eitaa logo
کانال شهدایی 《 ماهِ من 》
11.2هزار دنبال‌کننده
22.6هزار عکس
8.2هزار ویدیو
276 فایل
🔮 بالاتر از نگاه منی آه #ماه_من دستم نمی‌رسد به بلندای چیدنت ای #شهید ...🌷کاش باتو همراه شوم دمی...لحظه ای ✔️گروه مرتبط با کانال👇🏻😌 http://eitaa.com/joinchat/2080702475Cc7d18b84c1 تبلیغات،تبادل 👈🏻 @tablighat_mahman11 خادم الشهدا 👈🏻 @zsn2y00
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 اطلاعیه سپاه درباره شهادت مدافع حرم «صیادخدایی» 🔅 روابط عمومی کل سپاه در اطلاعیه‌ای از شهادت مدافع سرافرازحرم «سرهنگ پاسدار صیاد خدایی» در اقدام تروریستی ضد انقلاب و عوامل وابسته به استکبار جهانی خبر داد. 🔅 روابط عمومی کل سپاه اعلام کرد عصر امروز (یکشنبه) در یکی از کوچه های منتهی به خیابان مجاهدین اسلام در شرق تهران ، مدافع حرم «سرهنگ پاسدار صیاد خدایی» هدف جنایت تروریستی ضد انقلاب و عوامل وابسته به استکبار جهانی قرار گرفت. 🔅 این اطلاعیه با تبریک و تسلیت شهادت مدافع سرافراز حرم «سرهنگ پاسدار صیاد خدایی» به خانواده معظم وی تاکید کرده است: اقدام لازم برای شناسایی و دستگیری ضارب یا ضاربین پیش‌بینی و در حال انجام است.
📸مادر پیکر فرزند شهیدش را دید😭 ‎
🔴 متولد ۱۳۵۱ سال ۶۶ به عضویت سپاه درآمدند از اهالی شهر میانه بودند از مدافعین حرم که امروز توسط اراذل اجير شده اسرائيل در خیابان فدائیان اسلام تهران بشهادت رسیدند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال شهدایی 《 ماهِ من 》
📸مادر پیکر فرزند شهیدش را دید😭 ‎ #تروریسم #شهدای_ترور #شهید_صیاد_خدایی
سری فتاده به شانه تنش پر از خون است کنار نعش پسر، همسرش چه دلخون است نگاه کن، ببین که روضه مصور است اینجا سری به نیزه بلند و مادری به است
خاکهای نرم کوشک ۴۷.m4a
زمان: حجم: 7.84M
📔کتاب : خاکهای نرم کوشک🌹 ❇️ سرگذشت . زندگی نامه و خاطرات شهید عبدالحسین برونسی🌹 🖌 نویسنده : سعید عاکف🌹 قسمت : چهل و هفتم🌹 @mahman11❤️🌙
۱ خرداد ماه، سرباز لشکر صاحب الزمان(عج) ، گرامی باد. 🥀 ولادت: ۱۵فروردین ۱۳۳۷ شهادت: ۱خرداد ۱۳۹۳
سردار«» سال ۱۳۳۷ و در محله قصرالدشت شهر شیراز به دنیا آمد، با مذهب اسلام پرورش یافت و از نوجوانی در فعالیت های انقلابی سال ۱۳۵۷ شرکت کرد. حاج عبدالله با شروع جنگ تحمیلی به جبهه رفت و در جبهه سوسنگرد و در کنار جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان به عنوان تک‌تیرانداز، تیربارچی، نیروی اطلاعات شناسایی و … مشغول انجام وظیفه اش در قبال کشور و دین مبین شد. ایشان در زمان جنگ، دوبار از مسئولیت عالی در تیپ ۴۶ کناره گرفت و در خط مقدم راننده لودر و بولدزر شد. شهید اسکندری در سال ۱۳۹۳ و در حالی که مدیرکل بنیاد شهید استان فارس بود، میز و مسئولیتش را رها کرد و با اصرار خودش عازم سوریه شد و خیلی زود در خرداد ماه همان سال، طی ماموریتی با دشمن داعشی درگیر شد و توسط تک تیرانداز به شهادت رسید، پیکر شهید اسکندری به دست تکفیری ها افتاد و تروریست های کینه جو با جدا کردن سر از پیکر مطهرش، بغض و خباثت خود را رسانه ای کردند. پیکر مطهر شهید اسکندری هنوز میهمان حضرت زینب کبری سلام الله علیها است. گروه تروریستی داعش برای تحویل جنازه سردار شهید اسکندری تقاضای آزادسازی تعدادی از اسرای داعشی را داشتند ، اما خانواده این کار را خلاف هدف پدر و در راه اهداف تروریست‌ها می‌دانند .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال شهدایی 《 ماهِ من 》
#زندگینامه ‍ #شهید_عبدالله_اسکندری سردار«#عبدالله_اسکندری» سال ۱۳۳۷ و در محله قصرالدشت شهر شیراز ب
روایت ماجرای شهادت به روایت همسرش: دو سه روز بعد از اعتکاف بود که صبح زود از خانه خارج شدند.یک ساعت بعد تماس گرفتند و به من گفتند ساک من را آماده کن میخواهم به تهران بروم.به خانه آمدند ساکشان را برداشتند من هم همراهشان تا فرودگاه رفتم.بچه‌ها هم همراه ما بودند.در مسیر تا فرودگاه دائم ذکر میگفتند و من میخواستم حرف بزنم اما ایشان در حال ذکر بودند نگاهشان میکردم و دیدم در حال و هوای خودشان هستند.برای همین حرفی نزدم.زمان خداحافظی در فرودگاه به ایشان گفتم کی بر میگردید؟گفتند ۲ ماه دیگر. گفتم نه، من تاب نمی‌آورم.شما ۲ هفته دیگر یک سری به من بزنید بعد بروید.گفتند ببینم خدا چه میخواهد.به ایشان گفتم اگر بگویم هرروز با من تماس بگیرید برایتان مشکل خواهد بود اما از شما خواهش میکنم یک روز در میان با من تماس بگیرید.گفتند حتماً.  درست شب قبل شهادت زنگ زدند و با بچه‌ها صحبت كردند.فرداي آن روز با من صحبت كردند.آخرين جمله ايشان را هميشه به ياد دارم.در همان تماس آخر به من گفت تصدقت شوم برايم دعا كن.اتفاقاً همرزمانش هم خنديدند.من با خنده گفتم دوستانت ميخندند.گفت اشكال ندارد بگذار بخندند. خبر شهادت را از طريق يكي از دوستان متوجه شديم كه با پسرم تماس گرفته بودند.من از پسرم خواستم تا به خواهرهايش حرفي نزند.دو روز تحمل كرديم و به دخترها چيزي نگفتيم.روز سوم بود كه از صحت خبر شهادت همسرم مطمئن شديم، به دخترها هم گفتيم. همان لحظه دعا كردم كه خدايا يك صبر زينبي به من عطا كن. خدا ميداند از آن لحظه به بعد خدا به من آرامشي داد تا بچه‌ها را آرام كنم.مردم و فاميل و دوستان نگران بودند و ناراحت اما وقتي آرامش من را ميديدند آرام ميشدند و من اين را از بركت وجود خانم زينب (س) ميدانم.عكسهاي شهادت همسرم را هم با بچه‌ها همان شب نگاه كردم.آن لحظه فرموده خانم حضرت زينب‌ (س) در ذهنم تداعي شد كه: ما رايت الا جميلا. خدا را شاهد ميگيرم مصداق جمله ايشان در وجود من متبلور شد.من غير زيبايي چيزي نديدم. به روایت فرزند شهید: بعد از شهادت پدر پيكر ايشان به ما بازگردانده نشد.اما صحبتهايي بود كه با مبادله اسير، يا پرداخت هزينه‌اي بتوانيم پيكر پدر را پس بگيريم.اما ما به مادرمان گفتيم كه مادر جان به كساني كه ميخواهند پيكر پدر را بازگردانند، بگوييد ما راضي نيستيم كه يك ريالي از پول بيت‌ المال صرف اين گروه خبيث شود.
واکنش حساب توئیتری سپاه پاسداران به ترور : به سراغتان می‌آییم...