شهید صارمی درطي بيش از دوسال حضورش در افغانستان بارها فرياد مظلوميت مردم ستمديده و رنج كشيده آن ديار مصيبت زده را به گوش جهانيان رساند.
شهيد صارمي خبر حمله طالبان و سقوط مزارشريف را با خون خود به سراسر جهان مخابره كرد و در نهايت پرواز روحش، خود به تنهايي خبر شد.
صارمي در سال 1375 طي حكمي از سوي سازمان خبرگزاري جمهوري اسلامي به مسووليت دفتر مزار شريف افغانستان منصوب شد و در 17 مرداد 1377 به همراه هشت نفر از اعضاي كنسولگري ايران در مزارشريف افغانستان، توسط نيروهاي افراطي و متحجر گروهك طالبان به درجه رفيع شهادت نايل آمد.
تا مدتها از سرنوشت اين 9 نفر گزارشي منتشر نشد، تا اين كه اجساد آنان در يك گور جمعي در خرابه هاي پشت كنسولگري به دست آمد. پيكر آنان 22 شهريور 1377 به تهران منتقل شد و به خاك سپرده شد.
در ميان اين 9 شهيد تنها محمود صارمي به سركنسولگري ايران وابستگي سازماني نداشت .
*آخرین گزارش*
شاید تاریخ طنین آخرین جملات او را هرگز از یاد نمیبرد، آن هنگام که در بحبوحه آتشباران کنسولگری ایران در مزار شریف، برای انتشار خبر سقوط شهر در واژههای کلامش در حیرت مانده که میگوید: *«هفدهم مردادماه سال77؛ اینجا محل کنسولگری ایران در مزار شریف است، من محمود صارمی خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران هستم، گروه طالبان چند ساعت پیش وارد مزار شریف شدند. خبر فوری: مزار شریف به دست طالبان سقوط کرد، عدهای از افراد طالبان در محوطه کنسولگری دیده میشوند، به من بگویید که چه وظیفهای...»* ناگهان ارتباط تلفنی قطع میشود.
آخرین پیام و مکالمه شهید محمود صارمی با خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران (ایرنا) نشان از همت و تعهد والای این شهید گرانقدر در انتشار اخبار و اکمال وظیفه خود دارد.
* فرازی از وصیت نامه*
بسمه تعالي
اي برادران و خواهران جهادگر خطاهاي من گنه كار روسياه را كه باعث رنجش شما شده ببخشيد تا خداي بزرگ از من راضي شود .
اي خدا مرا كه در اثر غرور و خود پرستي گناه مي كنم ببخش زيرا اين بدن ضعيف من توانايي تحمل آتش جهنم را ندارد و خدايا مرا جزء توبه كاران واقعي قرار بده .
*به روایت مادر شهید:*
محمود در وداع آخر گویا میدانست که برگشتی در کار نیست مرا در آغوش کشید و گفت مادر حلالم کن، اما محمود جز خوبی و محبت کاری نکرده بود که نیاز به حلالیت داشته باشد او هرگز با من و پدر مرحومش بهتندی حرف نمیزد، هرگز کوچکترین بیاحترامی به ما نکرد و همیشه با صدای آرام توأم با تواضع و فروتنی با ما رفتار میکرد.
بارها در خانه راه میرفت و من و پدرش را در آغوش میکشید و صمیمانه میبوسید، با ما شوخی میکرد و ما را وادار میکرد که بخندیم و غصه نخوریم
*به روایت همسر شهید*
ویژگی اخلاقی که من خود فاقد آن بودم و میتوانست به من در زندگی کمک کند، *اراده قوی* ایشان بود که همین امر مشوق من برای شرکت مجدد در کنکور و قبولی در دانشگاه در سال اول زندگی مشترکمان شد.
او ضعفهای من را با قوتهای خود پوشاند، شخصیت او باعث شد که من راحت بتوانم درس بخوانم و مدرک کارشناسی خود را در رشته علوم ارتباطات اخذ کنم.
شهید صارمی علاوه بر اراده قوی یک ویژگی خاص دیگر هم داشت و آن *سختکوشی، تعهد و مسئولیتپذیری بالای او* بود چراکه ایشان جز در خبرگزاری با سه شرکت مهندسی عمرانی همکاری میکرد مدل زندگی او بهگونهای بود که سختکوشی را ایجاب میکرد خیلی اوقات هم شب و روز مشغول کار بود و در تمام این مدت سعی میکرد کار خود را بهدرستی انجام دهد.
بسم الله الرحمن الرحیم
خلاصه بحث پنجشنبه ۵مرداد همزمان با تاسوعای حسینی
در آیه ١٠٣ سوره مبارکه آل عمران میفرماید:
وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللهِ جمیعاً وَ لا تَفَرَّقوا
همگی به ریسمان الهی چنگ بزنید و متفرق نشوید!!!
منظور از این ریسمان الهی چیست؟ حقیقت این ریسمان چیست؟
طبق مباحث گذشته، حقیقت این ریسمان «ولایت» است.
مثال:
اگر در یک رستوران شما غذای خاصی سفارش دهید، ولی مهماندار برای شما یک غذای با کیفیت دیگر بیاورد!!!! برخورد شما چیه؟ میگویید خیلی خوشمزه است ولی من چیز دیگری میخواستم!!!
ملاک در بندگی چیست؟؟ اینکه همانی شوم که خدا میخواهد
خیلی مواقع تمام تلاشمان را میکنیم که بهترین باشیم اما تا زمانی که همان بنده ای که خدا میخواهد نشویم، فایدهای ندارد!!!
خدایا نماز خواندم!!! روزه گرفتم!! حجاب را رعایت کردم!!! کافیست؟! چه کاری باید بکنم؟
🔻حرف اول و آخر را در زندگی «ولایت» میزند. ملاک بندگی میزان ولایتمداری است، اینکه در زندگی چقدر ولایتمدار هستم🔺
واقعه عاشورا مانند فانوس دریایی که در ظلمات اقیانوس، راه را برای گمشدگان مشخص میکند، در طول تاریخ و برای همه بشریت راه را نمایان میکند.
وجود نازنین سیدالشهدا مسیر را برای کل عالم حتی قبل از تاریخ کربلا، مشخص میکند.
نور حضرت از ازل تا ابد را روشن کرده.
کُلُّ یَومٍ عاشورا وَ کُلُّ اَرضٍ کَربَلا
مثال:
من اگر نحوه وفات پدرم را برای شما تعریف کنم، بار اول با من همدردی میکنید و اگر دوباره و چند باره، در زمان های مختلف، تکرار کنم، قطعا در ادامه ارتباط با بنده، تجدید نظر میکنید!!!! که مثلا انگار فقط پدر ایشون از دنیا رفته، یا اینکه چقدر تعریف میکنه؟.....
در واقعه عاشورا چیست که هر سال باشکوهتر از سال قبل برگزار میشود؟؟ چرا نحوهٔ شهادت شهدای کربلا برای ما تکراری نمیشود و هر سال اشک بیشتری میگیرد؟؟؟
❗️دقت کنید، تنها ماهی که حلولش را اعلام نمیکنند ماه محرم است از چند روز قبل دلها آماده است و از تغییراتی که در سطح شهر صورت میگیرد، همه دلها اعلام حلول ماه محرم میکند.
برخلاف ماه مبارک رمضان، که ماه عبادت و بندگی است برای حلولش گروههای متخصص استهلال، حتماً باید هلال ماه را رویت کنند.
در گذشته نوجوانها با چادرهای مادرشان، گوشه کوچهها تکیه علم میکردند!!! از کجا میفهمیدند که ماه محرم است؟ از کجا میفهمیدند چه کار باید بکنند؟ محرم در قلوب، حلول میکند.
🔺زمان و مکان از ابعاد جماد و ماده است. از ویژگی های دنیاست🔻
وقتی از قالب جسم بیرون بیاییم زمان و مکان معنایی ندارد.
عاشورا هر سال تکرار میشود و امام حسین علیه السلام رو به تمام انسانها، هر سال دعوت میکنند.
هر سال سیدالشهدا از همه انسانها بیعت میگیرند.
هَل مِن ناصِرٍ یَنصُرُنی؟؟
پاسخ هر کدام از ما به آقا چیست؟؟ 👈 نوع زندگی من در طی یک سال پاسخ من به آقاست‼️
دقیقاً مثل پاسخی که همان زمان به حضرت دادند، عدهای لبیک گفتند و همراه آقا به کربلا رفتند و عدهای برای نرفتنشان، توجیه آوردند
نوع زندگی من دقیقاً پاسخ من به دعوت سیدالشهدا و به عبارت واضح تر، به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.
وجود نازنین سیدالشهدا در طول مسیر حرکتشان از مدینه تا مکه و از مکه تا کربلا برای همه سفیر فرستادند. خیلی جاها خودشان شخصاً مراجعه کردند.
مثل منزل وهب❗️که بیدرنگ با عروس یک روزه خود و مادرش به امام علیه السلام ملحق شد 🌷
🔴 افرادی هم حرکت حضرت رو کاری بیهوده تلقی میکردند و پیشنهاد میدادند، مثلاً اسب چابکی دارم یا شمشیر مثلاً خاصی دارم، که آنها را در اختیار شما قرار میدهم.
حضرت میفرمودند: شمشیر و اسبت را نمیخواهم. خودت را میخواهم.
بعضیها پا را فراتر گذاشته و امام را از حرکتشان به سمت کربلا نهی میکردند و به عبارت ساده به امام معصوم، پیشنهاد میدادند‼️
میگفتند: آقا اگر دررفتنتان مصمم هستید، لااقل زن و بچه را با خود نبرید!!! یا به سمت کربلا نروید!!!....که در نهایت حضرت میفرمودند: اراده خداوند بر این است که من و خاندانم را درک کربلا ببیند.
«حبل الله» که در آیه اول ذکر شد، حقیقت وجود ولایت است و تمام مراتب ولایت را در بر میگیرد.
🔻وجود الله «جل جنابه الحق»
🔻چهارده معصوم سلام الله علیهم اجمعین و قرآن
🔻ولی فقیه
🔻پدر و مادر
🔻همسر
همه اینها حقیقت حبل الله است.
‼️دیدگاه ما نسبت به پدر و مادرمان هرچه باشد، در زاویه بالاتر، همان دیدگاهمان نسبت به امام معصوم و امام زمان علیه السلام است.
کار اینجا سخت است.‼️
خیلی از ماها اعتقاد داریم، مثلاً پدرم خسیس است، مادرم بین فرزندانش فرق میگذارد، پدرم....
❌خداوند به داد فرزندی برسد که نسبت به پدر و مادرش دیدگاه منفی دارد و خطاهای پدر و مادرش را فهمیده و باور دارد❌
پدر و مادر رو به فرزند خود، خیر محضند!! اسماء و صفات الهی هستند!! حتی اگر در حق او ظلم کنند در حقیقت فرزند بیمه میشود و لطمهای نمیخورد✔️ به شرط اینکه دیدگاه منفی نسبت به پدر و مادر نداشته باشد.🚫
مثل دختر خانومی که مثالش را گفته بودیم، پدرش بارها او را به قصد کشت زده و آزار داده.... ولی خود دختر خانم اقرار کرد، که چون او را برای معالجه به دکتر نمیبردند .حق بیمار شدن نداشتند❌ در نتیجه هیچگاه به دکتر نیاز پیدا نکرده.
این ولایت پدر است که مانع بیمار شدن دخترش شده.
خداوند ضامن این ولایت است. ضمانت از این بالاتر؟؟