#خاطرات_شـهید
💠طاقت رفتنش رو نداشتم
●عباس ۲ سال بود که وارد سپاه شده بود. مدتی به عنوان تیرانداز نمونه انتخاب شده بود. وقتی اعتراض مرا از خطرناک بودن کارش می شنید می گفت مادرجان غصه مرا نخور، من به عشق کسی می روم که اگر تیر بخورم می دانم خودش برای بردن من خواهد آمد.
●به من می گفت مادر اگر روزی نبودم ۱۳ روز روزه_قضا برای من بگیر. خمس مالش را پرداخت کرده بود. قبل از اعزام به سوریه خیلی روی خودش کار کرد و برای عروج و آسمانی شدن کاملا آماده شده بود.
●عباس سخنی از سوریه با من نزد و تنها گفت برای یک ماموریت ۴۵ روزه خواهد رفت. من طاقت دوری از او را نداشتم برای همین زمانی که ساکش را می بست بیرون رفتم تا خداحافظی کردن و رفتنش را نبینم.
●آن شب چند بار تماس گرفت وقتی متوجه حال خراب من شد از مسئولان مربوطه اجازه گرفت و به منزل آمد او به من گفت مادر هر زمان که جنگی رخ دهد و من در آن حاضر شوم شهید خواهم شد چون آن را از امام حسین(ع) خواسته ام.
●پس بعد از شهادت من گریه نکن و هر زمان که به یاد من افتادی و دلتنگ شدی به یاد #علی_اکبر امام حسین(ع) گریه کن. می گفت کسانی که برای دفاع از حریم اهل بیت به سوریه می روند در حقیقت می روند تا دشمن به کشور ما نیاید چرا که هدف اصلی دشمنان ایران است از این رو ما با حضور در سوریه دشمن را در پشت مرزهای سوریه نگه داشته ایم تا امنیت در کشور ما همچنان ادامه یابد.
#شهید_عباس_آسمیه
@mahman11
زندگی ؛
سراسر آزمون است
و شهادت مُهر قبولی ...
#کنکوری_ها
#آزمون_سراسری
#جبهه_دانشگاه_خودسازی
@mahman11
در ۱۰ تیرماه ۱۳۶۵
در عملیات کربلای یک
وقتی خمپاره در کنارش اصابت کرد
در لحظه شهادت به یارانش گفت:
« سلام مرا به امام برسانید و بگویید
صفرخانی دِین خود را به اسلام ادا کرد»
#شهید_علیاصغر_صفرخانی
#فرمانده_گردان_شهادت
#لشکر۲۷_حضرترسولﷺ
@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️هر رزمندهای
در جیبهایش
در موهایش
و لای دکمههای یونیفورمش
زنی را به میدان جنگ میبرد.
آمار شهدای جنگ
همیشه غلط بوده است
هر گلوله
دو نفر را از پا در میآورد
رزمنده
و همسری که در سینهاش می تپد...
@mahman11
#مدافعان_حرم
این لحظه هادرتاریخ ماندگار است.
خداحافظی پدربافرزندش؛
خداحافظی فرزندباپدرش؛
فرزندی که دیگر باید ازپدر یک اسم ویک عکس به خاطر داشته باشد...
پدری که برای دفاع از حریم اهل بیت و نابودی دشمنان اسلام ازهمه چیزش به خاطر خدا گذشت و شهادت را انتخاب کرد.
#شهیدسید_محمدحسین_میردوستی🌷
@mahman11
#خاطرات_شهید
●می دانستم که حسین شهید شده است. محمدرضا که تازه از اندیمشک به خانه آمده بود به من گفت: مادر، می خواهم شما را به معراج شهدا ببرم تا پیکر حسین را ببینید. با هم رفتیم. در آنجا به طوری که اشک در چشمانم حلقه زده بود، صورت حسین را بوسیدم.
●کنار قبری که حسین را به خاک سپردیم، قبر خالی بود. محمد رضا با دست به آن اشاره کرد و گفت: چند روز دیگر شهیدش می آید. در همان مراسم، از همه دوستان و آشنایان حلالیت طلبید و هنگام رفتن به من گفت: مادر مرا حلال می کنی؟ گفتم: تو به من بدی نکرده ای که بخواهم حلالت کنم. گفت: نه، این طوری نمی شود، بگو از صمیم قلب حلالت می کنم. من هم گفتم:
حلال ِ حلال.
●چند روز بعد، شهید آن قبر را آوردند. خودش بود؛ محمد رضا را همانجا به خاک سپردیم.
✍روای: مادر شهید
📎پ ن :شهیدسیدمحمدرضا دستواره قائم مقام لشکر۲۷محمدرسول الله «ص»
#شهید_محمدحسین_دستواره
@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ڪلیپ
●اعجوبه ای به نام سردار حاج احمدمتوسلیان
(یوسف گمگشته ایران)
۱۴تیرسالروز ربودن دیپلمات های ایرانی درلبنان توسط صهیونیست ها
#جاویدالاثر
#حاج_احمد_متوسلیان 🌷
@mahman11
#فرازی_از_وصیت_نامہ
●خواهران و برادران عزیزم درهرکجاهستید پیام خون شهیدان رابه کف داشته باشید هرچه مسئولیت سنگین تر باشد کار شیرین تر می شود.
●خواهران من حجاب رابه شما توصیه میکنم مانند عروسک نباشید این حجاب شمابزرگ ترین سلاح شماست،حتی ازبمب های اتمی ونوترونی هم خطرناک تر است.پس حجاب تان را حفظ کنید.
●کاروکوشش درراه اسلام این دین الهی و انسانی راازیاد نبرید.
به امید پیروزی هرچی زودترحق علیه باطل
والسلام علیکم و رحمت الله وبرکاته...
#شهید_یعقوب_شرافت
@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 #کلام_شهید:
چه سعادتی از این بالاتر که ما فدا شویم، مردم دنیا بیدار بشوند، عدالت در دنیا اجرا بشود و زمینهساز حکومت امام زمان (عج) بشود.
در آخر هم که اگر مشیت الهی شامل این بشود که امت ما فدا شوند تا مردم دنیا بیدار شوند، زهی سعادت؛ ما حکومت نمیخواهیم بکنیم و اگر حکومت نمیخواهیم بکنیم، این دو روز دنیا به ماندن نمیارزد. چه سعادتی از این بالاتر که ما فدا شویم، مردم دنیا بیدار شوند، عدالت در دنیا اجرا بشود و زمینهساز حکومت امام زمان (عج) شود.
#شهید_حسن_باقری🎙
@mahman11
طلبه شهید محمدعلی برزگر🌻
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
تاریخ ولادت: ۱۳۴۵/۳/۵
محل ولادت: خراسان شمالی-رستم آباد
محل تحصیل:مدرسه علمیه امام خمینی شهرکاشان
وضعیت تاهل:مجرد
مدرک تحصیلی:معادل لیسانس (سطوح حوزوی)
شهادت: ۱۳۶۵/۶/۱۰
تعداداعزام:۶دفعه
محل شهادت:حاج عمران عراق
عملیات:کربلای ۲
نحوه شهادت:ده ها گلوله کاتیوشا
فرمانده: شهیدمحمودکاوه
مسئولیت:خط شکن لشکر۵ویژه شهدا
به عبارتی نوک پیکان حمله
پُست: آرپیچی زن
تفحص: ۱۳۶۶/۳
مزار:خراسان شمالی-شهرفاروج-روستای سیاهدشت-امامزاده جعفر
(ابن الحسن المجتبی ع)-روبروی حرم-گلزارشهدا
@mahman11
🔰شهید محمد علی برزگر
💐🍃چند روز مانده به اربعین متولدشد.
چند روز مانده به محرم به شهادت رسید و گمنام شد.
🥀🍃پیکر سالمش درشب قدر تفحص گردید.
(تنهاپیکرسالم درمیان شهدای آن روز)
۲۷ماه رمضان درست روز تولدش یعنی ۵ خرداد به خاک سپرده شد.
روز عید فطر مراسم ختمش گرفته شد.
🔹🔸🔹🔸🔹
♦️فرازی از وصیتنامه شهید👇
خدایا:
توخودشاهدهستی که به نیت تو و به رضای تو با دشمنان اسلام به ستیز
برمی خیزم.
خدایا من ۵باربه جبهه رفتم اما شهادت نصیب من گنهکار نشد.
این بار بادلی خونین و قلبی سیاه به سویت آمده ام مرا باز مگردان.
و....
@mahman11
♥️قصه ی ۳رفیق
🍁ما سه رفیق بودیم والبته همرزم وهم محلی.
درسته شهیدازلحاظ سنی کوچکترازمابود ولی استاداخلاقمون شد .
🍁یادمه به پیشنهادشهید اشتراکی یه دوربین عکاسی خریدیم تا لحظاتی ازخودمون روبه یادگاربگذاریم.
🍁هروقت می خواستیم عکس بگیریم
شهیدمی گفت:
توروخدا لبخندبزنید
تابعدازشهادتمون
حس خوب به دیگران منتقل کنیم.
🍁دوربین نوبتی چرخید
رسیدبه شهید.
واون گمنام شد.
ولی عکسها؛لبخندهاش یادگارموند.
همونطوری که خودش که میخاست.
📚خاطراتی ازشهیدبرزگر
راوی:قربان علی امروزی
👆تصویربالا:
سمت راست:آقای امروزی
وسط:شهیدبرزگر 🕊🌹
سمت چپ:محمدسعیدی
@mahman11
🌹شهیدمحمدعلی برزگر؛به خوشرویی ؛خوشپوشی؛معطر ومرتب بودن؛خیلی اهمیت می داد.
بسیارشوخ طبع بود ولی درچهارچوب دین.هرجامحمدبودبچه هاسراغش می رفتن...ازبودنش لذت می بردیم
خیلی اهل ورزش بود...
کشتی؛والیبال؛ورزش پهلوانی زورخانه؛و....رو بخوبی می دانست.
اما فوتبالش حرف نداشت وکسی حریفش نمیشد.شایداگرالان بود ازفوتبالیستهای حرفه ای محسوب میشد.
راوی:آقای هدایتی
🌹🕊🌿
شهیدمحمدعلی برزگر
علاوه براینها چندبرنامه همیشگی داشت.
✨بعدنمازصبح خوندن دعای عهد
✨بعدنمازظهر خوندن زیارت عاشورا
✨نیمه شب هم قران ونمازشب
خیلی تاکید میکرد دعای عهدوزیارت عاشورا روحفظ کنیم.
یادمه عملیات آخربهم گفت:
هرکس اینها روبخونه عاقبت بخیر میشه.
به شوخی گفتم:حالابگوکی ازاون دنیااومده بهت گفته؟
اگه راست میگی نشونه بده؟؟؟
لبخندزدگفت:
💥نشونه تو منم.
شب عملیات نفس زنان خودموبهش رسوندم گفتم:محمدتو میدونستی نوکِ پیکانِ حمله قرارگرفتی؟گفت:آره.
باناراحتی گفتم:توکه ازهمه چیزعلم غیب داری؛گفت:توفقط سفارشمو فراموش نکن.رفتم.
باچشم خودم دیدم برزگر(خط شکن شهیدکاوه)همون عملیات شهیدو گمنام شد.اونقدرآتش مستقیم کاتیوشا روسرش ریخت که مطمئن شدم خاکسترشم به دستم نمیرسه. سال بعد؛ازمعراج خبردادن پیکرش پیداشده.
تنهاپیکرسالم دربین شهدای اون روزبود.
بعدچندروز مشرف شدم به حرم امام رضا(ع)..دورضریح یکدفعه کلام محمدیادم اومد.نشونت منم.
نشانه محمدشهادت وپیکرسالمی بودکه من بی خبرازآن بودم اما او از عاقبتش خبر داشت..
#زیارت عاشورا
#امام حسین
#عملیات کربلای۲
#منطقه حاج عمران عراق
#شهیدبرزگرخط شکن لشکر ۵ویژه شهیدکاوه
راوی:آقای حسین پوران
@mahman11
🌻🌿بدهکاربودم و ازهرطرف به خودم وخانوادم سخت می گذشت.
زندگیم داشت ازهم می پاشید.
یه شب با دل پر رفتم مسجد واز خدا خواستم راه نجاتی برام فراهم کنه.
🌱اونجا شهیدبرزگر رودیدم.
مثل همیشه درسلام واحوالپرسی پیشقدم شد.
باهاش ارتباط خوبی داشتم می دونستم وضعش خوبه .
برای همین ازش خواستم باغِ منو نقدبخره.
🌼🍃اما آقامحمدگفت:
اول بایددلیل فروشتو بدونم؟!
سفره دلموبراش بازکردم.
وقتی جریانو فهمیدبهم گفت:
فردا شب مسجدمنتظرتم.
شب بعدباخوشحالی سرقراررفتم.
آقامحمداونقدرنمازخوندتاهمه رفتند ومادونفرتنهاموندیم.
بعدنمازباخوشرویی بطرفم اومدویک پلاستیک مشکی پرپول به دستم داد ورفت.
🦋وقتی اومدم خونه.مبلغ دوبرابر خرید باغ بودوتمام بدهیهارومی شست وحتی اضافه هم میومد تامعاش سالمو راحت بگذرونم.
روزبعدمسجدرفتم وبه آقامحمدگفتم
قیمت باغ که اینقدرنمی ارزید.
🌤گفت :میدونم. اون مبلغ قرض الحسنه بودباغت هم گوارای وجودبچه هات.
هروقت داشتی میدی...
نمی دونستم چطوری ازش تشکرکنم.
روزبعدشنیدم آقامحمدرفته جبهه.
اون پول برام خیلی برکت داشت وهرگزبدهکارنشدم .
❣✨وضع مالیم اونقدرخوب شدکه باورش برای همه سخت بود.
اماچیزی که آزارم میداداین بودکه
آقامحمدهرگزبرنگشت.
😔من موندم وکوله باری ازبدهی به شهید ...
آقامحمدرفت وبرای همیشه من رو بدهکارمعرفتش کرد.
باغ رضوان الهی گوارای وجودت بامرام...🕊🌹✨
🔴اکنون این شخص به احترام شهید یکی از زمینهای باارزش خودرا وقف ساخت مکان دینی- فرهنگی نموده است.
@mahman11
❤️✨شخصی که نه درخواب ،حضور شهید را بصورت جسم درعالم واقعیت حس کرد.
👇👇👇👇👇
❌ده سال هست که به بیماری ام اس مبتلا شدم و مراحل درمانموطی میکنم
هفته ای ۳بار تزریق دارو
دو هفته پیش چند ساعت بعد تزریق مثل همیشه درد شدید رو تو کل بدنم داشتم
اون شب هم از درد امانم بریده بود و تشنه شده بودم ولی نمیتونستم راه برم اشکم دراومد
گفتم :خدایا درد دارم نمیتونم خودت کمکم کن .
چشمام رو که بستم حس کردم کسی پیشم اومد باز کردم دیدم شهید بزرگوار روبروی من ایستاده و ظرف آبی در دست ایشون هست .
بهم گفتن بیا از این آب بخور که مرهم دردت هست خوردم و حالم خوب شد.😢😭
از اون تاریخ به این زمان دیگه دردم خیلی کمتر شده و شبها راحت میخوابم.
همون لحظه گفتم داداش شهیدم ممنونم ازت 🌸🦋
@mahman11
🌙 دعای روز سوم ماه مبارک رمضان
🔹 بسم الله الرحمن الرحیم
«اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی فِیهِ الذِّهْنَ وَ التَّنْبِیهَ وَ بَاعِدْنِی فِیهِ مِنَ السَّفَاهَةِ وَ التَّمْوِیهِ وَ اجْعَلْ لِی نَصِیباً مِنْ کُلِّ خَیْرٍ تُنْزِلُ فِیهِ بِجُودِکَ یَا اَجْوَدَ الْاَجْوَدِین.»
◇ «خدایا، در این روز، مرا هوش و بیداری نصیب فرما و از سفاهت، جهالت و کار باطل دور گردان، از هر خیری که در این روز نازل میفرمایی، مرا نصیب بخش، به حق جود و کرمت، ای جود و بخشش دارترین عالم»
#شهید_محمدرضا_تورجیزاده
@mahman11
روز سوم.Mp3
8.5M
🌙 شرح دعای روز سوّم ماه رمضان
👤 مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی
@mahman11
داستان«ماه آفتاب سوخته»
#قسمت_دهم🎬:
امام از اتاقش بیرون آمد، با طمأنینه جواب سلام همه را داد و فرمودند: هم اینک به دارالحکومه مدینه به نزد ولید بن عتبه میرویم، ایشان مرا احضار کردند، دلیل احضار را نگفتند اما می توانم بدانم چه شده، زیرا دیروز به خواب دیدم که منبر معاویه واژگون شده و از خانه اش آتش زبانه می کشد و این بدان معناست که مرگ در خانهٔ معاویه را زده است و دلیل احضار من هم حتما همین است و احتمال میدهم نقشهٔ شومی در سر داشته باشند ، پس زمانی که پشت درخانهٔ ولید رفتیم ، من به تنهایی وارد خانه می شوم و شما جلوی در منتظر ندای من بمانید، چنانچه شنیدید صدایم بلند شد و سخنم را شنیدید که شما را صدا زدم:«ای خاندان پیامبر» بدون اجازه درون خانه بریزید، آنگاه شمشیرها را بکشید ولی شتاب نورزید، اگر چیز ناخوشایندی دیدید، شمشیر بکشید و هر کس را که آهنگ کشتن مرا داشت، بکشید.
آنگاه حسین پیشاپیش جمع حرکت کرد در حالیکه عصای پیامبر صل الله علیه واله را به دست داشت و سی تن از خاندان، موالی و شیعیان، او را مانند نگینی در بر گرفته بودند.
رباب این صحنه را می دید ، دل درون سینه اش چونان گنجشکی بی تاب، خود را به قفس تن می کوبید و اشک از چهار گوشهٔ چشمانش جاری بود و می دانست که خبری و تهدیدی در راه است که اگر تهدیدی در کار نبود ، مولایش حسین چنین عمل نمی کرد.
پس دستانش را بالا برد و نگاهش را به آسمان دوخت و گفت: ای خدای حسین، حسینم را به تو سپردم که بی شک بهترین نگاهبانی...
جمعیت به در خانهٔ ولید یا همان دارالحکومه مدینه رسیدند، امام قبل از داخل شدن اندکی توقف نمود و فرمود: ببینید چه سفارشی به شما کردم، از آن تجاور نکنید، من امیدوارم که سالم نزد شما بازگردم.
عباس بن علی چون شیری شرزه، دست روی چشم گذاشت و در مقابل مولایش سر فرود آورد و دیگران هم به تأسی از ایشان، چنین کردند.
پس حسین بر ولیدبن عتبه وارد شد...
ادامه دارد..
📝به قلم:ط_حسینی
@mahman11