Γ•🌻
حآلآدمخوبمیشودازصاحبداشتن..
میشودوقتهایبیڪسی
بہاوپناهبرد..وقتهایدردبااونجواڪرد..
امامپناهبندههاست..هزاریهمڪه
مثلخورشیدپشتابرباشد . .
خدارابرایداشتنششڪر . .(:♥️
@mahman11
⚫️#محرم_نامه_شهدایی ③①
🖤شهید مدافعحرم #حسین_مشتاقی
▪️مادر شهید نقل میکند: حسینآقا خادم و عاشقِ مسجد بود و تمام وقتهای آزادش را در آنجا میگذراند. نزدیک ایّام محرّم که میشدیم، برای رفتن به مسجد بال درمیآورد؛ مسجد را آمادهی ایّام عزا میکرد؛ در و دیوار آنجا را سیاهپوش، آبدارخانه را تمیز و وسایل پذیرایی را مهیّا میکرد.
▪️هیچوقت نمیگذاشت بزرگترها به آبدارخانه بیایند و ظرف بشویند. یکی از آقایان میگفت: «وقتی چای خوردم، دیگه همه ظرفها جمع شده بود، استکانم رو برداشتم و رفتم آبدارخانه تا بشویم ولی حسین آقا اومد، من رو بغل کرد، کنار کشید و گفت "تا ما هستیم، شما نباید این کار رو بکنید".»
▪️شهید مشتاقی به بزرگترها احترام میگذاشت و به کوچکترها محبت میکرد. مسجدیها میگفتند که هر چندبار که درخواست چای میدادیم، حسین آقا با رویِ خوش برای ما میآورد. خانمها به من میگویند: «ما انگار هنوز حسین آقا را میبینیم که در یک دستش، سینی استکانها و در دست دیگرش، کتری است و از آبدارخانه بیرون میآید تا از ما پذیرایی کند.»
@mahman11
روسری و مانتوی زینب پر از خاک بود و صورتش سرخ شده بود؛
مادر با تعجب پرسید: چیزی شده زینب جون؟ چرا اینقدر نامرتبی؟
زینب چیزی نگفت.
خواهرش بغض کرده بود گفت: او حسابی بحث کرد و بعد با زینب درگیر شد.
مادر با تعجب پرسید: کی؟
شهلا گفت: نمیدونم، فقط بین حرفاش از کمونیست و مجاهدین خلق دفاع میکرد و به امام خمینی توهین میکرد.
مادر دلش آشوب شد و سرش گیج رفت...
اسم زینب وارد لیست سیاه منافقین شده بود... 🥲
#شهیده_زینب_کمایی 🕊🌱
@mahman11
~🕊
🌿امشب کمتر شوخی کنید، شهادتم نزدیکه..
همرزم شهید گفت:
کنار هم نشسته بودیم که جواد گفت
«بچهها امشب کمتر شوخی کنید»،
به خنده گفتیم «نکنه داری شهید میشی؟!»،
گفت «آره نزدیکه».
#شهید_جوادالله_کرم♥️🕊
@mahman11
~🕊
🔰 #همسفر_شهدا
✅سید در #کار_فرهنگی خیلی فعال بود. تلاش میکرد تا همه گونه دانشآموزی را جذب نماید. حتی آنها که ظاهر درستی نداشتند.
❇️میگفت: اینها به این دلیل دچار انحراف شدند که شیرینی #ارتباط_با_خدا را نچشیدهاند. لذا سعی میکرد حتی با کسانی که امیدی به آنها نبود #رفیق شود و از این طریق آنها را جذب و هدایت کند.
🌷 #همسفر_شهدا_سید_علیرضا_مصطفوی
@mahman11
هر وقت پیش ما به مادرش زنگ میزد میگفت: سلام مامان جان ... بچه ها مسخره میکردند میگفتند چقدر بچه ننهای!! این حرف ها مال بچه سوسول ها است نه شما! میگفت من کوچیکشم! نوکرشم! احترامش برام واجبه. خادم الشهدا هم که میشد، روزی چند بار تلفنی با مادرش حرف میزد. همیشه میگفت: مامان جون دعا کن ما اینجا موفق باشیم.
#شهید_سید_میلاد_مصطفوی
@mahman11
#خاطره
من اجازه نمیدادم شهید خیزاب زمانے
ڪه محاسن خود را اصلاح میڪنند آن
را دور بریزند و نگه میداشتم تا در آب
روانے بریزم، چند بارے قبل از شهادتشان
فرصت نشده بود که برویم و محاسنشان
را دور بریزیم محمدمهدے این مسئله را
میدانست ، یک روز ڪه با گریه از من
اصرار ڪرد آن ها به پسرمان دادم ڪه
ببیند و به محض دیدنشان گریهاش شدت
گرفت و ساعت ها روے آنها خوابید تازه
آن لحظه من روضه حضرت رقیه(س) را
درک ڪردم ڪه لحظهاے ڪه ایشان طلب
پدر ڪرد سر پدر را برایش بردند.💔🥀
#شهید_مسلم_خیزاب♥️🌱
@mahman11
#سلام_امام_زمانم ✋
#صبحت_بخیر_آقا_جانم ❤🌹
❤ عشق یعنی
هر زمان یادش کنم بی اختیار
قطره یِ اشکی
فرو ریزد از این چشمانِ تار 🥀🍃
❤ عشق یعنی
لک زده قلبم به دیدارش
ولی تا به کِی باشم
نمیدانم چُنین چشم انتظار 🌼🍃
#اللهـم_عجـل_لولیـک_الفـرج 🤲 🌼
✋سلام بر قطب عالم امکان 🌼🍃
🥀 ماجرای کربلا، شرح بلای زینب است
عصر عاشورا، شروع کربلای زینب است 🥀
◾▪◾▪
🍃 اَللّهُــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــکَ الفَـــرَج 🍃
صبحتون امام زمانی
@mahman11