eitaa logo
کانال شهدایی 《 ماهِ من 》
10.1هزار دنبال‌کننده
19.4هزار عکس
7.2هزار ویدیو
235 فایل
http://eitaa.com/joinchat/235732993Ccf74aef49e گروه مرتبط با کانال http://eitaa.com/joinchat/2080702475Cc7d18b84c1 بالاتر از نگاه منے آه "ماه مـــن " دستم نمےرسد بہ بلنداے چیدنتـــ اے شہید ... ڪاش باتو همراه شوم دمے ...لحظہ اے «کپی آزاد» @mobham_027
مشاهده در ایتا
دانلود
چـه مــی فــهمیم چیســت؟! و همــنشینش کیـسـت؟! تـمام جســت و جومـان حـاصلــش بــود: شهادت       اتــفـاقــی            نــیـست                 شبتون شهدایی ‌@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹بســــــــــم الله الرحــمن الرحیـــــــم🌹
💐 ❤️ 🌺 گرچه یک عمر من از دلبر خود بی‌خبرم 🌸 لحظه‌ای نیست که یادش برود از نظرم 🌺 نه که امروز بُوَد دیده من بر راهش 🌸 از همان روز ازل منتظر منتظرم 🤲 ❤️ 🥀 ای داغدار اصلیِ این روضه ها بیا صاحب عزای ماتم كرب و بلا بیا 🥀 ◾▪◾▪ 🍃 اَللّهُــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــکَ الفَــرَج 🍃 صبحتون امام زمانی @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
78.mp3
9.51M
[تلاوت صفحه هفتاد و هشتم قرآن کریم به همراه ترجمه] @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| تووارث‌غم‌و‌اندوه‌و‌غربت‌پدری تو‌بین‌خانه‌ی‌خود‌از پدر‌غریب‌تری🥀 تسلیت🖤 @mahman11
💌 🌕شهید ♨️موهبت الهی دو فرزند شهید 🌻همسر شهید نقل می‌کند: فرزند اولم، علی در سال۱۳۸۲ به دنیا آمد. شیر نمی‌خورد. واهمه داشتم که اگر علی شیر نخورد، مجبور خواهم بود از شیرخشک استفاده کنم. مجتبی کتاب قرآن را برداشت، نیت کرد، قرآن را باز کرد و سوره محمدﷺ آمد. علی را در آغوش گرفت و سوره محمدﷺ را آرام‌آرام در گوشش خواند و در کنار آن آیات زیبا گریه می‌کرد. صدای زیبایش طنین‌انداز اتاق شده بود و اشک‌هایی که روی گونه‌هایش جاری بود، از ذهنم پاک نمی شود. پس از آن، به راحتی علی شیر خورد. 🌻عباس، پسر دومم، سال۱۳۸۴ به دنیا آمد. قبل از تولدش در خواب سواری را با اسب سفید دیدم که از او طلب شفای فرزندم را داشتم و حسّی می‌گفت که او حضرت عباس علیه‌السلام است. خواب را برای مجتبی تعریف کردم و او نیّت کرد که هر ساله در روز تاسوعا نذری بدهیم. زمانی که عباس به دنیا آمد، حال جسمی خوبی نداشت. پس از چند مدت حالش خوب شد و هیچ نشانه‌ای از بیماری در بدنش نبود. مجتبی دلداده اهل‌بیت بود و در ایّام ولادت ائمه، شیرینی می‌گرفت و به منزل می‌آورد یا در پادگان بین سربازان پخش می‌کرد. @mahman11
یک روز در خانه نشسته بودیم که گوشی موبایلش زنگ خورد؛ به صفحه نمایش گوشی نگاه کرد و گفت: ای وای دوباره این زنگ زد! دیده بودم که گاهی اوقات بعضی از شماره ها را جواب نمی دهد. پرسیدم: کیه مگه؟ چیکار داره؟ گفت: میخواد یه ماشین به من بده! با تعجب پرسیدم: ماشین؟ مهدی که تعجب ام را دید گفت: قاچاق گازوئیل رد می کنه. می دونه فردا لب مرز هستم از من خواسته که چشم پوشی کنم و بذارم رد شه بره میگه در عوضش یه ماشین به شما می دم! این را گفت و گوشی را جواب داد: برادر من؛ من اهل این کار نیستم، لقمه حروم سر سفره زن و بچه ام نمیارم. شما هم دیگه به من زنگ نزن... راوی: همسر شهید 💚 🕊🌱 @mahman11
~🕊 🍃 این انگشتر رو می بینی خانوم؟! دُرّ نجفه، همیشه همراهمه، شنیدم اون هایی که انگشتر دُرّ نجف میندازن روز قیامت حسرت نمی خورن، باید برم نگین این انگشتر رو نصف کنم، یه رکاب بخرم که تو هم انگشتر دُرّ نجف داشته باشی، دلم نمیاد روز قیامت حسرت بخوری!🙂 📚یادت باشد ♥️🕊 @mahman11
میگوینـد دنیـای دیگری به نام بهشت است مـگر با خـنده تو این دنیـا بهشـت نمیـشود ؟! @mahman11
توی عملیات " مطلع الفجر" تیر خورد به سینه و گردنش همون جا افتاد و به آسمون پر کشید درگیری شدید شد و نتونستیم پیکر مطهرش رو برگردونیم یه هفته بعد بچه ها تصمیم گرفتن جنازه غلامعلی رو برگردونن به هر سختی بود برگردوندیم خیلی تعجب آور بود هر جنازه ای اگه یه هفته زیر آفتاب گرم جنوب بمونه حتما بو می گیره و تغییر میکنه اما پیکر غلامعلی هیچ تغییری نکرده بود دقت کردم دیدم بعد از یه هفته ، هنوز از گلوش خون تازه جاری میشه انگار همین الان شهید شده باشه خم شدم که صورتش رو ببوسم بوی عطر می داد ‍ @mahman11
چـه مــی فــهمیم چیســت؟! و همــنشینش کیـسـت؟! تـمام جســت و جومـان حـاصلــش بــود: شهادت       اتــفـاقــی            نــیـست                 شبتون شهدایی @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹بســــــــــم الله الرحــمن الرحیـــــــم🌹
دَردِسَرِت‌هَستَم‌وَلۍ‌اَز‌خود‌مَرانَم . . مَهدی‌جـٰان‌مَن‌کِہ‌‌‌کَسی‌را‌غِیر‌ِتو‌نَدارَم!(:💔" اَللّهُمَّ‌عَجِّل‌لِوَلیِّکَ‌الفَرَج✨🕊 @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۷۹.mp3
8.69M
[تلاوت صفحه هفتاد و نهم قرآن کریم به همراه ترجمه] @mahman11
همه منتظر بودند ببینند حال مادر شهید چطور می‌شود، بی تاب می‌شود؟ گله‌ای؟ حرفی؟ اما مادر مصطفی چیزی نگفت و محکم ایستاده بود. پرسیدند: حالا شما چه می‌کنید؟ به علیرضا نوه‌اش اشاره کرد و گفت: مصطفایی دیگر تربیت خواهم کرد... 🕊🌱 @mahman11
شهادت را چون می‌دانستم بهترین راه و آسان‌ترین راهِ رسیدن به خداست، انتخاب کرده‌ام..! شهادت چه زیباست و شهید‌ شدن چه گرانبهاست..(:♥️ 🌱 @mahman11
پنجره‌شهادت‌باز‌است🕊 عطر‌شهادت‌به‌مشام‌می‌رسد شهادت‌جلوی‌پنجره‌منتظر‌ایستاده و‌برایمان‌آغوش‌‌باز‌کرده!ولی‌حیف‌نمیشه‌رفت @mahman11
واکنش شهید در مقابل غیبت.. با حسین آقا رفتیم پایگاه مقاومت مسجد محله، هوای قم اون سال سوز عجیبی داشت، گفتم حسین بیرون نباشیم بریم بریم تو اتاق، رفتیم تو، دو نفر از بچه های پایگاه شروع به کردند، دیدم حسین سرش پایینه و سریع رفت بیرون، رفتم دنبالش گفتم چی شد؟ هوا سرده بیا تو، گفت: هوای سرد رو ترجیح میدم به گرمای اونجا، اون شب اینقد بیرون وایساد که وقتی دست زدم به دستاش سرد و خشک شده بودن ، گفتم حسین برو خونه، مثه همیشه لبخندی زد و گفت نه بابا، بادمجون بم آفت نداره.. -شهید‌محمدحسین‌سراجی- @mahman11