eitaa logo
کانال شهدایی 《 ماهِ من 》
10.1هزار دنبال‌کننده
19.4هزار عکس
7.2هزار ویدیو
235 فایل
http://eitaa.com/joinchat/235732993Ccf74aef49e گروه مرتبط با کانال http://eitaa.com/joinchat/2080702475Cc7d18b84c1 بالاتر از نگاه منے آه "ماه مـــن " دستم نمےرسد بہ بلنداے چیدنتـــ اے شہید ... ڪاش باتو همراه شوم دمے ...لحظہ اے «کپی آزاد» @mobham_027
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از رنگارنگ 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📝مادر دارم از حالت خبر ... 🎙مداحی دلنشین بمناسبت ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها 📎 📎 @ranggarang
هدایت شده از رنگارنگ 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔳 🌴این شبا حال و هوای خونمون خیلی عجیبه 🌴التماست می‌کنم بیشتر بمون علی غریبه 🎙 @ranggarang
هدایت شده از رنگارنگ 🌸
مداحی آنلاین - زندگی قبل از زندگیم حسینه - نریمانی.mp3
2.91M
احساسی 🍃زندگی قبل از زندگیم حسینه 🍃از قدیما قلبمو زدم به نامش 🎙 @ranggarang
هدایت شده از رنگارنگ 🌸
YEKNET.IR - roze 2 - fatemieh 99.10.14 - haj heidar khamse.mp3
3.11M
🔳 🌴روضه حضرت زهرا(س) 🌴کبودی بدن مادرم مرا کشته 🎙حاج @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فرمانده شهید محمدعلی الله دادی🌻 تاریخ ولادت: ۱۳۴۲/۲/۲۵ محل ولادت:کرمان_شهرستان سیرجان_شهر پاریز تاریخ شهادت ۱۳۹۳/۱۰/۲۸ تاریخ تدفین: ۱۳۹۳/۱۱/۱ محل شهادت: قنیطره_سوریه مزار: گلزار شهدای پاریز @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐🍃شهید محمدعلی الله‌دادی (زادهٔ ۱۳۴۲ سیرجان – شهادت۲۸ دی ۱۳۹۳ منطقه قنیطره) نظامی ایرانی و از اعضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و شاخه نیروی قدس بود، که ۲۸ دی ۱۳۹۳ در حمله موشکی اسرائیل در منطقه مزرعه الامل در سوریه به شهادت رسیدند. در عملیات طریق‌القدس ۴ روز بعد از شهادتشان به زادگاهشان برگشتند ومردم شهید پرور این مرز وبوم وبا خیل جمعیت این شهید بزرگوار را تشیع کرده وهنگام خاکسپاری، شهید قاسم سلیمانی، او را به خاک سپردند وبالای سر قبر روبه قبله ایستادند وبانوای دلنشینشان زیارت عاشورا قرائت کردند ومردم شهید پرور پاریز وافرادی که از دور ونزدیک که ارادت خاصی به این شهید بزرگوار داشتند هم نوا با حاج قاسم سلیمانی زیارت عاشورا زمزمه کردند @mahman11
🔹خاطرات شهید الله دادی🔹 🌺🍃دعای پدر: دوسال قبل از شهادتش پدر و مادر خودرا همراه کرده و به زیارت امام رضا(ع)برد بعد از برگشتن از زیارت دیدم خیلی خوشحال است گفتم چطور شده ک این قدر خوشحال هستید گفت:بعد یک عمری توانستم پدرم را راضی کنم ک دعا کند شهید شوم پدرم هم روبه روی ضریح امام رضا(ع)دعا کرد که شهید شوم سردار عاشق شهادت بود و حیف بود غیر از شهادت از دنیا برود 🌹🍃پرهیز از غیبت : پرهیز از غیبت از ویژگی های ایشان بود به هیچ وجه اجازه نمیدادند کسی در جلسات غیبت بکند به دفعات شاهد بودم ک در گرما گرم جلسات اگر کسی میخواست اسم دیگری را بیاورد یا دیگری را متهم کند فورا جلسه را قطع میکرد 🌷🍃مظلومیت سردار: وقتی به ماموریت لبنان رفتند گاهی اوقات به یزد می آمدند و ما برای دیدار درد دل کردن به ایشان مراجعه میکردیم ایشان سنگ صبور ما بودند و میگفتند صبور باشید کاری ک برای رضای خدا باشه خستگی ندارد شهید الله دادی مظلوم بود و مظلومانه شهید شد 💐🍃تولد امام زمان(عج): سردار هر ساله قبل از سالروز تولد امام زمان (عج)در فکر تدارک مراسمی بود ک در منزل پدرش برگزار میشد ایشان چند روزی مرخصی میگرفت و تمام تجهیزات اشپزی را به پاریز میبرد. انجا حلیم می پختند تمام مسئولین و مردم ان منطقه دعوت میشدند و دعای ندبه میخوانند جو بسیار صمیمی ای حاکم بود @mahman11
🔴خاطرات شهید الله دادی از زبان خانواده فاطمه خواهر شهید: شب تولد او پدرم رفته بود گله را برده بود به صحرا. نزدیکی های صبح دیدم صدایی می آید.مادرم صدا زد برو دنبال عمه شهید زیر درخت زردآلو به دنیا آمد.اسمش را گذاشتند محمد علی پدرم خیلی خوشحال بود شناسنامه اش را یکسال زودتر گرفت ک زودتر برود مدرسه از شش سالگی پیاده از دِه میامد پاریز. وقتی هم توی کلاس بوده روی صندلی نمی نشست و کف کلاس دراز میکشید و مینوشت وقتی کسی دعوایش میکرد معلم ازش دفاع میکرد که کارش نداشته باشید هم دوست داشتنی است هم قشنگ و با دقت مینویسد بگذارید هرجور راحت است درسش را بخواند. از همان اوایل خیلی خوب بود از بچگی عاشق نماز و روزه بود بعد از انقلاب در بسیج و جهاد کار میکرد چون کارش خوب بود و بیصدا بود دوستش داشتند بزرگ که شد برایش موتور گرفتند یک روز امد خانه و موتورش را راه انداخت و از پدرم رضایت نامه گرفت و رفت جبهه هنوز دیپلمش را نگرفته بود مدتی که بود آمد دیپلمش را گرفت؛ دیپلم ادبیات دوباره ک میخواست برود قرار شد همسر من او را برساند.. محمد علی بود و چند رزمنده دیگر رفتیم ک برسانیم‌شان سیرجان.تا انجا گریه کردم که نرود. به محل اعزام که رسیدیم دیدم که از هر کوچه یک جوان با کوله پشتی دارد می‌آید .دلم آرام گرفت. گفتم این ها هم پدر و مادر دارند.هرچه خواست خداست؛برو به سلامت! بعد از جنگ در کرمان تهران و یزد خدمت کرد تا وقتی که گفت باید بروم لبنان گفتم سی سال خدمت کردی کافی است مگر همین جا چطور است بمان گفت به عنوان دیپلمات میروم مرا نمیشناسند با گریه گفتم به لبنان ک میروی راه برگشتی نیست اما قانعم کرد و رفت بسیار کتاب خوان بود از بیرون ک می آمد حتی اگر خیلی هم خسته بود باز کتابی باز میکرد ومیخواند اگر کتاب نبود .روزنامه و مجله میخواند نقشه عراق و سوریه و لبنان را در تلفن همراهش داشت و همیشه دنبال راههایی میگشت ک جبهه عراق و سوریه را به هم وصل کند و رد داعش را بزنند دو شهر شیعه نشین بسیار محروم سوریه بود ک تحت محاصره داعش بودند و نمیتوانستند به آنجا اذوقه برسانند با هواپیما شبانه برایشان مهمات و اذوقه میرساندند درباره وظیفه حاجی در سوریه باید بگویم که از ایران به عنوان دیپلمات رفت اما مسئول عملیات حزب الله بود همیشه فعال بودند ک علاوه بر دفاع از حرم حضرت زینب (ص)مردم انجا را نجات بدهند هیچوقت پشیمان نشد یا اعتراض نکرد‌. 🔻خبر شهادت از زبان همسر شهید با دوستان ایرانی که در لبنان زندگی میکردند بیرون بودیم وقتی به خانه برگشتم عمه ی جهاد مغنیه را دیدیم که به من گفت جهاد شهید شده از صبح دلشوره عجیبی داشتم حالا دیگر بیشتر. به خانه ک رسیدم تلویزیون را روشن کرده و شبکه خبر را گرفتم سه تا از ماشین های حزب الله در مرز متفکریه مورد اصابت موشک های رژیم آشغالگر قرار گرفته اند این جا دیگر به من الهام شد ک برای حاجی اتفاقی افتاده طوری موشک اصابت کرده بود که اجساد قابل شناسایی نبودند مخصوصا حاج محمد علی الله دادی و راننده ایشان (شهید حجازی )این دو از همه سوخته تر بودند 🔸تدفین شهید از زبان همسرش: سال ۷۲که به مکه رفتیم سفارش کرده بودند ک لباس های احرامشان را نگه دارم برای لباس اخرت. یک مهر نماز و تسبیح تربت هم از زمان جبهه داشتند انها را هم سفارش کرده بودند ک در قبرش بگذاریم این ها را اماده کردیم و قرار شد با برادر حاجی برویم و خودمان کفنش را اماده کنیم و ان پارچه احرام را دورش بپیچیم اما دلم ریخت و نخواستم حاجی را انطوری ببینم خواستم اخرین تصور همان لحظه خداحافظی باشد. برای وداع من جلو نبودم حاج قاسم بچه هارا صدا زده بود انهاهم از روی همان پارچه پدرشان را بوسیده بودند. @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥فرمانده گمنام/ شرحی بر ویژگی های شهید والامقام محمدعلی الله دادی @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🦋🕸🕷🦋🕸🕷🦋🕸🕷 در دشتی سرسبز وپرازگلهای رنگارنگ,محوتماشای اطرافم بودم که پدرومادرم ولیلا به سمتم امدند...لیلا باچادری سفید ,قرص صورتش میدرخشید وبه زیبایی فرشته های آسمان شده بود,اهسته اهسته به من نزدیک شدند,لیلا دو کتاب به طرفم داد که نوری زیاد از انها به اسمان میرفت,کتابها راگرفتم یکی قران بود وروی دیگری نوشته بود(نهج البلاغه),هردو رابه سینه ام چسپاندم دست دراز کردم تا دست لیلا را دردستم بگیرم......ناگهان با صدای اذان ازخواب پریدم. خدای من ,روی سجاده به خواب رفته بودم...یادخوابم افتادم ,با یاداوری چهره ی خندان پدرومادرم وصورت زیبای لیلایم اشکم جاری شد بی شک رویای صادقه بود وحتما اشاره ای نامحسوس برای راهنمایی من,قران راداشتم نام ان یکی کتاب چه بود؟؟؟تا حالا نامش به گوشم نخورده بود,خدایا چه بود؟؟؟ هرچه فکر کردم ,به خاطرم نیامد ,ناگاه به خود امدم...اه وقتم تنگ بود...باید نماز میخواندم وتصمیم میگرفتم که چکار کنم؟ وضو گرفتم وباعشق نمازم راخواندم....به سجده رفتم وباردیگر از خدا خواستم راهی جلوی پایم نهد. اری درست است ,خدا با زبان قران با بشر سخن گفته,پس از زبان قران پاسخ خدایم رامیشنوم..قران راگشودم اولین ایه ای که به چشمم خورد این بود(ومکروا مکرالله,والله خیرالماکرین . .) دقیقا منظورش راگرفتم....اری به خدا که تنها راهش همین است...با اعتماد به نفسی زیاد بلندشدم وبسم الله گفتم باید برای یافتن عماد به قلب داعش میرفتم.. ادامه دارد.... @mahman11
کوچه دادن به دشمن بدترین نوعِ خیانته! ترویج فهم غلط از دشمن در جامعه. جامعه را حساسیت‌اش‌ را از بین بردن، سرد کردن، در درونش تفرقه ایجاد کردن، این خیانت هست.. @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍁بســــــــــم الله الرحــمن الرحیـــــــم🍁
السَّلاَمُ عَلَى بَقِيَّةِ اللَّهِ فِي بِلاَدِهِ وَ حُجَّتِهِ عَلَى عِبَادِهِ... سلام بر مولایی که زمینیان، عطر خدا را از وجود او استشمام می کنند؛ سلام بر او و بر روزی که حکومت خدا را روی زمین برپا خواهد کرد. 📚صحیفه مهدیه، زیارت پنجم حضرت بقیة الله، ص 631. @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عطــــر ِ شما پیچیده میــان ِ خاطراتـــــم! پس عمیق تـــــر نَفَس میکــشم ! به امید وصال شما.. @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹ماجرای اذان معجزه آسای شهید « هادی» 🌹در یک سحرگاهی در یک جای بحرانی از جنگ، تصمیم می گیرد اذان بگوید. همه به او می گفتند: «چه شده که الان می خواهی اذان بگویی؟» ولی او دلیلش را برای هیچ کسی توضیح نمی دهد و با صدای بلند مشغول اذان گفتن می شود. وقتی که اذان می گوید: به سمت او تیراندازی می کنند و یکی از تیرها به گلوی او می خورَد. همه می گویند: «چرا این کار را انجام دادی؟!» بعد او را داخل سنگر می برند و در حالی که خون از بدنش جاری بود، کمک های اولیه امدادی را برایش انجام می دهند.بعد از مدتی یک دفعه ای می بینند که عراقی ها با دستمال سفید دارند می آیند این طرف. اول فکر می کنند شاید این فریب دشمن است. لذا اسلحه ها را آماده می کنند، اما بعد می بینند که این عراقی ها با فرمانده خودشان تسلیم شده اند. می گویند: چرا تسلیم شدید؟ می گویند: آن کسی که اذان می گفت کجاست؟ گفتند: او یکی از بچه های ما بود که شما به او تیر زدید. گفتند: ما به خاطر اذان او تسلیم شدیم و ماجرای خودشان را توضیح می دهند... این اثر نَفَس یک جوان ورزشکار است که اهل گود زورخانه بود. او در دوران دبیرستان در ورزش کُشتی، قهرمان بوده و می گوید: من همیشه در کُشتی مراقب بودم که روی نقطه ضعف های حریفم انگشت نگذارم. در حالی که رسم کشتی این است که طرف مقابل را از روی نقطه ضعف هایش به زمین می زنند. این نشان می دهد که ابراهیم هادی فوق قهرمان و فوق پهلوان بوده است. @mahman11
🌹به یاد سردار بی‌سر لشکر انصارالحسین(ع) محمّد یه آرزو داشت که همیشه به زبون می‌آورد می‌گفت: «می‌خوام روز عاشورای امام‌ حسین(ع) عاشورایی بشم» روز عاشورا داشت جعبه‌های مهمات رو جا به‌ جا می‌کرد که صدای انفجار بلند شد! وقتی گرد و غبار خوابید دیدند سرش از بدنش جدا شده و به آرزوش رسیده .... شهید محمد تکلو بیغش قائم‌ مقام گردان علی‌اکبر لشکر۳۲ انصارالحسین همدان شهادت جزیره‌ مجنون ۱۳۶۵ @mahman11