eitaa logo
ماهـ‌ِ پنهان
1.3هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
61 فایل
﷽ تِب فراق تو بیچارهـ کرد دنیـا را بدۅن تو به دل ما قرار بی‌معناسـت🌱💙 . . •شـروط:🌸 •| @Penhaan |• . . •پای مکتبِ حـاج قاسـم:)🌿 •| @deltange_o_o |•
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مَولانا یا مہدے💚 • • •‌^-^ 🍭 📲 🔺🔻کپۍ آزاد✅فقط اسم و لوگوی کانال حذف نشه رضایت نداریم😇😇💜 ·٠•●@Mahepenhanamm●•٠·
پنج شنبه هست و هوای دلم بسی گرفته است 😔😔😔 اموات چشم به راهند یک فاتحه یک خیرات یک خدا بیامرزدش آنها منتظرند بخوانیم برایشان تا برایمان بخوانند👌👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دعای فرج رابا هم زمزمه کنیم👌👌 🌻
4_5987999105790510535.mp3
3.55M
دعای الهی عظم البلا برای تعجیل در فرج عجل الله تعالی فرجه الشریف و رفع گرفتاری ها علی فانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هواےحسیݩ هواۍحرم🕊 هوا؎شبِ جمعه توی سرم.... ❣ ·٠•●@Mahepenhanamm●•٠·
1_459047001.mp3
6.81M
چشماتوببند😭 خیال‌کن‌الان‌کربلایی...(: چشماتو‌ببند...😭💔 🍃 ❣ ·٠•●@Mahepenhanamm●•٠·
💖🌹امام هادی علیه السلام به مردی از اهالی ری فرمودند : 🔹من زارَ عَبدالعَظیمِ الحَسَنی(ع) بِرِی کَمَن زارَ الحُسَین(علیه السلام) بِکَربَلا 🔸اگر قبر عبدالعظیم را در شهر ری زیارت کنید چنان است که گویی امام حسین علیه السلام را در کربلا زیارت کرده اید😍😍 📗مستدرک الوسائل ج 3 ص 616 🕊 ❇️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
میلاد با سعادت حضرت عبدالعظیم حسنی✨ بر همگان مبارک باد🌼🌸🌺 🙃😇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فصل‌پࢪیشاݩ شدنم ࢪا ببین.... • • •‌^-^ 🕊 🍭 📲 🔺🔻کپۍ آزاد✅فقط اسم و لوگوی کانال حذف نشه رضایت نداریم😇😇💜 ·٠•●@Mahepenhanamm●•٠·
⚜ استاد فیاض بخش: 🌷☘ رفقا میگویند: فرهنگ خانه ی ما این است که ساعت دوازده زودتر نمی خوابند؛ 🌼🍃 خیلی خب، شما که می دانید اگر دوازده شب بخوابید، دیگر برای نماز شب بیدار نمی شوید، پس نماز شب تان را بخوانید و بعد بخوابید. 🌷☘ روی غیرت عمل کنید؛ حتی شده دو تا ساعت کوک کنید و بگویید من باید نماز شبم را بخوانم؛ اینگونه عمل کنید. 🌼🍃 در روز نوافل تان را بخوانید؛ سعی کنید قرآن بیشتر بخوانید؛ بگذارید مطهرات روحتان بیشتر بشود. نماز واجب نماز واجب نماز واجب را به موقع بخوانید که توفیقات شما رو فراوان خواهد کرد 🌙 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌قسمٺ خیال کرد از سرما لرز کرده ام که به همسر جوانش دستور داد _ 🔥بسمه!.. 🔥یه لباس براش بیار، خیس شده! و منتظر بود او تنهایمان بگذرد.. که قدمی دیگر به سمتم آمد و زیر لب پرسید _اگه اذیتت میکنه، میخوای طلاق بگیری؟😏👹 قدمی عقب رفتم.. و تیزی نگاه داشت جانم را میگرفت.. که صدای بسمه در گوشم شکست _پس چرا وایسادی؟ بیا لباساتو عوض کن! و اینبار صدای این زن.. فرشته نجاتم بود که به سمت اتاق فرار کردم.. و او هوس شوهرش را حس کرده بود... که در را پشت سرم به هم کوبید و با خشمی سرکش تشر زد _من وقتی شوهرم کشته شد، زنش شدم! تو هم بذار جون شوهرت بالا بیاد بعد! و ای کاش.. به جای این هیولا 😰🔥سعد در این خانه بود.. که مقابل چشمان وحشی اش با همان زبان دست و پا شکسته عربی به گریه افتادم _شوهرم منو کتک نزده، خودم تو کوچه خوردم زمین...😥😢 اجازه نداد حرفم تمام شود... که لباسی را به سمتم پرت کرد و جیغش را در گلو کشید تا صدایش به🔥ابوجعده🔥👹 نرسد _اگه میخوای بازم شوهرت رو ببینی، بپوش بریم بیرون! نفهمیدم چه میگوید.. و دلم خیالبافی کرد میخواهد فراری ام دهد.. که میان گریه خندیدم و او میدانست چه آتشی به جان شوهرش افتاده که با سنگینی زبانش به گوشم سیلی زد _اگه شده شوهرت رو تا به تو برسه! احساس کردم با پنجه جملاتش دلم را از جا کَند.. که قفسه سینه ام از درد در هم شکست و او نه برای نجات من که برای داریا نقشه ای کشیده بود و حکمم را خواند _اگه میخوای حداقل امشب نیاد سراغت با من بیا! و بهانه خوبی بود تا... ادامه دارد.... 🌹نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد 🕌 ·٠•●@Mahepenhanamm●•٠·
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌قسمٺ بهانه خوبی بود تا عجالتاً این زن جوان را از مقابل چشمان شوهرش دور کند که شمرده شروع کرد _نمیدونم تو چه هستی که هیچی از نمیدونی و از رفتن شوهرت اینهمه وحشت کردی! اما اگه اونقدر به خدا و رسولش ایمان داری که نمیخوای داریا رو هم مثل و و به کفر بکشونن، امشب با من بیا!😡👿 از گیجی نگاهم..😥😟 میفهمید حرفهایش برایم مفهومی ندارد که صدایش را بلندتر کرد _این شهر از اول سُنی نشین بوده، اما چندساله به هوای همین حرمی که ادعا میکنن قبر سکینه دختر علی هستش، چندتا خونواده رافضی مهاجرت کردن اینجا!😠👿 طوری اسم را با چندش تلفظ میکرد.. که فاتحه جانم را خواندم و او بیخبر از حضور این رافضی همچنان میگفت _حالا همین و همین چندتا خونواده شدن مرکز فتنه که بقیه مردم رو به سمت کفر خودشون دعوت کنن! ما باید مقاومت رافضیها رو بشکنیم وگرنه قبل از رسیدن ارتش آزاد، رافضی ها این شهر رو اشغال میکنن، اونوقت من و تو رو به کنیزی میبرن! نمیفهمیدم از من چه میخواهد و درعوض ابوجعده مرا میخواست که از پشت در مستانه صدا رساند _پس چرا نمیاید بیرون؟ از وحشت نفسم بند آمد..😰 و فرصت زیادی نمانده بود که🔥بسمه🔥 دستپاچه ادامه داد _الان با هم میریم حرم! سپس با سرانگشتش به گونه سردم کوبید و سرم منت گذاشت _اینجوری هم در راه خدا جهاد میکنیم هم تو امشب از شرّ ابوجعده راحت میشی! تمام تنم از زخم زمین خوردن و اینهمه وحشت درد میکرد..😣😣 و او نمیفهمید این جنازه جانی برای جهاد ندارد که دوباره... ادامه دارد.... 🌹 نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد 🕌 ·٠•●@Mahepenhanamm●•٠·
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌قسمٺ از زیر روبنده از 🔥چشمان بسمه🔥 شرارت میبارید که با صدایی آهسته خبر داد _ما تنها نیستیم، برادرامون اینجان! و خط نگاهش را کشید تا آن سوی خیابان که چند مرد نگاهمان میکردند.. و من تازه فهمیدم... ابوجعده نه فقط به هوای من که به قصد همراهمان آمده است... بسمه روبنده اش را پایین کشید و رو به من تذکر داد _تو هم ، اینطوری ممکنه کنن و وارد حرم بشیم! با دستی که به لرزه افتاده بود،...😭😰 روبنده را بالا زدم، چشمانم بیاختیار به سمت حرم پرید..👀💚 و بسمه خبر نداشت... خیالم زیر و رو شده که با سنگینی صدایش روی سرم خراب شد _کل رافضی های داریا همین چند تا خونواده ایه که امشب اینجا جمع شدن فقط کافیه همین چند نفر رو بفرستیم جهنم!😏😈 باورم نمیشد...😱😰😭 برای آدمکشی به حرم آمده و در دلش این شیعیان قند آب میشد.. که نیشخندی نشانم داد و ذوق کرد _همه این برادرها اسلحه دارن، فقط کافیه ما حرم رو به هم بریزیم، دیگه بقیه اش با ایناس! نگاهم در حدقه چشمانم از وحشت میلرزید..😰😱 و میدیدم به سمت حرم قشون کشی کرده اند.. که قلبم از تپش افتاد... ابوجعده😈👹 کمی عقبتر آماده ایستاده و با نگاهش همه را میپایید.. که بسمه🔥دوباره دستم را به سمت حرم کشید و زیر لب رجز میخواند _امشب فرحان رو میگیرم! دلم در سینه دست و پا میزد.. و او میخواست شیرم کند که برایم اراجیف میبافت _سه سال پیش شوهرم تو کربلا تیکه تیکه شد تا چند تا رافضی رو به جهنم بفرسته، امشب... ادامه دارد.... 🌹 نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد 🕌 ·٠•●@Mahepenhanamm●•٠·
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌قسمٺ که دوباره دستور داد _برو صورتت رو بشور تا من 🔥ابوجعده👹 رو بپزم! من میان اتاق ماندم.. و او رفت تا شیطان شوهرش را فراری دهد که با کلماتی پُرکرشمه برایش ناز کرد _امروز که رفتی تظاهرات نیت کردم اگه سالم برگردی امشب رافضی ها رو به نجاست بکشم! آخه وفات و رافضیها تو دارن! سالها بود... نامی از 💚ائمه شیعه💚 بر زبانم جاری نشده.. و که وقتی نام امام صادق(ع)😱😰💚 را از زبان این اینگونه شنیدم جگرم آتش گرفت... انگار هنوز در جانم زنده مانده و در قفس سینه پَرپَر میزد.. که پایم برای حرم لرزید..😰😱 و باید از 🔥جهنم ابوجعده🔥 فرار میکردم.. که ناچار از اتاق خارج شدم... چشمان گود ابوجعده خمار رفتنم شده و میترسید حسودی بسمه کار دستش دهد که دنبالمان به راه افتاد.. و حتی از پشت سر داغی نگاهش تنم را میسوزاند... با چشمانم دور خودم میچرخیدم بلکه فراری پیدا کنم و هر قدمی که کج میکردم میدیدم ابوجعده کنارم خرناس میکشد... وحشت این نامرد که دورم میچرخید و مثل سگ لَه لَه میزد جانم را به گلویم رسانده..😰😰😰😰 و دیگر آرزو کردم بمیرم که در تاریکی و خنکای پس از باران شب داریا، 💚گنبد حرم💚 مثل ماه پیدا شد.. و نفهمیدم با دلم چه کرد..😍😭 که کاسه صبرم شکست و اشکم جاری شد.😭😭 بسمه خیال میکرد.. هوای شوهر جوانم چشمم را بارانی کرده که مدام از میگفت... و دیگر به نزدیکی حرم رسیده بودیم.. که با کلامش جانم را گرفت _میخوام امشب بساط کفر این مرتدها رو بهم بزنی! با هم میریم تو و هر کاری گفتم انجام میدی!😈 گنبد روشن حرم در تاریکی چشمانم میدرخشید😍💚😭 و از زیر روبنده... ادامه دارد.... 🌹نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد 🕌 ·٠•●@Mahepenhanamm●•٠·
امشب به مناسبت تولد حضرت عبدالعظیم حسنی ۴ تا پارت گذاشتم 😁❤️👋🌹
ماهـ‌ِ پنهان
امشب به مناسبت تولد حضرت عبدالعظیم حسنی ۴ تا پارت گذاشتم 😁❤️👋🌹
😍😍😍بح بح☺️🍉 عیدتون مباررررک🥳🥳 ادمین جانم ممنون🍎🍏😍😍🤩🤩
:
حٌسِیۡـن....mp3
5.16M
سَاعَٺ⟮⁰⁰'⁰⁰⟯ اَࢪۡبَعٖیـ‌نۡ حَسۡـ‌رَٺِ نَـ‌ࢪَفتَـ‌نِ ڪَرـبَلا