاتم دهد.. و حرف دلم را شنید که با لحنی مردانه دلم را قرص کرد _من اینجام، نترسید! هنوز نمیفهمید این دختر غریبه در این معرکه چه میکند.. و من هنوز در حیرت اسمی بودم که او صدا زد😱 و با هیولای وحشتی که به جانم افتاده بود نمیتوانستم کلامی بگویم.. که 🔥سعد🔥 آمد... با دیدن همسرم بغضم شکست😭 و او همچنان آماده دفاع بود.. که با دستش راه سعد را سد کرد و مضطرب پرسید _چی میخوای؟😡✋ در برابر چشمان سعد که از غیرت شعله میکشید،😠 به گریه افتادم و او از همین گریه فهمید محرمم آمده که دستش را پایین آورد.. و اینبار سعد بیرحمانه پرخاش کرد _چه غلطی میکنی اینجا؟😠 پاکت خریدش را روی زمین رها کرد، با هر دو دست به سینه اش کوبید و اختیارش از دست رفته بود که در صحن مسجد فریاد کشید😡🗣 _بی‌پدر اینجا چه غلطی میکنی؟ نفسی برایم نمانده بود تا حرفی بزنم و او میدانست چه بلایی دورم پرسه میزند که با هر دو دستش دستان سعد را گرفت،... او را داخل پرده کشید و با صدایی که میخواست جز ما کسی نشنود، زیر گوشش خواند _ دنبالتون هستن، این مسجد دیگه براتون امن نیست!😡☝️ سعد نمیفهمید او چه میگوید و من میان گریه ضجه زدم😩😭 _همونی که عصر رفتیم در خونه اش، اینجا بود! میخواست سرم رو ببُره...😰😱😭 و او میدید.. برای همین یک جمله به نفس نفس افتادم که به جای جان به لب رسیده‌ام رو به سعد هشدار داد _باید از اینجا برید، تا خونش رو نریزن آروم نمیگیرن!😠 دستان سعد سُست شده بود،... ادامه دارد.... 🌹نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد 🕌 ·٠•●@Mahepenhanamm●•٠·
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌قسمٺ دستان سعد سُست شده بود،.. همه بدنش میلرزید.. و دیگر برای خواندن نداشت که به لکنت افتاد _من تو این شهر کسی رو نمیشناسم! کجا برم؟😥 و🌸 او🌸 در همین چند لحظه فکر همه جا را کرده بود که با آرامشش پناهمان داد _من اهل اینجا نیستم، اهل دمشقم. هفته پیش برا دیدن برادرم اومدم اینجا که این قائله درست شد، الانم دنبال برادرزاده ام زینب اومده بودم مسجد که دیدم اون نامرد👿 اینجاست. میبرمتون خونه برادرم!😊 از کلام آخرش فهمیدم زینبی که صدا میزد من نبودم،.. سعد ناباورانه نگاهش میکرد و من فقط میخواستم با او بروم.. که با اشک چشمانم به پایش افتادم _من از اینجا میترسم! تو رو خدا ما رو با خودتون ببرید!😭 از کلمات بی سر و ته عربی ام اضطرارم را فهمید.. و میترسید هنوز پشت این پرده کسی در کمین باشد.. که قدمی به سمت پرده رفت و دوباره برگشت _اینجوری نمیشه برید بیرون، شناساییتون کردن. و فکری به ذهنش رسیده بود که از سعد خواهش کرد _میتونی فقط چند دیقه مراقب باشی تا من برگردم؟ برای از جان ما در طنین نفسش موج میزد و سعد صدایش درنمی‌آمد که با تکان سر خیالش را راحت کرد.. و او بالفاصله از پرده بیرون رفت... فشار دستان سنگین آن وهابی را هنوز روی دهانم حس میکردم،.. هر لحظه برق خنجرش😰🔪 چشمانم را آتش میزد.. و این ترس دیگر قابل تحمل نبود که با هق هق گریه به جان 🔥سعد🔥 افتادم _من دارم از ترس میمیرم!😰😭 رمقی برای قدمهایش نمانده بود،..پای پرده پیکرش را روی زمین رها کرد.. و حرفی برای گفتن نداشت که فقط... ادامه دارد.... 🌹نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد 🕌 ·٠•●@Mahepenhanamm●•٠·
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌈✨بسم الله النور✨🌈 سلامٌ علَی الحسیݩ «علیه‌السلام» و سلامٌ علَی المهدے«عجل‌الله» 💠السَّلامُ عَلَیکَ يَا أَباعَبْدِاللّٰهِ، صَلَّى‌اللّٰهُ عَلَيکَ يَا أَباعَبْدِاللّٰهِ، رَحِمَکَ اللّٰهُ يَا أَباعَبْدِاللّٰهِ، لَعَنَ‌اللّٰهُ مَنْ قَتَلَکَ، وَلَعَنَ اللّٰهُ مَنْ شَرِکَ فِي دَمِکَ، وَلَعَنَ اللّٰهُ مَنْ بَلَغَهُ ذٰلِکَ فَرَضِيَ بِهِ، أَنَا إِلَى اللّٰهِ مِنْ ذٰلِکَ بَرِيءٌ 💠السَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّةَ اللهِ فِی أَرْضِه السَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا مِیثَاقَ اللهِ الَّذِی أَخَذَهُ وَ وَکَّدَهُ السَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا وَعْدَ‌ اللهِ الَّذِی ضمنه 💚