eitaa logo
منتـــ💚ـــظران،ظهورنزدیکه🤲🏻
10.4هزار دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
7.5هزار ویدیو
88 فایل
السلام علیک یاابا صالح المهدی ادرکنی🌹 ثواب تمام اعمالمان نذرظهورآقابقیه الله العظم«عج»✨ کپی باذکرصلوات مجازاست ادمین کانال👈🏼 @menaso مدیر تبلیغات👇🏻 eitaa.com/khadam_mahdi_karbalaye کانال تبلیغات 👇🏻 http://eitaa.com/joinchat/476184766C9d92be78b3
مشاهده در ایتا
دانلود
6.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥خدا که اصلاً انگار منو سایلنت کرده! یا صدای منو نمی‌شنوه،یا نمی‌خواد بشنوه ! همه دعا می‌کنن مستجاب میشه، ما دعاهامون کلاً شنیده نمیشه، چه برسه مستجاب بشه! استاد شجاعی ⏤͟͟͞͞🌺منتظران ظهور ⏤͟͟͞͞🌺 اللهم‌عجل‌لولیڪ‌الفرج 🤲 ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾ https://eitaa.com/joinchat/2144338117C2436764f10 ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پيامبر خدا (ص) فرمودند وقتى روز قيامت فرا رسد، خداوند به گروهى از امتم بال می‌دهد تا با آنها از آرامگاهشان به سمت بهشت پرواز كنند، ☺️ ودر آنجا خوش و مرفّه و هر طورى كه بخواهند به سر مى برند، فرشتگان به آنها می‌گويند: 🍃آيا شما حساب را دیدید؟ جواب مىدهند؛ ما حسابى نديديم. 🍃آيا در پل صراط مجازات شديد؟ جواب مىدهند: ما پل صراطى نديديم. 🍃سپس مىگويند: آيا جهنّم را ديديد؟ مى گويند: ما چيزى نديديم. 🍃آنگاه فرشتگان مىگويند: شما از امّت كدام پيامبريد؟ جواب مىدهند: از امّت حضرت محمّد(ص). 🍃فرشتگان مى گويند شما را به خدا سوگند، بگوييد؛ كار شما در دنيا چه بود؟ مىگويند: ما دو خصلت داشتيم كه خداوند به خاطر آن اين مقام را با لطف و رحمت خود مرحمت كرد. 🍃مىپرسند: آن دو خصلت چه بودند؟ 🍃در خلوت از خدا شرم مى كرديم مرتكب گناه شويم 🍃 ديگر آن كه هر چه خداوند روزى ما كرده بود راضى بوديم. فرشتگان می گويند، اين مقام زيبنده شماست. ⏤‌🌺منتظران ظهور ⏤‌🌺 ╭────────┈➤🦋 https://eitaa.com/joinchat/2144338117C2436764f10 ╰────┈➤🦋 اللهم‌عجل‌لولیڪ‌الفرج 🤲
14.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حاجی الماسی علی مرده زیر بارمنت نامردنمی مونه داستان مرد اصفهانی وحضرت علی علیه السلام این قدر باید این فیلم دست به دست بشه که ان شاءااااالله امسال همه برای عیدغدیر اقاجانمون امیرالمومنین سنگ تموم بزارن ⏤͟͟͞͞🌺منتظران ظهور ⏤͟͟͞͞🌺 ╭────────┈➤🦋 🆔eitaa.com/shahachragh ╰────┈➤🦋 اللهم‌عجل‌لولیڪ‌الفرج 🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_1103244551.mp3
9.18M
🔳 (علیه السلام ) 🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🌴ز غربت تو مدینه غوغاست 🌴زائرت امشب حضرت زهراست😔 🎙 👌بسیار دلنشین التماس دعا ✾✾࿐༅🖤🖤🖤🖤༅࿐✾✾ https://eitaa.com/joinchat/2144338117C2436764f10 ✾✾࿐༅🖤🖤🖤🖤༅࿐✾✾
◾در‌ آستانه سالروز شهادت (ع) صورت گرفت؛ 🏴 برافراشته شدن پرچم سیاه عزا در حرم مطهر امام رضا علیه‌السلام 🖤 🥀 😭🤲 السَّلامُ عَلَیْکَ یَا بَاقِرَ عِلْمِ النَّبِیِّینَ شهادت علیه‌السلام تسلیت ✾✾࿐༅🖤🖤🖤🖤༅࿐✾✾ https://eitaa.com/joinchat/2144338117C2436764f10 ✾✾࿐༅🖤🖤🖤🖤༅࿐✾✾
12.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 چند خط ▪️خداحافظ ای معنی علم و ایمان ▪️خداحافظ ای راز آیات قرآن ◾️ شهادت جانسوز علیه السلام تسلیت باد🥀 🎤 حاج ✾✾࿐༅🖤🖤🖤🖤༅࿐✾✾ https://eitaa.com/joinchat/2144338117C2436764f10 ✾✾࿐༅🖤🖤🖤🖤༅࿐✾✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امروز ۳ فروردین بود و شب خونه مصطفی اینا دعوت بودیم صبح ریحانه زنگ زد و با کلی خواهش و تمنا گفت برم خونشون و یکی از جزوه هاش که گم کرده بود و بهش بدم اون جزوومم پخش و پلا بود باید یه توضیحاتی بهش میدادم ریحانه ام نمیتونست تنها بیاد و داداششم تهران بود نمیدونم چرا شوهرش اونو نمی اورد خلاصه مادرم داشت آماده میشد بره بیمارستان از فرصت استفاده کردم و آماده شدم تا همراهش برم آدرس خونه ریحون اینا و بهش دادم با خودم گفتم چقدر خوب میشد اگه داداشش تهران نبود و میشد ببینمش یهو زدم رو پیشونیم که مامانم گفت +فاطمه جان خوددرگیری داری؟ ترجیح دادم سکوت کنم و چیزی نگم چند دقیقه بعد رسیدیم از مادرم خداحافظی کردم وپیاده شدم دکمه آیفون و فشار دادم تا در و باز کنن چند لحظه بعد در باز شد و رفتم تو یاد اون شب افتادم آخی چه خوب بود از حیاطشون گذشتم ک ریحانه اومد بیرون وبغلم کرد چون از خونه های اطراف به حیاطشون دید داشت چادر گلگلی سرش بود داخل رفتیم ک گفتم _کسی نیست ؟ +چرا بابام هست بعداین جملهه پدرش و صدا زد +بااابااااااا مهمون داریممم دستپاچه شدم و گفتم عه چرا صداشون میکنی شالم و جلوتر کشیدم باباش از یکی از اتاقا خارج شد با لبخند مهربونش گفت +سلام فاطمه خانم خوش اومدی خوشحالمون کردی .ببخش که ریحانه باعث زحمتت شد .حیف الان تو شرایطی نیستم که توان رانندگی داشته باشم وگرنه اونو میاوردم پیشت . بهش لبخند زدم و گفتم _سلام ن بابا این چ حرفیه من دوباره مزاحمتون شدم . ادامه داد +سال نوت مبارک دخترم انشالله سالی پر از موفقیت باشه براتون _ممنونم همچنین وقتی به چشماش نگاه میکردم خجالت زده میشدم و نمیتونستم حرف بزنم چشمای محمد خیلی شبیه چشمای پدرش بود شاید خجالتمم ب همین خاطر بود.... باباش فهمید معذبم .رفت تو اتاقش و منم با راهنمایی ریحانه رفتم تو اتاقش . نشستیم ‌کولمو باز کردم و برگه های پخش و پلامو رو زمین ریختم ریحانه گفت +راحت باش هیچکی نمیاد در بیار لباساتو. ب حرفش گوش کردم و مانتومو در اوردم زیرش یه تیشرت سفید و تنگ داشتم موهامم بافته بودم ریحانه رفت بیرون و چند دقیقه بعد با یه سینی برگشت چایی و شرینی و آجیل و میوه و ... همه رو یسره ریخته بود تو سینی و اورد تو اتاق خندیدم و گفتم _ اووووو چ خبره دختر جان چرا زحمت کشیدییی من چند دقیقه میمونم و میرم +بشین سرجات بابا کجا بری همشو باید بخوریی عیده هااا آها راستی اینم واسه توعه.بابام داد بهت .عیدیته ببخش کمه شرمنده بهش خیره شدم _ای بابا ریحانههه نزاشت حرفم و ادامه بدم و گفت +حرف نباشهه ....خب شروعش از کجاست ناچار ادامه ندادم و شروع کردم به توضیح دادن چند دیقه که گذشت به اصرار ریحانه یه شکلات تو دهنم‌گذاشتم و چاییم و خوردم. گفتم تا وقتی ریحانه داره این صفحه رو مینویسه منم چندتا تست بزنم . کتابمو باز کردم .سکوت کرده بودیم و هر دو مشغول بودیم رو یه سوال گیر کردم سعی کردم بیشتر روش تمرکز کنم . تمام حواسمو بهش جمع کردم که یهو یه صدای وحشتناک هم رشته افکارم و پاره کرد هم بند بند دلم و. منو ریحانه یهو باهم جیغ کشیدیم و برگشتیم طرف صدا چشام ۸ تا شده بود یا شایدم بیشترررر با دهن باز و چشایی که از کاسه بیرون زده بود به در خیره شده بودم چهره وحشت زده و خشک شده ی محمد و تو چهار چوب در دیدم به همون شدتی که در و باز کرد در و بست و رفت بیرون چند ثانیه طول کشید تا بفهمم چیشده یهو باریحانه گفتم‌ _ واییییییی ادامه دادم _ داداشت بود ؟؟؟؟؟ مگه نگفتی تهرانه ؟ ریحانه هل شد و گفت +ارهه تهران بود یه مشکلی پیش اومد براش‌مجبور شد بره امروزم بهش زنگ زدم گفت فردا میاددد نمیدونم اینجا چیکار میکنههه. اینارو گفت و پرید بیرون اون چرا گفته بود وای ؟ ای خدا لابد دوباره مثه قبل میشه و کلی قضاوتم میکنه آخه من چ میدونستم میخواد اینجوری پرت شه تو اتاق . غصم گرفته بود .ترسیدم و مانتومو تنم کردم شالم سرم کردم فکرای عجیب غریب ب سرم زده بود با خودم گفتم نکنه از خونشون بیرونم کنن جزوه ها رو مرتب گذاشتم رو زمین . کولمو بستمو گذاشتمش رو دوشم. اروم در اتاقُ باز کردم و رفتم تو هال. جز پدر ریحانه کسی نبود. بهش نگاه کردم. دیدم پارچه ی شلوارش خالیه و یه پایِ مصنوعی تو دستشه! باباش فلجه!!!!!؟ یاعلیییی. چقد بدبختن اینا.... باباش که دید دارم با تعجب نگاش میکنم گفت ببخشید دخترم نمیتونم پا شم شما چرا بلند شدی؟ _اگه اجازه بدین دیگه باید برم. +به این زودی؟کارتون تموم شد؟ _بله تقریبا. دیگه خیلی مزاحمتون شدم. ببخشید. +این چه حرفیه. توهم مث دختر خودم. چه فرقی میکنه . پس صبر کن ریحانه رو صدا کنم تو حیاطه. _نه نه زحمتتون میشه خودم میرم پیشش. اینو گفتمو ازش خداحافظی کردم. دری که به حیاط باز میشدُ باز کردم و رفتم تو حیاط.... .
9.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حجت الاسلام شیخ جمیل الباقری از روحانیون بحرینی ⏰ به یاد مولا به رسم هر شب🕊 💔بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ 🌟اِلهی عَظُمَ الْبَلاءُ 💔وَ بَرِحَ الْخَفآءُ 🌟وَ انْکَشَفَ الْغِطآء 💔وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ 🌟وَ ضاقَتِ الاَْرْض 💔وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ 🌟وَ اَنْتَ الْمُسْتَعان 💔وَ اِلَیْکَ الْمُشْتَکی 🌟وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّ وَ الرَّخآءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد اُولِی الاَْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ 🌟یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ 💔اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ 🌟 وَ انْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِران 💔یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ 🌟الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ 💔اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی 🌟السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ 💔الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل 🌟یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ 💔بِحَقِّ مُحَمَّد وَ الِهِ الطّاهِرین ‌https://eitaa.com/joinchat/2144338117C2436764f10
📌برنامۀ «» با حضور از شبکۀ سه، در روز شهادت امام باقر(ع) 🔻با موضوع: نگرش صحیح به دین و مفاهیم دینی 🗓 دوشنبه، ساعت ۱۳:۱۰ ✾✾࿐༅🖤🖤🖤🖤༅࿐✾✾ https://eitaa.com/joinchat/2144338117C2436764f10 ✾✾࿐༅🖤🖤🖤🖤༅࿐✾✾