eitaa logo
محفل تبیین
1هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
2هزار ویدیو
42 فایل
شهادت جز با جهاد حاصل نمیشود.جهاد تبیین با تأسی به حضرت زهرا سلام الله علیها تبیین و تشریح :بیانات جاری و کتب حضرت آیت الله خامنه ای مدظله به میزبانی شهید اسماعیل دقایقی🌹 ارتباط با مدیر کانال @adminmahfel1
مشاهده در ایتا
دانلود
شهیده کربلایی،نجمه قاسمپور صادقی در سال ۱۳۵۷ در خانوده ای ساده زیست و صمیمی و مذهبی متولد شد...حلالیت لقمه های پدر و مهر آسمانی مادر بر قلب و جان دومین دخترشان گسترده شد. تا آنجا كه در حسینه سید الشهداء كانون رهپویان وصال شیراز در هنگامی كه نام حضرت اباعبدالله الحسین(ع) را بر زبان داشت به آنچه كه می خواست و آرزو می كرد رسید. در بمب گذاری وحشیانه و تروریستی آمریكای جنایتكار و عمال مزدورش در 24/1/1384 به همراه سایر همسفرانش پرواز كردند ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ❤️ @mahfeletabeen
🕌 عهد با امام رضا علیه السلام در سفر کانون در عید نوروز ۱۳۸۷ که برای سال تحویل به مشهد رفته بودند در سوم فروردین ۸۷ عهدنامه ای بین او و حضرت علی بن موسی الرضا(ع) بسته شده و او امضا کرده،که اینگونه است. 💔 « در زمانه ای که دل ها را دلیلی برای ماندن بر سر پیمان ها نیست، دلم بهانه عشق شما را کرده است، مولا! می خواهم وفاداری کنم، حرکت از من و برکت از شما. و این عهدی است ماندگار بین نجمه و امام علی بن موسی الرضا(ع) که در تاریخ ۰۳/۰۱/۱۳۸۷ و در حضور شهدا به امضا زیر تنظیم می گردد: ۱-نماز اول وقت ۲-احترام به پدر ومادر ۳-ادای امانت ۴-دوری از غیبت ۵-دوری از دروغ ۶-تلاوت هر روز قرآن ۷-درس خواندن ۸- کنترل نگاه 💟 آقا جان! قول می دهم در صورت عدم پایبندی به قراردادمان یکی از کارهای مورد رضایتمان را انجام دهم: صدقه، روزه، تلاوت قرآن شاهدان عهدنامه: ۱-ستار العیوب عالمیان ۲-آقایم امام زمان(روحی فداک) ۳-شهید گمنام ۴-شهید محمد رضا نیازی امضاء تعهد امضاء طرف قرارداد علی بن موسی الرضا و او از تاریخ۳/۱/۸۷ تا ۲۴/۱/۸۷ که به شهادت رسید چه زیبا به عهد خویش وفا کرد و با شهدا همنشین شد. و یکی از دوستانش در همان سفر نوروز نقل می کند: سال تحویل از ایشان پرسیدم که چه آرزویی داری؟ که ایشان می گوید: «از خدا می خواهم شهادت را نصیب من کند.» 🌷🌷🌷 ┄┅══════┅┄ @mahfeletabeen
💎 تعهد و مسئوایت پذیری سال۸۴-۸۵ که وارد انتظامات نماز شدم مسئول گروه انتظامات نماز، نجمه بود. روز اول یکی از بچه ها گفت که نجمه آخر حسینه منتظرته برو پیشش. نمیشناختمش. رفتم اونجا خانمی آخر حسینیه نشسته بود و به دیوار تکیه داده بود. حدس زدم خودش باشه پرسدیم: معذرت میخوام! خانم قاسم پور؟ با رویی باز گفت: آره فلانی هستی؟! منتظرت بودم. کارم رو بهم یاد داد. یک ماهی با هم توی کانون کار نماز رو کردیم و بعدش رفتیم اعتکاف! همش ۴- ۵ نفر بودیم با این همه جمعیت مسجد! کار را تقسیم کرده بودیم اما او مرتبا به ما سر میزد و کمک مان میکرد. فلانی مشکلی نداری؟ اینجا رو این طوری ردیف کن اونجا رو… برای گروه انتظامات نماز حدود ۵۰تایی نیرو از بچه های واحد دانش آموزی گرفتیم که توی اعتکاف همکاری باهامون داشتن. مسئولیت گروه نماز به کسی دیگه سپرده شد. اما نجمه به خاطر سابقه ای که داشت صف اول نماز اعتکاف به او سپرده شد. بعد از اون دیگه نجمه مسئولیت دیگه ای گرفت. یادم نمیره همیشه اذیتش میکردیم که آره! ترفیع رتبه و اینا...؟ و اون خیلی آروم بود... چه میدانستیم ترفیع رتبه واقعی ش را جای دیگری امضا کرده اند. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ❤️ @mahfeletabeen
🌹 *بخشی از فعالیت های شهید بزرگوار* *حجة الاسلام والمسلمین محمدحسن ابراهیمی* ـ تحصیلات: خارج فقه و اصول، کارشناس ارشد حقوق بین الملل ـ تسلط کامل به زبان انگلیسی، عربی و اسپانیایی آشنایی با زبان فرانسه و آلمانی و ـ مسئول امور حقوقی مرکز جهانی علوم اسلامی ـ مترجم همزمان در کنفرانس ها و میزگردهای مختلف ـ مدیر کالج مطالعات عالیه اسلامی در کشور گویان (آمریکای جنوبی) ـ فعالیت های رادیویی و تلویزیونی در کشور گویان جهت نشر معارف اسلامی -مؤسس مسجد شیعیان در گویان آمریکای جنوبی •••••••••═◇🕌⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ• @mahfeletabeen
📝 پیام مقام معظم رهبری پیامی مناسبت شهادت حجت الاسلام محمدحسن ابراهیمی🥀 ※  بِسْــمِ اللهِ الرَّحْــمٰنِ الرَّحیـــمْ ※ با تأسف و تأثر از حادثه درگذشت دلخراش مجاهد جبهه تعلیم و تبلیغ حجت الاسلام آقای محمد حسن ابراهیمی اطلاع یافتم. جنایتکارانی که دست خود را به خون این جوان باایمان و فداکار آلودند وابسته به هر گروه و سازمان جاسوسی که باشند با این جنایت خود ثابت کردند که اهریمنانی سنگدل و ضد دانش و روشنگری و ایمان اند. این مصیبت را به والدین و همسر و داغدیدگان آن عزیز تسلیت می‌گویم و مقام و پاداش شهیدان را به روح او تهنیت عرض می‌کنم. و السلام علیکم و رحمه الله- سید علی خامنه‌ای _-_-_---💔🥀--_-_-_ @mahfeletabeen
14 ساله بود که عازم جبهه شد. 5 سال در جبهه های جنگ حضور فعال داشت و در 19 سالگی به شهادت رسید. او در جریان عملیات کربلای4 به اسارت دشمن درآمد. او با بدنی مجروح اسیر می‌شود. وضعیت جسمانی اش مناسب نبود و نیاز به عمل جراحی داشت ولی عراقی‌ها توجهی نداشتند. چند روزی که در اردوگاه بود درد زیادی کشید و در آخر از عوارض جراحت در غربت و تنهایی به شهادت رسید. در مدت 11 روز از زمان اسارت تا شهادت بسیار شکنجه شد . صلیب سرخ که از شهادت محمدرضا آگاه می‌شود، مسئولان بعثی را موظف می‌کند برای او قبری در شهر کاظمین در نظر بگیرند. پس از 16 سال پیکر این رزمنده قمی تفحص شده و به کشور بازمی‌گردد. پیکر شهید شفیعی صحیح و سالم از خاک بیرون آمده بود. محمدرضا در 14دی ماه 1365 شهید شد و پیکرش در 4 مرداد ماه 1381 به کشور بازگشت. صدام گفته بود این جنازه نباید به این شکل به ایران برود. پیکر پاک محمدرضا را سه ماه در آفتاب گذاشتند تا شناسایی نشود، ولی جسد سالم مانده بود. حتی روی جسد پودر مخصوص تخریب جسد ریختند که خاصیتش این بود که استخوان‌های جسد هم از بین می‌رفت ولی باز هم جسد سالم مانده بود. وقتی گروه تفحص جنازه محمدرضا را دریافت می‌کردند، سرهنگ عراقی که در آنجا حضور داشته گریه می‌کرده و گفته: ما چه افرادی را کشتیم. ═┅═༅𖣔💔𖣔༅═┅┅ @mahfeletabeen
در همان زمان جنگ عکس کوچکی انداخته بود که ما یک عدد از این عکس را در آلبوم داشتیم. دخترم می گفت: «این عکس با همه عکس های محمدرضا فرق دارد، انگار با ما حرف می زند.» پشت عکس را نگاه کردیم، مخصوص یک عکاسی در دزفول بود. به یاد پسرخاله محمدرضا افتادم که در دزفول کار می کرد، با او تماس گرفتیم قبول کرد تا عکاسی را پیدا کرده و با صاحب آن صحبت کند. بعد از مدت ها عکاسی را پیدا کرده بود ولی صاحب عکاسی راضی نمی شد این فیلم عکس را بعد از 16 سال به ما بدهد، یا از روی آن تکثیر کند. چندین بار رفته بود و پیشنهادهای زیادی هم داده بود ولی فایده ای نداشت، تا اینکه بار آخر صاحب مغازه با چشمانی پر از اشک گفته بود: «چرا به من نگفتید این شهید چه طور شهیدی است؟» پسرخاله اش گفته بود: «خب این شهید هم مثل دیگران؛ مگر فرقی هم می کند؟» صاحب مغازه گفته بود: «دیشب در عالم خواب دیدم این شهید به یک هیبتی آمد سراغم» گفت:«چرا فیلم من را به این قمی ها نمی دهی؟ مگر نمی دانی مادرم منتظر است؟» می گفت: «من از جا پریدم، دیدم بدنم دارد می لرزد، دویدم داخل عکاسی، 6 عکس بزرگ از این فیلم چاپ کردم». پسر خاله اش می گفت: «هر کاری کردم پول نگرفت.» یک عکس هم برای خودش یادگاری برداشت. ═┅═༅𖣔💔𖣔༅═┅┅ @mahfeletabeen